واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: بانویی که اندیشه شیعی را بروز اجتماعی داد !در این نوشتار تأکید بر شخصیت و وجود مبارک حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) پس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه وآله) است و این موقعیت اوج حضور اجتماعی ایشان دانسته شده است. مطلب حاضر برگرفتی از گفت وگویی مفصل با دکتر محسن الویری، استاد تاریخ اسلام دانشگاه امام صادق (علیه السلام) است .
در یک نگاه کلی اگر بخواهیم جامعه به یادگار مانده از پیامبر(صلی الله علیه وآله) را ترسیم کنیم، باید بگوییم که این مجموعه بههمپیوسته یک تعامل درونی با خود و یک تعامل بیرونی با محیط اطرافش دارد.در یک نگاه کلی، تعاملات بیرونی این مجموعه، حکایت از این دارد که این مجموعه یک کل به هم پیوسته منسجم است که آمادگی و استعداد لازم را برای امتداد هر چه بیشتر دارد. پیامبر(صلی الله علیه وآله) پس از تأسیس حکومت در مدینه در مراحل مختلف، این حکومت را بسط دادند، بهطوری که حکومت کوچک اسلامی با مرکزیت مدینه با قبایل اطراف خود پیمان دوستی بست و مدتی پس از آن، از این هم فراتر رفت و شهرهای دیگر را نیز تحت سلطه مرکزی خود درآورد. بعدها در سال هشتم هجری مکه نیز فتح شد. فتح مکه به یک معنا، فتح اصلیترین کانون مقاومت در سرزمین حجاز بود. یک سال بعد، در سال نهم هجرت، تقریبا تمام حجاز تحت قدرت و مرکزیت دولت مدینه درآمد.اما پیامبر(صلی الله علیه وآله) به این بسنده نکردند و به بسط اسلام همت گماردند و این جریان هیچگاه به خاموشی نگرایید. هنگامی که هنوز مکه فتح نشده بود، پیامبر(صلی الله علیه وآله) در پرتو آرامش صلح حدیبیه بلافاصله به سران قدرتهای آن روزگار نامه نوشتند و 7پادشاه بزرگ آن روزگار را به اسلام دعوت کردند.ایشان برای اسلام جوهره اصیلی را درنظر گرفته بودند که امتداد اجتماعی آن حد و مرزی نمیشناخت و بهطور کلی پیامبر(صلی الله علیه وآله) حرکت خود را برای یک خیزش بلند اجتماعی در نظر گرفته بود؛ این حرکت همان است که ما در زمان خلفا از آن بهعنوان فتوحات یاد میکنیم. در واقع فتوحات تصمیم و کار خلفا نبود، بلکه تصمیمی بود که پیامبر(صلی الله علیه وآله) اتخاذ و آغاز کرده بودند؛ هر چند پس از رحلتشان مدتی متوقف ماند و در اواخر خلافت ابوبکر دوباره ازسر گرفته شد.پس جامعه به یادگار مانده از پیامبر(صلی الله علیه وآله) از یک سو در بیرون از خود کلیتی منسجم دارد، بهطوری که قابلیت خیزشی فراگیر را برای خود فراهم میکند و از سوی دیگر همین مجموعه درون خود بنابر دلایل مختلف مثل عامل سرعت نسبی گسترش اسلام و نظایر آن، انسجام لازم را نداشت و جامعهای نوپا و شکننده بود که بهدلیل تضادهای درونیاش به وجه خاصی شکننده مینمود. کسانی که نشانههایی را که ما برای مردم در آیات روشنی نازل کردیم، کتمان کنند، از رحمت خدا به دور هستند و لعنتکنندگان آنها را لعنت میکنندپس از رحلت پیامبر(صلی الله علیه وآله) مشاهده میکنیم که حدود 14قسمت و ناحیه، از تبعیت دولت مرکزی روی برتافتند و حوادثی به نام جنگهای رَده، پیش آمد.حضرت زهرا(سلام الله علیها) در جامعه وارد عرصهای اجتماعی میشوند که از بیرون در حال گسترش است و از درون بسیار شکننده. اگر بپذیریم که آنچه در سقیفه اتفاق افتاد فراتر از صرف غصب حکومت از یک فرد است، به این مسئله میرسیم که نزد اهلبیت(علیه السلام) دغدغه اصلی این است که آن تفکری که میخواهد بر جامعه حکومت کند و جامعه اسلامی را به سویی ببرد، چه نوع تفکری است. حاکم قطعا میتواند آموزهها را عینیت ببخشد، اما بحث اصلی این است؛ اسلامی که قرار است عالمگیر شود، با کدام تفکر و اندیشه هدایت خواهد شد. با پذیرفتن این دغدغه از جانب اهل بیت(سلام الله علیها)، میبینیم که حضرت علی(علیه السلام) بهدلیل وضعیت خاص و نفوذ عمیقی که در جامعه داشتهاند و با در نظر داشتن وضعیت جامعه، برایشان این امکان وجود نداشت که بتوانند وارد صحنه شوند و این فکر و دغدغه را به صورتی دقیق در همان مقطع کوتاه زمانی مطرح کنند، چرا که تلاش برای مطرح کردن آن اندیشه میتوانست پیامدهای جبرانناپذیری داشته باشد. از سوی دیگر نمیتوان حقیقت را مکتوم داشت و باید آن را عرضه کرد.آیه 159 سوره بقره، آیهای است که بسیار مهم است و نکتهای را در این رابطه بیان میکند. ، این آیه میفرماید: «کسانی که نشانههایی را که ما برای مردم در آیات روشنی نازل کردیم، کتمان کنند، از رحمت خدا به دور هستند و لعنتکنندگان آنها را لعنت میکنند.»در واقع نمیتوان اندیشه درستی که به اعتقاد ما توانایی لازم را برای تداومبخشی اندیشه نبوت داشت، کتمان کرد. سکوت امیرالمؤمنین(علیه السلام) میتوانست به مثابه کتمان حق و عدمسکوت ایشان نیز میتوانست برهم زننده نظم شکننده آن جامعه باشد. بدینسان حضرت علی(علیه السلام) به وضعیت متناقضنمایی دچار شده بود.در چنین مقطعی و برای حل این معماست که حضرت زهرا(سلام الله علیها) وارد میدان میشوند و به شکلی بسیار کمنظیر و در محدودهای وسیع، دست به یک رشته فعالیت گسترده سیاسی میزنند.مصلحت گرایی تنیده با ولایتاگر به نوعی نگاه مصلحتگرا قائل باشیم، که البته به معنای فنا کردن حقیقت نیست، بلکه مصلحتی است که با ولایت درهمتنیده است، میتوانیم بگوییم که وجه مصلحت گرایی را حضرت علی(علیه السلام) برعهده گرفتند و وجه حقیقت نمایی را حضرت زهرا(سلام الله علیها) بر دوش کشیدند؛ به عبارت دیگر حفظ آن حداقل نظم و انسجام اجتماعی و هویت جامعه بجا مانده از پیامبر(صلی الله علیه وآله) بر دوش امیرالمؤمنین(علیه السلام) قرار گرفت.
پیرامون این مسئله ابنابیالحدید در شرح نهجالبلاغه، خود، از حضرت نقل میکنند: «من دیدم که صبر کردن بر آنچه اتفاق افتاده است برتر از چند دستگی در میان مسلمانان است»؛ یعنی وحدت گراییای که امیرالمؤمنین پایهگذار آن بودند، اقتضاء میکرد که ایشان شکیبایی بورزند؛ این همان مصلحتگرایی است.اما نص صریح قرآن نیز بر کتمان نکردن حق تأکید دارد. پس این وجه حقیقتنمایی را حضرت زهرا(سلام الله علیها) با روشهای مختلف محاجه با افراد، ایراد خطبه، ملاقات با زنان و استفاده از فرصتهای دیگر، بر عهده گرفتند. شاید اگر حضرت این وجه را بر عهده نمیگرفتند اکنون سکوت حضرت علی(علیه السلام) برای ما جای این پرسش را باقیمیگذاشت که چرا ایشان حق را با توجه به اینکه اساسا بیان حق، جزو رسالت امام محسوب میشود، کاملا عیان نکردند.بانویی که اندیشه شیعی را بروز اجتماعی داد!هنگامی که حضرت زهرا(سلام الله علیها) با تلاش فراوان، به آشکار کردن حق پرداختند، منظور، تذکر و توجه دادن جامعه به وجود جریان فکری اهل بیت(علیه السلام) بود. البته نباید این سخن اینگونه تلقی شود که حضرت زهرا(سلام الله علیها) فکر شیعی را پایهگذاری کردهاند بلکه ایشان وجه حقیقتنمایی را برعهده گرفتند و این حقیقتنمایی به این نتیجه انجامید که برای نخستین بار تفکری که تفکر شیعه نامیده میشد، در سطح عامه مردم یک بروز اجتماعی یافت و به تدریج این نحوه تفکر در دهههای بعدی قوام لازم را پیدا کرد.مرز بندی حقیقت نمایی حضرت زهرا (س)همچنین باید گفت که حد حقیقت نمایی حضرت زهرا(سلام الله علیها) مرز مشخصی دارد، چرا که ایشان میدانستند که آن جریان اصلی که میتواند از این فضا سوءاستفاده کند و بهره بگیرد و زهر خود را بریزد، جریانی است که اکنون چهرهای آشکار در صحنه ندارد.همه ما میدانیم که در جنگ بدر و احد، سپاه اسلام در مقابل کفار و مشرکین مکه قرار گرفته بود، اما در ماجرای سقیفه و ماجراهای بعد از آن ، مسلمانان درمقابل هم قرار گرفتند . در اینجا این بصیرت حضرت زهرا سلام الله علیها بود که با کلاننگری و آیندهنگری سیاسی میتواند پشت پردهها را ببیند گذری کوتاه بر گفتگوها در سقیفهپس از سقیفه بین ابوسفیان و حضرت علی(علیه السلام) گفتگویی درگرفت و حضرت علی(علیه السلام) در جواب ادعای مساعدت ابوسفیان فرمودند: «تو همچنان بهدنبال فتنه هستی و ما نیازی به خیرخواهی تو نداریم.» حضرت زهرا(سلام الله علیها) نیز در عین اینکه از سقیفه و فدک بهطور آشکار سخن میگفتند، در ملاقات با امسلمه جملهای را مطرح کردند که با تبیین آن، مرز حقیقتنمایی ایشان مشخص میشود. حضرت در جواب احوالپرسی امسلمه میفرمایند: «با غم و نالهای از رحلت پیامبر و از ستمی که بر جانشین او شده است، شب را به صبح میرسانم. نسبت به حضرت علی(علیه السلام) پرده دری شده و اینها حقد و کینه بدر و احد است.»همه ما میدانیم که در جنگ بدر و احد، سپاه اسلام در مقابل کفار و مشرکین مکه قرار گرفته بود، اما در ماجرای سقیفه و ماجراهای بعد از آن ، مسلمانان درمقابل هم قرار گرفتند .در اینجا این بصیرت حضرت زهرا سلام الله علیها بود که با کلاننگری و آیندهنگری سیاسی میتواند پشت پردهها را ببیند .سلام ودرود بر آن بانوی سیاست مدار علیسلام و درود بر آن بانویی که غیر از توحید و ولایت مسیری را برنگزید . گروه دین تبیانمنابع : روزنامه همشهری سایت حوزه
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 339]