واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: وبلاگ > جعفریان، رسول - رسول جعفریان وقتی انسان وارد نمایشگاه می شود از دو چیز کاملا به هم مربوط، تأسف میخورد. یکی این که بعد از سی سال این مسجد؟ و دیگری آن که بعد از سی سال: این نمایشگاه؟ آیا به عنوان کسی که در همه نمایشگاه های کتاب یعنی هر 23 نمایشگاه شرکت فعال داشته است، نباید اظهار تأسف کنم؟ صد البته می دانم که مسؤولان مستقیم نمایشگاه، چه رنجی می برند و چه اندازه تلاش می کنند تا برای روان کردن نمایشگاه مقدمات را فراهم کنند. اما مگر یک مشکل و دو مشکل در کار است؟ بفرمایید صدها مشکل که فقط یکی از آنها ترافیک است. یکی نیست بپرسد: اصلا مگر اینجا نمایشگاه است؟ اینجا برای نماز ساخته شده و پیداست که کاربری نمایشگاهی از آن تا چه اندازه دشوار است. اینجور اداره کردن کشور که عجالتا از هر کسی بر میآید. مهم آن است که طبیعی و معقول و متناسب با نیاز، نمایشگاهی معظم ساخته شود و از این همه استقبال مردم، این همه عشق و علاقه به کتاب، قدردانی شود. البته اگر قرار باشد نمایشگاهی بسازند که مثل همین مصلی برای سی سال دیگر هم ساخته نشود، بهتر است از آن فکر منصرف شده و به خود زحمت ندهند. چون فکر این که سی سال در انتظار ساختن نمایشگاه تازه باشیم و هر سال از سقف و در و دیوار آن باران روی کتابها بچکد، خود کشنده خواهد بود. وقتی نمایشگاه را از محل قبلی با اخطار آنچنانی خطاب به وزیر تغییر دادند با این استدلال که می خواهیم ترافیک را حل کنیم، گفتیم لابد جایی خواهد آمد که مزاحمتی برای ترافیک ندارد. اما اکنون بعد از پنج شش سال از آن ماجرا، همان مشکل و همان مسائل و تازه حالا جمع کردن پارکینکها که چارهای جز آن نبوده است. پس دولت چه کاری انجام داده است؟ حد اقل نکردند طی این پنج سال مصلّی را کامل کنند تا همین جا قدری آماده تر باشد. شاید استدلال دولت این است که نباید تهران آباد شود و به عکس روستاها را باید آباد کرد و یک نمونه هم همین داستان نمایشگاه است. خوب، این هم حرفی است. استدلال دیگر هم می تواند این باشد که باید صبر کنیم زلزله بیاید و برود تا بعد با خیال راحت جایی را برای نمایشگاه بسازیم تا لا اقل یک صد و پنجاه سال آینده ایمن باشیم. وقتی بیمارستان صحرایی بنا می کنیم، معنایش این است که عجالتا نمایشگاه هم صحرایی باشد تا اوضاع مناسب باشد. زندگی صحرایی هم خود خوبی هایی دارد که یکی از آنها طراوت و تازگی هوا و خوردن باران بهاری است. بگذریم. من خود شاهد نگرانی دوستان مدیر در نمایشگاه هستم. فقط یکسره باید دعا کنند که باران سنگین و طوفانی نیاید این همه چادر را که باید نامش را بادکنک گذاشت به هوا ببرد. اگر در وقت باران تند این دوستان ما سکته نکنند جای شکرش باقی است. سعی شان مشکور باد. اما داخل نمایشگاه، واقعا با حضور مردم شکوهی دارد. با حضور ناشران فراوان، آثار بیشمار، عشق و علاقه به کتاب، مردمی که حتی اگر برای تفریح می آیند باید قدرشان را دانست. این که می خواهند بخوانند تا بفهمند و بدانند. کار کتاب واقعا در کشور ما رونق دارد و از این حیث باید خدا را شاکر باشیم. به نظرم شلوغی نمایشگاه کتاب به مراتب از ورزشگاه ها بیشتر است. درست است که سالی یکبار است، اما همین نمایشگاه های استانی هم که عزیزان ارشادی در این چند سال درست کرده اند نشان می دهد که تکرار آن، از شمار جمعیت نمی کاهد. اینجاست که دلمان می خواهد بدانیم چرا برای ورزش آن قدر فدراسیون و اسباب و اثاثیه و بودجه اما برای نمایشگاه کتاب با این حضور آن هم از سوی فرهیختگان، کسی به فکر نیست. روشن است که کار نمایشگاه با تلاش یک معاونت در یک وزارتخانه حل نمی شود، آنها در حد برگزاری تلاش خود را دارند. مسأله نمایشگاه یک مسأله ملی است که دولت باید تصمیم بگیرد و آنچه آشکار است این است که دولت آن را رها کرده است. وقتی شش سال گذشته کاری در این باره نشده، دولت در دو سال آینده هم نخواهد کرد، زیرا طرحی را تعقیب می کند که بتواند در این دو سال تمام کند. اما یک خبر خوش: گفتند که 1500 کارگر سه شیفت مشغول کار در مصلی هستند. علائم آن از همین سروصداها روشن است. امیدواریم لااقل این پروژه در دو سه سال آینده تمام شود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 329]