تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارش‌های سیل‌آسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان می‌شوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستوران‌ها و کافه‌ها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837975190
یک هفته هفت چهره؛ از مهدوی کیا تا تتلو
واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
یک هفته هفت چهره؛ از مهدوی کیا تا تتلو
جوانترین عضو نسل طلایی فوتبال ایران به عصر مربیگری رسیده است ،نسلی که این روزها ستاره هایی چون علیرضا منصوریان و یا یحیی گل محمدی را روی نیمکت تیم های لیگ برتری دارد و معمولی ترهایی چون خداداد عزیزی و علی دایی ، اما داستان مهدوی کیا متفاوت است.
برترین ها - ایمان عبدلی:
امیر تتلو یا (دوغتو بنوش!! ،هفته)
پدیده ی "تتلو" چند سالی است که ظهور کرده ،متعلق به دنیایی زیر زمینی هاو بازتاب افکار و علایق نسل چهارم، با شکلی عجیب در اجرا و پوشش و البته موضع گیری ؛ او عجیب است زیرا خلاف آنچه که رسانه های حکومتی تبلیغ می کنند می پوشد و می خواند، اما گه گاه در جهت دلخواه حکومت موضع گیری می کند؛ یک روز مجری "من و تو" را به دلیل انتقاداتش زالومه خطاب می کند، روز دیگر لباس نظامی می پوشد و در پادگان از انرژی هسته ای دفاع می کند ، دفاع می کند و نگران این است که« کی از پشت لباستو می بنده» از مجری "من و تو" انتقاد می کند« پیشونیش چین می افتد و موهایش کم پشت رفقایش خسته شدن از فحش» در عین اینکه پشتیبان تیم ملی می شود و ارزوی خواندن در برج میلاد دارد ، دوس دارد در حال خودش باشد و چند روزی تنها باشد ، بله او نگران سیگار کشیدن پیام صادقیان است، بی هوا به تمرین پرسپولیس می آید و هر کاری می کند که به رسمیت شناخته شود، در یک کلام؛ ولع رسمی شدن دارد مردی خسته از زیر زمین، در آرزوی هوای روی زمین : تتلو ! کلیپ حمایت او از فناوری هسته ای هم در همین سیکل می گنجد، خیلی جدی نگیرید !
مهدوی کیا یا (نیمکت تو را می خواند،هفته)
جوانترین عضو نسل طلایی فوتبال ایران به عصر مربیگری رسیده است ،نسلی که این روزها ستاره هایی چون علیرضا منصوریان و یا یحیی گل محمدی را روی نیمکت تیم های لیگ برتری دارد و معمولی ترهایی چون خداداد عزیزی و علی دایی ، اما داستان مهدوی کیا متفاوت است مثل روز خداحافظی اش؛ تلخ ترین خداحافظی فوتبال ایران، روزی که مهدوی کیا اسیر لج بازی هم بازی سابقش شد و از بخت بد پرسپولیس جلوی چشم هزاران هوادارش باخت و خداحافظی موشک تلخ تر از زهر شد، داستان مهدی متفاوت است؛ مثل سالهای بازیگری اش، کسی که 11 سال در آلمان توپ زد و همیشه در اوج بود، به نوعی موفقترین لژیونر تاریخ فوتبال ما ، مردی که هیچگاه بداخلاقی نکرد و از روزی که در دالیان چین آن دو گل فوق العاده را زد، تا روزی که اشک در جشمانش حدقه زده بود و برای میشه می رفت، اخلاق داشت؛ با ظاهری آراسته، ادبیاتی ویژه و مودبانه شمایل "جنتلمن" درخشانترین نسل فوتبال ایران، طی هفته ای که گذشت مربیگری را در تیم زیر 14 ساله های هامبورگ شروع کرد، به قول خودش رفته که ببیند در دنیا چه خبر است. امیدواریم مهدوی یا وسوسه نشود و عجله نکند و آنقدر دانش ذخیره کند که تا سال ها روی نیمکت آقایی کند، خلاف آنچه که امثال دایی مرتکب شدند و صرفا از داشته های دوران بازیگری استفاده کرده اند" مهدوی کیا" همیشه متفاوت بوده واین بار هم امیدواریم.
احمدرضا درویش یا (رستاخیز در توقیف،هفته)
از نمایش فیلم «رستاخیز» تازه ترین اثر: احمدرضا درویش، جلوگیری شده است، به دلیل "تقدس زدایی" ، اعتراض کنندگان از قشر های مختلف هستند مراجع عظام ،منتقدین سینما ، مداحان و...دفتر آیت الله مکارم شیرازی به ایوبی اینگونه نوشته است :« چرا در فیلم رستاخیز چهره حضرت "قمر بنی هاشم" و جمعی دیگر از "شهدای کربلا(ع)" به طور مشخص نشان داده شده و می‌دانیم این کار آثار نامطلوبی دارد، آیا بنا بر این است که سازمان سینمایی قداست مقدّسات را بشکند و از خطوط قرمز بگذرد» فیلم از بیگ پروداکشن های سینمای ایران است؛ تدوین گرش برای فیلم «سخنرانی پادشاه» نامزد اسکار شد ،و سازنده ی موسیقی اش برنده ی اسکار شده برای فیلم«شکسپیر عاشق» همه ی اینها یعنی اینکه فیلم از لحاظ فنی از استاندارد های بین المللی برخوردار است، درویش میگوید« که ما در انتظار تصمیم مسئولان می‌نشینیم و هر آنچه که مطابق با شرع و قانون باشد، پذیرا هستیم. آنچه تا امروز از جانب ما صورت پذیرفته با نظر مرجعیت عزیز پیش رفته است»،نامه ای هم به رییس جمهور نوشتند و درخواست کمک کرده اند برای رفع توقیف، درویش البته دچار تناقض هایی است روزی استفاده از القاب را نمی پسندد روزی دیگر نامش را در کنار واژه هایی چون «جانباز» و «برادر دو شهید » می آورد، در جریانات سال 88 هم جملات جالب توجهی به یادگار دارد ، اما توقیف برای هرکه باشد اتفاق جالبی نیست، بی اعتمادی به مدیران و ایجاد فضای نا امن در فرهنگ کمترین نتیجه ی آن است.
کوچک زاده و رسایی یا (انتقاد خلاقانه ی ، هفته)
توافق هسته ای حاصل شد و قطعنامه 2231 هم در شورای امنیت تصویب شد،عده ی آنهایی که از این توافق شاد شده اند بیشتر به نظر می رسد هر چند مردم در حالت «بیم و امید» به سر می برند، اما تا حد زیادی با این توافق موافقند، در این میان افراد حق دارند مخالف باشند و ابراز کنند که مخالفند و حتی دلواپسند ، دو تن از نماینده های عمدتا مخالف و دلواپس مجلس در تازه ترین اقدام خود با بهره گیری از فناوری های نوین با تصویر حرفشان را زدند، یکی نوشت :«چوپان دروغگو دوباره دروغ گفت و مردم باور کردند،اما بار سوم احتیاط کردند و باور نکردند» آن یکی هم تصویری از دست بوسی مصدق که در مورد ملکه مرتکب شده را منتشر کرده است، که احتمالا بی مناسبت با قیاس های ظریف و مصدق نیست به هرحال خلاقانه ترین مخالفت یک هفته ی گذشته را حیف بود در اینجا نیاوریم.
نسل شبکه هایی اجتماعی یا (خاله زنکی مدرن ،هفته)
راحت کپی پیست می کنیم، بدون اینکه ذره ای مطمئن شویم، اخبار دست به دست شده متعلق به چه منبعی است ، چرا؟ به خاطر فقدان سواد و "درک رسانه ای" و برخورد خام دستانه با تکنولوژی حالا اسمش ماهواره باشد ، ویدیو و یا وایبر فرقی نمی کند ،به ما موزش ندادند که در کسب اخبار و مواجه با رسانه ها انگیزه و هدف منبع منتشر کننده را بشناسیم، اگر هم دفعاتی معدود وارد این کارزار شدیم همراه با توهمات دائی جان ناپلونی بوده ، رییس جمهور مکزیک در جشن روز ملی فرانسه حضور پیدا می کند و به مناسبت ضورش برج ایفل دو ساعت با رنگ های پرچم مکزیک (سبز و سفید و قرمز) نور افشانی می شود ،مردم ذوق زده از توافق که این روزها هر چیزی را به نخ توافق گره می زنند، خبر از خوشحالی فرانسوی ها به مناسبت توافق می دهند و نورافشانی را به ایران ارتباط می دهند ،چرا فرانسوی ها باید از توافقی که تحریم های ما را لغو می کند، تا این اندازه خوشحال باشند که بزرگترین نمادشان را نورافشانی کنند؟ واقعا با این توافق زندگی آنها تحت تاثیر قرار میگیرد ؟ فرانسه که هیچ، فکر می کنید چند درصد مردم امریکا در جریان این توافقند؟ اگر کمک گرفتن از موتورهای جست و جو گر برای کسب اطمینان از صحت اخبار کار دشواری است ، حداقل کمی "تفکر" می تواند چاره ساز باشد ،باور کنید جای دوری نمی رود.
خسرو شکیبایی یا (مرگ پایان کبوتر نیست ،هفته)
خسرو شکیبایی : مردم منو می دیدن میگفتن مخش تکون خورده . ولی من به مامانم می گفتم من دلم تکون خورده نه مخم . مادرم می گفت گور بابا مخ تو دلت قد صدتا مخ می ارزه ، به خدا گفت ، به همین زمین قسم گفت اندیشه فولادوند : مادرت نپرسید عاشق کی شدی ؟ نپرسید اسمش چیه ؟ خسرو شکیبایی : مادرا که از آدم چیزی نمی پرسن . همه چیو خودشون می دونن از فیلم "حکم" به یاد «خسرو شکیبایی» و به مناسبت هفتمین سالگرد فقدانش: بیست و هشتم تیرماه 1387
من وشما یا (چهره های واقعی ،هفته)
دغدغه ها ی شخصی شاید در این ستون جایی ندارد، اما از این پس اگر موافق باشید و همراهی کنید، یکی از هفت چهره را به "خودمان" اختصاص می دهیم ،شما می توانید تا سه شنبه ی هر هفته در حد 250 الی 300 واژه از خودتان و مهم ترین اتفاق یک هفته ی اخیرتان بنویسید، البته این دغدغه ای که برایش قلم فرسایی می کنید، باید خاصیت وطن شمولی داشته باشد به زبان ساده تر : دغدغه ای باشد که خاصیت درگیر کننده ای آن برای درصد قابل توجهی از افراد جامعه حال حاضر ایران وجود داشته باشد و نوشته ی شما زاویه ی نگاه متفاوت تری نسبت به انچه که تاکنون شنیده ایم و خوانده ایم، داشته باشد اگر تمایل داشتید نوشته هایتان را به این آدرس بفرستید تا با نام خودتان منتشر شود ، هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم. [email protected]
این هفته برای شروع من از اثاث کشی ام می نویسم : کابینت ساز قول داده است، کار را چهارشنبه تحویلم دهد، یک روز قبلتر برای اطمینان به منزل ازه می روم، هیچ خبری از کابینت نیست ، نگران می شوم بعد از مراجعه میگوید کارگرش نیست و با نامزدش ماه عسل رفته واز همین داستان های متداول ، دو ساعت بعد با نصاب پکیج برای ساعت 5 عصر هماهنگ می کنم؛ از محل کار مرخصی می گیرم، تا سر وقت به قرار برسم، یک ساعت بعد تماس می گیرم ،میگوید الان میرسم خدمتتون، از الانش بیست دقیقه ای می گذرد و خندان و شرمنده گویان نزدیکم می شود ،نشسته ایم پای معامله، فروشنده ی ملک با اینکه تا آن ساعت از من بدقولی ندیده نمی تواند به موعد چک فردای من اعتماد کند، دائما نگران است کمی دلخور می شوم از روز قولنامه تلاش کرده ام به تمام تعهداتم پایبند باشم چرا اعتماد نمی کند؟!تمام اتفاقات چند روز گذشته را مرور می کنم ، به او حق می دهم که برای قبول کردن چک من چند باری دست به پیشانی اش بکشد عرق کند و با تمام بی تمایلی اش چک فردا را بگیرد ، تعداد کابینت سازها و نصب کننده های پکیج و ...کم نیست ،بد قول ها ،اعتماد را خدشه دار کرده اند ،راستی آن قدیم ها که مردم به اعتبار "تار سبیل" و "حرف" معامله می کردند، روزگار چطور بود ؟!
تاریخ انتشار: ۰۱ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۶:۴۵
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 94]
-
گوناگون
پربازدیدترینها