واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: بین الملل > خاورمیانه - جعفر قناباشی میگوید: به رغم تبلیغات غرب برای روی کارآوردن عمر سلیمان، او هیچ تناسبی با خواست مصریها ندارد. زهرا خدایی نزدیک به دو هفته از اعتصابات گسترده مردم مصر میگذرد و زمزمههای ریاست عمر سلیمان در دولت موقت قوت مییابد.هر چند از ابتدا با توجه به ماهیت و ساختار نظام سیاسی مصر، قیاس و تشبیه جنبشهای مردمی در این کشور با انقلاب تونس کمی غیرمنطقی به نظر میرسید اما با این حال به قدرت رسیدن مردی از جنس مبارک نیز بدون شک نمیتواند پاسخ به مطالبات مردمی باشد که از سرکوب نظامیان و فضای خفقانآور دیکتاتورمأبانه به تنگ آمدهاند. در صورتی که این واقعیت را بپذیریم که تغییر در ساختار سیاسی مصر ، کل معادلات منطقهای را به هم ریخته و با روی کار آمدن دولتی برآمده از انقلاب ،غرب سنگر خود را از دست خواهد داد، در آن صورت شاید دلیل سناریوسازی و تبلیغات گسترده غرب برای روی کار آوردن سلیمان بیشتر عیان شود. جعفر قنادباشی، کارشناس آفریقا بر این اعتقاد است که واگذار کردن سنگر مصر برای آمریکا به معنای واگذاری همه سنگرها در منطقه است و از این رو به سادگی اجازه نخواهد داد که دولتی انقلاب در مصر روی کار آید.خبر آخرین تحولات مصر را در گفتگو با قنادباشی مورد بررسی قرار داده است. اخبار موجود طی روزهای اخیر از قوت گرفتن احتمال ریاست عمرو سلیمان دو دولت موقت حکایت دارد.آیا واقعا باید منتظر تحقق این انتصاب باشیم؟خیر اینطور نیست. اگر نظام با ساختار کنونی همچنان باقی بماند براساس قانون اساسی موجود -که البته همه گروهها با آن مخالفند-عمر سلیمان باقی خواهند ماند. ولی اگر به حداقل خواستههای گروهها و جناحها و مردم بنگریم، درمییابیم که آنها در اولین مطالبات خود فروپاشی نظام کنونی و تشکیل دولتی جدید با حضور همه طیفها و جناحها را خواستارند. قوت گرفتن زمزمههای روی کار آمدن سلیمان نیز یکی از سناریوهای غرب است که برای تحقق آن تبلیغات زیادی را به راه انداخته است. با این اوصاف شانس چه کسی برای در دست گرفتن قدرت بیشتر است؟عمر سلیمان یا البرادعی؟ عمر سلیمان هیچ تناسبی با خواستههای مردم ندارد. به عبارتی مبارک و عمر سلیمان در کشتیای نشستهاند که هریک مقابل را غرق میکند.به نظر میرسد که البرادعی با توجه به حمایت اخوان از وی در دوران گذار و انتقالی،شانس بیشتری داشته باشد که البته وی شخصیت کاریزماتیک نیست و نمیتواند اقشار را جذب کند.ولیکن در موقعیت گذار این احتمال وجود دارد که با توجه به حمایت اخوان وی دولت انتقالی را در دست گیرد. به رغم اینکه خوانالمسلمین قیام مردمی را ملی خوانده و نه اسلامی، آیا باید جنبشهای اخیر در مصر را حرکتی اسلامی دانست؟راههای مختلفی برای شناخت ماهیت انقلابات وجود دارد؛مراجعه به شعارها،مراجعه به راهحلهای پیشنهادی برای خروج از بحران از سوی جریانها و طیفها، واکنش نظام سیاسی و حاکمان نسبت به قیامهای مردمی،اولین اقدامات و واکنشهای مردمی در قبال به دست آوردن آزادی و بازشدن فضا و همچنین مکانها و زمانهایی که اجتماعات در آن برگزار میشود. این پنج معیار آکادمیک و دانشگاهی برای بررسی ماهیت انقلابات در نظر گرفته میشود. اما آنچه که درباره مصر و انقلابات چند روزه اخیر حائز اهمیت است،اینست که شعارهای مردم وارداتی نیست و از میان تودههای مردم مصر برخاسته و عمدتا بر رفتن و کنارهگیری مبارک و سقوط نظام سیاسی فعلی و تغییر قانون اساسی خلاصه میشود.حتی در این مسیر هیچ کمکی از سوی بیگانه و یا نیروهای خارجی گرفته نشده و برهمین اساس است که مردم حتی عمر سلیمان را نمیپذیرند. البته این خواستهها، مطالبات امروز مصریها نیست و در واقع با ورود البرادعی به مصر و تظاهرات متعاقب آن جان گرفت.لذا میتوان نتیجه گرفت که جریان حاضر، قیامی اقتصادی و به عبارتی انقلاب نان نیست بلکه قیامی سیاسی و جامع است که مطالبات اقتصادی مردم نیز بخشی از آنست. راهحلهای ارائه شده تاکنون نیز مبین همین واقعیت است. راهحل ششگانهای که اخوانالمسلمین ارائه داده و شامل بندهای مختلفی از جمله محاکمه سران،آزادی زندانیان،تشکیل دولت انتقالی و تغییر قانون اساسی و برگزاری انتخابات آزاد و تشکیل پارلمان و سپس انتخابات ریاستجمهوری است. هر چند اخوانالمسلمین ماهیت اسلامی بودن قیام را تأیید نمیکند ولی چون این راهحلها از سوی گروهی اسلامی پیشنهاد شده و وارداتی نیست و همچنین گروههای اسلامی مبدع آنند شاید از این منظر بتوان آن را اسلامی دانست. در مجموع باید گفت که بستر تحولات موجود اسلامی است. اقدامات دولت و نظام سیاسی و واکنشهایی که مردم در قبال بدست آوردن آزادی صورت دادهاند، از جمله برپایی نماز در خیابانها نیز نشان میدهد که مردم در قیام خود خواستههایی فرهنگی نیز دارند که با آزاد شدن فضا به آن دست یافتهاند. مکانها و زمانهای اجتماعات نیز نشان میدهد که بسترهای این حرکت اسلامی است.جمعه گذشته اولین روز قیام بزرگ بود،روز جمعه در مصر روزی اسلامی است و 4 فوریه که روز برکناری مبارک نامیده شد نیز جمعه بود و از همه مهمتر آنکه مکانهای برگزاری اجتماعات و تظاهرات بعد از نماز جمعه است.حتی البرادعی در اولین سفر خود با حضور در نماز جمعه سعی کرد با باز کردن کراواتش بر اعتقاد اسلامی خود تأکید کرد و با حفظ ظاهر اسلامی خود به تعبیر خودش" در مرکزیترین مرکز قدرت" حضور پیدا کند. این اعتراف البرادعی نشان میدهد که این جنبش اسلامی است. اینکه گروههای اسلامی سعی نمیکنند که ماهیت اسلامی جنبش را پررنگتر کنند، به دلیل فضاسازی ده سال گذشته از اسلام است که همواره نماد آن طالبان و القاعده معرفی شده است.یکی از دلایل این امر اقدامات گروههای افراطی در ترورهای کور، سلب آزادی زنان، محدودیت آزادیهای فرهنگی است که زمینه را برای فضاسازی رسانهای و جهانی علیه اسلام هموار کرده است. بنابراین موضع اخوانالمسلمین اجتناب از فضاسازی بود؟بله.درباره انقلاب اسلامی نیز وضعیت به همین شکل بود. در حال حاضر گروههای اسلامی در مصر ترجیح میدهند که تقیه کنند تا همه اجتماعات را با خود داشته باشند.مرزهای خود را با گروههای دیگر پررنگ نمیکنند تا همه نیروها به آنها بپیوندند. ثانیا در تلاشند تا در دنیای خارج نیز گروههای اسلامی را به عنوان گروههای افراطی و همطراز با القاعده و طالبان معرفی نکنند.تجربه انقلاب نیز دقیقا به همین شکل بود. زمانی که امام در پاریس بود، تأکید چندانی بر مجازات اسلامی نداشت. امام ترجیح میداد که وارد جزئیات نشده و بیشتر فضای کلی در این موضوع در نظر گرفته شود. بر همین اساس بسیاری از چهرههای سرشناس انقلابات مصر و تونس از جمله راشد الغنوشی اعلام کردند که قصد ندارند الگویی مثل انقلاب اسلامی را در این کشورها پیاده کنند.چنین اظهاراتی را میتوان در قالب تقیه گروهها و طیفهای اسلامی تعبیر کرد. سرکوب نیروهای امنیتی تا چه زمانی ادامه خواهد داشت؟این مسئله بستگی به سناریوهایی دارد که غرب در حال طراحی آن برای مصر است.مبارک را از زمان انتخاب عمر سلیمان به معاونت وی باید رفتنی دانست. غرب تا کنون سعی کرده تا ببیند وضعیت مصر و مقاومت مردمی تا به کجا ادامه مییابد. باید منتظر بود و دید که سرکوب نیروهای امنیتی تا چه میزان اثرگذار خواهد بود.در حال حاضر همه چیز در دست مردم است و آنها ابتکار عمل را در دست دارند. نگرانی و دغدغه غرب نیز اینست که در صورت رفتن مبارک قیام مردمی اوج نگیرد. همین مسئله تاکنون باعث شده که مبارک باقی بماند.بر همین اساس تلاشها بر اینست که با عزیمت مبارک، زمینه برای قوت گرفتن قیامها فراهم نشود. آیا ارتش با بیطرفی در سرکوبهای اخیر نیروهای امنیتی، مشروعیت خود را زیر سوال نبرد؟این سرکوبها چندان غیرمنتظره نیست. حتی انتظار میرود که نیروهای امنیتی طی روزهای آینده و در مرحله آخر دست به کشتار وسیعی علیه مردم بزنند. اما در خصوص ارتش مصر باید گفت که رسانهها تلاش کردند تا موضع ارتش را بیطرف اعلام کنند، در حالیکه به اعتقاد من ارتش اصلا بیطرف نیست. چون اگر ارتش بیطرف بود،تانکها در خیابانها نبودند.همین حضور تانکهای جنگی در خیابانها به منظور حفظ اقتدار،موجودیت و کسب اعتبار در میان مردم است. کوشش غرب بر اینست که ارتش به هم نریزد و به عنوان آخرین فرصت اقتدار و مشروعیت خود را داشته باشد.اتفاقا همین بیطرفی ارتش در مقابل سرکوب مردم توسط نیروهای امنیتی ثابت میکند که ارتش بیطرف نیست و برنامه مشخص و میان مدتی را دنبال میکند. آیا سقوط مبارک و روی کار آمدن دولت وحدت ملی باعث تقویت گروههای مقاومت در منطقه نخواهد شد؟هر نوع تحول در مصر به عنوان مهره آمریکا و اسراییل در منطقه،میتواند همه معادلات منطقهای را تغییر دهد. اما اثرات تحول را باید در میانمدت و بلندمدت مورد بررسی قرار داد. این مسئله بستگی به روندی دارد که رییس دولت انتقالی در قبال قدرتهای بزرگ در پیش خواهد گرفت. اینکه آیا این روند در جهت کاهش پتانسیلهای انقلابی و یا تقویت خواستههای انقلابی پیش رود، بستگی به ماهیت دولت انتقالی و رییس آن خواهد داشت. مسئله مهم روند و جهتگیری آینده است وگرنه در حال حاضر نیز گروهها و جریانهای مقاومت تقویت شدهاند مثل قدرت گرفتن حزب الله در لبنان و حماس و یا در مجموع جناحهای ضدآمریکایی در منطقه. آینده مصر و قیامهای مردمی را در ابعاد داخلی،منطقهای و بینالمللی چگونه پیشبینی میکنید؟مصر نقطه کلیدی و در واقع سنگر دنیای غرب در منطقه است،اینکه به این سادگی و با هزینه کم شاهد روی کارآمدن دولتی انقلابی در این کشور باشیم،کمی دور از ذهن به نظر میرسد. از این رو هزینههایی که مصریها باید برای اهداف خود بدهند، بسیار زیاد است. برای درک بهتر این واقعیت الجزایر را در نظر بگیرید، آن هم در حالی که اهمیت و حساسیت مصر را ندارد.زمانی که ده سال پیش مردم الجزایر به سمت انتخابات آزاد رفتند و در یک مرحله جبهه نجات اسلامی مرحله اول انتخاب را پیروز شد، نظامیان کودتا کردند و ظرف این ده سال بیش از 150 هزار نفر از اصلیترین مهرههای جبهه نجات اسلامی به قتل رسیدند و در واقع نوعی نسلکشی در الجزایر به راه انداختند و در واقع اوضاع هنوز در این کشور به حالت عادی بازنگشته است. در مصر نیز میتوان پبشبینی کرد که هزینههای بسیار زیادی را مصریها باید بپردازند.غرب نمیخواهد سنگرش را در مصر از دست بدهد. واگذار کردن سنگر مصر به مردم از سوی غرب به معنای واگذار کردن همه سنگرها در خاورمیانه است. البته چنانچه مردم به اعتصابات خود ادامه دهند، هزینۀ سنگینی میپردازند که بدون شک این هزینه همه منطقه خواهد بود. در مجموع آمریکا نخواهد گذاشت به سادگی در سنگرش انقلاب مردمی و آزاد به پیروزی برسد. در منطقه هم طبیعتا همین سیاست بالا بردن هزینه انقلاب و نظام از سوی غرب و دولتهای دستنشانده آن ادامه پیدا میکند. غرب تلاش میکند که رأس این حرکتها را قطع، عوامل آن را دستگیر و یا بدنام و یا در صحت این انقلابات در اذهان شبهات ایجاد کنند.شاید بتوان گفت این نبرد بین جهان استعمار و جهان اسلام است ، نبردی که بسترهای آن پیشتر در غزه و لبنان آغاز و دامنه وسیعتری در اردن و یمن و مصر پیدا کرده است.16346
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 541]