واضح آرشیو وب فارسی:مهر: /علوم انساني و چالش اشتغال/اهميت و ضرورت علوم انساني را حس نميكنيم
استاد مصطفي ملكيان عصر ديروز در همايش علوم انساني و چالش اشتغال گفت: ما فكر ميكنيم همه مطالب علوم انساني را خود داريم و از اين رو نسبت به اين علوم احساس بينيازي مي كنيم.
به گزارش خبرنگار مهر، عصر ديروز در پانل دوم از نخستين روز همايش ملي علوم انساني و چالش اشتغال كه به همت انجمن هاي علمي دانشجويي فلسفه دانشگاه تهران و دانشگاه شهيد بهشتي در تالار فردوسي دانشكده ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران برگزار شد، استاد مصطفي ملكيان محقق و نويسنده برجسته كشور به بررسي چشم انداز آينده علوم انساني در ايران پرداخت.
استاد ملكيان در آغاز با اشاره به اينكه سخنش در مورد وضعيت آينده علوم انساني در ايران پيشگويي به معناي غير علمي نيست تاكيد كرد: آنچه من در مورد وضعيت علوم انساني در آينده ايران مي گويم به تعبير فيلسوفان علم گونه اي پيش بيني است، يعني بنده با توجه به سيرت و صورت علوم انساني در ايران و عوامل موثر بر آنها وضعيت اين علوم را در آينده پيش بيني ميكنم.
استاد ملكيان سپس با اشاره به عوامل متعددي كه در شكل دهي به وضعيت اين علوم دخيلند، پنج عامل را مهمتر و برجسته تر خواند و گفت: اين پنج عامل ارتباط نزديكي با يكديگر دارند و به صورت يك طيف يكي پس از ديگري طرح مي شوند.
وي در ادامه با اشاره به نگاه بعد از انقلاب به ارتباط علوم انساني و علوم اجتماعي، مشكل نخست را در نوع اين نگاه تلقي كرد و گفت: در نسبت ميان علوم انساني و علوم اجتماعي سه گونه نگاه موجود است، نخست اينكه اين دو مفهوم يعني علوم انساني و علوم اجتماعي را به صورت عموم و خصوص مطلق خوانده و بگوييم علوم انساني وسيع تر از علوم اجتماعي اند و وقتي از علوم انساني سخن مي گوييم، گاهي وجه اجتماعي انسان مد نظر است و گاهي نيز وجه فردي او كه الزاما در حيطه علوم اجتماعي نميگنجد.
استاد ملكيان سپس گفت: نگاه دوم آن است كه با توجه به اين پيش فرض كه انسان در ظرف جامعه است و نمي توان او را از جامعه انتزاع كرد، بگوييم علوم انساني و علوم اجتماعي برابرند و حتي روانشناسي فردي نداريم.
وي سپس نگاه سوم به نسبت اين دو مفهوم را پديدآورنده اولين مشكل علوم انساني در ايران خواند و گفت: در اين نگاه باز هم علوم انساني همان علوم اجتماعي اند، با تاكيد بسيار بر اين نكته كه اساسا علوم انساني نداريم بلكه بايد علوم اجتماعي داشته باشيم مطابق با يك جامعه خاص. در اين نگاه از انسان به عنوان امري مشترك نمي شود سخن گفت، بلكه از او تنها به عنوان فردي كه شهروند يك جامعه خاص در زمان و مكان خاص است بايد سخن گفت.
استاد ملكيان تاكيد كرد: از اين تعريف است كه تاكيد بر علم بومي و علوم انساني بر مي آيد. در ايران بعد از انقلاب همين نگاه به علوم اجتماعي افزايش يافت و تحت عنوان بومي سازي اين نگاه گسترش يافت و همين يكي از مشكلات و ويژگي هاي علوم انساني در ايران است.
ملكيان مشكل دوم را كه مرتبط با نگاه نخست است، استغنا نسبت به فرآيند علوم انساني خواند و گفت: ما فكر مي كنيم همه مطالب اين علوم را در تفاسير قرآن و روايات گفته اند و از اين رو نسبت به اين علوم احساس بي نيازي مي كنيم.
ملكيان مشكل سوم را جرح و تعديلهايي دانست كه در تحقيقات علمي احتمالي در علوم انساني صورت مي گيرد و گفت: بر فرض محققي توانست از غلبه نگاه استغناآميز رهايي يابد، باز با اين مشكل روبروست كه نتايج تحقيقاتش بايد با آن تفاسير از سنت مطابق باشد.
وي عدم كاربست اين نتايج پس از گذشتن از همه اين مراحل را مشكل چهارم خواند و گفت: اگر با همه مشكلاتي كه خوانديم، در علوم انساني باز تحقيقي صورت گيرد، وقتي اين فرآورده به دست مديران و كساني كه بايد عمل كنند، تحقيق به جاي اين كه عملي شود، در پوشه ها خاك مي خورد و از آن استفاده نمي شود.
ملكيان نگاه متفاوت ايرانيان به فرهنگ و تمدن اسلامي را آخرين مشكل علوم انساني خواند و گفت: ما بعد از انقلاب از تمدن غرب خيلي خوشمان مي آيد اما از فرهنگ غرب بسيار متنفريم. از محصولات تمدن غرب مثل كامپيوتر، يخچال،ماهواره و ... نهايت استفاده را مي كنيم اما از وجوه دروني فرهنگ غرب نفرت داريم و از ساده ترين عنصر آن كه استدلال گرايي است رويگردانيم.
وي در پايان گفت: تا وقتي اين پنج عامل بر قرار باشد، وضع آينده مثل گذشته است و اگر مي خواهيم وضع درست شود بايد با اهتمام گروهي و بدون ملاحظه كاري و محافظه كاري اين نكات را به يكديگر تذكر دهيم.
چهارشنبه 1 خرداد 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 261]