واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری پانا: مدیران یک چشمی! فاضل خمیسی، رئیس آموزش و پرورش ناحیه 4 اهواز خبرگزاری پانا: در وانگاری توزیع قدرت و مناصب اجرایی که لازم است از نوع همکارانه وبه جهت شایسته گذاری ایجاد شود هنوز می بینیم برخی از افراد علیرغم ظاهر پست مدرنیسم خود هنوز نتوانسته اند از پوستین مناسبات خویشاوندی و خونی خارج شده و باتن دادن به قعر جدول اما دست از این تعصب پست و نا خداپسندانه نکشند.
۱۳۹۴ پنج شنبه ۱۲ شهريور ساعت 15:09

در نوجوانی عضو یکی ازتیم های فوتبال محلمان بودم، به یاد دارم آن موقع نه مدرسه فوتبالی بود و نه زمین چمنی24! تیم فوتبال از یک
محله که تقریبا همه نوجوانان بودند ، محل را پوشش میداد و نه فراغتی میماند تا دولت طرح پر کردن اوقات فراغت دانش آموزان و نوجوانان را تصویب و از قبل آن عده ای تحت عنوان کارشناس و رئیس، استرزاق کنند!! و نه خانواده ها نگران اینکه بچه ها چگونه وقت خود را میگذرانند.
در این میان عده ای از روی علاقه و دلسوزی مربی گیری را به عهده داشتند.،
ممد پیازی( فردی که در بازار پیاز می فروخت)، اکبر غشو(در کودکی بیماری صرع داشت)، حسن جوجه( بخاطر ریز اندام بودن) و... و دهها فرد دیگر که عشق فوتبال داشتند و حتی از گلوی زن و بچه خود میزدند تا ملزومات تیم خود را اعم از توپ و لباس را تهیه کنند و در برخی مواقع بصورت مخفیانه به برخی از بازیکنانی که فقیربودند و حتی سوءتغذیه داشتند کمک نقدی هم داشتند،
در بین این مرییان مردم دوست،یک مربی بود که به پارتی بازی در تیم خود معروف بود، بطوریکه همه میدانستند این مربی علیرغم اینکه بازیکنان خوبی دارد، اما ترجیج میداد از بازیکنان ضعیف تر استفاده کند، شایعه بود آن بازیکنان سوگلی اقوام خانمش هستند و ایشان بخاطر رضایت و ترس از خانم و لو اینکه منجر به باخت تیم اش شود باید از آنها استفاده نماید،
مربی قصه علاوه بر این نابخردی یک چشمش نیز کور بود... خلاصه اینکه بخاطر اختلافی که با تیم خود پیدا کردم مجبور شدم چند صباحی را در تیم این مربی شکست خواه!! بازی کنم،
اوایل حضورم، وقتی دیدم موضوع پارتی و رانت در تیم واقعیت دارد بر آن شدم که تیم را ترک کنم، زیرا از آن همه باخت و خفت بستوه آمده بودم، اما تصمیم گرفتم، اول ا اعتراضم را به صورت محترمانه با ایشان مطرح کنم.
آن غروب بعد از نماز عشا مربی، یک چشم خودرا که فرد مسنی بود و در ردیف اول نماز جماعت نیز مینشست در حیاط مسجد دیدم! دل به دریا زده گفتم: حاجی چرا بین بچه های تیم تبعیض میکنی(لفظ استفاده شده) !؟ بچه ها معترضند! ایشان تسبیحی را در دست داشت چرخاند و استغفرالله کنان گفت: عمو جان دیگه از این حرفها نزن! به این مسجد قسم من همه شما را به یک چشم میبینم. این را گفت و سوار موتورش شد و حرکت کرد...
گذشت تا اینکه بعد از یک مسابقه که شکست خوردیم و باز هم عامل آن پارتی بازی و استفاده از بازیکنان ضعیف بود در حالی که بازیکنان قویتر ذخیره بودند، با عصبانیت پیراهن خودم را کنده بسوی او پرتاب کردم، و از فرط تعصب به تیم و کر کری که با تیم حریف داشتم در گوشه ای شروع به گریستن کردم.
حاجی ( مربی تیم) به سمتم آمد و با لحنی شرمناک گفت؛ بازی همین است؛ یا برد دارد یا باخت، تو خوب بازی کردی!!! گفتم: حاجی تو آنروز در مسجد قسم خوردی همه را با یک چشم می بینی! حالا چی میگی!
اما علیرغم سن بالا و طفره رفتنهای گذشته گفت: عمو من دروغ نگفتم! من همه شما را با یک چشم می بینم، آخه آن چشمم کوره! تازه بین خودمان باشد، حوصله نق های زنم را هم ندارم! عمو جان خودم هم از این وضع کلافه ام.
آن موقع من دلم بحال بیچارگی حاجی سوخت، سر نماز اول وقت، اول صف، میایستاد اما از زنش بیشتر از خدا حساب می برد(خدایش بیامرزد)
از آن موقع حدود 35 سال میگذرد. این تبعیض و آن حاجی یک چشم کنون خویش را بصورت عریان و پنهان در اداره امور مردم نشان میدهد.
وارد اداره ای میشوی که در اولین برخورد احساس میکنی علیرغم وجود اتوماسیون، شعارهای ارزشی و اخلاقی نصب شده بالای سر مسئولین متاسفانه قوانین نسبی و خونی در آن جا حکمفرماست،ته لهجه غالب آنان مشترک و حکایت از بی عدالتی میکند، تازه بنده اداره ای سراغ دارم که سه برادر با سه فامیل مختلف و بدون ارتباط آشکار، مسئول هم هستند و باید همدیگر را بازخواست نمایند!!؟
بگذریم!
امروز اعلام میشود که جوامع بشری در موج سوم و عصر خرد ورزی و عبور از عصبیت ها به سر می برد عصری که اسلام نوید بخش آن بود، و بهترین افراد را با تقواترین خطاب میکرد، و بدرستی که هر کس بیشتر میداند و خرد ورزتر است، تقوای بیشتری داشته و بیشتر به خلق خدا خدمت روا میدارد.
خالی از لطف نیست، که اشاره ای شود به منشا ارتباطات انسانها ؛
الف:
ارتباط خونی یا نسبی، این ارتباط جبری، ناخواسته و بر اساس ارتباطات فیزیولوژیکی حاصل میگردد. از پایین ترین نوع ارتباطات محسوب میگردد،
ب:
ارتباط همنشینانه؛ که برای وقت گذرانی و ارتباطات غیر هدفمند قابل تعریف است.
ج:
ارتباط همکارانه؛ از مترقی ترین ارتباط محسوب شده که در آن هدف و ترقی بصورت توسعه ای و استفاده بهینه از ظرفیتها مد نظر قرار میگیرد.
د:
ارتباط عاشقانه، که معمولا کریستالی و بین دو نفر ایجاد می گردد. در وانگاری توزیع قدرت و مناصب اجرایی که لازم است از نوع همکارانه وبه جهت شایسته گذاری ایجاد شود هنوز می بینیم برخی از افراد علیرغم ظاهر پست مدرنیسم خود هنوز نتوانسته اند از پوستین مناسبات خویشاوندی و خونی خارج شده و باتن دادن به قعر جدول اما دست از این تعصب پست و نا خداپسندانه نکشند.
خیانت این افراد که موجب انشقاق و هدر رفتن سرمایه های انسانی یک جامعه می گردد کمتر از یک دشمن خارجی نیست... قصه طولانی شد! اما گویا روح سرگردان آن حاجی تک چشم هنوز در برخی از مدیران تجلی می یابد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاری پانا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 27]