محبوبترینها
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1840381249
داستان بغض ۲۹ ساله مادر یک غواص ۱۷ ساله/مادری که هرگز لب به شکوه نگشود
واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
داستان بغض ۲۹ ساله مادر یک غواص ۱۷ ساله/مادری که هرگز لب به شکوه نگشود استانها > اصفهان - مظلومیتش در هیچ ذهنی نمیگنجد و هیچ کس را یارای همراهی با بغض او نیست. کسی که در ۱۷ سالگی ندای حق را لبیک میگوید و برای حفظ خاک و دین مقدسش، دستبسته به شهادت میرسد.
به گزارش تسنیم، مادرش میگوید او را به خدا سپرده و به رضای خدا راضی است. حاج خانم صبری عجیب دارد و بعد از 29 سال، هنوز مثل کوهی ایستاده است. این روایت برادری است که حالا برادر بزرگترش را دوباره میبیند و از خاطرات برادر، چیزهای کوچکی برایش باقیمانده است. شهدای غواص اما برای آرمانهای بزرگتری رفتند، برای آنکه نگذارند کشور اسلامی ما زخم بخورد و برای آنکه خط شکن راه کربلا باشند. شهید حمیدرضا صغیرا، شهیدی که 29 سال پیش برای حفظ کیان انقلاب اسلامی به جبهههای حق علیه باطل اعزام شد، تنها 4 ماه پس از حضور در جبهههای جنگ، به دعوت حق لبیک گفت تا مادر و خانوادهاش را 29 سال چشمبه راه نگه دارد. او بعد از رفتنش تنها دوبار با خانواده دیدار کرد و دیدار آخر همانا و کربلای 4 همانا.... حمیدرضا صغیرا، متولد سال 1348 که در 15 سالگی راهی جبهه میشود، بعد از آنکه با در بسته برای حضور در جبهه مواجه میشود، دوباره به اصفهان باز میگردد و برای ساختن تاریخ، دوباره در 17 سالگی به جبهه اعزام میشود. گویا او میدانست که مظلومیت سیدالشهدا در کربلا حال در جزیره امالرصاص عراق و در عملیاتی که مزین به نام کربلاست دوباره تکرار میشود... حمیدرضا که میدانست شاید در این عملیات برگشتی برای او نباشد، در آخرین لحظات و دیدار با مادر و خواهرانش از بغضی گفت که 29 سال در گلوی مادر صبورش باقی ماند... خواستهای که او برای رسیدن به آن، جانش را بر کف دست گذاشت. محمدعلی صغیرا، برادر شهید صغیرا به بیان خاطرات خود از دوران زندگی، شهادت و چشمانتظاری خانوادهای میگوید که حال بعد از 29 سال، یوسف گمگشته خود را بازیافتهاند... "حمیدرضا برادرم متولد 1348 بود و در سال 65 به جبههها اعزام شد که من سن زیادی در آن زمان نداشتم. در آن دوران که او 17 ساله بود، من یک کودک بودم و محبتهای برادرانه او را به خوبی به یاد دارم. یادم میآید که برادرم بعد از یکی دو بار بازگشت به خانه، راهی عملیات کربلای 4 شد و آنجا بود که دیگر خبری از او نشد تا هفته گذشته که خبر بازگشت او را به ما دادند." حاج عباسعلی صغیرا پدر من 1.5 سال پیش به رحمت خدا رفت و خیلی چشمبه راه برادرم بودند. پدرم انتظار داشت که برادر بین اسرا یا دیگر شهدا به اصفهان بازگردد اما خبری نشد. یادم میآید که هر سال در شام بیست و یکم ماه رمضان که شام شهادت حضرت علی(ع) است، به نیابت از حمید افطاری میدادند و بعد از آنکه احتمال شهادت برادر را نیز دادند، این اتفاق ادامه یافت. در طول این سالها، از بازگشت پیکر برادر ناامید نشدید؟ وقتی اعلام کردند که اسیری در خاک عراق نیست، مطمئن شدیم که اسیری در عراق وجود ندارد و بعد از آنکه گفتند اکثر شهدا به کشور بازگشتهاند، حدس زدیم که برادرم مفقودالاثر شده باشد. از آن سال پدرم فهمیدند که مفقودالاثر شده و دیگر همهساله این برنامه را برگزار میکردند. وقتی در اردیبهشت اعلام شد شهدای غواص با دستان بسته پیدا شدهاند، چه حسی به شما دست داد؟ ا: این خبر واقعاً شوک عجیبی به ما وارد کرد چون احساس مظلومیت و غربت شهدا، همه مردم ایران و کسانی که معرفتی داشتند تحت تأثیر قرار داد. مظلومیت و غربتی که انسان در لحظه دست بسته شدن آنها و در خاک کردنشان، حس میکرد. حدس میزدید که ممکن است برادر در این جمع باشد؟ راستش را بخواهید، ما از زمان کودکی تا کنون انتظار و چشمبه راهی را در پدر و مادرمان میدیدیم؛ پدرمان بارها راهی تهران شدند تا از آنها خبری بگیرند با این حال، همه فامیل اقرار میکنند که مادر من کوه صبری هستند و بعد از جانبازی پسر اول، پسر دوم شان نیز مفقودالاثر شدند اما مادرم اسوه صبر هستند. در طول این سالها و قبل از پیدا شدن پیکر حمیدرضا، خواهر بزرگترم خوابهای زیادی دیده و مادرم نیز خواب دیده بود و در واقع برادرم با زبان بیزبانی به خانواده فهماند که شهید شده است. در طول این سالها، واکنش مادر به مفقودالاثر بودن برادرتان چه بود؟ باید بگویم مادر من انسان عجیبی است. نمیخواهم به عنوان پسر تعریفش را بکنم اما او واقعا ستودنی است. اگرچه اشک در چشمانش همیشه جاری است اما هرگز کوچکترین حرفی ناشی از نارضایتی و ناراحتی او ندیدم. مادرم همیشه میگوید به رضای خدا راضی هستم زیرا پسرم را در راه خدا دادم. به نظر من نمیشود از این داغ به راحتی گذشت اما مادرم همیشه عنوان میکند که "رضایت من، همان است که خدا برای برادرم تعیین کرده است" وقتی خبر پیدا شدن تعدادی شهید غواص اعلام شد، آیا حدسی درباره اینکه ممکن است حمیدرضا در بین آنها باشد به ذهن شما خطور کرد؟ در درجه نخست، من همه این شهدا را برادر خودم میدانم چون ما حس عجیبی نسبت به شهدا داریم. برادران و خواهرانم نیز همه را جزوی از اعضای خانواده خود میدانند. ما سالها بود که انتظار کشیده بودیم و همه خانواده وقتی خبر پیدا شدن این شهدا را شنیدند، پیش خود فکر میکردند که شاید این نیز مثل دفعات قبل است که هیچ خبری از برادرم در آنها نباشد اما باید گفت شرایط مادرم با ما بسیار متفاوت بود. این بار مادر من حس دیگری داشتند و وقتی برای آزمایش دی ان ای به ما زنگ زدند، به طور عجیبی امیدوار باشند و همیشه میگفتند "نکند حمید این بار پیدا شده باشد" هفته پیش بود که ما با تماس گرفتند و اعلام کردند میخواهیم با خانواده شهید دیدار داشته باشیم و گویا به مادرم در آن لحظه الهام شد که میخواهند خبر پیدا شدن حمید را به ما بدهند؛ آن زمان بود که با گریه میگفت پسرم به خانه بازگشته است. وقتی مشخص شد ما واقعا گمشده خود را پیدا کردهایم، مادرم گفت "پاره تن من بعد از 29 سال به وطن بازگشت". مادر حالا چه میگوید؟ا مادر ما در صحبتهای قبلی خود هم گفته که من 29 سال انتظار فرزندم را کشیدم و اکنون هم شاکر خدا هستم و هم بغضم تازه شده است. تنها چیزی که مقید به آن هستم این است که خدای ناکرده زبان به ناشکری باز نکنم. مادرم میگوید "هرگز ناراحتی و بیتابی نمیکنم". به هر حال، اگرچه ما برادر و خواهر مهدی هستیم اما حس مادرانه را نداریم و هرگز نمیتوانیم حس او را بعد از این همه سال دوری درک کنیم و این موضوع خیلی برای مادرم سخت است اما او کوه صبری است. مادرم میگوید در مصائب همیشه به حضرت زینب(س) متوسل میشوم و از ایشان مدد میگیرم تا به ما آرامش و صبر دهند. شاید سئوالی که ذهن همه همسن و سالان ما را مشغول کرده باشد، این است که چگونه یک پسر 17 ساله راهی جنگ میشود؟ برادرم جزو خط شکنان ایران بود و در جزیره امالرصاص و در خاک عراق به شهادت رسید. مادرم نقل میکند که بعد از جانبازی مهدی، برادر بزرگتر ما، چون مجروحیت او شدید بود، به حمید گفتم که پرستاری از برادرت را بر عهده بگیر اما حمید پاسخ میدهد که وظیفه من دفاع از کشور است. وقتی مادرم گفت که کمک برادرم باش، او اعلام کرد که دوست دارم به جای برادر بزرگترم به جبهه برود. یادم میآید مادرم به خاطر حس مادری، چند روزی شناسنامه او را مخفی کردم تا به جبهه نرود اما حمیدرضا با پیدا کردن شناسنامه خود، به جبهه اعزام میشود. مادرم میگوید وقتی برادر شناسنامهاش را پیدا کرد، پیش خود گفتیم که حتما رضای خدا در حضور او در جبههها است و به همین دلیل راضی به رضای خدا شدیم. برادر شما قبل از این عملیات هم سابقه حضور در جبهه را داشت؟در سن 14 - 15 سالگی نیز او یک بار راهی جبهه شد اما به خاطر جثه کوچک و سن پایینش حمید را بازگردانده و اجازه ورود به جبههها را به او ندادند. حمید یک بار نیز با داماد بزرگترمان راهی جبهه شد و داماد ما تعریف میکرد به خاطر جثه کوچک حمید، او را در زیر صندلیها مخفی میکنند تا بتوانیم راهی جبهه کنیم اما بعد از بازرسی، اجازه ورود به جبهه را به همین ندادند! بعد از آنکه او 17 ساله میشود، دوباره راهی جبهه شده و از طریق بسیج مسجد صفا اعزام شده و به جمع خط شکنان جبهه پیوست. تسنیم: احساس شما از دلیل حضور انسانهای بزرگی چون حمید در جبههها و رفتار بعثیها با آنها چه بود؟ در واقع من مظلومیت و غربت آنها در آن لحظه را هنوز نمیتوانم تصور کنم زیرا کار رژیم بعثی واقعا همه را شوکزده کرد. دست بسته بودن و زنده زنده خاک ریخته شدن همه ما را تحت تأثیر قرار داد و حتی قبل از آنکه خبر حضور برادرم در جمع آنها به ما برسد، ما از این موضوع به شدت تحت تأثیر قرار گرفته بودیم. البته همیشه پیش خودم میگویم که همه به عشق امام حسین(ع) و به شوق حرم ایشان راهی جبهه شدند و به هدف خود هم رسیدند. یادم میآید حمید در دفترچهای که قبل از رفتنش برایمان به یادگار گذاشته و مطالبی نوشته، گفت که در راه کربلا میروم و یا موفق میشوم و یا به شهادت میرسم. واقعا به عشق امام حسین(ع) بود چون چیزی به جز عشق ایشان نمیتواند در مردم تحرک و انگیزه ایجاد کند و امیدوار هستم که ما جوانان دست از سیدالشهدا نداریم و هیچ چیز به جز عشق ایشان ارزش ندارد زیرا عشق امام حسین(ع) ما را به همه چیز میرساند. برادرم از 4 سالگی مداحی میکرد و اشعار پدربزرگم، مرحوم صغیر اصفهانی را قرائت میکرد که ما هنوز صدای ضبط شده او و خواندن شعر "آئینه ایزدنما، هو یا علی موسیالرضا"، شعر مرحوم صغیر اصفهانی را داریم. او از ابتدا با عشق سیدالشهدا رشد کرد که توانست در سن 17 سالگی به جبهه برود و اینگونه حماسهسازی کند. من واقعاً فهمیدم هیچ چیز، جز عشق سیدالشهدا برای ما ارزش ندارد و این درسی بود که از برادرم گرفتم. خواهرم میگوید وقتی میخواست خداحافظی کند به من گفت که "ما در خانواده خود، شهید، اسیر و جانباز داریم اما تنها مفقودالاثر نداریم و ممکن است مفقودالاثر شوم." وصیت برادر شما چه بود؟ا: اگر وصیتنامه اکثر شهدا همچون برادر ما را ورق بزنیم، سفارش آنها تنها به محبت و عشق سیدالشهدا(ع) بود و آنها میگفتند که اگر میخواهید به همه چیز برسید، دست از امام حسین(ع) بر ندارید. چکیده وصیتهای همه شهدا، از جمله برادر من سفارش به اهل بیت(ع)، نماز و حجاب است. تسنیم: به نظر شما پیام غواصان دستبسته چه میتواند باشد؟ نمیخواهم بگویم اینگونه است اما تصور من است است که شهدا در لحظه شهادت دو مخاطب داشتند و مخاطب نخست، سیدالشهدا(ع) و مخاطب دوم نیز مردم بودند. به نظر من خطاب آنها به امام حسین(ع) در آن لحظه جانسوز این بوده که درباره رضایت ایشان و قبولی در امتحان میپرسند. آنها میپرسند که آیا عمل ما مورد قبول ایشان واقع شده است یا خیر. آنها خطاب به جوانان و مسئولان کشور میگویند که مواظب باشید خونی که از ما ریخته میشود، پایمال نشود. در اعمال، دین، سیاست و رفتارهای خود مراقب خون شهیدان باشیم و امیدوارم که همه ما در هر جایگاهی که هستیم، مواظب خون شهدا باشیم و مخاطب این حرف شهدا باشیم چون شهدا زیاد اذیت شدند تا از کشور دفاع کنند.
کلید واژه ها: استان اصفهان -
یکشنبه 18 مرداد 1394 - 17:01:21
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]
صفحات پیشنهادی
پسر 11 ساله ایرانی که دنیا را مبهوت کرده و می خواهد به رئالمادرید برود! + عکس
بازیکن خردسال فوتبال ایران گفت آرزویم این است که در تیمملی ایران بازی کنم و مثل علی دایی آنقدر گل بزنم تا به رئالمادرید بروم یادگار رستمی بازیگر خردسال فوتبالشاید وقتی پدر کشاورز یادگار رستمی در روستای ساوجی از توابع مریوان در استان کردستان پسرش را در حال بازی فوتبال با دیمادر غواص شهید مسلم زارعی بیقرار تجدید دیدار 30 ساله
دوشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۰ ۰۸ مسلم رسولی یکی از 30 شهیدی است که پیکرش همراه شهدای دیگر از روزهای 15 تا 19 مرداد در استان مازندران تشییع میشود و یکی از هفت شهید غواصی است که هویتش معلوم شده است به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه مازندران شهیدی که با وجود سختی زیاد و نداستان کسل کننده دیوید دخیا، رئال مادرید و منچستریونایتد!
داستان کسل کننده دیوید دخیا رئال مادرید و منچستریونایتد روز نو تکلیف دیوید دخیا هنوز مشخص نیست و معلوم نیست آیا او در منچستریونایتد می ماند یا می رود بیش از دو ماه است که دو باشگاه منچستریونایتد و رئال مادرید بر سر انتقال دیوید دخیا با یکدیگر مذاکره می کنند این مذاکراتقتل مرموز دختر 18 ساله ای که پدرش افغانی و مادرش ایرانی است
قتل مرموز دختر 18 ساله ای که پدرش افغانی و مادرش ایرانی است جامعه > حوادث - ایران نوشت ظهر روز شنبه سوم مردادماه قاضی ویژه قتل در مشهد درجریان قتل هولناک دختری جوان قرار گرفت پدر 65 ساله این دختر در تحقیقات پلیسی اظهار داشت سه مرد از روی دیوار وارد خانهزندگی تلخ نوجوان16ساله ای که تاوان معتادبودن مادر،پدر و پدربزرگش را می دهد
زندگی تلخ نوجوان16ساله ای که تاوان معتادبودن مادر پدر و پدربزرگش را می دهد جامعه > حوادث - خراسان نوشت نوجوان 17 ساله اي که به اتهام ولگردي در خيابان دستگير شده بود به مشاور و مددکار اجتماعي کلانتري کوي پليس مشهد گفت 6 ساله بودم که متوجه اعتياد پدر و مادرم شدم مادرغفلت پدر و مادر در گیلان، موجب مرگ فرزند دو ساله آنها شد
غفلت پدر و مادر در گیلان موجب مرگ فرزند دو ساله آنها شد رشت - ایرنا - سهل انگاری و غفلت پدر و مادر موجب مرگ فرزند دو ساله آنها در یک تصادف در محور رشت به انزلی شد به گزارش عصر سه شنبه واحد اطلاع رسانی پلیس گیلان به ایرنا سرهنگ مهیار رستگار رییس پلیس راه فرماندهی انتظامی استانقتل مادر مقابل چشمان دختر ١٠ساله
مردی معتاد به قصد سرقت از خانه یکی از اقوام خود زنی جوان را مقابل چشمان دختر ١٠سالهاش بهقتل رساند قتل مادر مقابل چشمان دخترش وقوع درگیری منجر به جرح ساعت ١٨ روز ٢١ تیر از طریق مرکز فوریتهای پلیسی ١١٠ به کلانتری تهرانسر اعلام و با حضور مأموران کلانتری در محل درگیری زنی ٣٩سردار قربانی در مراسم تشییع 30 غواص: داعش دستپرورده بعثیهاست/در جنگ 8 ساله بر 60 حامی صدام پیروز شدیم
سردار قربانی در مراسم تشییع 30 غواص داعش دستپرورده بعثیهاست در جنگ 8 ساله بر 60 حامی صدام پیروز شدیممشاور رئیس ستاد کل نیروهای مسلح و رئیس سازمان حوزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس با بیان اینکه 60 کشور دنیا در جنگ هشت ساله به صدام کمک می کردند گفت ملت ایران با مجاهدتهایباروک؛ شکوهی صد وپنجاه ساله از موسیقی اشراف+ موسیقی
سبکشناسی در گستره موسیقی کلاسیک باروک شکوهی صد وپنجاه ساله از موسیقی اشراف موسیقی موسیقی در دوران باروک سه دوره متفاوت را تجربه میکند و در نهایت با مرگ یکی از بزرگترین آهنگسازان تمام تاریخ یوهان سباستین باخ دوره باروک به اتمام میرسد آنجه در این دوره بسیار مشهود است زرقتصادف هولناک مزدا با یک خانواده/ مادر و فرزند 11 ساله در دم جان باختند
تصادف هولناک مزدا با یک خانواده مادر و فرزند 11 ساله در دم جان باختند غروب پنجشنبه گذشته تلخترین حادثه مرگبار رانندگی در گیلان رقم خورد به گزارش خبرنگار حوزه حوادث گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان غروب پنجشنبه گذشته تلخترین حادثه مرگبار رانندگی در گیلان رقم خورد پنجشنبه شبخدا نگذرد از مادرم من را شوهر داد به یک مرد ٤٠ساله
خدا نگذرد از مادرم من را شوهر داد به یک مرد ٤٠ساله سراغ بچههایم نمیروم دلم که خیلی تنگ بشود میروم از دور نگاهشان میکنم زن دارند شوهر دارند ولی آنها بدون من خوشبختترند به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان به نقل از شرق همیشه آرزو کردهام در سفرههاعکس دیدار شادمهر عقیلی و مادرش پس از سالها
شادمهر عقیلی این روزها حس خوبی دارد چرا که پس از مدت ها بار دیگر مادرش را از نزدیک می بیند بله مادر شادمهر عقیلی به دیدار پسرش رفته است شادمهر عقیلی مدتی پیش عکس و متن زیر را منتشر کرد چون خوشحالم که قرار مادر رو ببینم این عکس رو گذاشتم به نظر می رسید که مادر شادمهر عقیلی به زوداستان ازدواج زن 41 ساله با جوان 21 ساله!
رسیدن به دوراهی نفسگیر داستان ازدواج زن 41 ساله با جوان 21 ساله سرانجام ازدواج زن میانسال 41 ساله با کارگر جوان 21 ساله و بچه دار شدن از او به گزارش سرویس کشکول جام نیوز زن ۵۱ سالهاي که مدعي بود شوهرش او را از زندگياش بيرون انداخته و با دختر ديگري ازدواج کرده است وداستان چالشهای ۴۰ ساله زایندهرود/خودکرده را تدبیر هست؟
داستان چالشهای ۴۰ ساله زایندهرود خودکرده را تدبیر هست استانها > اصفهان - به گفته کارشناسان طبیعت درجریان خشکی زایندهرود و مشکل کمآبی اصفهان کمترین نقش را دارد و این بشر است که با بیتدبیری و خودخواهیهای روزافزون خودتیشه به ریشه این جریان زندگیساز زده است اقتل برادر و خواهر 7 و 9ساله در مشهد/ همزمان با قتل،مادر بچه ها گم شد
قتل برادر و خواهر 7 و 9ساله در مشهد همزمان با قتل مادر بچه ها گم شد جامعه > حوادث - ایران نوشت مردی به نام «علی» ساعت 23 14 پنجم مرداد ماه در تماس با پلیس 110 از جنایتی هولناک در خانه دخترش پرده برداشت دقایقی بعد مأموران کلانتری قاسمآباد خوداعش پسر 4 ساله ایزدی را مجبور به گردنزنی مادرش کرد+ تصاویر
داعش پسر 4 ساله ایزدی را مجبور به گردنزنی مادرش کرد تصاویر روز نو هامو پسربچه 4 ساله ایزدی اوت گذشته مرداد 93 همراه با مادر و دیگر خواهر و برادرانش بوسیله تروریستهای داعش اسیر شد بزرگترین خواهر و برادر او برای فروش در بازار بردهفروشان به رقه فرستاده شدند مادر این پداستان چالشهای ۴۰ ساله زایندهرود و راهحلهای خروج از بحران آبی
در گفتگو با مهر بررسی شد داستان چالشهای ۴۰ ساله زایندهرود و راهحلهای خروج از بحران آبی شناسهٔ خبر 2867955 - دوشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۴ - ۰۹ ۲۱ استانها > اصفهان اصفهان-به گفته کارشناسان طبیعت درجریان خشکی زایندهرود و مشکل کمآبی اصفهان کمترین نقش را دارد و این بشر است که با-
گوناگون
پربازدیدترینها