واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: عالم به زمانه باش
در منابع اسلامي به اين نکته اشاره شده که کسي که نسبت به زمانش آگاه باشد، اشتباهها بر او هجوم نمي آورند. به عبارت ديگر يکي از راههايي که باعث ميشود انسان کمتر دچار لغزش و اشتباه شود، آگاهي نسبت به زمانه اي است که در آن زندگي ميکند. «العالم بزمانه لا تهجم عليه اللوابس» البته اين مساله براي خطيب و سخنور، اهميت دوچندان دارد. چرا که وظيفه يک سخنران، هدايت و جهت دهي مخاطب و جامعه است و اگر او نسبت به زمان خودش ناآگاه باشد، درک درستي از مسائل نداشته و سبب انحراف جامعه خواهد شد. لذا ميبينيم که امام خميني نيز يکي از شرايط مجتهد را اين ميدانستند که عالم به زمانه باشد. حال در اين نوشتار بر آنيم که درباره اين مهم باشما سخن بگوييم و اهميت علم به زمانه را براي يک سخنور، و اقسام اين علم را مشخص کنيم. از جمله امورى كه در امر بلاغت اهميت بسيار دارد و سخنران بايد آن را مورد كمال توجه قرار دهد، شناخت زمان است و چون زمان طبيعى و زمان تاريخى و زمان اجتماعى با هم متفاوتاند و مقتضيات هر يك با ديگرى فرق دارد و درباره هر كدام رواياتى از اولياى اسلام رسيده است، خطيب اسلامى بايد هر يك از آنها را در جاى خود مورد توجه قرار دهد، مقتضيات آن را در سخنرانى رعايت نمايد و يك يا چند حديث را كه در آن مورد از ائمه معصومين (عليه السلام) رسيده، در نظر بگيرد و با عنايت به تمام جهات و جوانب، سخنرانى نمايد.مقصود از زمان طبيعى مدتى است كوتاه يا بلند، كه حوادث و رويدادهاى طبيعى آن به وقوع مىپيوندد و مردم را گرفتار مىكند.براى آن كه زمانهاى سه گانه و نقشى كه هر يك از آنها در بلاغت خطيب دارند، روشن گردد، لازم است در اين جا پيرامون هر كدام به اختصار توضيح داده شود. زمان طبيعىدنيايى كه در آن زندگى مىكنيم، عالمى است ناپايدار و گذران. تحول و دگرگونى، به قضاى حكيمانه الهى، با طبع جهان آميخته و در بنيادش پايه گذارى شده است. براى هيچ يك از شئون دنيا، ثبات و بقا مقدر نگرديده و هر يك از آنها را ضدى است كه به فنا و نابودى تهديدش مىكند. حيات را مرگ، سلامت را مرض، جوانى را پيرى، قوت را ضعف، عزت را ذلت، غنا را فقر، آسايش را نگرانى، امنيت را ناامنى، و ديگر امورى از اين قبيل. جالب آن كه در كنار اين تضادهاى عمومى و همگانى، كه پيوسته در جريان است، گاهى حوادث و رويدادهايى در طبيعت واقع مىشود، از قبيل زلزله، آتش فشان، سيل، صاعقه، طوفان و امثال اينها، كه در مدت كوتاهى، خانوادهها را از هستى ساقط مىكند و بعضى را بىامان طعمه مرگ مىسازد.مقصود از زمان طبيعى مدتى است كوتاه يا بلند، كه حوادث و رويدادهاى طبيعى آن به وقوع مىپيوندد و مردم را گرفتار مىكند.اى دل از پست و بلند روزگار انديشه كن در برومندى ز قحط مرگ و بار انديشه كناز نسيمى دفتر ايام بر هم مىخورد از ورق گردانى ليل و نهار انديشه كن تحولات و تغييرات زمان طبيعى، مخصوص مردم معينى نيست، بلكه در گذشته و آينده، تمام مردم جهان، از هر ملت و آيين و از هر قوم و نژاد با آن مواجه بوده و خواهند بود. زيرا منشاء دگرگونىهاى طبيعى، قوانين و مقررات تكوينى است كه در نظام خلقت بر قرار گرديده و تمام انسانها در مقابل آن نظام، متساوى و يكساناند. از اين رو، مردم عاقل و آگاه بايد هميشه و در همه ادوار زندگى، مهياى حوادث و پيش آمدهاى روزگار باشند. اولياى گرامى اسلام، براى آن كه در مقام تربيت، پيروان خود را قوى و مقاوم بسازند و آنان را براى مواجه با ناملايمات طبيعت آماده و مهيا بار آورند، ضمن روايات متعددى، خاطرنشان ساختهاند كه در هر حال، از دگرگونىهاى زمان غافل نباشيد و پيش آمدهاى ناگوار آن را، كه بىخبر دامنگير مىشود، از ياد نبريد، تا در مقابل تحولات سنگين و جانكاه خود را نبازيد و شخصيت انسانى خويش را از دست ندهيد. در اين جا به پارهاى از آن روايات اشاره مىشود: عن ابى عبدالله (عليه السلام) قال ثلثه اشياء لا ينبغى للعاقل ان ينساهن على كل حال فناء الدنيا و تصرف الاحوال و الافات التى لا امان لها.(164)امام صادق (عليه السلام) فرمود: براى افراد عاقل، در هر حالى كه هستند، شايسته نيست سه چيز را از ياد ببرند. اول، فانى شدن دنيا. دوم، دگرگونىها و تغيير حالات. سوم، آفات و بلايايى كه بىامان دامنگير مىشود.عن على (عليه السلام) قال من عرف الايام لم يغفل عن الاستعداد.(165)على (عليه السلام) فرمود: آن كس كه زمان را مىشناسد، از حوادث و رويدادهاى آن غافل نمىشود.و عنه (عليه السلام) اعرف الناس بالزمان من لم يتعجب من احداثه.(166)و نيز فرموده است: آگاهترين مردم به زمان، كسى است كه از تحولات آن به شگفت نيايد.ينبغى لمن عرف الزمان ان لا يامن الصروف و الغير.(167)آن كس كه زمان را شناخته، سزاوار است هرگز از تصرفات و تغييرات آن ايمن نباشد.لا يامن احد صروف الزمان و لا يسلم من نوائب الايام.(168)هيچ كس از تغييرات روزگار ايمنى ندارد و از مصائب و ناملايماتش به سلامت نمىماند. 1. بحار، ج 75 ص 138.2- تحف العقول، ص 98.3- فهرست غرر الحكم، ص 148.4- فهرست غرر الحكم، ص 148.5- فهرست غررالحكم، ص 148. تهيه و توليد: محمد حسين امين - گروه حوزه علميه تبيان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 347]