تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 9 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس به خدا و روزقيامت ايمان دارد،بايد ميهمانش راگرامى دارد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819201503




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

میزگردی داغ با موضع قطعنامه


واضح آرشیو وب فارسی:مهر:
میزگردی داغ با موضع قطعنامه

1330194023_valfajr8.jpg


شناسهٔ خبر: 2862267 - دوشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۴ - ۱۶:۱۳
مجله مهر > دیگر رسانه ها

هفته‌نامه پنجره با برگزاري ميزگرد قطعنامه ۵۹۸ با حضور موافقان و مخالفان سعي کرده است تا دركي جامع و مستند از پايان جنگ هشت ساله در ذهن مخاطب شکل گيرد. هفته نامه پنجره نوشت: 

همان اندازه كه آغاز جنگ هشت ساله در زنجيره‌اي از وقايع به هم‌پيوسته كمابيش به سهولت فهميده مي‌شود، پايان آن پر از ابهامات و افتادگي‌هايي است كه درك آن را دشوارتر مي‌كند. از اين رو هفته‌نامه پنجره با برگزاري ميزگرد قطعنامه ۵۹۸  با حضور موافقان و مخالفان سعي کرده است تا  دركي جامع و مستند از پايان جنگ هشت ساله در ذهن مخاطب شکل گيرد و در عين حال از كتمان و پرده‌پوشي در بيان وقايع با توجه به سپري شدن ربع قرن از اين  اتفاق  بپرهيزد و قضاوت را به خوانندگان عزيز بسپارد. در اين ميزگرد رزمندگان، فرماندهان، صاحب‌منصبان دولتي و پژوهش‌گران عرصه دفاع مقدس حضور دارند تا يک واقعيت از چند نما مورد کنکاش قرار گيرد. جعفر جهروتي‌زاده و محمد فلکي از فرماندهان زمان جنگ، علي رحماني از رزمندگان دفاع مقدس، دکتر محمدحسين مشايخي از معاونين نخست‌وزيري در زمان جنگ و کامران غضنفري از پژوهش‌گران دفاع مقدس و صاحب کتاب «راز قطعنامه»، در اين نشست گرد هم آمدند تا به تحليل و بررسي قطعنامه ۵۹۸ بپردازند. اين ميزگرد در  نمايشگاه مطبوعات، غرفه پنجره، تشکيل شد و مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت. اکنون به مناسبت سالگرد اين قطعنامه، خواننده اين ميزگرد خواندني باشيد.آقاي غضنفري به نظر شما اشخاصي که جنگ را به قطعنامه رسانده‎اند چه هدفي را دنبال مي‌کرده‌اند؟ آيا تصميم و عملکرد سياسي برخي افراد را مي‎توان خيانت محسوب کرد، چراکه به حکم عقل در خيانت، تعمدي در کار است.غضنفري: موضوعي که من در کتاب راز قطعنامه به‎صورت گذرا به آن اشاره کرده‎ام اين است که جمهوري اسلامي پذيرش قطعنامه را ۲۷ تيرماه سال ۱۳۶۷ به سازمان ملل اعلام کرد، اما قطعنامه در آن تاريخ از جانب برخي از مسئولين پذيرفته نشد، بلکه پنج ماه قبل از اينکه امام آن را بپذيرد، مورد قبول مسئولين مربوطه قرار گرفت و بدون اطلاع و اجازه امام به سازمان ملل و شوراي امنيت اعلام شد. به اين مطلب هم اشاره کردم که آقاي محمدجعفر محلاتي، نماينده ايران در سازمان ملل، ۱۳ اسفند سال ۱۳۶۶ يادداشت رسمي به رئيس شوراي امنيت سازمان ملل مي‎دهد و اعلام مي‎کند جمهوري اسلامي آماده اجراي قطعنامه ۵۹۸ است. در مصاحبه‎اي در شبکه abc آمريکا نيز همين مسئله را عنوان مي‎کند. آقاي محسن رضايي فرمانده وقت سپاه در زمان جنگ، در چند مصاحبه که سال‎‎هاي اخير انجام دادند، در سال ۸۵ به اين موضوع اشاره مي‎کند که ايران در سال ۱۳۶۶ قطعنامه را پذيرفته بود. ايشان در سال ۸۷ و ۸۸ هم مصاحبه انجام داد و اين مسئله را مجددا تکرار کرد و گفت همه فکر مي‎کنند ايران قطعنامه را در سال ۶۷ پذيرفته در صورتي که مسئولين در سال ۶۶ پذيرفته بودند اما اعلام نکردند تا کار‎هاي ديپلماتيک را پشت صحنه انجام دهند. ايشان در دو سه مصاحبه به اين مطلب اشاره مي‎کند که مسئولين سال ۶۶ قطعنامه را پذيرفتند نه سال ۶۷. خبرنگاري سال ۹۰ از آقاي هاشمي مي‎‎پرسد که آقاي محسن رضايي در مصاحبه‎‎ها گفته است که قطعنامه سال ۶۶ پذيرفته شده نه ۶۷  که آقاي هاشمي تکذيب مي‎کند و مي‎گويد: «ما همان روز که تصميم گرفتيم به پذيرش قطعنامه، با امام مطرح کرديم و امام پذيرفت و همان موقع هم اعلام کرديم. شايد منظور در ميان خودشان باشد. يعني ميان خود فرماندهان سپاه شايد قطعنامه را پذيرفته باشند!» نظر ديگر دوستان در اين‌باره چيست؟ آقاي رحماني لطفا شما بفرماييد.رحماني: زمستان سال ۶۶ در مائوت بوديم. رودخانه طغيان کرده بود، برف سنگيني هم آمده بود، در وضعيت بدي گير کرده بوديم، خيلي بد بود. بچه‎ها به من گفتند اگر شما دسترسي به آقاي هاشمي داريد به ايشان اطلاع دهيد اين وضع درست نيست که ما را به غرب کشور آورده‌اند. شب که مي‎شود يک منطقه را مي‌گيريم اما صبح آن را پس مي‎دهيم و شهيد مي‎دهيم. خلاصه وضع خيلي بد بود، يادم هست حتي پوتين نبود و ما چکمه مي‎پوشيديم. رودخانه هم طغيان کرده بود و ۱۲ لشکر و تيپ هم آن طرف مانده بودند. بچه‎‎ها من را از رودخانه عبور دادند، من هم آمدم و تماس گرفتم و سپس بعد از ظهر جمعه‎اي بود رفتم منزل آقاي هاشمي. يادم هست تازه از راه رسيده بودم و با همان وضع رفتم منزل آقاي هاشمي. ايشان در اتاقي با حاج احمد آقا نشسته بود. وارد شدم و گفتم حاج‌آقا ما را به منطقه غرب و شمال غرب فرستاديد، آنجا آب در هاون کوبيدن است. شب ارتفاعات را مي‎گيريم و صبح پس مي‎دهيم، بچه‎‎ها هم در آن برف و باران کردستان کجا را مي‎توانند بگيرند؟! گفتم قبول دارم بعد از عمليات‎‎هاي کربلاي چهار و پنج راه ما در جنوب بسته شده، اما از شما خواهشي دارم، از طرف بچه‎‎ها مي‎گويم به ما اجازه دهيد برويم جنوب، قلب دشمن را بشکافيم و برويم. هر اتفاقي مي‎خواهد بيفتد، بيفتد اما ما در غرب نمي‎توانيم کاري از پيش ببريم، شرايط جنگ براي ما خوب نيست. آقاي هاشمي به احمد آقا رو کرد، گفت حاج احمد آقا من باز هم سر حرف خود هستم؛ همان مطلبي که مدتي پيش به امام پيشنهاد کردم، اعتقادم پذيرش قطعنامه است و سر حرفم هستم. حاج احمد آقا نيز حاضر بود و صحبت‎هاي ما را مي‎شنيد. خدا مي‎داند با اين سخن آقاي هاشمي من فکر کردم خواب مي‎بينم چون ما مي‌گفتيم جنگ، جنگ تا رفع فتنه، اصلا بچه‎هاي جنگ با وجود همه مشکلات و کمبودها در اين فضاها نبودند. آقاي هاشمي گفت سلام به بچه‎‎ها برسانيد. آمدم بيرون، چون مجروح بودم با عصا به‌سختي راه مي‎رفتم. يکي از محافظان به‌نام آقاي مددي گفت آقاي رحماني، در اين سرماي زمستان چرا عرق کردي؟ چيزي شده است؟ رفتي پيش آقاي هاشمي چه شد، چرا با اين وضع آمدي؟ با اين حرف آقاي هاشمي سرگيجه گرفته بودم و داشتم تلوتلو مي‎خوردم. اين خاطره را به اين دليل نقل کردم تا تصريح کنم پيگيري بحث پذيرش قطعنامه حداقل از سال ۶۶ در ميان برخي از مسئولان و صاحب‎منصبان ـ خصوصا از جانب آقاي هاشمي به عنوان فرمانده جنگ ـ شروع شده بود. واقعيت امر، من هم اگرچه در هنگام شنيدن اين سخن از زبان آقاي هاشمي جا خوردم اما پس از تحليل و بررسي شرايط، به اين نتيجه رسيدم که چاره‎اي جز پذيرش قطعنامه نيست. لازم است اين را هم اضافه کنم که پس از عقب‌نشيني ايران از برخي مناطق مثل حلبچه در ۲۲ تيرماه ۱۳۶۷، ادامه حمله‌هاي عراق و تشديد فشار بين‌المللي به ايران، نشستي بر اساس دستور امام و با حضور ۴۰ تن از شخصيت‌هاي مهم کشور۲۵ تيرماه ۱۳۶۷، تشکيل شد. امام در پيامي به اين جلسه که مرحوم سيد احمد خميني قرائت کرد، مي‌فرمايد: «خداوندا از تو مي‌خواهم از تو مي‌خواهم تا هرچه زودتر شهادت را نصيبم فرمايي. گفتم جلسه‌اي تشکيل گردد و آتش‌بس را به مردم تفهيم نمايند مواظف باشيد ممکن است افراد داغ و تند با شعارهاي انقلابي شما را از آنچه صلاح اسلام است دور کنند، صريحا مي‌گويم بايد تمام همتتان در توجيه اين کار باشد. قدمي انحرافي حرام است و موجب عکس‌العمل مي‌شود. شما مي‌دانيد که مسئولان رده بالاي نظام با چشمي خونبار و قلبي مالامال از عشق به اسلام و ميهن اسلامي‌مان چنين تصميمي گرفته‌اند خدا را در نظر بگيريد و هر چه اتفاق مي‌افتد از دوست بدانيد».مشايخي: در سال ۶۵ عرب‎‎هاي منطقه در راس آن‎ها سعودي‎‎ها، با هماهنگي غرب تصميم گرفتند قيمت نفت را به نازل‎ترين سطح ممکن برسانند، يعني پنج يا شش دلار براي هر بشکه. از همان موقع قيمت نفت افت کرد و من در جريان مسائل بودم و اجلاس‎‎هاي اوپک را خودم مي‎رفتم. يادم هست زکي يماني بعد از انقلاب مصاحبه‎اي کرد و گفت انقلاب اسلامي باعث شد درآمد نفت ما دو برابر شود، اما ما نيمي از آن را خرج براندازي خودشان خواهيم کرد. اين مطلب را عرب‌ها به‌صراحت اعلام کردند و به ويژه سعودي‎‎ها با شمشير از غلاف کشيده روبه‎روي ما ايستادند. آن‎ها با خيانت تمام، قيمت را به‎جايي رساندند که ما ديگر نفس نمي‎توانستيم بکشيم. يعني مي‎خواستيم مواد اوليه، غذا، گندم  و... را تامين کنيم اما در سيلو يک دانه گندم نداشتيم که آرد کنند و نان به مردم بدهيم. کار به‎جايي رسيد که کسري بودجه بالاي ۵۰ درصد رفت. حتي برخي گزارش‌ها رسيده بود که در جبهه بند پوتين هم نداشتيم. اينکه برخي دوستان مي‎گويند دولت طوري عمل مي‎کرد که ما تسليم شويم، اين يک جفاي بزرگ به تاريخ است. از همان زمان که کشتي‎‎ها وارد خليج‎فارس نمي‎شدند، نفت نمي‎رفت، جنس نمي‎آمد، بحث بيمه‎‎ها و کشتيراني و... به‌هم ريخت و حتي عراق با هواپيماي فرانسوي، نفتکش‎‎هاي ما را مي‎زد. شرايط خيلي وخيم و بد شده بود. واقعيت امر اين که است که حضرت امام خودشان به درستي سکان‌دار کشتي و فرمانده و ناخدا بودند و تا روز آخر هم خودشان تصميم گرفتند. اينکه برخي از دوستان مي‎گويند به ايشان قطعنامه را تحميل کردند اين جفا به امام است، امام خودشان تصميم گرفتند. من پنج ماه با ايشان در فرانسه زندگي کرده‎ام. با شناختي که از امام پيدا کردم اصلا چنين امامي را نمي‎شناسم که زير بار تحميل برود. امام خودش بعد از شنيدن همه حرف‌ها به آن چيزي که مي‌رسيد در موردش حرف مي‎زد و قضاوت مي‎کرد و به صراحت نظر مي‎داد. جا‎هايي داريم که سران سه قوه به يک تصميمي مي‎رسيدند که امام مي‎گفت نظر من اين است، بگوييد خميني اين را گفت که موارد زيادي هم از اين دست داريم. در سال ۶۵ که قيمت نفت به پنج ـ شش دلار رسيد و بودجه دولت براي اداره کشور و ذخاير ارزي به اتمام رسيد، مسئولان در فکر راه‌حلي براي اداره کشور و جنگ بودند که  به قطعنامه منتهي شد. فلکي: من ابتدا عذر مي‎خواهم و به‎عنوان کوچک‎ترين فرد و شاگرد شما در ابتدا لازم است بگويم اگر صورت مسئله، بحث خيانت و خدمت است به نظر من اين جمله خيلي بزرگ و سنگيني است و من ترجيح مي‌دهم وارد اين قضاوت‌هاي سنگين نشوم.من ۳۲ سال نظامي بوده‌ام و بچه تهران هم هستم، يادم است بعد از عمليات کربلاي ۵ خدمت آقاي هاشمي رسيديم، ايشان فرمودند معمولا اعزام به جبهه‎ را براساس آمار استان در نظر مي‎گيرند، اما من مي‎خواهم بگويم براي تهران به‎گونه‎اي ديگر بررسي کنند. ايشان قريب به مضمون، اين‎گونه فرمودند که تهران چون رزمندگانشان در متن مسائل سياسي هستند، ماشين‎‎هاي ما را مي‎بينند، مسائل سياسي را مي‎بينند، بايد علي‎القاعده کمتر به جبهه بروند. اما مشاهده مي‌شود به نسبت، آمارشان براي اعزام به جبهه بالاست و اين نشان‎دهنده بينش آن‌هاست. من اين را به‎عنوان اعتقاد خودم که در لشکر سيدالشهدا بودم مي‎گويم. مطلب ديگر اينکه هيچ حادثه مهم تاريخي‌اي را نبايد در همان مقطع و حوالي آن مقطع بررسي کرد. پذيرش قطعنامه اتفاق بزرگي بود که ما نبايد بگوييم يک سال قبلش زکي يماني (وزير نفت وقت عربستان سعودي) نفت ما را پايين آورد و آن اقدام نتيجه داد. بلکه بايد به عقب‎تر برگرديم، زماني که جنگ شروع شد، در آن زمان در جامعه در قبال جنگ دو گونه تفکر وجود داشت يک گروه معتقد بودند بايد دشمن از بين برود حتي اگر به قيمت جانمان تمام شود و عده‎اي هم معتقد بودند که دشمن قدر است و ما توان ايستادگي در برابر آن را نداريم، سردسته گروه دوم شخصي مثل بني‎صدر بود. رهبر گروه اول نيز حضرت امام (ره) بود. جنگ سياسي داخلي، اول بين اين دو گونه تفکر در گرفت و آن قواي باطل و ضعيف را از بين برد و امام توانست حاکميت را به‌دست گيرد. صحبت‎‎هاي حضرت آقا را چند روز پيش پخش کردند ايشان نقل به مضمون گفتند زماني که سپاه مردم را بسيج کرد، برخلاف تصور آن‎هايي که مي‎گفتند جنگ به مردم ربطي ندارد، وقتي مردم را به ميدان آوردند، جنگ به کجا رسيد!؟ جنگ به عمليات بيت‎المقدس و فتح‎المبين رسيد. اما آهنگ حرکت جنگ بعد از عمليات بيت‎المقدس هم کند شد، چون باز بين افراد جامعه دو گروه به وجود آمد. بعد از فتح خرمشهر آهنگ حرکت جنگي ما کند شد، آقاي غضنفري اگر من حتي يک اشکال از کتاب شما نگيرم، مي‎خواهم بپرسم نقش ارتش و سپاه در اين کتاب کجاست؟ آقاي هاشمي در نهر خين گفتند ما بعد از عمليات کربلاي ۴ به قدري در بحران بوديم که يکي از فرماندهان يک شب تا صبح فکر کرد و اعلام کرد ما به غير از پايان دادن به جنگ هيچ راهي نداريم. آقاي عزيز جعفري بود. به آقا رحيم گفتم چرا آقاي عزيز جعفري تا الان موضع نگرفته؟ يا درست است يا خير؟ اگر نادرست است چرا موضع نگرفته؟من مي‎گويم اگر آقاي ميرحسين، نبوي و ديگر آقايان در پذيرش قطعنامه از قبل اقدام کردند، ارتش و سپاه چه کار کردند؟ اين موضوع در کتاب شما نيامده پس اين کتاب ناقص است. اگر شما يک حادثه مهم تاريخي را مي‎خواهيد بررسي ‎کنيد بايد همه واقعيات را ذکر کنيد يا حداقل بگوييد قطعنامه از اين منظر مدنظر من بررسي شده است. بعد از عمليات خرمشهر، دو دستگي بين سياسيون و فرماندهان به‎وجود آمد. عده‎اي گفتند ما همين‌جا جنگ را تمام کنيم اما عده‎اي گفتند نه، ما يک عمليات بزرگ انجام ‎دهيم و چيزي دستمان باشد بعد جنگ را تمام کنيم که تفکر آقاي هاشمي از اينجا نشأت گرفت. در مناظرات انتخاباتي ديديد که آقاي محسن رضايي به آقاي ولايتي گفت مگر قرار نبود که کار بزرگي کنيم؟ مگر فاو را نگرفتيم، شما چه‎کار کرديد؟نقش سپاه و ارتش و فرماندهانشان به‎عنوان عناصر تعيين‌کننده‎‎ در اين کتاب نيامده، نظرات آقاي رشيد در سال ۶۵ و بعد از عمليات کربلاي۴ را نياورده‎ايد، نظرات آقاي عزيز جعفري را نياورده‌ايد، مشروح جلسه شوراي فرماندهي که متشکل از ۱۷ فرمانده لشکر بود و من و آقاي رحماني هم بوديم که آقاي علي فضلي گفت من مي‎زنم، همه فرماندهان گفتند نمي‎زنيم و کار جنگ تمام است، در کتاب شما نيامده است. مطلب ديگر اين است که آيا آن تصميم و فکر درست بوده يا خير؟ که اين موضوع بررسي خاص خودش را مي‌طلبد. به‎نظر من اين دو اشکال در کتاب شما وجود دارد و شما حوادث بعد از بيت‌المقدس و نقش فرماندهان سپاه و ارتش در جنگ را مورد توجه قرار نداده‌ايد.  لازم است تذکر دهم بحث ما پيرامون پذيرش قطعنامه  و نقد و بررسي آن است و  ناظر به نقد کتاب «راز قطعنامه» نيست، از اين رو لطفا چارچوب بحث را مراعات کنيد.غضنفري: بله بهتر است محدوده بحث مشخص شود چون اگر خواسته باشيم به ابعاد جنگ بپردازيم، ۱۰ جلسه هم بگذاريم باز هم کم است. بحث الان ما خود قطعنامه ۵۹۸ است نه مسائل ديگر جنگ مانند خيبر و بيت‌المقدس و... . پس بهتر است بحث را در همين بستر ادامه دهيم تا شايد بيان مطالب ناظر به پذيرش قطعنامه در روشن‌سازي هر چه بيشتر آن مفيد و موثر واقع شود.جهروتي‌زاده: بايد از زواياي مختلف به بحث موضوع قطعنامه نظر افکند، درباره اين بحث که ما قطعنامه را قبول داريم يا خير؟ برحسب اينکه ولايت قطعنامه را قبول کرده، قطعا ما هم قبول داريم. اما خوب همه معتقديم محتواي متن پيام امام درباره قبول قطعنامه برايمان تلخ بود و دل همه ما را شکست. حالا سوال اينجاست که چرا کار به اينجا کشانده شده که امام که قبلا مي‌گفتند اگر جنگ ۲۰ سال هم طول بکشد ما ايستاده‎ايم، در پيام قطعنامه مي‎گويد من آبرويم را با خدا معامله کردم و جام زهر نوشيدم.يا مسائلي که امام فرموده بودند، مانند اينکه صدام جز خودکشي راه ديگري ندارد، اين‌ها نشان مي‎دهد که عزم امام بر اين بوده که جنگ تا نابودي رژيم بعث عراق ادامه پيدا کند. قطعنامه ۵۹۸ هم سال ۶۶ صادر شده بود اما امام زيربار نرفته بودند. در اينجا مطالبي از حاج محسن رفيق‎دوست نقل شده که بهتر است با ايشان در اين‌باره صحبت شود. ايشان مطرح مي‎کند که آقاي هاشمي با من تماس گرفتند که بيا و من رفتم و دو ماه بعد از ملاقات من با آقاي هاشمي، پذيرش قطعنامه توسط امام صورت گرفت. ايشان مي‎گويد آقاي هاشمي به ما گفت مي‎خواهيم بار جنگ را به دوش دولت بيندازيم و ستادي تشکيل داد و فرماندهي جنگ و اين قبيل مسائل. در مجموع آنچه از ملاقات آقاي رفيق‌دوست و آقاي هاشمي برداشت مي‌شود اين است که تا دوماه قبل از پذيرش قطعنامه، دولت آقاي ميرحسين هيچ نقشي در جنگ نداشته است. درحالي‎که رژيم عراق و صدام تمام امکاناتش را بسيج کرده بود و به جبهه و جنگ آورده بود. البته ما اين را هم نمي‎خواهيم بپذيريم که مانند صدام چون مي‎خواست در جنگ پيشرفت خوبي داشته باشد مردم را زير پا له مي‌کرد، اين هم خوب نيست. اما بايد يک تعادلي برقرار مي‎شد، نه افراط صدام و فشار بر مردم و نه تفريط دولت ما که هيچ امکانات مهندسي، راهسازي، بودجه و... را در اختيار جنگ قرار نداد و اگر اين فشار‎ها بر حضرت امام نبود، امام قطعا قطعنامه را نمي‎پذيرفتند. اما به‌هرحال چون ولي فقيه زمان، امام و رهبر ما پذيرفتند ـ با همه مسائلي که در آن بود ـ ما هم پذيرفتيم. شايد همه بچه‎‎هاي رزمنده، ما‎ه‌ها اشک در چشم‎هايشان خشک نشد. بعضا گوشه کنار گريه مي‎کردند که خدايا قرار ما اين نبود، بالاخره قرار بود حرف‎‎هاي امام تحقق پيدا کند و تا انتها برويم. واقعا محتويات متن پيام حضرت امام براي ما بسيار سنگين بود. بنده مقصر اصلي را دولت مي‎دانم چون دولت برنامه‎ريزي نکرد. دولت حداقل بايد ۵۰ درصد امکاناتش را در خدمت جنگ مي‎گذاشت. وزارت راه چقدر در خدمت جنگ بود؟ ما براي راهسازي مشکلات داشتيم. براي انتقال يک لشکر از يک منطقه به منطقه ديگر مشکل داشتيم. مگر انتقال يک لشکر به جنوب چند روز زمان مي‎برد؟ حال در طرف مقابل صدام ظرف ۲۴ ساعت لشکرهايش را منتقل مي‎کرد. بحث قطعنامه اين مسائل را شامل مي‌شود. در مجموع من اعتقادم دارم امام تحت فشار برخي افراد مجبور به پذيرش قطعنامه شدند، ضمن اينکه اگر امام قطعنامه را نمي‎پذيرفتند، بعضي‎‎ها شايد مملکت را با مشکل مواجه مي‎کردند.  با توجه به نامه‎اي که آقاي هاشمي به امام مي‎نويسد که فرماندهان سپاه درخواست امکانات و تجهيزات کرده‌اند و ما قادر به تامين نيستيم، آيا واقعا با توجه به شرايط اقتصادي کشور، امکان تهيه تجهيزات مورد نياز جبهه‌ها فراهم نبود؟مشايخي: سعي کنيم حرف‎‎هايي بزنيم که در آخرت جوابگو باشيم. قضاوت خيلي کار سنگيني‎ است. اينکه دولت نقشي در جبهه و جنگ نداشت، بي‎انصافي است. صدامي که شما مي‎گوييد، فقط اعراب منطقه، ۷۰ ميليارد دلار کمکش کردند. جهروتي‌زاده: با اين حال جداي از کمک اعراب منطقه و کشور‎هاي غربي به صدام، تمام وزارتخانه‎هايش هم در خدمت جنگ بود، اما ما کدام وزارتخانه‌مان در خدمت جنگ بود؟ مشايخي: من اصلا حرف شما را قبول ندارم که دولت در خدمت جنگ نبود. بفرماييد چه‎کسي بودجه ارتش و سپاه و بودجه جنگ را تامين مي‎کرد؟ از آسمان مي‎آمد؟ مائده آسماني بود؟! جهروتي‌زاده: دولت فقط بودجه را تامين مي‎کرد، بودجه‎اي که مجلس برايش تعيين کرده بود. والسلام، هيچ وزارتخانه‎اي امکاناتش در خدمت جنگ نبود. مشايخي: تمام امکانات لجستيک دولت در خدمت جنگ بود. وزارتخانه راه تمام لودر‎ها و گريدرهايش در خدمت جنگ بود، انصاف داشته باشيد. غضنفري: اجازه بدهيد. من به‎عنوان کسي که حداقل چهار سال کار مطالعاتي و پژوهشي در اين حوزه انجام داده‎ام و صد‎ها جلد کتاب از مسئولين جنگ، آقاي هاشمي، آقاي رضايي، آقاي رفيق‎دوست، ده‎‎ها کتاب از مرکز تحقيقات جنگ سپاه و کلي از کتاب‎‎ها و مقالات مربوط به جنگ را مطالعه کرده‎ام، حداقل، اجازه بدهيد اين مطلب را با ذکر آمار و ارقام خدمتتان ارائه کنم. مقدمه‎اي که ناتمام ماند از بحث ما پيرامون قطعنامه ۵۹۸ است، قطعنامه ۲۹ تيرماه ۱۳۶۶ به تصويب رسيد. جمهوري اسلامي ايران که رئيس‎جمهورش در آن دوره مقام معظم رهبري بود، فرداي روز صدور قطعنامه يعني ۳۰ تير ۱۳۶۶ اعلام کرد که اين قطعنامه‎اي را که توسط آمريکا عليه جمهوري اسلامي و به‎صورت ناعادلانه تصويب شده ما نمي‎توانيم بپذيريم، اين اولين موضع‎گيري رئيس‎جمهور وقت بود. دو روز بعد يعني اول مرداد ۱۳۶۶، وزير امور خارجه جمهوري اسلامي، آقاي دکتر ولايتي مصاحبه مي‎کنند و مي‎گويند اين قطعنامه، قطعنامه صلح نيست و در آن متجاوز مشخص نشده، شرايط صلح در آن گنجانده نشده و در آن تضميني براي عدم حمله مجدد صدام به ايران وجود ندارد، از اين‌رو ما نمي‎توانيم اين قطعنامه را بپذيريم. دو هفته بعد وزارت خارجه جمهوري اسلامي ايران بيانيه‎اي در ۱۸بند صادر مي‎کند و موضع رسمي نظام را اعلام مي‎کند و آنجا نيز همين موضوع پيش‌گفته را تکرار و تصريح مي‌کند اين قطعنامه ناعادلانه، يکطرفه و عليه جمهوري اسلامي است؛ چون در آن متجاوز مشخص نشده و بحث غرامت‎‎ها تعيين نشده و ما نمي‎توانيم چنين قطعنامه‎اي را بپذيريم. امام نيز در پيام ۶ مرداد در قضيه کشتار حجاج به‎صورت ضمني به اين موضوع اشاره مي‌کند. در مهرماه ۶۶ آقاي هاشمي هم در يادداشتي مي‎گويد امام پيغام فرستاد که در نماز جمعه بگوييد ما هيچ سازشي در پيش نداريم. حضرت امام تا روز ۲۳ تيرماه ۶۷ حاضر به پذيرش قطعنامه نمي‎شود. ۱۳تير ۶۷ يک روز بعد از سرنگون شدن هواپيماي مسافربري ايران توسط آمريکا، امام پيام مي‎دهد و مردم را به حضور در جبهه براي جنگ با آمريکا و اذناب آن دعوت مي‎کند. يعني تا تاريخ ۱۳ تير ۶۷ امام همه اين مسائل را ديده است. يعني زدن هواپيما، کاربرد تسليحات شيميايي توسط صدام در مناطق مختلف، موشکباران و بمباران‎ شهر‎ها و... را ديده، و با علم به همه اين‎ها مي‎گويد مردم بيايند در جبهه و امام مي‎گويد هرگونه ترديد در جنگ خيانت به اسلام و خيانت به رسول‎الله (صلي‎الله‎عليه‎وآله‎وسلم) است. چطور مي‎شود امام در ۱۳تير ۶۷ قاطعانه از ادامه جنگ دفاع مي‎کند و به هيچ عنوان زيربار پذيرش قطعنامه نمي‎رود؟ در ادامه در فاصله ۱۳ تا ۲۲ تير هم که آقاي هاشمي نزد امام مي‎رود و مصرانه از امام مي‎خواهد که بايد قطعنامه را بپذيريد و امام نمي‎پذيرد و ايشان را رد مي‎کند، پس چطور مي‎شود روز ۲۳ تير امام قطعنامه را در آن جلسه خصوصي سران مي‎پذيرد؟به نظرم اين بر مي‎گردد به شش يا هفت گزارشي که آقاي هاشمي جلوي امام مي‎گذارد. گزارش ميرحسين موسوي نخست‎وزير، گزارش وزير اقتصاد و گزارش وزير برنامه و بودجه. اين سه گزارش، گزارش اقتصادي است. مفهومش اين است که کشور به‎لحاظ اقتصادي ديگر توانايي پشتيباني از جنگ را ندارد، وضعيت اقتصادي کشور زير صفر است و ديگر پولي وجود ندارد. يک گزارش آقاي سيدمحمد خاتمي (وزير ارشاد وقت) مبني بر اينکه مردم از جبهه‎‎ها استقبال نمي‎کنند و تمايل حضور در جبهه را ندارند. يک گزارش آقاي محسن رضايي (فرمانده سپاه) و گزارش آقاي ظهيرنژاد (رئيس ستاد ارتش) که محتواي گزارش‌هاي نظامي اين است که ما از لحاظ نظامي توان مقابله با نيرو‎هاي صدام را نداريم. يکي گزارش هم توسط خود آقاي هاشمي مبني بر تاييد همه اين موارد؛ معناي اين گزارش‌ها آن بود که همه آقايان دست‎‎ها را به علامت تسليم بالا برده‎اند و اينجاست که امام قطعنامه را مي‎پذيرد. دو روز بعد يعني ۲۵ تير ۶۷ امام دستور به جمع شدن روساي کشور براي حضور در يک جلسه را مي‎دهد، بعضي ائمه جمعه، وزرا و وکلا هم حضور پيدا مي‎کنند تا برايشان وضعيت را توضيح بدهند و تصميم‎گيري شود. در آن جلسه بيست و پنجم، امام توسط حاج احمد آقا يک پيام براي مسئولين مي‎فرستند که اين نامه را آقاي هاشمي چندسال پيش منتشر کرد. امام در نامه اشاره مي‎کند به نامه فرمانده سپاه (آقاي محسن رضايي) و مي‎گويد؛ فرمانده سپاه که يکي از کساني است که معتقد است بايد جنگ را ادامه داد، نوشته است ما تا پنج سال آينده هيچ‌گونه پيروزي نخواهيم داشت، اگر تا پنج سال آينده بتوانيم ۳۵۰ تيپ پياده، ۲۵۰۰ تانک، ۳۰۰۰ توپ، ۳۰۰ هواپيماي جنگي، ۳۰۰ هلي‎کوپتر داشته باشيم و چهار الي‎ ‎پنج ميليارد دلار شوراي پشتيباني جنگ براي ما تامين بودجه کند و به شرط اينکه بتوانيم آمريکا را هم تا آن زمان از خليج‎فارس بيرون کنيم، به اميد خدا مي‎توان گفت پنج سال بعد يعني سال ۷۱ عمليات آفندي داشته باشيم. اين خلاصه‎اي است که امام از نامه محسن رضايي ارائه مي‎کند. کاري که من در کتاب راز قطعنامه کردم، اين سه دسته گزارش‌هاي اقتصادي، سياسي و نظامي را بررسي و تلاش کرده‌ام نشان دهم با کمال تاسف هر سه گزارش خلاف واقع بود و اين را با مستندات گوناگون ارائه کرده‎ام. آقاي هاشمي ۲۷ خرداد ۶۷ به ملاقات امام مي‎رود، آقاي محسن رضايي و آقاي حسين علايي هم اين را نقل کرده‎اند. در آن ملاقات به امام مي‎گويد که فرماندهان براي تامين مايحتاج چيز‎هايي از ما مي‎خواهند که توان و پول تهيه آن‌ها را نداريم، امام فرمودند از مردم ماليات جنگي بگيريد. آقاي هاشمي مي‎گويد از مردم ماليات گرفته‎ايم و تا آخر هم گرفته‎ايم که بيشتر امکان ندارد، امام مي‎گويد، نفت پيش‎فروش کنيد. بعد آقاي هاشمي مي‎گويد مردم به جبهه نمي‎آيند و استقبال از جبهه نمي‎کنند، امام مي‎گويد اگر مشکل اين است، فتواي جهاد مي‎دهم. هر عذر و بهانه‎اي که مي‎آورد امام راه‌حل ارائه مي‎دهد. يک يا دو روز قبل از نامه آقاي محسن رضايي در دوم تير، آقاي هاشمي به ايشان مي‎گويد ما چند ميليارد دلار براي عمليات‎‎هاي سپاه کنار گذاشته‎ايم، شما هرچه نياز داريد بنويسيد و بدهيد که آقاي رضايي نامه دوم تير را مي‎نويسد. آقاي هاشمي مي‎گويد اين نامه را پيش امام مي‎بريم تا امام تصميم بگيرد. اين مطلب را سردار رشيد در مصاحبه‎اي اعلام مي‎کند. علي‎رغم اينکه آقاي رضايي ادعا مي‎کند من نامه را خطاب به آقاي هاشمي نوشته‎ام و نه براي امام، اما آقاي رشيد در مصاحبه‌اي گفت، آقاي هاشمي به ما گفت اين‎ها را بنويسيد و بدهيد تا با امام مطرح کنيم، يعني آقاي رضايي مي‎دانست که نامه پيش امام مي‎رود. نکته اينجاست که به آقاي رضايي مي‎گويند چند ميليارد دلار براي شما کنار گذاشته‎ايم براي عمليات، اما از طرف ديگر در ملاقات با امام گزارش مي‎دهند که هيچ پولي نداريم. تناقضات اينجاست. دليل ديگر اينکه بعد از پذيرش رسمي قطعنامه در تاريخ ۲۷ تير ۶۷ که عراق سه روز بعد از آن به ايران حمله کرد، در قضيه عمليات مرصاد، آقاي رضايي در مصاحبه‎اي مي‎گويد که مردم هجوم آوردند به جبهه‎ها، مشکل نفرات نداشتيم، مشکلات اقتصادي هم حل شده بود. بعد ايشان حدود يک هفته بعد پيام مي‎فرستد براي امام که ما آماده‎ايم براي حمله به بصره و تصرف بصره. سوالاتي اينجا مطرح مي‌شود، با وجود نامه‎اي که آقاي ميرحسين موسوي و وزراي ديگر نوشته بودند براي امام که کفگير به ته ديگ خورده و وضعيت اقتصادي کشور زير صفر است و هيچ پولي موجود نيست، آن چند ميليارد که آقاي هاشمي به آقاي رضايي مي‎گويد از کجا آمده است؟ ما در کتاب نشان داديم که ادعاي بي‎پولي صحت نداشته و حداقل در دي‌ماه ۶۶ در حدود شش ميليارد دلار ذخيره ارزي داشته‌ايم. يعني غير از پولي که دولت با آن کشور را اداره مي‎کرده، ما شش ميليارد دلار هم ذخيره ارزي داشته‌ايم. نشانه ديگر صحت نداشتن بي‎پولي اين است که آقاي رضايي يک هفته بعد از پذيرش قطعنامه مي‎گويد مشکلات اقتصادي حل شد، اگر پول نداشتيم پس طي اين يک هفته پول از کجا آمد؟در مورد اين موضوع که دولت پاي کار نيامد، در کتابم در موارد متعددي از قول آقاي محسن رضايي (فرمانده سپاه) آورده‎ام ـ اين حرف‎‎ها را در همان زمان جنگ گفته ـ که مي‎گويد: «دولت پاي کار نمي‎آيد و امکاناتش را هم نمي‎آورد»، ايشان چندبار در مصاحبه‎ها و صحبت‌هايش مي‎گويد به‎طور متوسط دولت ۱۲ درصد بودجه را به جنگ اختصاص داده است. در انتها هم مي‎گويد از سال ۵۹ تا سال ۶۷ دولت ۱۲ درصد بودجه را به جنگ داده و مابقي ۸۸ درصد را به غير جنگ داده است و اين آمار را سازمان برنامه و بودجه هم تاييد کرده است که دولت در طي هشت سال جنگ، فقط حدود ۱۲ درصد بودجه را در اختيار جنگ مي‎گذارد. اين همان چيزي است که بار‎ها امام مي‎گفت جنگ بايد در راس امور باشد و آقايان گوش نمي‎دادند و حرف امام را به عمد روي زمين مي‎گذاشتند. جهروتي‌زاده: اين مسئله‎اي که دولت پاي جنگ نبود هيچ ارتباطي با آقا (مقام معظم رهبري) ندارد، بحث آقا در اين مسئله مطرح نشود. زماني که مسئولي نمي‎دانست جاده خوزستان کدام طرف است، آقا در خط مقدم خودشان حضور پيدا مي‎کردند. يک عده دنبال قدرت و حکومت کردن بودند. بحث ديگر اينکه از نظر بنده فشار‎ها به حضرت امام براي پذيرش قطعنامه بي‎ارتباط با فتنه ۸۸ نيست. مشايخي: همه مراقب باشيم، آخرت بايد پاسخگو باشيم، يکايک اين حرف‎‎ها که برايش فکت و مستند مي‎سازيم را در آخرت بايد پاسخگو باشيم. همه آقايان الحمدلله حي هستند، پيش آقاي رضايي مي‎رفتيم مي‎گفتيد دو ساعت به من وقت بدهيد، روي اين قصه کار کرده‎ام، شما اين حرف‎‎ها را زده‎ايد؟ حداقل حرف را مستقيم از خودش گرفته باشيم بهتر است. آقاي هاشمي حي هستند، شما داريد کار تاريخي مي‎کنيد، من از همه‎ برايتان وقت مي‎گيرم، با ايشان صحبت کنيد و بگوييد چه گذشت بر جنگ؟اينکه شما بگوييد دولت اصلا براي جبهه و جنگ قدمي برنداشت، خدا را گواه مي‎گيرم عاقبت جوابي نداريد. قبول ندارم، آن زمان، هم نخست‎وزير پاي جنگ بود و هم همه امکانات دولت. يعني مملکت مجلس نداشت؟ رهبر نداشت؟ رهبر هيچ‎ نمي‎دانست؟ يعني فقط گزارش آقايان مي‎رفت تا نظر امام را تغيير دهد؟غضنفري: بنده براي آقاي محسن رضايي نامه نوشتم و به آدرس دبيرخانه مجمع تشخيص فرستادم، روي سايت خودم و بعضي سايت‎ها مندرج شد. ايشان را دعوت به مناظره کردم درباره قطعنامه و پايان جنگ. تا الان هيچ جوابي به بنده ندادند. آقاي هاشمي همان هفته اول که اين کتاب منتشر شد، ارديبهشت سال ۹۲ در نمايشگاه، همان هفته اول کتاب را برايشان خريدند و بردند، کاملا کتاب را خوانده‎اند و از آن اطلاع دارند. تا الان يک خط جواب به ما نداده‎اند. آقاي رضايي تا الان يک خط جواب نفرستاده است. رحماني: اينکه مي‎گويند حضرت آقا هيچ نقشي در جنگ نداشت من نمي‎پذيرم. ما بعد از رحلت امام فهميديم، امام چه نگاه ويژه‎اي به حضرت آقا داشتند. يک روزه اين اتفاق که نيفتاده است! پس نتيجه مي‎گيريم که امام به آقا اطمينان داشتند و حرف ايشان را بيشتر از همه قبول داشتند. اعتقادم اين است که حضرت آقا بعد از امام بيشتر از همه براي جبهه و جنگ دلسوز بودند. چطور مي‎شود اين همه اتفاق بيفتد و حضرت آقا که اين‌قدر پيش امام اعتبار داشتند، نروند و واقعيت را نگويند و امام از ايشان قبول نکند؟ مگر مي‎شود؟ با توجه به نگاه ويژه‎اي که حضرت امام به آقا داشتند، چطور مي‎شود همه جلساتي که مسئولين کشوري و فرماندهان نظامي پيش امام ‎رفته‌اند، آقا در آنجا حاضر نباشد؟ من اين را نمي‎توانم قبول کنم. براي اينکه خودم حداقل در شرايطي قرار داشتم که مي‎دانستم در جلساتي که پيرامون مسائل مهم، خصوصا جنگ با امام برگزار مي‌شد، قطعا حضرت آقا حضور داشت. چطور مي‎شود در آن جلسات آقا سکوت کنند و هيچ‌چيزي نگويند؟ درحالي‌که واضح است آقا بعد از امام، بيشتر از همه دلسوز جنگ بودند و غصه جنگ را مي‎خوردند. سوال من از عزيزان اين است، فرض کنيم ما قطعنامه را نمي‎پذيرفتيم. در آن زمان بحث زدن شهر‎ها مطرح بود و ممکن بود صدام شيميايي بزند. مشکلات عديده‎ ديگري هم بود که فرصت بيان آن‌ها نيست و من فقط روي همين شيميايي مانور مي‌دهم، فاجعه حلبچه که يادتان هست. به نظرم بحث شيميايي بسيار مهم است. صدام به مردم خودش در حلبچه هم رحم نکرد. او حتي به لحاظ بمب‎هاي شيميايي نيز هر روز بيشتر از قبل تجهيز مي‎شد. اگر صدام بمباران شيميايي شهرها را شروع مي‎کرد چه مي‌کرديم؟ يادتان هست که تا سردشت رسيد؟ ما با ميليون‎ها انساني که در معرض خطرات بمباران شيميايي بودند چه مي‎کرديم؟ همان خونخواران استکبار که به صدام سلاح مي‌دادند، بمب‎هاي شيميايي نيز دادند و اراده صدام بر بمباران شيميايي کلان‎شهرهاي ايران بود. اگر اين اتفاق خداي ناکرده رخ مي‌داد ما در اوج ذلت قطعنامه را مي‎پذيرفتيم و مجبور هم مي‌شديم و سوال اساسي من اين است آيا در اين صورت، اصلا جنگ ادامه پيدا مي‎کرد؟! ما وقتي عمليات خرمشهر را آغاز کرديم، اين نبود که فقط خرمشهر را بگيريم يا پشت دروازه خرمشهر بمانيم، قرار بود عبور کنيم، اما ميسر نشد. اينکه مي‎گويند حضرت امام گفته من ابا دارم در خاک دشمن بروم، بالاخره همه کساني که دستي در آتش داشتند مي‌دانند که وقتي عمليات شروع شد قرار بر اين بود بعد از فتح خرمشهر نايستيم و ادامه بدهيم و با عبور از اروند، داخل خاک عراق شويم، اما نشد.   به نظر شما اگر جنگ ادامه پيدا مي‎کرد، نتايج مفيد و مثبتي به همراه داشت؟رحماني: من از برادري که از سرداران جنگ بود و مطلع هم بود سوال کردم، گفتم سردار، اگر ما جنگ را ادامه مي‎داديم و قطعنامه را نمي‎پذيرفتيم نتيجه چه مي‎شد؟ واقعا پاسخي براي گفتن نداشت. يک شهر کوچک ما سردشت را شيميايي زدند، شيميايي هيچ پادزهري ندارد؛ يعني موادي که صدام به‎کار مي‎برد و شليک مي‎کرد به طرف بچه‎‎هاي ما، به‌طرف سردشت ما، اين‌ها درمان نداشت و قابل تحمل نبود. شما يک فرد شيميايي شده را سراغ داريد که دارو خورده باشد و خوب شده باشد؟ من با دلايلي که خودم دارم موافق پذيرش قطعنامه هستم. حالا بگوييم پذيرش قطعنامه انجام نمي‎شد و جنگ ادامه پيدا مي‎کرد، چه مي‎شد؟ مثلا تا ۱۰ سال بعد هم مي‎جنگيديم، اصلا فرض کنيد تا همين الان مي‎جنگيديم. چه اتفاقي مي‎افتاد؟ حتما مي‎دانيد که بعد از عمليات کربلاي ۵ در سال ۶۵ راه جنوب بسته شد و ما مجبور شديم به سمت غرب کشور برويم که آنجا هم درگير شديم و دستاوردي غير از منطقه عملياتي «مائوت» نداشتيم. معتقدم اگر کسي مدعي شود ما در سال ۶۷ مي‎توانستيم بغداد را بگيريم، اندک اطلاعاتي از جنگ ندارد. اصلا پذيرش قطعنامه، بد، اما معتقدم حتما ادامه جنگ بدتر بود و عاقل بين بد و بدتر، بد را انتخاب مي‎کند. برادرمان آقاي غضنفري مي‎گويند پذيرش قطعنامه بد است، بنده مي‎گويم آيا ادامه جنگ بدتر نيست؟ آقاي جهروتي‌زاده چرا جنگ را ادامه مي‎داديم؟جهروتي‌زاده: من يک جمله مي‎گويم. آيا من مي‎خواستم جنگ ادامه پيدا کند يا شما مي‎خواستيد جنگ ادامه پيدا کند؟ ما نگفتيم که جنگ ادامه پيدا کند، امام مي‎فرمود جنگ اگر ۲۰ سال هم طول بکشد ما ايستاده‎ايم. اين جمله را يک فرد عادي نگفته که بگويم اگر جنگ ادامه پيدا مي‎کرد، به کجا مي‎رسيديم. رحماني: اگر امام قطعنامه را نمي‎پذيرفت وظيفه ما ايستادگي تا پاي جان بود و اصلا ترديدي در اين نيست که ما همه سربازيم و وظيفه ما فرمانبرداري از حضرت امام است. اما پذيرش قطعنامه در کل براي ما خوب شد و دستاورد خوبي هم داشت. معتقدم آقاي هاشمي به عنوان جانشين فرمانده کل قوا با پيشنهاد پذيرش قطعنامه به حضرت امام، بزرگ‌ترين خدمت را به اين کشور کرد و البته  آن خميني را که من مي‎شناسم، فرزند امام حسين است و خون امام حسين در رگ‌هايش است، او هرگز قبل و بعد از انقلاب مصلحت‌انديشي نکرد مگر براي اسلام. خميني‌اي که من مي‎شناسم فردي نيست که کسي دورش زده باشد. خميني‌اي که فرزندش را که پاره تنش است و کمي زاويه مي‎گيرد مي‎فرستد قم، بعد با وساطت برمي‎گردد. اين خميني که من مي‎شناسم خميني‎اي نبود که آقاي هاشمي و محسن رضايي و روغني زنجاني فريبش بدهند. من اين خميني را نمي‎شناسم. مشايخي: اينکه دوستان مي‎گويند شرايط اقتصادي کشور شرايطي بود که ما مي‎توانستيم جنگ را ادامه بدهيم، براي من فکت بياوريد، تمام گزارش‌هاي مالي دولت، وضعيت بالاي ۵۰ درصد کسر بودجه و صفر ارزي را نشان مي‎دهد، دولتي که بايد بنشيند روي صفر ارزي، چگونه مي‎خواهد مملکت را اداره بکند؟ دولتي که مي‎گويد اگر ما هيچ درآمدي نداشته باشيم جنگ را چگونه بايد اداره بکنيم، اين مي‎شود دولت ضد‎ جنگ؟ مملکتي که با بدترين شرايط بانک مرکزي فقط اسکناس چاپ مي‎کند چون چيز ديگري ندارد. مملکتي که درآمد آن  به پنج ميليارد دلار در سال مي‌رسد و هر چند وقت يکبار، يک کارخانه به هوا مي‎رود. مملکتي که پنج استانش در آتش و خون قرار دارند. مملکتي که در آن طبق گفته خود آقاي رضايي خيلي از مسئولين استان‎‎هايش با ما بودند، زير دست ما بودند. اين مملکت و رئيس آن ديگر چه‌کار بايد بکند؟ مگر اين مسئولين استاني جزو دولت نبودند؟ مگر اين‎ها دولت نبودند که مي‎جنگيدند؟جهروتي‌زاده: اين صحبتي که شما مي‎کنيد معنايش اين است که امام در متن کار نبودند، امام نمي‎دانستند مملکت مشکلات اقتصادي دارد. امامي که به تاييد حرف آقاي غضنفري که تا چهار‎ ـ‎ پنج روز قبل از قبول قطعنامه اصرار بر ادامه جنگ داشتند، اطلاعي از مشکلات مملکت نداشتند؟ در آن زمان فردي در راس امور کشور بود به‎عنوان فرمانده کل قوا که ما موظف به اطاعت بي‎چون و چرا از ايشان بوديم. امروز هم حضرت آقا به‎عنوان راس نظام و به‎عنوان فرمانده کل قوا هستند که ما مکلف به اطاعت بي‎چون و چرا از ايشان هستيم. نه فقط ما بلکه همه مسئولين رده پايين‎تر از آقا، موظفند که از ايشان تبعيت کنند. اينکه اگر قطعنامه را نمي‎پذيرفتيم و جنگ ادامه پيدا مي‎کرد، اين‎ها به ما ربطي ندارد.   البته لازم به تذکر است بحث ولايت‎پذيري جزو مفروضات جنگ است و بحثي در آن نيست، محل مناقشه ما ادامه جنگ و عدم پذيرش قطعنامه است که چه پيامدهايي مي‌توانست به همراه داشته باشد. غضنفري: آقاي کاظم‌پور اردبيلي (معاون وزير نفت وقت و نماينده ايران در اوپک) دي‌ماه ۶۶ مصاحبه‎اي مي‎کند، در آنجا مي‎گويد، ما در طي ۹ سال گذشته يعني قبل از دي‌ماه ۶۶ با درآمد ساليانه‎ متوسط ۲۴ ميليارد دلاري سر کرديم. سال گذشته هم با درآمد کمتري توانستيم سر کنيم. اما به‎طور متوسط در طي هشت سال جنگ، بودجه‎اي که براي جنگ اختصاص داده‎اند بعضي سال‎ها دو ميليارد، بعضي سال‎ها دو و نيم ميليارد و بعضي سال‎‎ها سه ميليارد بوده است. به طور متوسط در هشت سال جنگ، سالانه ۱۲ درصد بودجه صرف جنگ شده است. اين‎ها آمار يک مقام رسمي دولت است، چيزي نيست که من از خودم جعل بکنم. آقاي کاظم پور اردبيلي آمار ديگري هم مي‎دهد و  مي‌گويد در سال ۱۹۸۶ ـ يعني سال ۶۵ که بدترين سال جنگ به‎لحاظ اقتصادي براي ما بود که درآمدمان به حداقل رسيد ـ درآمد توليد ناخالص کشور‎هاي عضو اوپک ۵۶۸ ميليارد دلار بوده است و در اين ميان جمهوري اسلامي ايران با ۱۳۳ميليارد دلار توليد ناخالص ملي، بالاترين ميزان را در ميان کشور‎هاي عضو اوپک داشته است. اين آمار معاون وزير نفت است، من جعلش نکرده‎ام. يعني در بدترين سال جنگ به‎لحاظ اقتصادي ما بالاترين درآمد را در ميان کشور‎هاي عضو اوپک داشته‎ايم. بعد به امام گزارش مي‎دهند که وضعيت اقتصادي کشور زير صفر است. مشايخي: اين جواب من نبود. اين مغالطه است. شما مستند از کاظم‌پور اردبيلي مي‎گوييد، ما سازمان برنامه و بودجه را داريم که در آن درآمدها، واردات، صادرات، هزينه‎‎ها و... مشخص است. سال ۶۵ هنگامي که قيمت نفت به پنج‎ ـ شش دلار سقوط کرد، ما سالانه شش‎ ـ ‎هفت ميليارد بيشتر درآمد نداشتيم و بايد مملکت و جبهه‎‎هاي جنگ را اداره مي‎کرديم. ۷۰ ميليارد دلار عقبه صدام بود، از آن طرف تمام زرادخانه‎‎ها، تمام دلار‎هاي نفتي منطقه و همه امکانات لجستيک و نظامي هم در اختيار صدام بود. غضنفري: آقاي مشايخي شما آمار نداريد اما من آمار دارم. آمار سازمان برنامه و بودجه را هم آوردم و گفتم از قول سازمان برنامه و بودجه به‎طور متوسط هر سال ۱۲ درصد  بودجه براي جنگ هزينه شده است. اما اين‎که قصه امام چه بود؟ دو جمله مي‎خوانم يکي از آيت‎الله سيدمحمد خامنه‎اي و دومي از خود امام.  آيت‎الله سيدمحمد خامنه‎اي گفته است «همان وضعي که بعدا درباره جام زهر دادن به امام تکرار شد و يکي دو نفر موثر در جنگ، چنين به عرض امام رسانده بودند که جبهه امکان دفاع بيشتر ندارد و امام ناگزير شدند به سختي و به تلخي براي حفظ نظام و جان جوانان، جام زهر را نوشيدند و با متارکه جنگ موافقت کردند. اما بعد که خلاف گفته‎‎هاي امناي خائن بر ايشان ثابت شد، جبران آن ممکن نبود و امام نتوانست حکم خود را پس بگيرد».امام نيز در نامه ۶ فروردين ۶۸ ـ تقريبا آخرين نامه‎‎هاي امام خطاب به آقاي منتظري ـ ‎مي‎فرمايند: «تاريخ اسلام پر است از خيانت بزرگانش به اسلام. از خدا مي‎خواهم که به پدر پير ملت عزيز ايران، صبر و تحمل عطا فرمايد و او را بخشيده و از اين دنيا ببرد تا بيش از اين طعم تلخ خيانت دوستان را نچشد».فلکي: من در عرايضم به دو مطلب اشاره کردم که در کتاب شما نيست. گفتيد کتاب را کنار بگذاريم. اين کتاب به‎جاي اينکه قضاوت را به خواننده وا بگذارد، خودش جملاتي با محتواي قضاوت به‎کار برده، همين جمله آقاي سيدمحمد خامنه‎اي، اگر در اين جمله امناي خائن وجود نداشت، آيا شما اين جمله را در کتاب مي‎آورديد؟ در بالا هم گفتيد جناب آقاي هاشمي به‎طور ضمني اعتراف مي‎کند. پس مشخص مي شود شما از همان اول محکوم مي‌کنيد. آقاي رحماني مي‎فرمايند اگر ما قطعنامه را نمي‎پذيرفتيم چه مي‎کرديم؟ شما يک جمله بگوييد در طي اين ۳۵ سال اگر دستور رهبري يا دستور امام را انجام نمي‎داديم چه مي‎شد؟ اين هم مثل همان است. مسلم است اگر دستور رهبري را نمي‎پذيرفتيم، ضلالت و گمراهي الي آخر بود، فلذا در آن مقطع بايد قطعنامه را مي‎پذيرفتيم. من يک جمله بگويم که فقط بنده و ايشان اعتقاد داريم، اين کلاهي که سر ما مي‌گذارند که اگر رهبري نبود هيچ احدالناسي نمي‎پذيرفت، اين چيزي که روي دوش ما مي‌گذارند ـ کاش روي دوش ما مي‎گذاشتند، اما روي دوش شهيدان هم گذاشته‎اند ـ اين‌گونه نيست، مسلم است که ما فقط به‎خاطر رهبري پذيرفتيم. حالا خوب است يا بد، بماند.رحماني: اگــر قطعنــامــه را نمي‎پذيرفتيم، امر امام را مطاع نبوديم. من عرض کردم، ريشه‌هاي پذيرش قطعنامه را در آن مقطع نبايد ببينيم، يک روندي طي شد، اما نه به آن صورت که آقاي مشايخي مي‎فرمايند که دولت خدمتگزار بود، البته اينکه دولت خيانت هم کرد و هيچ کاري نکرد، من اين را هم قبول ندارم. جهروتي‌زاده: ما عبارت خيانت را به‎کار نبرديم. گفتيم دولت نقشي نداشت. رحماني: قبول دارم کاري که صدام کرد، آن دولتي که صدام تشکيل داد، نداشتيم. ما نقص داشتيم، انصافا وزراي ما در هفته دفاع، يک لباس خاکي مي‎پوشيدند و گهگاهي به قرارگاه مي‎آمدند. ما قبول داريم اين‎ها در مسير جنگ، امکانات دولت را به‎کار نگرفته‎اند، آقاي مشايخي مي‎گويند دولت و مجلس نبايد اين کار را مي‎کردند. اما اگر در آن مقطع قطعنامه را نمي‎پذيرفتيم، آسيب‎‎ها و آفت‎‎هايي نصيب ما مي‎شد که تحمل و جبرانش حقيقتا امکان‌ناپذير بود. جهروتي‌زاده: اعتقاد من اين است که ما اين بحث را در يک کلمه خلاصه کنيم چون حضرت امام، رهبري و ولي‎فقيه زمان قطعنامه را پذيرفتند، ما هم پذيرفتيم. اگر حالا نمي‎پذيرفتيم چه اتفاقي مي‎افتاد، به ما ارتباطي ندارد... . نقطه عطف بحث اينجاست که اين قصه براي ما خيلي سنگين است چون ما در متن جنگ بوديم، خدا شاهد است گاهي وقت‌ها مسائلي مطرح مي‌شود که نيرو به جبهه نمي‎آمد، اما همه به ياد داريم حضرت امام يک پيام داد و وقتي سپاه محمد (صلي‌الله‎عليه‎وآله‎وسلم) به پادگان دوکوهه آمد، غير از پر شدن ساختمان‎ها، بيابان‎‎هاي دوکوهه را هم چادر زديم، بچه بسيجي‎‎ها رفتند، حتي يک بخشي از نيرو‎ها را به‎خاطر نبود امکانات مجبور شديم برگردانيم. نيرو بيش از حد آمده بود، پس هيچ‌کس حق ندارد مردم را متهم کند. هيچ احدي حق ندارد بگويد مردم به جبهه نيامدند. جنگ را مردم اداره کردند. جنگ را مردم با اين سربلندي در مقابل همه کشور‎هاي دنيا به اينجا رساندند و حتي اجازه ندادند يک وجب از خاک کشور ما را بيگانه تصاحب کند. ۲۰۰ سال قبل هر جنگي در ايران شده بود يک بخشي از کشور ايران جدا شده بود





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 115]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن