تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836358703
پاسخ به شبهات پذیرش ولایتعهدی مأمون/ قیام علویون در زمان امام رضا
واضح آرشیو وب فارسی:مهر: پاسخ به سؤالات دینی؛
پاسخ به شبهات پذیرش ولایتعهدی مأمون/ قیام علویون در زمان امام رضا
شناسهٔ خبر: 2895252 - چهارشنبه ۴ شهریور ۱۳۹۴ - ۰۹:۴۴
دین و اندیشه > آیین ها و تشکل های مذهبی
امام رضا در پاسخ به علل پذیرش ولیعهدی فرمودند: عزيز مصر مشرك و يوسف پيامبر بود ولی مأمون مسلمان و من وصی پيامبرم، یوسف از عزيز مصر درخواست كرد كه او را والی و حاكم كند در حالی كه من مجبور بودم. به گزارش خبرنگار مهر، کارشناسان مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی به برخی سؤالات مطرح شده درباره امام رضا(ع) پاسخ داده اند که پیش روی شماست؛چرا امام رضا(ع) در برابر مأمون از شيوه جنگ مسلحانه استفاده نكرد؟واقعيت اين است كه نميتوان به گونهاي مشخص نظر داد كه چرا امامان(ع) كاري را انجام دادند يا كاري را انجام ندادند، زيرا برخي از فعاليتهاي آنان از اسرار الهي است، چنان كه امام حسن(ع) در جواب اشكال به حضرت كه چرا در برابر معاويه صلح كرديد، در حالي كه ميدانستيد خلافت حقّ شماست، فرمود: "اگر من از طرف خدا امام هستم، صحيح نيست كه به رأي و عمل كرد من ايراد شود كه چرا صلح يا جنگ كردم، اگر چه حكمت آن براي شما معلوم نباشد".(۱)بر اين اساس نميتوانيم تمام علتهاي نبود جنگ مسلّحانه با مأمون را بيان كنيم. در عين حال، اين مسئله مربوط به هزار سال پيش است و تاريخ به طور كامل به دست ما نرسيده است اما ميتوان برخي از عوامل را با توجه به شناختي كه از مقام امامت و نيز تاريخي كه از امام رضا(ع) در دست ما قرار دارد، چنين بيان كرد:۱- انجام تكليف يا عمل به عهد و پيمان الهي:برخي بر اين عقيدهاند كه ائمه(ع) در زندگي اجتماعي و سياسي و فردي و عبادي به تكاليفي كه از ناحيه خدابراي آنان از پيش تعيين شده، عمل ميكردند، هر چند عمل آنان براي برخي خوشايند نبوده است. جهاد نكردن امام با مأمون از اين مورد خارج نيست.در كتاب شريف اصول كافي بابي آمده و احاديثي به اين مضمون موجود است كه رفتار ائمه چيزي جز عمل به عهد و پيمان الهي نبوده است. (۲)۲- نقش زمان و مكان در سيره ائمه:برخي معتقدند ملاحظه شرايط زمان و مكان در نوع عملكرد ائمه با حاكمان عصر خود بيشترين تأثير در تصميمگيري آنان را داشته است، از اين رو آنها گاهي صلح، قيام، سكوت و برخي از مسئوليتها را در حكومتهاي جور پذيرفتهاند. شهيد مطهري طرفدار اين نظريه است و ميگويد: "واقعاً اگر امام حسن(ع) به جاي امام حسين(ع) بود، كار امام حسين را ميكرد و اگر امام حسين به جاي امام حسن بود، كار امام حسن را ميكرد. (۳)جنگ مسلّحانه نكردن با مأمون و پذيرش ولايت عهدي از سوي امام از اين قانون جدا نيست؛ بلكه ميتوان گفت علّت قيام نكردن امام فراهم نبودن شرايط مناسب بوده است. بررسي اوضاع و شرايط سياسي و اجتماعي عصر امام بيانگر اين معنا است، زيرا حضرت از هر جهت تحت فشار بود. نامههاي متعدّد مأمون به حضرت در دعوت به خراسان، (۴) فرستادن مأموران براي بردن امام به خراسان، (۵) چگونگي وداع حضرت با قبر پيامبر و گريه بلند امام كنار قبر پيامبر(ص)، (۶) كراهت حضرت از اين سفر، (۷) همه شواهدي در اين راستا است كه براي امام (ع) زمينه قيام فراهم نبوده است.پي نوشتها:۱. علل الشرايع، صدوق، مؤسسه الأعلمي، بيروت، جزء ۱، ص ۲۴۹ - ۲۴۸، ح ۲.۲. كافي، كليني، دار صعب، بيروت، ج ۱، ص ۲۸۴ - ۲۷۹.۳. سيري در سيره ائمه، شهيد مطهري، انتشارات صدرا، ص ۷۷.۴. عيون اخبارالرضا، صدوق، رضا مشهدي، جزء ۲، ص ۱۴۹، ح ۲۱.۵. مسند الامام الرضا، عزيزاللَّه عطاردي، المؤتمر العالمي الامام الرضا(ع)، ج ۱، ص ۵۲.۶. عيون اخبار الرّضا، ص ۲۱۷، ح ۲۶ و ۲۸.۷. مسند الامام الرضا.علل فراخوانی و جلب امام رضا(ع) از مدينه به مرو توسط مأمون چه بود؟مهمترين فصل تاريخي زندگي امام رضا(ع) جريان ولايتعهدي آن حضرت است كه مأمون خليفة عباسي بعد از پيروزي بر امين، برادرش تصميم گرفت كه حضرت را از مدينه به خراسان (مرو پايتخت مأمون) انتقال دهد. از آنجايي كه مأمون از ميان خلفاي عباسي عالمترين و سياستمدارترين آنها بود، در اين رابطه نقشهاي طرح كرد كه از اين طريق به اهداف خود برسد لذا بعد از پيروزي بر برادرش امين و تسلط يافتن بر اكثر مناطق اسلامي تصميم گرفت كه علي بن موسي الرّضا ـ عليه السّلام ـ را از مدينه به مرو بياورد و در اين رابطه با فضل بن سهل (وزيرش) و حسن بن سهل مشورت كرده و نظر آنها را هم جويا شد و پس از آن گفت: من با خداي خود عهد كرده بودم اگر بر امين پيروز شوم خلافت را به افضل آل ابيطالب بسپارم و حالا افضل از علي بن موسي نميشناسم و بنابراين تصميم دارم او را به مرو بياورم و امور را به او بسپارم. [۱]با بررسي اوضاع و شرايط سياسي زمان مأمون ميتوان به اين نتيجه رسيد كه مأمون از اين اقدام خود دنبال اهداف خاصي بوده با اين عمل مي خواسته بر برخي از مشكلات حكومتش فائق آيد و لذا وقتي كه عباسيان به اقدام مأمون اعتراض ميكنند در جواب آنها گوشهاي از اهداف خود را فاش و به آنها اشاره ميكند.۱. اگر امام رضا (ع) ولايتعهدي او را بپذيرد، الزاماً مشروعيت خلافت بنيعباس را پذيرفته است. يعني با قبول امام ـ عليه السّلام ـ خلافت عباسي رسميت مييافت. [۲]۲. تحت كنترل داشتن امام، [۳] مأمون با آوردن امام رضا(ع) در تشكيلات خلافت، فعاليتهاي آن حضرت را كنترل و محدود ميكرد و آن حضرت ديگر نميتوانست خود را امام معرّفي كند، زيرا در اين صورت مردم را نه تنها به پذيرش ولايتعهدي خود، بلكه حتّي براي خليفهاي كه جانشيني او را پذيرفته بود ميبايست دعوت نمايد. لذا جنبة استقلالي عنوان امامت آل علي از بين ميرفت.۳. كاستن از مقام و معنويت امام، عامل ديگر كه در جلب امام به مرو مؤثر بوده اين است كه مأمون ميخواست با پذيرش ولايتعهدي از طرف امام(ع) مقام و منزلت آن حضرت كاهش يافته و از چشم طرفداران بيافتد و در اين صورت ديگر كسي به آن حضرت به عنوان يك چهرة منزّه و مقدّس نگاه نخواهد كرد. ابوصلت هروي در تعليل واگذاري ولايتعهدي به امام(ع) ميگويد: ولايتعهدي را به امام واگذاشت تا به مردم نشان دهد كه او دنيا خواه است و بدين ترتيب موقعيت اجتماعي و معنوي خود را پيش آنها از دست بدهد. [۴]۴. فرو نشاندن انقلابات و شورشهاي علويان، از جمله عللي كه باعث شد مأمون در انتقال امام(ع) مصمم باشد، هراس از شورشهاي علويان بر ضدّ عباسيان بود كه در اكثر شهرهاي عراق و يمن در جريان بود، و از طرفي هم علويان از احترام و گراميداشت مردم برخوردار بودند و نفوذ گستردهاي در بين تمام دستهها و طبقات داشتند. [۵]۵. جذب حمايت مستمر خراسانيان و ايرانيان:[۶] از آنجايي كه مردم ايران و خراسان به آل علي محبّت و علاقه وافري داشتند و اين علاقه را در طول مسير امام رضا ـ عليه السّلام ـ در منازل و شهرهاي مختلف بروز دادند. مأمون ميخواست با جلب امام به خراسان از اين نيرو هم در جهت اهداف خود سود جويد. همان طور كه براي از ميان بردن امين از اين نيرو سود جسته بود و ميخواست اين حمايت استمرار داشته باشد.۶. از ميان بردن نفرتي كه اعراب و عباسيان از مأمون بعد از قتل امين داشتند، يعني مأمون با انتقال امام ـ عليه السّلام ـ به مرو و زير نظر داشتن آن حضرت و سپس اجراي نقشة شهادت آن حضرت ميخواست كه كينه و كدورتي كه عباسيان از او داشتند از بين ببرد و اعتماد و محبّت عرب را نسبت به خويش بدست آورد. [۷]۷. مأمون براي ايجاد مصونيت خود با تحت نظر گرفتن امام (ع) ميخواست در برابر خطري كه او را از سوي شخصيتي با عظمت و گرانقدر تهديد ميكرد محافظت نمايد و در زير ساية حمايت از امام(ع) حكومت خويش را محفوظ دارد. از طرفي مأمون از وجود امام و شخصيت با نفوذ آن حضرت بسيار در هراس بود و به هر نحوي و با هر وسيلهاي ميخواست از اين تهديد و خطر در امان باشد. و لذاست كه ميبينيم مأمون در قبولاندن ولايتعهدي به امام، حضرت را تهديد ميكند كه اگر ولايتعهدي مرا نپذيري همانند عمر رفتار خواهم كرد كه در شوراي خلافت بعد از خود تهديد كرده بود كه هر كس شركت نكند او را گردن بزنند، و لذا مأمون هم امام را در تنگنا قرار ميدهد و ميگويد: اي علي بن موسي الرضا ـ عليه السّلام ـ اگر اين امر را نپذيري گردنت را خواهم زد و امام را تهديد به قتل ميكند. [۸] در نهايت امام هم با درايتي كه داشتند شرايطي براي پذيرش ولايتعهدي مقرّر مينمايد و مأمون را در اكثر اهداف ناكام ميگذارند و اين بود كه نفوذ امام در بين عامه مردم روز به روز بيشتر ميشد و اين امر هراس و بيم مأمون را بيشتر ميكرد.بنابراين مأمون بعد از اينكه بر امين غلبه كرد و امور را در اختيار گرفت به خاطر اينكه از جانب علويان و بالاخصّ امام رضا ـ عليه السّلام ـ احساس خطر ميكرد و همچنين به خاطر جذب نيروي ايرانيان و بدست آوردن دل اعراب و عباسيان و در كنترل و تحت نظر داشتن امام ـ عليه السّلام ـ آن حضرت را در سال ۲۰۱ هجري از طريق بصره به مرو انتقال داد و بعد از گذشت دو سال با هر ترفندي خواست كه از شخصيّت و عظمت آن حضرت بكاهد ولي نتوانست و نفوذ امام روز به روز بيشتر ميشد و در نهايت آن حضرت را در ماه صفر سال ۲۰۳ مسموم و به شهادت رساند. [۹] امّا حضور امام ـ عليه السّلام ـ در ايران يك نتيجة بسيار مهمّي براي تشيّع به بار آورد و شيعه را موقعيت و تثبيت روافزون داد.معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:۱. زندگاني امام هشتم، تأليف عماد زاده.۲. زندگاني امام رضا ـ عليه السّلام ـ، عطايي خراساني.پي نوشتها:[۱] . مفيد، ارشاد، قم، مؤسسة آل البيت، چاپ اول، ۱۴۱۳، ج۲، ص۲۶۱.[۲] . صدوق، عيون الاخبار الرضاء، تهران، انتشارات اعلمي، چاپ اول، بيتا، ج۲، ص ۱۶۷.[۳] . ابن صباغ مالكي، فصول المهمه في معرفة الائمه، قم، دار الحديث، چاپ اول، ۱۴۲۲، ج۲، ص۱۰۲۷ (پاورقي).[۴] . صدوق، پيشين، ص۲۴۱.[۵] . عاملي، جعفر مرتضي، حياة السياسيه للامام رضا ـ عليه السّلام ـ، قم، انتشارات جامعة مدرسين، چاپ ۲، ۱۳۶۲، ص ۱۹۲. و حسن ابراهيم حسن، تاريخ سياسي اسلام، ترجمة ابوالقاسم پاينده، تهران، انتشارات جاويدان، چاپ نهم، ۱۳۷۶، ج۲، ص ۱۷۴.[۶] . همان.[۷] . پيشوايي، مهدي، سيرة پيشوايان، قم، انتشارات توحيد، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۰، ص ۴۸۷.[۸] . اصفهاني، ابوالفرج، مقاتل الطالبيين، ترجمة رسولي محلاتي، تهران، نشر صدوق، چاپ دوم، بيتا، ص ۵۲۴.[۹] . كليني، اصول كافي، تحقيق: علي اكبر غفاري، تهران، دار الكتب الاسلاميه، چاپ اول، ۱۳۸۸ ق، ج۱، ص ۴۸۶.آيا با قبول ولايتعهدی توسط امام رضا(ع) شورشهای علويان بر عليه خلافت فروكش كرد؟در اول ماه رمضان سال ۲۰۱ ه. ق در مرو با حضرت امام رضا(ع) به عنوان ولايتعهدي مأمون بيعت صورت گرفت. [۱] با وجود اينكه حضرت شرط كرده بودند در امور مملكتي و عزل و نصبها دخالت نخواهند كرد و لذا ميتوان گفت كه اين امر به اختيار امام نبوده بلكه از روي اجبار و تهديد صورت گرفته است.يكي از عللي كه باعث شد مأمون تصميم بگيرد كه امام رضا ـ عليه السّلام ـ را از مدينه به خراسان (مرو) منتقل كند و به عنوان ولايتعهدي با آن حضرت بيعت كند وجود قيامها و شورشهايي بود كه از جانب علويّون صورت ميگرفت و اين امر به صورت مهمترين مشكل براي خلافت عباسيان در آمده بود با وجود اينكه اكثر قيامها را سركوب ميكردند و با علويان بيرحمانهترين رفتارها را پيش ميگرفتند. در زمان مأمون، شورشهايي از جانب علويان در بصره و كوفه و يمن و واسط و مداين و در جاهاي ديگر صورت گرفته بود. [۲] لذا مأمون دريافته بود كه براي رهايي از اين وضع و همچنين مشكلات ديگري كه خلافتش را تهديد ميكرد بايد چارهاي بيانديشد. لذا با طرح ولايتعهدي امام رضا ـ عليه السّلام ـ و شركت آن حضرت در حكومت، اين هدف مأمون تأمين ميشد. زيرا با شركت آن حضرت، ـ كه در رأس علويان قرار داشت، ـ در حكومت، علويان خلع سلاح ميشدند [۳] و شعارهايشان از دستشان گرفته ميشد. و محبوبيتي كه در اثر قيام در بين مردم داشتند از بين ميرفت. يعني وقتي كه رأس علويّون را به دستگاه خودش بياورد. قهراً آنها ميگويند پس ما هم سهمي در اين خلافت داريم.مأمون سياستي را، با هوشياري و كياست خود جهت حفظ خلافتش اتخاذ كرد. و امام رضا ـ عليه السّلام ـ را با زور و تهديد به مرو برده و به ولايتعهدي رساند و در عين حال طوري رفتار كرد كه اكثراً اينگونه تلقي مي كردند كه مأمون شيعه است و از دوستداران اهل بيت ـ عليه السّلام ـ مي باشد. [۴] اما اگر به نامه اي از مأمون براي عباسيان در بغداد ارسال شده نگاه كنيم، مي بينيم كه در آن نامه اهداف خود را بيان كرده مي گويد: براي حفظ خلافت و استحكام پايه هاي آن او را (امام را) به وليتعهدي خود انتخاب كردم. كه مردم را به خدمت ما بخواند و به سلطنت و خلافت ما اعتراف نمايد. [۵]امام رضا ـ عليه السّلام ـ هم با اتخاذ روش هائي سعي داشتند كه اهداف مأمون را خنثي كنند و از آغاز دعوت امام تا روز شهادت حضرت همواره اين روند را ادامه دادند شايد اگر مأمون امام را به ولايتعهدي انتخاب نمي كرد، براي حفظ خلافتش، به روش اسلاف خويش روي مي آورد، و با تمام توان به سركوب علويان مي پرداخت همانطور كه در سال ۲۰۷ هجري و بعد از آن نسبت به علويان برخورد شديدي اتخاذ كرد. [۶]بنابراين مأمون با اتخاذ اين تصميم و آوردن امام به مرو و قبولاندن ولايتعهدي هر چند به صورت ظاهري به يكي از اهداف خود كه همان خواباندن شورش ها بود رسيد.بنابراين وقتي به منابع تاريخي مراجعه ميكنيم اكثر قيامهاي علويّون عليه مأمون را قبل از قبول ولايتعهدي از طرف آن حضرت ذكر ميكنند و معمولاً بر اين اعتقادند كه بعد از آمدن امام رضا ـ عليه السّلام ـ به مرو شورش عليه مأمون صورت نگرفت. به جز قيامي كه توسط عبد الرحمان بن احمد در يمن شكل گرفت و سبب آن هم باتفاق مورخين ظلم و جور وُلات مأمون در آن منطقه بود. [۷]لذا ميبينيم كه يكي از نتايج كار مأمون از برگزيدن امام و بيعتگيري براي آن حضرت اين بوده كه انقلاباتِ علويان را در تمام ولايات و شهرها خاموش كرد.حسن ابراهيم معتقد است كه، بعد از آوردن امام رضا ـ عليه السّلام ـ به مرو رفتار مأمون با علويان بر خلاف ساير خلفاي عباسي ملايم بود و اين رويه همچنان ادامه داشت تا اينكه در سال ۲۰۷ ه كه عبدالرحمن بن احمد علوي در يمن شوريد و مأمون سپاهي فراوان براي مقابله با او فرستاد و او را امان داده به بغداد آورد و به خواستههايش رسيدگي كرد ولي از آن پس روي از علويان بگردانيد و ايشانرا بار نداد و لباس سياه برايشان مقرر كرد. [۸] و علامه عاملي، ميافزايد كه مأمون نه تنها انقلابات علويان را خاموش ساخت بلكه اعتماد بسياري از ايشان و طرفداران و دوستداران آنها و علويان خراسان را نيز جلب كرد و توانست از بسياري از علويان و ديگران كه با وي بيعت نكرده بودند بيعت بگيرد و به اطاعت خود در آورد. [۹]معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:۱. عيون اخبار الرضا ـ عليه السّلام ـ، شيخ صدوق.۲. فصول المهمه في معرفة الائمه، ج ۲، صفحات ۱۰۲۶ ـ ۱۳۲، پاورقي، تحقيق سامي الغريري، ابن صباح مالكي.۳. مسند امام رضا ـ عليه السّلام ـ، عزيز الله عطاردي.۴. سيره پيشوايان، مهدي پيشوائي.۵. حيات فكري سياسي امامان شيعه، رسول جعفريان.پي نوشت ها:[۱] . مجلسي، محمدباقر، بحار الانوار، تهران، مكتبة الاسلامي، چاپ اول، ۱۳۸۵ هجري، ج ۴۹، ص ۱۲۸.[۲] . طبري، محمّد جرير، تاريخ طبري، ترجمه ابو القاسم پاينده، تهران، انتشارات اساطير، چاپ اول، ۱۳۵۴، ج ۱۳، ص ۳۸ ـ ۵۶.[۳] . مطهري، مرتضي، سيري در سيرة ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ، تهران، انتشارات صدرا، چاپ اول، ۱۳۶۷، ص ۲۰۸.[۴] . ابن اثير، الكامل في التاريخ، بيروت، دار صادر، ۱۳۸۵هجري، ج ۶، ص ۴۰۸.[۵] . صدوق، عيون اخبار الرضا، تهران، انتشارات علمي، بي تا، ج ۲، ص ۱۶۷.[۶] . حسن ابراهيم حسن، تاريخ سياسي اسلام، ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهران، انتشارات جاويدان، چاپ نهم، ۱۳۷۶، ج۲، ص ۱۷۹.[۷] . ابن اثير، الكامل في التاريخ، بيروت، دار احياء التراث العربي، چاپ اول، ۱۴۰۸، ج ۴، ص ۲۰۷؛ طبري، تاريخ طبري، بيروت، مؤسسة اعلمي، بي تا، ج۷، ص۱۶۸؛ و عاملي، جعفر مرتضي، حياة سياسي امام رضا، قم، نشر اسلامي، چاپ دوم، ۱۳۶۲، ص ۲۲۶.[۸] . حسن ابراهيم حسن، تاريخ سياسي اسلام، همان.[۹] . عاملي، جعفرمرتضي، زندگاني سياسي امام رضا ـ عليه السّلام ـ، ترجمه و نشر انتشارات اسلامي جامعه مدرسين، قم، چاپ اول، ۱۳۶۵، ص ۲۱۷.قيامهايي كه در عصر امام رضا (ع) بر عليه خلافت عباسيان رخ داد چه بود؟امام موسي كاظم ـ عليه السّلام ـ در سال ۱۸۳ هجري قمري به شهادت رسيدند. بعد از ايشان، فرزندش ـ علي بن موسي الرّضاء ـ عليه السّلام ـ عهدهدار منصب امامت شدند. به مدت بيست سال، امام رضا ـ عليه السّلام ـ عهدهدار هدايت مسلمانان بودند تا اينكه سرانجام در سال ۲۰۳ هجري قمري به دست مأمون به شهادت رسيدند.دوران امامت ايشان مصادف با سه خليفة عباسي: هارون الرشيد (ده سال)، محمّد امين (پنج سال)، و عبدالله مأمون(پنج سال) بود. [۱]در طول اين بيست سال قيامهاي علوي و غير علوي زيادي بر ضدّ حاكميت عباسيان صورت گرفت كه در نهايت حكومت عباسي موفقّ به سركوبي اين قيامها شد. طبري اين قيامها را ضبط كرده است كه به مشروح آنها پرداخته ميشود:[۲]۱. قيام ابو عمرو جانفروش در سال ۱۸۴ هـ ق كه هارون زهير قصّاب را براي سركوبي او فرستاد، و ابو عمرو در شهر زور كشته شد.۲. در سال ۱۸۵ هـ ق حمزه جانفروش در بادغيس قيام كرد كه عيسي بن علي از طرف خليفه آنها را سركوب كرد.۳. در سال ۱۸۵ هـ ق ابوالخصيب در نساء قيام كرد و بر طوس، نيشابور، ابيورد مسلّط شد. علي بن عيسي بن ماهان موفّق به سركوبي اين قيام شد؛ ابوالخصيب را كشته و زنان و فرزندانش را اسير كرد.۴. عبدالسلام در ۱۸۷ هـ ق در "آمد" قيام نمود و يحيي بن سعيد عقيلي او را كشت و قيامش را سركوب نمود.۵. در سال ۱۹۰ هـ ق رافع بن ليث بن نصر بن سيار در سمرقند به مخالفت با هارون برخاست. بسياري از مردم خراسان و سرزمين ماوراء النهر به علّت نفرت از سياستهاي خليفه از او پيروي كردند. ابتدا علي بن عيسي بن ماهان به سركوبي اين قيام پرداخت، ولي موفّق نشد و سرانجام هرثمه بن اعين روانه گرديد. [۳] و قيامش را سركوب كرد.۶. ثروان پسر سيف در ۱۹۱ هـ ق در ناحية حولايا قيام كرد كه توسط طوق بن مالك سركوب گرديد.۷. ابو اسندا در ۱۹۱ هـ ق در شام قيام كرد و هارون الرشيد، يحيي بن معاذ را به مقابله با او فرستاد.۸. در سال ۱۹۲ هـ ق، ثروان حروري قيام كرد و در طف بصره عامل خليفه را كشت.۹. در مورد قيام مردم حمص دو نقل است: طبري، قيام مردم حمص را در سال ۱۹۴ هـ ق ميداند كه مردم حمص بر عليه اسحاق بن سليمان عامل محمد امين قيام كردند. ولي يعقوبي، قيام را در سال ۱۹۰ هـ ق، ثبت كرده كه هارون خود به سركوبي اين قيام رهسپار شد. و مردم حمص خواستار صلح شدند و او هم قبول كرد. بعيد نيست كه مردم حمص در سالهاي ۱۹۰ و ۱۹۴ قيام كرده باشند.۱۰. قيام علي بن عبدالله سفياني، از نوادگان معاويه، كه در شام قيام كرد. وي در سال ۱۹۵ هـ ق، حاكم دمشق را اخراج و به محاصره شهر پرداخت.۱۱. در سال ۱۹۸ هـ ق خزيمه بن خازم به مخالفت با محمد امين برخاست.۱۲. قيام ابو السرايا (سري بن منصور شيباني) در سال ۱۹۹ هـ ق در كوفه:اين قيام كه از عمدهترين و خطرناكترين قيامهاي علويان به حساب ميآيد، ابتدا توسط محمد بن ابراهيم طالبي معروف به ابن طبا طبا شروع شد. ابن طبا طبا سرپرستي كارهاي نبرد و فرماندهي سپاهيان را به ابو السرايا داد. ابوالسرايا بعد از مدّتي ابن طبا طبا را با زهر مسموم كرد و خود به جاي وي نشست و در كوفه شروع به ضرب سكه نمود. بصره، واسط، حجاز و يمن را تصاحب نمود ولي سرانجام هرثمه وي را دستگير كرد.۱۳. قيام ابراهيم بن موسي طالبي در يمن در سال ۲۰۰ هـ ق.۱۴. قيام حسين بن حسن افطس در مكه.۱۵. قيام ابن ابي سعيد بر عليه حسن بن سهل كه توسط هرثمه سركوب شد.۱۶. مردم بغداد به خاطر اعطاي قدرت بيشتر به فضل بن سهل از سوي مأمون، خواستار رهبري قيامي توسط منصور بن مهدي گرديدند ولي او از قبول آن خودداري نمود.۱۷. قيام ابراهيم بن مهدي معروف به ابن شكله در ۲۰۱ هـ ق به خاطر ولايتعهدي امام رضا ـ عليه السّلام ـ.۱۸. قيام بابك خرمي (خرم الدين) در آذربايجان در ۲۰۱ هـ ق كه سرانجام توسط معتصم در ۲۲۳ هـ ق سركوب گرديد.۱۹. قيام مهدي بن علوان حروري در سال ۲۰۳ هـ ق.۲۰. قيام برادر ابو السرايا در ۲۰۲ هـ ق در كوفه كه غسان بن الفراج آن را سركوب كرد.علاوه بر قيام هاي مذكور كه به طور عمده از تاريخ طبري نقل گرديد، يعقوبي مورخ بزرگ شيعه نيز به قيامهاي ذيل اشاره كرده است:۲۱. قيام احمد بن عيسي بن زيد علوي در ۱۸۸ هـ ق كه سر انجام توسط غلامش (حاضر) دستگير و به هارون تحويل داده شد.۲۲. قيام عبد الملك بن صالح بن علي هاشمي در ۱۸۸ هـ ق كه توسط خليفه (هارون) سركوب گرديد.۲۳. قيام صناديه در ارمنستان در ۱۹۳ هـ ق كه توسط هارون سركوب شد.۲۴. قيام محمد بن ابي خالد كه محمد امين آن را سركوب كرد.۲۵. قيام مالك بن لبيد يشكري در سواد.۲۶. قيام عباس بن محمد بن موسي جعفري در بصره.۲۷. قيام محمد بن حسن معروف به "سلق" در واسط كه توسط عبدالله بن سعيد خرشي سركوب گرديد.۲۸. قيام محمد بن جعفر در حجاز كه توسط عيسي بن يزيد جلودي سركوب شد.۲۹. قيام احمد بن خطاب ربعي در نصيبين.۳۰. سيد بن انس در موصل. [۴]۳۱. قيام نصر بن شبث در ۱۹۸ هـ ق در شام كه طاهر بن حسين مأمور سركوبي او شد.۳۲. قيام زط (كولي) در جنوب عراق كه در دورة معتصم سركوب گرديد. [۵]۳۳. قيام زيد معروف بن "زيد النار" در بصره كه توسط عيسي جلودي سركوب شد.۳۴. قيام محمد بن جعفر ملقب به ديباج در مكه و نواحي حجاز.۳۵. قيام محمد بن سليمان بن داوود در مدينه.۳۶. قيام حسن الهراش در ۱۹۸ هـ ق.۳۷. قيام حاتم بن هرثمه در ارمنستان.۳۸. قيام عبد الرحمان بن احمد در يمن. [۶]به سبب اوضاع در هم ريخته و نابساماني اجتماعي و سياسي به خصوص در زمان درگيري بين امين و مأمون بر سر قدرت، شورشها و قيامهاي گوناگوني بر عليه حاكميت عباسي رخ داد. قيامهاي مذكور، شامل علويان و غير علويان ميشد كه به عمده اين قيامها اشاره گرديد.معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:۱. كتاب تحليلي از زندگاني امام رضا ـ عليه السّلام ـ، تأليف محمد جواد فضل الله.۲. الكامل في التاريخ، نوشته ابن اثير.پي نوشتها:[۱] . پيشوايي، مهدي، سيرة پيشوايان، قم، چاپ نهم، ۷۷، مؤسسة امام صادق ـ عليه السّلام ـ، ص ۴۰۰.[۲] . طبري، تاريخ طبري، مترجم ابوالقاسم پاينده، انتشارات اسياطير، چاپ دوم، ۶۳، ج۱۲ و ۱۳، ص ۵۲۸۰ تا ۵۶۷۵.[۳] . ملقوش، محمّدسهيل، دولت عباسيان، مترجم: حجت الله جودكي، انتشارات پژوهشكده حوزه و دانشگاه، چ اول، ۸۰، ص ۱۰۰.[۴] . يعقوبي، ابن واضع، تاريخ يعقوبي، مترجم محمد ابراهيم آيتي، تهران، شركت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ هفتم، ۷۴، ج۲، ص۴۶۱.[۵] . ملقوش، محمد بن سهيل، پيشين، ص۱۳۰.[۶] . عاملي، جعفرمرتضي، زندگاني سياسي امام رضا ـ عليه السّلام ـ، مترجم و چاپ از دفتر انتشارات اسلامي، انتشارات كنگره جهاني حضرت رضا ـ عليه السّلام ـ، چاپ ۱۳۶۵، ص ۱۷۵.چرا امام رضا(ع) ولايتعهدي را پذيرفت؟امام رضا(ع) ولايتعهدي را از روي اجبار و ناخشنودي پذيرفتند، چرا كه برخي از اظهارات ايشان اشاره به غم و اندوه عميق آنحضرت دارد و نيز نمايانگر سختي و فشاري است كه آن حضرت از آن رنج ميبرند كه خود دليل بر عدم رضايت امام از ولايتعهدي است. ياسر خادم روايت ميكند كه امام رضا ـ عليه السّلام ـ هنگامي كه در روز جمعه از مسجد بازگشته بود و عرق و غبار بر او نشسته بود، دستهاي خود را بلند كرد و گفت: پروردگارا، اگر فرج من از اين گرفتاري كه دچارم به مرگ من است همين ساعت آن را برسان. [۱]يا در جايي كه كسي سؤال ميكند، خداوند كارهايت را اصلاح كند چگونه ولايتعهدي را از مأمون پذيرفتي امام فرمودند: عزيز مصر كه مشرك و يوسف پيامبر بود ولي مأمون مسلمان و من وصي پيامبرم ـ صلي الله عليه و آله ـ و يوسف از عزيز مصر درخواست كرد كه او را والي و حاكم كند در حالي كه من مجبور بودم.و در حديثي ديگر كه امام دستهاي خود را به آسمان بلند كرده بود و ميگفت: پروردگارا تو ميداني كه من مجبور و مضطرم، مرا مؤاخذه نكن، چنانكه بنده و پيغمبرت يوسف را مؤاخذه نكردي [۲] حتي وقتي محمدبن عرفه به امام رضا ـ عليه السّلام ـ عرض كرد: اي پسر پيامبر، چه چيزي تو را بر قبول ولايتعهدي واداشت، امام به وي پاسخ داد، همان عواملي كه جد مرا وادار به ورود در شورا نمود. [۳]اينگونه روايات حاكي از اين است كه ولايتعهدي امام از روي اجبار بوده و در چنين موقعيتي در وقت پيشنهاد امر ولايتعهدي از طرف مأمون، براي امام دو راه بيش نبود. راه اول اينكه امام نميپذيرفت و همان طور كه خود مأمون بر زبان رانده بود، امام را شهيد ميكرد و بعيد نبود كه خاصان از شيعه و طرفداران امام را نيز به قتل برساند و با اين كار به هدفش كه تثبيت قدرت باشد ميرسيد. و حتي باعدم پذيرش امام، بگويد كه علي بن موسي قصد داشته در حكومت او توطئه و اخلال كند و احياناً اقدام امام در نظر ديگران قابل پذيرش نميبود.يا راه دوم: پذيرش امر ولايتعهدي كه خود فوايدي را هم به دنبال داشت و انگيزههاي امام رضا ـ عليه السّلام ـ هم از پذيرش عبارت بود از: حفظ جان خويش و ديگر اينكه ياران و شيعيان، و ديگر قبول ولايتعهدي از طرف امام خود اعتراف زباني و اقرار عملي عباسيان به اين حقيقت بود كه علويان در امر خلافت صاحب حق هستند و بلكه سزاوارترند.و نيز امام چون از اهداف مأمون آگاه بود و مشكلات حكومت مأمون را ميدانست و با اتخاذ اين موضع مأمون را در اين بازي سياسي شديداً برسوايي ميكشاند، چراكه ابتداء با ابراز مخالفت و اظهار عدم رضايت در مقابل مأمون اهداف او راخنثي كرد و بعد از قبول پيشنهاد مأمون باز فرمود: كه من ميپذيرم به شرطي كه هيچ عزل و نصبي بدست من نباشد. [۴] و اينها خود خط بطلان بر اهداف مأمون بود و براي اينكه مردم ايشان را فراموش نكنند و اميد و آرزوهايشان از آنان قطع نگردد و و از علل پذيرش ولايت عهدي توسط امام(ع) اينكه مردم شايعاتي را پيرامون آن حضرت ساخته بودند مبني بر اينكه ايشان فقط دانشمند و فقيهياند و به عمل و اقدامي كه در برگيرندة خير امت باشد اهميتي نميدهند.و از فوايد ديگر پذيرش ولايت عهدي ميتوان به اين نكته اشاره كرد كه چون مردم نياز مبرم به وجود امام داشتند و در آن روزها امت با جريانات فكري و فرهنگي غريبي كه توسط زنادقه و ملحدين كه شبهات فراواني را وارد ميساختند رو به رو بودند پس بر امام واجب بود كه پايمردي كند و امت را نجات دهد و او در عمل با قبول ولايتعهدي كوتاه مدت خويش، اين وظيفه را انجام داد.و گذشته از اين، امام رضا ـ عليه السّلام ـ توانست در دوران ولايتعهدي، ماهيت مأمون را براي مردم افشاء كند. و آنان را به واقعيت و هدفهاي نهفته در هر اقدامي كه مأمون ميكرد آگاه سازد و هر شبهه و ترديد را عملاً از بين ببرد. [۵]و امام رضا ـ عليه السّلام ـ در پي قبول ولايتعهدي فرصت پيدا كرد تا به بيدارسازي امت و آشنا ساختن مردم به تعاليم اسلام بپردازد و اين فرصت موجب افزايش نفوذ امام و گسترش پايگاه مردمي او گشت.معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:۱. زندگي سياسي امام رضا ـ عليه السّلام ـ نوشته جعفر مرتضي عاملي.پي نوشت ها:[۱] . صدوق، عيون الخبار الرضا، نشر بيروت، چاپ اول، ۱۴۰۴، ج۲، ص۱۴۱.[۲] . صدوق، امالي، نشر بيروت، ص۷۲، ـ فضل الله، محمدجواد، تحليلي از زندگاني امام رضا، ترجمه سيدمحمد صادق عارف، نشر آستان قدس رضوي، چاپ۳، ۱۳۷۲، ص۹۷.[۳] . صدوق، عيون اخبار الرضا، ج۲، ص۱۵۲.[۴] . مجلسي، بحارالانوار، بيروت، چاپ سوم، ۱۴۰۳، ج۴۹، ص۱۳۴.[۵] . عاملي، جعفر مرتضي، زندگاني سياسي امام رضا، ترجمه دفتر انتشارات اسلامي، ناشر كنگره جهاني امام رضا، چاپ اول، ۱۳۶۵، ص۲۹۰.پس از آنكه امام رضا (ع) وليعهد مأمون شناخته شدند مردم كجا و چگونه با ايشان بيعت كردند؟مأمون پس از آن كه در روز دوشنبه هفتم ماه رمضان سال ۲۰۱ ه ق در "مرو" وليعهدي را بر امام رضا(ع) تحميل كرد و عهدنامه ولايت عهدي امام(ع) را امضاء نمود به "فضل بن سهل" دستور داد مجلس باشكوهي كه مركب از رجال دولت و اعيان و اشراف ملت و امراء و وزراء و درباريان و فرماندهان و سپاهيان و علماء و نويسندگان و شعراء و خطباء باشد، تشكيل دهد و براي اجراي تشريفات بيعت در يك روز معيّن در دربار خلافت حاضر شوند و "لباس سياه" را كه شعار "بني عباس" در آن روز بود به لباس "سبز" كه شعار "علوييّن" است، تبديل كنند [۱] و پرچم سبز برافرازند. روز دهم رمضان تمام طبقات مردم با لباس سبز در دربار "مأمون" حاضر شدند و نظاميان در محل مخصوص خود صف آرائي كردند و ساير مدعوّين در جايگاه هاي خود قرار گرفتند.سپس حضرت رضا ـ عليه السلام ـ به همراه مأمون وارد مجلس شدند و حضرت، لباس سبز تن كرده و شمشيري حمايل نموده بودند، مأمون در صدر مجلس نشست و حضرت را نيز در جايگاهي كه از قبل ترتيب داده بودند و در پهلوي جايگاه مأمون بود و پرچم هاي سبز در بالاي آن جايگاه در اهتزاز بودند، جاي داد و دستور داد كيسه هاي طلا و نقره كه اسم مبارك حضرت رضا ـ عليه السلام ـ هم در آن سكّه ها زده شده بود آوردند. پس از آن مأمون بر محل بلندي رفت و گفت: اي مردم، اين علي بن موسي الرضا ـ عليه السلام ـ است كه وليعهد من است بر همه شما واجب است كه با او بيعت كنيد و تبريك بگوئيد، اولين كسي كه دست بيعت در دست امام گذاشت، خود مأمون بود و بعد به فرزند خود "عباس" دستور داد تا با آن حضرت بيعت كند و بعد از او "فضل بن سهل" وزير اعظم "يحيي بن أكثم" مفتي اعظم دستگاه خلافت و "عبدالله بن طاهر" ذواليمينين فرمانده سپاه، بعد عموم اشراف و رجال بني عباس كه حاضر بودند حضور امام رضا ـ عليه السلام ـ حاضر شده، تبريك گفته و بيعت نمودند.آنگاه كيسه هاي اشرفي را پيش آوردند و شاعران و سخنوران برخاسته و هر كدام در فضيلت حضرت رضا ـ عليه السلام ـ و ولايتعهدي او سخن ها گفته و شعرها سرودند. [۲] مرحوم "صدوق" از "بيهقي" روايت نموده وقتي كه با حضرت رضا به ولايت عهدي بيعت شد مردم به اطراف او پروانه وار گرد آمده و او را شادباش و مبارك باد گفتند. [۳] امام ـ عليه السلام ـ به جانب آن ها اشاره كرد، همگي ساكت شدند سپس مضمون مطالبي را كه پشت ورق عهدنامه مرقوم فرموده بود، براي مردم بيان داشت. اينك به بعضي از نكات برجسته آن مطالب كه حضرت در پشت ورقه عهدنامه نوشته بود اشاره مي كنيم:امام رضا ـ عليه السلام ـ در اين فراز از سخنانش از مظالم گذشته نسبت به اهل بيت پيامبرصلي الله عليه وآله ياد كرده است كه با توجه به انعكاس اين مطلب در چنين عهدنامه اي رسمي و تاريخي يك اقرار ضمني از دستگاه خلافت در مورد اين ستمگري ها در گذشته و محكوم كردن آن ها به حساب مي آيد و اشاره به اين است كه چگونه زمامداران و عمال حكومت هاي گذشته، موجبات سلب امنيّت و اتلاف نفوس و ايجاد محدوديتها و محروميتها در مورد دوستداران اهل بيت و امامان معصوم را فراهم آورده اند. [۴] سپس مأمون از حضرت رضا ـ عليه السلام ـ خواست تا براي مردم خطبه اي بخواند. حضرت حمد و ثناي پروردگار را به جا آورده و آن گاه فرمود: "انّ لنا عليكم حقا برسول اللّه و لكم عليناً حقاً به فاذا انتم اديتم الينا ذلك وجب الحق لكم"[۵] از براي ما بر شما به واسطه رسول خداصلي الله عليه وآله حقي است و نيز به واسطه آن حضرت بر شما نيز بر ما حقي است پس هرگاه شما حق ما را ادا كرديد، بر ما نيز مراعات حق شما لازم است.خلاصه: مراسم بيعت همزمان با جشن ولايت عهدي "امام رضا ـ عليه السلام ـ " كه از جانب "مأمون" ترتيب داده شده بود صورت گرفت و مأمون گرچه خواست براي بقاي حكومت خود عوام فريبي كند ولي امام رضا ـ عليه السلام ـ از اين موقعيت استفاده كرده، حقايقي را براي مردم و براي قضاوت تاريخ بيان كرده است.اين رويداد در رمضان سال ۲۰۱ ه ق در مرو مركز حكومت مأمون واقع شد. و لازم به ذكر است مرو در آن زمان بزرگترين و مهم ترين پايتخت حكومت اسلامي بوده است.منابع جهت مطالعه بيشتر:۱- عيون اخبار الرضا ـ عليه السلام ـ، ترجمه فارسي به قلم محمد تقي اصفهاني، انتشارات نور.۲- سيري در تاريخ تشيّع، داود الهامي.۳- تاريخ ارشاد، ج ۲، ترجمه فارسي.۴- منتهي الآمال، ج ۲، ص ۳۲۷ (شرح تفصيلي بيعت).پي نوشت ها:[۱] . مفيد، تاريخ ارشاد، انتشارات علميه اسلاميه، ج ۲، ص ۲۵۲؛ داود الهامي، سيري در تاريخ تشيّع، انتشارات مكتب اسلام، ص ۵۹۱.[۲] . همان مدرك.[۳] . مفيد، تاريخ ارشاد، انتشارات علميه اسلاميه، ج ۲، ص ۲۵۳؛ داود الهامي، سيري در تاريخ تشيّع، مكتب اسلام، ص ۵۹۱؛ شيخ عباس قمي، منتهي الآمال، جاويدان علمي، ج ۲، ص ۳۲۷.[۴] . سيري در تاريخ تشيّع، ص ۵۸۷.[۵] . مفيد، تاريخ ارشاد، انتشارات علميه اسلاميه، ج ۲، ص ۲۵۳.امام رضا(ع) مي دانستند مأمون او را خواهد كشت پس چرا به خانه مأمون رفته و انگور ميل كردند؟پيش از پاسخ، تذكر اين نكته لازم است كه درباره علم اهل بيت (عليهم السلام) و چگونگي آن، آراء و نظرهاي گوناگوني ارائه شده؛ از جمله اين كه امامان معصوم(عليهم السلام) همه امور، اعم از چگونگي شهادت و زمان و مكان آن و ساير امور را مي توانستند بدانند ولي دانستن آن ها معلوم نيست؛ يعني دانستن آن ها بالقوه است نه بالفعل. رواياتي اين مطلب را تأييد مي كند. مرحوم كليني در كتاب گرانسنگ كافي، بابي منعقد كرده، با عنوان "إنّ الائمة إذا شاؤُا أن يعلموا عَلِموا؛ امامان هرگاه اراده مي كردند چيزي را بدانند، مي دانستند. "۱با توجه به اين بيان، مي توان گفت: امامان معصوم(عليهم السلام) اگر مي خواستند مي توانستند مكان شهادت و چگونگي آن را بدانند، امّا معلوم نيست كه آن ها چنين چيزي را خواسته باشند، البته اصل شهادت خويش و يا حتي اسباب آن را مي دانستند، امّا زمان آن را، معلوم نيست همه آن ها خواسته باشند كه بدانند. ۲ديدگاه ديگر، عبارت است از اين كه اهل بيت (عليهم السلام) يا حداقل برخي از آن ها جزئيات شهادت خود را مي دانستند؛ يعني به چگونگي، زمان و مكان شهادت آگاه بودند، ولي علم آنان موهبتي بوده و تأثيري در عمل و ارتباطي با تكليف ندارد. براي توضيح بايد دانست كه علم امام دو گونه است:الف ـ علم عادي: اهل بيت(عليهم السلام) نيز زندگي شان مانند ساير مردم عادي است؛ يعني خير و شر و نفع و ضرر كارها را از روي علم عادي تشخيص داده و آن چه را شايسته اقدام ببيند، اراده مي كند و در راه به دست آوردن آن به تلاش و كوشش مي پردازد؛ در جايي كه عوامل و اوضاع و احوال خارجي موافق باشد، به نتيجه مي رسد و در جايي كه اسباب و شرايط مساعدت نكند، از پيش نمي رود.ب ـ نوع ديگر علم امام، علم لدنّي و علم غيب است و اين علم شامل وقايع ضروري الوقوع و قضاي حتمي مي شود. چنين علمي در لوح محفوظ ثبت و قابل تغيير نيست و تلاش براي بر هم زدن و تغيير دادن آن بيهوده است. اگر علم اهل بيت(عليهم السلام) به چگونگي و زمان و مكان شهادت خويش از اين نوع علم باشد، ديگر جاي هيچ گونه پرسش باقي نمي ماند؛ چرا كه آن ها در واقع از يك امر حتمي باخبرند نه امري كه بتوان آن را تغيير داد(در چنين موارد مشمول آيه "لاتلقوا بأيديكم إلي التهلكة" نمي شوند، زيرا در اين فرض، آن ها در تهلكه هستند، نه اين كه خود را به تهلكه انداخته باشند) ۳ و در فرضي كه علم اهل بيت(عليهم السلام) در عين اين كه موهبتي و لدنّي است، ولي به قضاء حتمي تعلق نگرفته باشد، يعني بتوانند آن را عوض كنند؛ ولي در اين صورت اگر رفتن به سوي شهادت براي آن ها تكليفي از جانب خدا باشد، طبيعي است كه راهي جز پيمودن آن باقي نمي ماند و البته آن ها با افتخار تمام آن را دنبال مي كنند. اين فرض درباره غير اهل بيت(عليهم السلام) نيز جاري است؛ چرا كه در جنگ اسلام عليه كفر و يا دفاع از كيان اسلام، رزمندگاه مي داند كه رفتن به ميدان جنگ برابر با شهادت و خسارت جاني و مالي است، ولي چون آن را تكليفي الهي مي بيند، قدم به ميدان جنگ مي گذارد و طبيعي است كه ممنوعيت وقوع در تهلكه شامل اين موارد نمي شود. ۴پي نوشتها:۱. كافي، ج ۱، ص ۳۱۳، دارالتعاريف.۲. ر. ك: يكصدوهشتاد پرسش و پاسخ، آية الله مكارم شيرازي و ديگران، ص ۳۰۴ و ۳۰۵، دفتر نشر برگزيده.۳. ر. ك: بحث كوتاهي درباره علم امام، علامه طباطبايي(رحمه الله)، چاپ حكمت، قم.۴. ر. ك: يكصدوهشتاد پرسش و پاسخ، آية الله مكارم شيرازي و ديگران، ص ۸۵ / بحث كوتاهي درباره علم امام علامه طباطبايي(رحمه الله) / علم غيب آگاهي سوم، آية الله سبحاني.اگر امام رضا(ع) مطلع از غيب بودند! پس چرا از خوردن انگور سمي پرهيز نكردند؟موضوعِ علم غيب يكي از بحثهايي است كه از قديم الايام بين فلاسفه [۱] مطرح بوده است و بعد از اسلام نيز به اوج خود رسيد به صورتي كه از ائمه اطهار(عليهم السلام) بارها سؤال شده و آنها نيز پاسخ هاي مناسب داده اند. [۲]در پاسخ اين سؤال ابتدا لازم است به چند نكته اشاره كنيم:نكته اول: توجه به مفهوم غيبت است۱ـ غيب از نظر لغت به معني پنهان بودن، مخفي و ناپيدا آمده است. [۳]و در تعريف آن گفته اند: غيبت عبارت است از علم به حوادث و آن چه كه واقع مي شود، به عبارت ديگر مشاهده نظام هستي و رويتِ حقيقت و واقع جهان وجود، بنابراين كسي كه به يك حادثه غيبي عالم مي شود، ملكوت جهان هستي و مجموع علل و اسبابي را كه بدان حادثه منتهي مي شود مشاهده مي كند، و از راه علم به اجزاي علّت تامّه، بدان حادثه كه معلول ضروري آن است عالم مي شود. [۴]نكته دوم: نظر قرآن در مورد علم غيب و حدود آن نسبت به خدا و ديگرانوقتي آيات قرآن را بررسي مي كنيم در مورد علم غيب به سه دسته آيات برخورد مي كنيم:دسته اول: دسته هايي از آيات، علم غيب را منحصر به خداوند مي دانند مانند آيه (و عنده مفاتيح الغيب لا يعلمها الا هو ... )[۵] خزانه هاي غيب نزد اوست و جز او از آنها خبر ندارد. و آيه (انما الغيب للّه ... )[۶] غيب (و معجزات) تنها براي خدا (و به فرمان او) است.و آيه: (و لله غيب السموات و الارض) [۷] و (آگاهي از) غيب (و اسرار نهان) آسمانها و زمين، تنها از آن خداست و آيات ديگر ...دسته دوم: آياتي هستند كه علم غيب را از پيامبران و پيامبر اسلام نفي مي كند. مانند:آيه: (قل لا اقول لكم عندي خزائن الله و لا العلم الغيب ... )[۸] يعني، بگو به شما نمي گويم خزائن خدا نزد من است و غيب نمي دانم و نمي گويم، به من وحي مي شود. و آيه: (قل لا املك لنفسي و لا ضراً الا ما شاء الله، و لو كنت اعلم الغيب لا ستكثرت من الخير ... [۹] يعني بگو من مالك نفع و ضرر خود نيستم مگر آنچه كه بخواهد اگر غيب مي دانستم هر آينه خبر زيادي بدست مي آوردم دسته سوم: آياتي هستند كه علم غيب را به صراحت به پيامبران و بندگان شايسته خداوند اثبات مي كند، مانند آيه: (عالم الغيب فلا يظهر علي غيبه احداً الا من ارتضي من رسول) [۱۰] خداوند به غيب آگاه است و بر غيب خود احدي را جز كساني كه مي پسندد، از پيامبران، اطلاع نمي دهد.و آيه: (و ما كان الله ليطلعكم علي الغيب و لكن الله يجتبي من رسله من يشاء) [۱۱] همواره خداوند شما را به غيب آگاه نمي ساخته ولي از پيامبران خود كساني را كه بخواهد انتخاب مي كند، (و قسمتي از اسرار نهان را در اختيار او مي گذارد).از مجموع اين آيات نتيجه مي گيريم كه مقصودِ دسته اول و دوّم اين است كه علم غيب مطلق، ذاتاً و اصالتاً مال خداوند است و مالك حقيقي اوست، و غير او (ملائكه و پيامبران و ائمه(عليهم السلام)) ذاتاً علم غيب نمي دانند (اگر چه از ديگران كاملترند ولي به هر حال وجودشان محدود به زمان و مكان است. ) و مقصود دسته سوم اين است كه پيامبران به واسطه تعليم خداوند (وحي، ابهام ... ) از علم غيب آگاهي پيدا مي كنند. بنابراين علم غيب اختصاص به خدا ندارد، بلكه بعضي از افراد برگزيده بشري، با تأييد و اضافه پروردگار جهان مي توانند با عالم غيب ارتباط پيدا كنند.نكته سوم: علم غيب ائمه(عليهم السلام) و حدود آنمرحوم شيخ مفيد(رحمه الله) در اين باره مي فرمايد: ائمه اهل بيت(عليهم السلام) گاهي از ضماير مردم خبر مي دادند. بسياري از حوادث را قبل از وقوع مي دانستند. آنان اين مزيت را داشتند. لكن دانستن غيب از شرايط امام(عليه السلام) نيست، بلكه لطف خاصي است از جانب خدا، كه درباره آنان مبذول داشته و اخبارش به ما رسيده است. اما سزاوار نيست اينگونه علم را علم غيب بناميم. زيرا درباره كسي مي توان گفت: علام غيب است كه حقايق جهان هستي را بالذات و بدون استمداد از ديگري مشاهده نمايد. اما كسي كه به وسيله تعليمات و افاضات ديگري از بعض امور غيبي خبردار مي شود واقعاً علم غيب ندارد و اطلاق اين كلمه در خور او نيست. لكن يكي از امتيازات بزرگي كه امام بر ساير انسان ها دارد اين است كه در مواقع ضروري با جهان غيب ارتباط پيدا مي كند و علوم و اطلاعات لازم در اختيارش قرار داده مي شود. [۱۲]امام علي(عليه السلام) در اين باره مي فرمايد: «رسول خدا، هزار در از علم را به روي من گشود، كه از هر دري هزار در باز شده، پس هزار هزار درِ علم به روي من گشوده شد، به طوري كه از گذشته و آينده خبر دارم، از مرگها و پيش آمدها و طريق قضاوت خبر دارم. [۱۳]و اين علم به عنوان ارث نبوّت به همه امامان شيعه، نسل به نسل، [۱۴] رسيده است و اكنون در اختيار تنها ذخيره پيامبران، «امام زمان (عج)» مي باشد. و به وسيله همين علم بود كه تك تك امامان ما از حوادث آينده حتي از چگونگي شهادت خود و ديگران و محل شهادت و محلّ دفن شان خبردار بودند.ارتباط علم غيب و مصلحتبا توجه به سه نكته قبل در اين سؤال كه چرا پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله) و ائمه اطهار(عليهم السلام) در زندگي خود از علم غيب استفاده نكردند؟ اين است كه چون پيامبران(عليهم السلام) و ائمه اطهار(عليهم السلام) قرار بود از جنس بشر باشند، [۱۵] و مانند ساير مردم زندگي كنند، در اعمال و معاملات و معاشرت مانند يك بشر عادي بودند، با همين چشم مي ديدند، با همين گوش مي شنيدند ... بر طبق ظواهر و شواهد داوري مي كردند، گاهي مشورت مي كردند، براي معالجه بيماري ها به پزشك و در قيمتها به كارشناسان مراجعه مي كردند ... . مصائب و حوادثي بر ايشان اتفاق مي افتاد با مشكلات مواجه مي شدند در جنگها شكست مي خوردند، زخمي مي شدند مسموم مي شدند ... و چون بنا بود مانند مردم عادي زندگي كنند و مانند يك فرد عادي به ارشاد و هدايت بپردازند و مردم نيز با رغبت و اختيار ايمان بياورند. از علم غيب استفاده نمي كردند. لكن اگر موضوع حرام و كار زشتي پيش مي آمد كه ارتكاب آن (ولو از روي سهو) در نظرها قبح و زشت بود و به مقام امامت و عصمت لطمه مي زند، و يا دانستن يك امري براي اثبات امامت لازم مي شد، از پشتوانه هاي غيبي بهره مند مي شدند. [۱۶]بنابراين پيغمبر و امام مي تواند به اذن الهي از حوادث و پيش آمدها و افعال آينده خودش يا ديگران آگاه شود، لكن اين گونه علم، مسير حوادث را تغيير نمي دهد و در افعال و اراده ها اثر نمي گذارد و منشأ تكليف قرار نمي گيرد.روايات نيز اين مطلب را تأييد مي كند چنان كه حسن بن جهم مي گويد: به امام رضا(عليه السلام) عرض كردم: همانا اميرالمؤمنين(عليه السلام) قاتل خود را شناخته بود و مي دانست كه در چه شبي و در چه مكاني كشته مي شود، و چون نعره مرغابيها را در خانه شنيد فرمود: «اينها نعره زناني هستند كه نوحه گراني پشت سردارند» و وقتي ام كلثوم به او عرض كرد: كاش امشب در خانه نماز بخواني و براي نماز جماعت ديگري را بفرستي آن حضرت قبول نكرد، و در آن شب بدون اسلحه در رفت و آمد بود، در صورتي كه مي دانست ابن ملجم او را با شمشير مي كشد و اقدام به چنين كاري جايز نيست، امام رضا(عليه السلام) فرمود: «آنچه گفتي درست است ولي خود آن حضرت اختيار فرمود كه در آن شب مقدرات خداي عزوجل اجرا شود». [۱۷] و مرحوم علامه مجلسي(رحمه الله) در توضيح اين روايت مي گويد: كسي كه مقدرات خدا و علل و اسباب آن ها را نمي داند، مي تواند از آن ها دوري و اجتناب ورزد و به اجتناب مكلف شود، اما كسي كه به جميع حوادث و پيش آمدها عالم است، چگونه ممكن است او را به اجتناب و دوري از آن مكلف نمود.اگر چنين تكليفي ممكن باشد، لازم مي آيد كه هيچ يك از مقدرات نسبت به او واقع نشود، پس امامان ما(عليهم السلام) به جميع حوادث و بلاهايي كه بر آن ها واقع مي شود عالمند و تكليف هم ندارند كه طبق اين علم عمل كنند و از آن بلاها اجتناب و دوري كنند، چنان كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) و اميرالمؤمنين(عليه السلام) منافقين را مي شناختند و ا
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 28]
صفحات پیشنهادی
آیتالله علمالهدی:شرایط امروز کشور مانند زمان پذیرش ولایتعهدی توسط امام رضا (ع) است
آیتالله علمالهدی شرایط امروز کشور مانند زمان پذیرش ولایتعهدی توسط امام رضا ع استتاریخ انتشار جمعه ۳۰ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۷ ۰۰ آیتالله علمالهدی با بیان اینکه شرایط فعلی کشور مانند زمان قبول ولایتعهدی امام رضا ع است گفت ما باید از توافق هستهای برای ترویج اسآیتالله علمالهدی: شرایط امروز کشور مانند زمان پذیرش ولایتعهدی توسط امام رضا (ع) است/ باید از توافق هستهای ب
آیتالله علمالهدی شرایط امروز کشور مانند زمان پذیرش ولایتعهدی توسط امام رضا ع است باید از توافق هستهای برای توسعه استکبارستیزی استفاده کنیم نباید سفره مکدونالد در کشور ما پهن شودآیتالله علمالهدی با بیان اینکه شرایط فعلی کشور مانند زمان قبول ولایت احدی امام رضا ع است گفاقتضائات توأم شدن دغدغه های علمی و پذیرش ولایتعهدی در سیره امام رضا(ع)
آیت الله محسن غرویان در گفت وگو با خبرگزاری بین المللی قرآن ایکنا گفت با توجه به آنچه در تاریخ اهل بیت و سیره این بزرگواران آمده است تمامی ائمه دغدغه مسائل سیاسی را داشته اند و چنین نبوده است که نسبت به مسائل سیاسی و اجتماعی زمانه خود بی تفاوت باشند اما شرایط سیاسی و اجتماعیامام رضا با پاسخگویی به شبهات خطر از بین رفتن اسلام را برطرف کرد
به گزارش خبرنگار مهر همایش علمی امام رضا ع و پاسخگویی قرآن به پرسش های عصر از سری برنامه های سیزدهمین جشنواره بین المللی امام رضا ع به همت اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان تهران و دانشگاه تهران صبح امروز یک شنبه یکم شهریور ماه با حضور مجید معارف رئیس دانشکده الهیات و معارفدستاوردهای امام رضا(ع) از ولایتعهدی اجباری مأمون
به گزارش "کوگانا" این ایام با خیر و برکت مصادف است با دهه مبارکه کرامت دهه ای که از اول ذی القعده با ولادت حضرت فاطمه معصومه س دخت مکرمه امام موسی بن جعفر علیهما السلام آغاز و با میلاد نورانی امام هشتم حضرت علیّ بن موسی الرضا علیهما السلام به پایان می رسد مسلماهمزمان با حضور خدام در کوهبنان عطر بهشت در قدمگاه امام رضا(ع) پیچید
همزمان با حضور خدام در کوهبنانعطر بهشت در قدمگاه امام رضا ع پیچیدهمزمان با حضور خدام حرم رضوی به کوهبنان عطر بهشت در قدمگاه امام رضا ع پیچید و مردم بار دیگر عطر وجود امام هشتم را احساس کردند به گزارش خبرگزاری فارس از کوهبنان خدام حرم رضوی به منظور شرکت در جشن زیر سایه خورشیدچرا حکومت علوی در زمان امام رضا(ع) تشکیل نشد
چرا حکومت علوی در زمان امام رضا ع تشکیل نشداگر مأمون واقعاً میخواست امام را بر مسند خلافت مسلمانان بنشاند پس چرا تاکید میکرد حضرت برای رفتن به خراسان از راه کوفه و قم نرود او به خوبی میدانست که در این دو شهر مردم آمادگی داشتند که شیفته امام شوند به گزارش خبرنگار آیین وهمزمان با شب ولادت امام رضا (ع)، شهرستان فلاورجان در جشن و شادی عاشقان آل الله است.
همزمان با شب ولادت امام رضا ع شهرستان فلاورجان غرق در جشن و شادی عاشقان آل الله است همزمان با دهه کرامت و همراه با سراسر کشور مراسم جشن با شکوه امام رئوف حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام مولودی خوانی و برنامه های متنوع در شهرستان فلاورجان برگزارشود عاشقان امام هشتم با آذیهاشمی:کسانی که احمدی نژاد را تا حدّ تقدس بالا بردند، پاسخ دهندکه چگونه چنین انحرافی در انقلاب ایجاد کردند/ گفت
هاشمی کسانی که احمدی نژاد را تا حدّ تقدس بالا بردند پاسخ دهندکه چگونه چنین انحرافی در انقلاب ایجاد کردند گفتند که یارانهها پول امام زمان است و مردم برای برکت دیگر پول ها آن را هزینه نکنند آیت الله هاشمی رفسنجانی صبح امروز در دیدار جمعی از فعالان اقتصادی استان خراسان رضوی که دپزوهشگر مهدوی:پنهان زیستی امام زمان از مهمترین مباحث روایی سیره امام رضا(ع)
پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه حجت الاسلام خدامراد سلیمیانبا بیان اینکه در میان منابع روایی شیعه روایات امام رضا ع سهم چشم گیری در مباحث مهدوی دارند گفت البته تعداد کم این روایات سبب شده تا بسیاری از مباحث مهدویت در سخنان آن امام منعکس نشود اما هر مقداری که آمده غ-
گوناگون
پربازدیدترینها