واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها: مادرم مهربان بود و پدرم بیخیال
10 راز از زندگی عطاران كه نمیدانستید!
رضا عطاران همان پسرك جوان است كه با موهای ژل زده در « ساعت خوش» از مردم دلبری میكرد و آنها را میخنداند و سر ذوق میآورد.
مجله زندگی ایده آل: رضا عطاران همان پسرك جوان است كه با موهای ژل زده در « ساعت خوش» از مردم دلبری میكرد و آنها را میخنداند و سر ذوق میآورد. حالا هم كه حسابی موهایش ریخته، جا افتادهتر شده و در سینما و تلویزیون برای خودش اسمی در كرده است،نظر مردم را چنان به خودش جلب كرده كه دوست دارند از زیر و بم زندگیاش بدانند. شما هم اگر دوست دارید از زندگی خصوصی عطاران، خانواده و گذشتهاش سر دربیاورید، 10 راز از زندگی او را بخوانید.
عاشق بچهها هستم اما بچه نمیخواهم
من میگویم نبودن بهتر از بودن است. شما وقتی هستید درگیر مسائل و اختلافات میشوید. وقتی نباشید، خب دیگر نیستید. بچه خیلی دوست دارم؛ یعنی وقتی بچههای مردم را میبینم حسودیام میشود كه اینقدر دوست داشتنی، باحال و زیباترین موجودات روی زمین هستند. اگر قرار را بر بودن یا نبودن بگذارید به نظر من نبودنِ بچه بهتر است. از ابتدا هم با همسرم همعقیده بودیم و از قبل ازدواج هم به صورت جدی درباره آن توافق كردیم.
ممنوع الفعالیت شدم و ازدواج كردم
آن زمان كه «ساعت خوش» پخش میشد، در اوج بودیم و احساس میكردیم حالا در قله موفقیت هستیم و دیگر همه چیز تمام شده و آینده ما برای همیشه تضمین است. در آن شرایط رویایی یك دفعه به ما اطلاع دادند كه ممنوعیت كاری داریم. علاوه بر آن خود ما هم كه دیگر نمیتوانستیم كار كنیم. بعضیها مثل مهران مدیری و ارژنگ امیر فضلی ممنوعیت كاری شان تا ۳ سال طول كشید. من تا یك سال و نیم ممنوعیت كاری داشتم و تمام شد. بالاخره قرار شد كه دیگر هیچ وقت بیشتر از دو یا سه نفرمان در یك كار نباشیم. البته بعد از ممنوع الفعالیت شدن، دو، سه هفته زمان پیدا كردم و ازدواج كردم.
در زمان بیكاری با وانت كار میكردم
بعد از ازدواج و جریان ممنوعیت كاری پیگیر تامین نان و امرار معاش زندگی شدم. بالاخره باید یك جوری زندگی را میگذراندیم. . . خلاصه با یك آقایی دفتر پخش مواد غذایی زدیم. باورش سخت است اما یك وانت زامیاد آبی داشتیم كه با آن به سوپرماركتها میرفتیم و میپرسیدیم كه چه چیزهایی نیاز دارند و میگفتیم كه ما مثلا میتوانیم مربا، چیپس، پفك و. . . را برایتان بیاوریم.
رازهایی درباره مادر و پدرم
مادرم خدا بیامرز نماد و مظهر مهربانی بود. هنوز هم در اقوام از مهربانی او میگویند كه چقدر مهربان بود؛ هیچ كس را هیچ وقت اذیت نكرد و به هیچ چیز كاری نداشت. بابا هم كه مظهر بیخیالی بود. تركیب این دو تا من شدم.
چهجوری كچل شدم؟
آخرین جایی كه با موی كامل بودم، نقش دایی در سریال «دنیای شیرین» بود. بعد از آن دیگر موهایم شروع به ریختن كرد. در مجموعه بعدی كه «قطار ابدی» بود، دیگر جلوی موهایم كم كم داشت میریخت كه به زور ماساژ و پف دادن و این چیزها سعی میكردم حفظش كنم. آن موقع خیلی هم برایم مهم بود تا اینكه یك روزی در آینه به خودم نگاه كردم و فهمیدم این مو در نهایت ۳ سال دیگر دوام میآورد و باید یك فكر اساسی برای آن بكنم. چون آدم اهل دارو مصرف كردن و این چیزها هم نبودم، دیدم بهترین كار این است كه بروم در آن وادی و از «خانه به دوش» به این شمایل جدید رسیدم. من چون كچل هستم، اگر ریش و سبیلم را هم بزنم شبیه كلهپاچه عجیب و غریبی میشوم كه اصلا قشنگ نیست. بعد آن ریش پروفسوری را پیدا كردم و فكر كردم جالبتر است.
ازدواج سوم پدرم
وقتی مادرم فوت كرد؛ پدرم باز هم ازدواج كرد. همسر دوم شان هم فوت كرد و برای بار سوم ازدواج كرد و با ایشان در مشهد زندگی میكند.
نمیتوانم سیگار را ترك كنم
سیگار كشیدن به نوشتن كارهایم كمك میكند. دو سال آن را كنار گذاشتم اما باز به سراغش رفتم. البته چند وقتی است كه نوشتن را هم كنار گذاشتم.
كچل شدم جذاب شدم
جذابیت با زیبایی دو مساله جدا هستند. حتی یك چیزهایی كه در تعریف، زشت به حساب میآیند، ممكن است عامل جذابیت باشند؛ حتی یك بریدگی شدید درصورت میتواند عامل جذابیت باشد. فكر نمیكنم ریختن موهایم چیز بدی باشد و جذابتر شدهام. در آینه هم كه شمایل خودم را میبینم از این اتفاق راضی هستم و فكر میكنم بد نیست.
از تكنولوژی، فقط موبایل به دردم میخورد
از تكنولوژی فقط گوشی آیفون را دوست دارم. آن هم به خاطر اینكه بازیهای خوبی دارد. اهل اینترنت و ایمیل و اینها كه اصلا نیستم. از فیسبوك و این چیزها هم كه بی بهره هستم. این موبایل را هم اگر خدا بخواهد كنار میگذارم. الان هم فقط جواب عوامل جایی را كه دارم كار میكنم، میدهم.
ماشین ندارم
ماشین ندارم، یعنی گواهینامه ندارم و رانندگی هم نمیكنم. در كل چهار، پنج ماه ماشین داشتم كه آن را هم واقعا دوست نداشتم.
تاریخ انتشار: ۰۱ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۲:۱۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 86]