تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837113955
گفتم محمد! عزيزم شهادتت مبارك!
واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: گفتم محمد! عزيزم شهادتت مبارك!
نگاههاي نافذ شهيد محمد منتظر قائم از پس تصاويرش آن قدر گيرايي داشت كه ما را برآن داشت براي يافتن خانوادهاش و شنيدن سرگذشت او به تكاپو بيفتيم...
نویسنده : زينب محمودي عالمي
نگاههاي نافذ شهيد محمد منتظر قائم از پس تصاويرش آن قدر گيرايي داشت كه ما را برآن داشت براي يافتن خانوادهاش و شنيدن سرگذشت او به تكاپو بيفتيم، ميدانستيم كه اين شهيد از شهداي يگان صابرين و مبارزه با گروهك پژاك است كه 13 شهريور سال 90 در شمال غرب كشور به شهادت رسيدهاست، اما تنها آدرسي كه از شهيد داشتيم اين بود كه او اهل شهر نكاي مازندران است. براي پيدا كردن خانوادهاش يك ماه در جستوجو بوديم، سراغشان را از ادارات و افراد مختلف كه با خانواده شهدا در اتباط هستند گرفتيم، اما كسي از آنها خبر نداشت. چند نفر فقط شماره منزل پدرشهيد را داشتند كه تغيير كرده بود؛ تا اينكه بعد از يك ماه جستوجو از روابط عمومي بنياد شهيد شماره تماسي از خانواده شهيد گرفتيم و اين فرصتي شد براي همكلاميمان با مادر، همسر و خواهر شهيد محمد منتظر قائم و شنيدن فرازي از خاطرات او. رعنا علينژاد،مادر شهيد خانم علينژاد از خودتان بگوييد. دوست داريم بيشتر از خانوادهاي بدانيم كه يك شهيد در دامانش پرورش داده است؟ من متولد 1338هستم، ما اهل روستاي سفيد كوه چهاردانگه ( هزارجريب) نكا هستيم. با پسر عمهام حسن سال 54 ازدواج كردم و از قبل از انقلاب در نكا زندگي ميكنيم. چهار فرزند داشتم كه پسر شهيدم سال 63 متولد شد و سال 87 به سپاه رفت و 13 شهريور 90 هم كه به شهادت رسيد. همسرم كارگر بنا بود. من هم در كنارش كار ميكردم. انقلاب اسلامي كه پيروز شده بود من آرد ميگرفتم و نان ميپختم و به محليها ميفروختم، مادرم آشپز بود و من از بچگي كنار مادرم آشپزي را ياد گرفته بودم، با زحمت بچههايم را بزرگ كردم. روحيات محمد طوري بود كه احساس كنيد يك روز به شهادت برسد؟ پسرم از كودكي بانماز و باخدا بود. وقتي كلاس اول ابتدايي روزه گرفته بود ماه رمضان آن سال تابستان بود، نگران حالش بودم به مدرسهاش رفتم و اعتراض كردم. گفتم بچه كلاس اول كه نميتواند روزه بگيرد، پسرم آمد پيش مدير مدرسه و گفت من ميتوانم روزه بگيرم اگر سحر هم بيدار نشوم روزهام را ميگيرم. اين پسر از همان دوران طفوليت نشانههاي بزرگي را نشان ميداد. خيلي حرف گوشكن بود. به او ميگفتم بيرون نرو، نميرفت. ما سركار بوديم بچههايم منزل بودند. محمد تا راهنمايي و دبيرستان از خانه بيرون نميرفت از مدرسه مستقيم ميآمد برايم نان ميخريد همراه پدرش به سركار ميرفت و بنايي ميكرد. شوهرم در گرماي تابستان كه روزه بود كارگري ميكرد؛ با زحمت بچهها را بزرگ كرديم، اولين سال ازدواجمان ماه رمضان تابستان بود همسرم سحري ميخورد و در آن گرما سركار ميرفت و روزه ميگرفت. بعد از ماه رمضان هم چون خانهمان پنكه نداشتيم، همسرم مجبور ميشد گاهي اوقات در مسجد نماز بخواند و ناهارش را همانجا بخورد و باز به سركارش برگردد. تا به حال شده بود پسرتان از شوق به شهات حرفي بزند؟ برادرم جانباز جنگ تحميلي است و خانواده ما با خاطرات دفاع مقدس عجين است. پسر شهيدم كه خاطرات آن دوران را ميشنيد ميگفت حيف كه زمان جنگ ما نبوديم. تلويزيون اگر فيلم پخش ميكرد، محمد حتماً نگاه ميكرد. يك روز كه از مدرسه دير كرده بود نگران شدم رفتم دنبالش، ديدم كنار پليس ايستاده، ميگفت وقتي بزرگ شدم ميخواهم مثل او پليس شوم، بزرگ كه شد در انصارحزبالله فعاليت ميكرد، تمام 428 روستاي نكا عكس شهدايشان را جمعآوري و تبديل به سي دي كرد؛ ميگفت مامان برايم ويدئو تهيه كن كه كاست كوچك بخورد، ميخواهم عكس شهداي قديمي را بزرگ كنم، بعد از اينكه شهيد شد روستاهايي كه ميرفت اصلاً نميدانستيم كجا هست، از همه خانواده شهدا فيلم گرفته و براي ما آورده بود. پسرم آرزوي شهادت داشت و عاشق بود، هركسي او را ميديد ميگفت «شهيد زنده». از روزهايي بگوييد كه براي مبارزه با ضد انقلاب به شمالغرب كشور رفته بودند. پسرم چند بار اعزام شده بود. آخرين بار كه به مرخصي آمد به او گفتم پسرم هشت تا پاسدار شهيد شدند گفت از كجا ميداني؟ گفتم خواب ديدم. گفت نزديك بود ما هم شهيد شويم. به او گفتم اين همه شغل برايت بود صدا و سيما، استانداري براي كار دعوتت كردند چرا نظامي شدي؟ زن و بچهات گناه دارند اينقدر مأموريت نرو. گفت مادر تو خبر نداري كردستان شلوغ است ما بايد باشيم تا مملكت امنيت داشته باشد. محمد در ميان فرزندانم نمونه بود. چهار سالش بود كه خواب ديدم او و دخترم را آب دارد ميبرد ميدويدم تا او را بگيرم در همان خواب يك آقايي سبزپوش او را گرفت و گفت بچهات را بگير، يك دفعه ديدم آقا نيست آنقدر درخواب گريه كردم كه تب كردم، به پدرم گفتم من خواب ديدم بايد بروم خانهام، پدرم گفت اين خوابت را به كسي نگو بچهات به جاي بزرگي ميرسد. از آخرين ديدارتان چه خاطرهاي داريد؟ آخرين بار كه ميخواست برود گفت من از اين سفر برنميگردم؛ شب آخر نيم ساعت حرف زديم لحظه آخر گفت مادر از فردا به من زنگ نزن موبايلم خاموش است، 4 صبح يكشنبه 13 شهريور شهيده شده بود و روز چهارشنبه پيكرش را آوردند. سه روز جسم بيجانش در بيابانها افتاده بود. من اين سه روز روي سجاده بودم و نذر حضرت ابوالفضل(ع) كردم، بعد از سه روز كه پيكرش را آوردند فقط صورتش سالم بود؛ از تابوتش بوي خون تازه ميآمد تير به پهلويش خورده بود، شهيد شدن او مثل حضرت زهرا(س) بود خيلي حضرت زهرا(س) را دوست داشت. همرزمانش تعريف ميكنند پسرم موقع شهيد شدن 10 دقيقه صدا ميزده يا زهرا(س). ائمه اطهار (ع) و رهبر معظم انقلاب را خيلي دوست داشت، وصيتش اين بود حجاب را رعايت كنيد پشت رهبر را خالي نكنيد. وقتي خبر شهادتش را آوردند، به ياد خوابم افتادم كه22 سال قبل ديده بودم خدا 22 سال فرزندم را به امانت نزدم سپرده است. فاطمه شعباني، همسر شهيد فصل آشناييتان با شهيد منتظر قائم از چه زماني رقم خورد؟ من متولد سال 62 هستم، سال 84 با شهيد محمد منتظر قائم ازدواج كردم و حاصل زندگيام با ايشان يك پسر به نام محمد طاهاست. همسرم 13 شهريور سال1390 در درگيري با گروهك تروريستي پژاك درشمال غرب كشور قله جاسوسان سردشت به شهادت رسيد، پسرم 15 ماهه بود كه پدرش شهيد شد. خدا كسي را نصيبم كرد كه از همه نظر عالي بود؛ خيلي باايمان و صبور و مهربان بود؛ از ابتداي ازدواجمان مدام از عشق به شهادتش حرف ميزد. تمام عكسهايي كه در خانه بود زيرش امضا ميزد و مينوشت شهيد محمد غلام نژاد (محمد منتظر قائم). آن زمان فكر ميكردم جنگ كه نيست تا او شهيد شود، ولي الان فهميدم كه هنوز در شهادت باز است. بعد از عقد با شهيد «محمد منتظر قائم» خواب ديدم يك قطار با سرعت از كنارم رد ميشود قطار پر از عكس شهدا بود. شهيد محمد كنار عكس شهدا لبخند ميزد و با لبخند از من دور شد. همان لحظه بيدار شدم خوابم را برايش تعريف كردم گفت خانم تعبير معلوم است. آخرش من شهيد ميشوم. پس شهيد از قبل شما را آماده شهادتش كرده بود؟ بله. ايشان از همان روز خواستگاري با من شرط كرد كه يك نظامي است و انجام وظايفش سختيهايي در پي دارد. قبل از اينكه شهيد شود مرا براي شهادتش آماده ميكرد؛ يك روز به من گفت عكسالعملت براي شهادتم چيه؟ دراز كشيد و چفيه روي سرش گذاشت و گفت فرض كن من شهيد شدم تو چه كار ميكني؟ گفتم محمد، عزيزم شهادتت مبارك! انگار به او الهام شده بود كه شهيد ميشود. بعد از شهادتش كه بالاي سر پيكرش رفتم گفتم محمد، عزيزم شهادتت مبارك! ياد آن خاطره افتادم كه مرا براي شهادتش آماده ميكرد. قبل از اينكه عمليات برود ناراحت بودم و به شوخي ميگفتم برو شهيد شو. يكبار هم خودش گفت من شهيد ميشوم تو ازدواج كن. من ناراحت شدم گفتم براي چي اين حرفها را ميزني بعد از شهادتش راضي به ازدواج نبودم خيلي ناراحت بودم. يك شب خواب ديدم يك باغي بود فرشتههاي بالدار دور من و بچهام ميچرخيدند. شهيد از باغ نگاهم ميكرد گفت برو قم. من تعجب كردم. الان بعد از ازدواج در قم زندگي ميكنم. چه سخن يا نكتهاي از شهيد در ذهنتان ماندگار شده است؟ روزي كه ميخواست برود از حياط خانه كه بيرون ميرفت دستانش را به سوي آسمان كرد و گفت خدايا اين دفعه را شهادت قرار برسان. سه تا انگور از باغچه حياط كند گذاشت دهانش و لبخند زد و رفت. قبل از شهادتش به من پيام داد؛ «همسر عزيزم براي بلند شدن بايد خم شد، اگر گاهي غم تو را خم كرد بدان كه آغاز ايستادن است. پاسداري هنري است بزرگ. تني چون كوه، دلي چون دريا و رواني خدايي ميخواهد.» الهام منتظر قائم،خواهر شهيد فاميليمان غلام نژاد بود اما برادرم به خاطر علاقه زيادي كه به امام زمان و شهيد محمد منتظر قائم داشت، فاميلش را به منتظر قائم تغيير داد. شهيد در شناسنامه اسمش محمد بود و ما او را ايمان صدا ميزديم. بعد از شهادتش به تبعيت از برادر شهيدم كل خانواده فاميليمان را تغيير داديم. من متولد سال 66 هستم و سه سال از برادر شهيدم كوچكترم. من و برادرم خيلي صميمي بوديم. بازيهايمان با هم بود. برادرم خيلي به فيلم جنگي علاقه داشت. علاقه به برنامههاي سپاه و نظام داشت. غروب جمعه از تلويزيون برنامه سپاه پاسداران پخش ميشد مينشست نگاه ميكرد؛ محمد اولين شهيد در خانواده پدري و مادري بود؛ يك نيرويي در درونش بود كه او را در مسير شهادت قرار داد. مدرك فني و حرفهاي داشت و او را به عنوان مربي در همان مركز ميخواستند اما به سپاه علاقه داشت. همه ميگويند شهيد محمد منتظر قائم جذبهاي دارد كه آدم را جذب ميكند. همه ناخواسته جذبش ميشوند احتمالاً به پاك بودن و ذات درونياش برميگردد. هميشه ميگفت با هركس همان طور كه هست رفتار كنيد خيلي روي حرفش پايبند بود؛ تا چيزي را مطمئن نبود در مورد كسي حرف نميزد؛ خونسرد بود با لبخند و خنده روي كسي كه مخالفش بود اثر ميگذاشت. تأثير برادر شهيدم در من خيلي زياد بود، اوايل ماه رمضان سال 90 كه آمد به منزل خواهرم آنجا آخرين ديدارمان بود. بعد از شنيدن خبر شهادت محمد، نگران حال مادرم بودم. مادرم از علاقهاي كه به محمد داشت طاقت نميآورد او ديگر نباشد، نزديك خانه مادرم كه شدم همه آمدند طرفم گفتند مادرت آرام است تو آرام باش. مادرم آشپز مسجد جامع نكا است. سال اول كه برادرم شهيد شد حال مادرم خوب نبود، آشپزي را قبول نميكرد به مادرم گفتم ميآيم كمكت ميكنم؛ اول محرم خواب ديدم برادر شهيدم آمد. ساق و هد مشكي به من داد؛ روي هد و ساق نوشته شده بود يااباعبدالله الحسين(ع) كه روي دست و سرم گذاشتم؛ از آن سال همه ساله در كنار مادرم در مسجد كمكش ميكنم اميدوارم اعمال ما طوري باشد كه مورد شفاعت قرار بگيريم.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۳ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۷:۳۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 8]
صفحات پیشنهادی
علیپور:عالیشاه از من تشکر کرد، شما ندیدید/به پیروانی گفتم در مازندران رسم است موها را حنا می گذارند!
خبرورزشی نوشت در همین راستا با مهاجم جوان پرسپولیس تماس گرفتیم که بحث به جاهای دیگری کشیده شد می خواهیم به دو سه سال قبل برگردیم و از سنگ آهن بافق سؤال کنیم موافقی با تعجب موافقم ولی از چه بابت می خواهیم یک روز خاص را یادآوری کنیم روزی که افشین پیروانی تو را از تمرین اخگفتمان دینی با موضوع «دختران آفتاب» در سیمرغ برگزار شد
به گزارش کانون خبرنگاران نبأ وابسته به خبرگزاری ایکنا معصومه افسری مسئول مؤسسه قرآنی سیف الحسین ع اداره تبلیغات اسلامی شهرستان سیمرغ با اشاره به زندگی حضرت معصومه س گفت حضرت فاطمه معصومه س بانویی بزرگوار پاکدامن دین دار و با تقوا بود که الگوی مناسبی برای دختران و زنان جاحضرت آیت الله جوادی آملی: گفتمان کریمانه فرشته و انسان علوم انسانی را زنده می کند
شفقنا پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه - حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی با بیان اینکه گفتمان مشترک بین انسان و فرشته گفتمان کرامت است گفت این گفتمان کریمانه علوم انسانی را زنده و مشترکات بین انسان و فرشته را تبیین می کند به گزارش خبرنگار شفقنا در قم این مرجع تقلید در پهمایش گفتمان نخبگان علوم انسانی در قم
۲۸۲۲۵۵ ۱۳۹۴ ۵ ۳۰ - ۱۹ ۹گزارش تصویری همایش گفتمان نخبگان علوم انسانی در قم عکاس احمد ظهرابی اجرا توقف ذخيره تمام تصاوير ۱۳۹۴ ۵ ۳۰ - ۱۹ ۹مراسم افتتاحیه همایش ملی گفتمان علوم انسانی در قم برگزار شد
به گزارش خبرگزاری تسنیم از قم مراسم افتتاحیه همایش ملی گفتمان علوم انسانی عصر امروز با پیام آیت الله جوادی آملی و سخنرانی غلامعلی حداد عادل نماینده مجلس شورای اسلامی و حجت الاسلام احمد واعظی رئیس دفتر تبلیغات اسلامی در سالن همایش های غدیر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم برگزاوظیفه هنرمند جاری کردن گفتمان انقلاب اسلامی است
فرمانده سپاه ناحیه ملایر وظیفه هنرمند جاری کردن گفتمان انقلاب اسلامی است ملایر- ایرنا- فرمانده سپاه ناحیه ملایر گفت با توجه به سخن مقام معظم رهبری مبنی بر اینکه دنیای اسلام باید با بصیرت و آگاهی مشکلاتش را حل کند در این راستا وظیفه هنرمند ساری و جاری کردن گفتمان انقلاب اسلامیکفاشیان: از اول گفتم فسادی در فوتبال نداریم
کفاشیان از اول گفتم فسادی در فوتبال نداریم رییس فدراسیون فوتبال با تاکید بر صحبتهای گذشتهاش همچنان معتقد است که همانگونه که از ابتدا عنوان کرده بود فسادی در فوتبال وجود ندارد به گزارش ایسنا علی کفاشیان با اشاره به اینکه از همان ابتدا گفتم فسادی در فوتبال نداریم اظهار کرد ممشاركت و اتحاد در ساختار گفتمان شهرسازي
مشاركت و اتحاد در ساختار گفتمان شهرسازي نویسنده اولاد آدم اولاد آدم كه ديده است ديگران از كار مشاركت در ساختارشكني دست برداشتهاند و زدهاند در كار تأسيس بنگاه اتحاد ساختاري جديد بسيار خشنود و مفتخر است كه به اطلاع تمامي هم ميهنان عزيز برساند كه يك ساختاري درمفهوم معنویت در گفتمان انقلاب اسلامی و نقش آن در ردّ سلطه پذیری
حجت الاسلام والمسلمین حمیدرضا مظاهری سیف پژوهشگر دینی امروز پنج شنبه در نشست مفهوم معنویت در گفتمان انقلاب اسلامی که در سالن همایش های دفتر تبلیغات اسلامی برگزار شد با اشاره به تعریف معنویت گفت امام خمینی ره بین بعد مادی و معنوی تفاوت قائل هستند و می گویند انسان داری بعد مادی وگزارش تصویری: مراسم افتتاحیه همایش ملی گفتمان علوم انسانی در قم
شفقنا پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه - گزارش تصویری مراسم افتتاحیه همایش ملی گفتمان علوم انسانی در قم عکس هادی چهره قانیجمعه ۳۰مرداد۱۳۹۴-
گوناگون
پربازدیدترینها