واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
مرگ و جوانی: بدی بدتر از عمر کوتاه نیست وبلاگ > معتمدی، غلامحسین - جوانی را دوران طلایی عمر دانستهاند و اشعار زیادی در حسرت سپریشدن آن سروده شده است. تلاًلو این دوران ناشی از نیروی جسمانی، حدّت احساسات، سرزندگی همراه خوشبینی و مهلت عمر طولانی پیش روست.
جوان با امید به خودشکوفایی و تحقق وجود خود در چشمانداز آیندهای سرشار از سوداها و آرزوها زندگی میکند که در آن مرگ به نقطهای دوردست رانده شده که عجالتاً لزومی برای اندیشیدن به آن وجود ندارد. بلوغ، جنسیّت، هویّت، کنترل، استقلال و کمال طلبی کلیدواژههای این دوران به شمار میآید. با این همه جوان از یک سو در تاًملات شبه فلسفی خود در باب چیستی، چرایی و چگونگی زندگی و معنای آن با مفهوم مرگ به عنوان مهمترین راز هستی آشنا میشود و از سوی دیگر در عرصه زندگی روزمره رویاروی مرگ و تجلیّات آن قرار میگیرد. در این مرحله از عمر دستگاه ذهنی جوان آن قدر تکامل یافته است که مفاهیم بنیادی از قبیل زمان، مکان و علیّت را درک کند و مرگ را با مختصّات و مشخصّات واقعی آن مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. جهتگیریهای اجتماعی، الگوهای فرهنگی، تجربههای فردی، شخصیّت و تفاوت جنسی در رویکرد جوان نسبت به مرگ و مردن نقش بازی میکند. عبور موفقیّت آمیز از مراحل قبلی رشد، برخورداری از انسجام شخصیّتی و بلوغ ذهنی اتخاذ نگرشهای سالم و سازنده در برابر زندگی و در نتیجه مرگ را ممکن میسازد. تجربیّات ناخوشایند کودکی موجب آسیبپذیری بیشتر جوان در برابر پدیدههایی مانند جدایی، فقدان و مرگ میشود. الگوهای فرهنگی ناساز و نادرست زمینهساز بروز مشکلات خواهد شد. به عنوان مثال در اکثر فرهنگها مردان جوان به رفتارهای مخاطره آمیز تشویق میشوند و این قبیل رفتارها به منظور کسب هویّت و تفاوت فردی مجال بروز پیدا میکند. اتوموبیلرانی بیمحابا، عملیات قهرمانانه غیرضروری در رقابتهای ورزشی، استفاده از الکل و داروها و در مواردی رفتارهای جنسی مبالغهشده گاه علامت مردانگی و شهامت و گاه نشانه عبور جوان از مرحله کودکی و ورود او به دنیای بزرگسالی است. بسیاری از این قالبهای رفتاری در ژرفای خود با انکار فرهنگی و اجتماعی مرگ گره خورده است. تاًثیر الگوهای فرهنگی بر جوانان در جنگها و اعمال خشونتها نیز دیده میشود. جنگ و پیآمدهای مرگ آفرین آن مردان جوان را هدف قرار میدهد و در خشونت و نتایج مرگبار آن نیز همین گروه دخیل هستند. به همین دلیل هم علل شایع مرگ در جوانی حوادث و در صدر آن تصادفات اتوموبیل و خودکشی است که به فرایندهای زیستی باز نمیگردد و ناشی از مسائل رفتاری در تقابل با محیط و دیگران است. مرگ یک جوان همیشه با توصیفاتی مانند نابهنگام و مصیبتبار همراه است که منعکسکننده نگاه و نگرش جامعه به رابطه میان سن ومیرایی است. حکیم طوس فردوسی سروده است: به گیتی بهی بهتر از گاه نیست
بدی بدتر از عمر کوتاه نیست سیسرون در کتاب "عیش پیری و راز دوستی" مینویسد :" ...مرگ جوان مایه بسی دریغ و افسوس است زیرا اگر جان پیر شمعی است که به سحر رسیده باشد ، مرگ جوان چراغی است که در آغاز بزم بکشند یا میوه ی خامی است که به قهر از درخت زندگی جدا کنند*." رویارویی جوان با مرگ خود در حالی که در راه کنترل و تصاحب زندگی گام برمی داشته و هنوز بسیاری از مشکلات او مانند هویّت و استقلال حل نشده به معنی شکست و بیحاصلی است. جوانی که در صدد کسب هویّت متمایز فردی بوده ناگهان با دستیازی مرگ بر این هویّت روبرو میشود. جسم یا بدن که بخصوص در این مرحله سنّی در مرکز توجّه قرار دارد دستخوش زوال میگردد و همه اینها درحالی است که بواسطه برخورداری از نیروی بدنی و توان جسمی نزاع جوان با مرگ دشوار و جدّیتر خواهد بود. جوان نه تنها با احساس فقدان در باب عزیزان و دوستان و زندگی خود روبروست بلکه از دستدادن آینده را نیز به صورت فقدانی عظیم تجربه خواهد کرد. *نقل از کتاب "عیش پیری و راز دوستی" نوشته ی سیسرون . ترجمه ی محمد حجازی. بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ سوم ،1360
کلید واژه ها: مرگ -
دوشنبه 15 تیر 1394 - 16:55:41
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20]