تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 10 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):ذكر زبان حمد و ثناء، ذكر نفس سختكوشى و تحمل رنج، ذكر روح بيم و اميد، ذكر دل صدق ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835869397




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ریشه‌های تاریخی تبعیض درباره مسلمانان غیر عرب


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
ریشه‌های تاریخی تبعیض درباره مسلمانان غیر عرب
تعصبات و گرایش‌های قومی و قبیله‌ای و پیوندهای خونی در میان عرب جاهلی از یک سو و ظهور اسلام در میان اعراب از سوی دیگر موجب شد تا پس از اسلام این اندیشه در میان عرب پدید آید که گویا مسلمانان عرب‌تبار شهروند برتر و درجه یک بوده و غیرعرب یا عجمان شهروند فروتر و درجه دو‌ هستند.

خبرگزاری فارس: ریشه‌های تاریخی تبعیض درباره مسلمانان غیر عرب



بخش اول چکیده با ظهور و گسترش اسلام علاوه بر اعراب، مردمانی از دیگر نژادها و ملل به اسلام گرویدند. تعصبات و گرایش‌های قومی و قبیله‌ای و پیوندهای خونی در میان عرب جاهلی از یک سو و ظهور اسلام در میان اعراب از سوی دیگر موجب شد تا پس از اسلام این اندیشه در میان عرب پدید آید که گویا مسلمانان عرب‌تبار شهروند برتر و درجه یک بوده و غیرعرب یا عجمان شهروند فروتر و درجه دو‌ هستند. این اندیشه که حتی زمان حیات پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز در رفتار برخی مسلمانان تجلی نمود، موجب رخداد مشکلات فراوانی برای مسلمانان غیرعرب شد. عواملی چند در تشدید این مشکلات و تداوم این اندیشه دخیل بوده‌اند و برخی از آنها نسبت به بعضی دیگر تأثیرگذارتر بوده‌اند؛ اما کمتر در تحقیقات و پژوهش‌های معاصر بدانها پرداخته شده است. این مقاله درصدد است تا اندکی واکاوی بیشتر در مسئله انجام داده و نگاهی به وضعیت مسلمانان غیرعرب به‌ویژه ایرانیان بیندازد. واژگان کلیدی اسلام، عرب، عجم، موالی، الحمرا، بنی‌امیه، بنی‌عباس. مقدمه تازیان برای ایجاد تمایز میان خویش و دیگر اقوام، خود را عرب و دیگران را عجم نامیدند؛ (1) آنچه از سخنان دیگر اقوام نمی‌فهمیدند، اعجمی خوانده و زبان خویش را عربی می‌گفتند. (2) این معنا به نوبه خود مشکلی دربر ندارد؛ چراکه روشن است هر قومی زبانی را که نمی‌فهمد، گُنگ بنامد. اما از آنجا که قرآن به‌عنوان آخرین پیام رسمی الهی در میان اعراب و به زبان عربی نازل شد و اسلام از شبه‌جزیره عربستان سر برآورد و از جانب پروردگار متعال به‌عنوان نسخه نهایی زندگی بشر معرفی شد، اعراب جاهلی که اکنون مسلمان شده بودند، آشکارا در برابر غیر عربان اعلام می‌داشتند ما شرافت عربی داریم و اهل سبقت در اسلام هستیم و جایگاه برتری نسبت به شما داریم. (3) این مسئله چنان اهمیت داشت که حتی مهاجرین در برابر انصار خود را از شرافت بالاتری برخوردار دانسته و خلافت را از انصار دور ساختند؛ چون خود را به رسول الله(صلی الله علیه و آله) نزدیک‌تر می‌دیدند. (4) با این وصف می‌توان انتظار داشت که اعراب در مواجهه با ایرانیان یا هر نژاد دیگری، چگونه نگاه و رفتاری داشتند. (5) ایرانیان تازه‌مسلمان که در میان عرب به موالی، عجم یا حمرا شناخته می‌شدند، (6) در جامعه عربی شهروند درجه دو به‌شمار می‌رفتند. آنان غالباً با بی‌مهری عرب روبه‌رو بودند. نگاه تحقیرآمیز و نیز رفتار تبعیض‌آمیز عرب نسبت به موالی پیوسته موجب بروز تنش‌هایی میان این دو گروه می‌شده است؛ (7) چنان‌که مورخان کهن و بیشتر پژوهندگان معاصر ابراز داشته‌اند در عصر خلافت بنی‌امیه ناخرسندی موالی از دستگاه خلافت به اوج خود رسید و درپی ستم و تبعیض والیان اموی، شورش‌های متعددی پدید آمد. برخی پژوهشگران معاصر عرب و نیز بعضی مستشرقان، دولت بنی‌امیه را احیاگر عصبیت عربی برشمرده و تمام مسئولیت ظلم و ستم‌های روا داشته شده بر موالی، به‌ویژه ایرانیان را بردوش خلفا و والیان این دولت نهاده‌اند. (8) در برابر این عده نیز گروهی قرار دارند که حکومت بنی‌امیه را تبرئه کرده و رفتار آنان را در قبال موالی ستوده‌اند. آنان نوشته‌اند که اگر ظلم یا تبعیضی نسبت به موالی در حکومت بنی‌امیه صورت پذیرفته، بسیار اندک بوده و همان موارد اندک نیز به‌دور از چشم خلفا و در نتیجه ناشی از سیاست‌های نادرست و خودسرانه بعضی والیان بوده است. (9) در میان همین گروه نیز عده‌ای با اذعان به وجود برخی سیاست‌های ظالمانه بنی‌امیه، آن را نتیجه اوضاع و شرایط زمانه معرفی کرده و بنی‌امیه را ناگزیر از اتخاذ چنان سیاست‌هایی دانسته‌اند. (10) جمال جوده نویسنده معاصر عرب در کتابی که چند سال قبل به فارسی ترجمه شده، مسئله ولا و موالی را به‌دقت مورد بررسی قرار داده است. گرچه او کار خویش را نو و متفاوت با دیگر پژوهش‌های انجام‌شده می‌داند، ولی با شواهدی که در این پژوهش خواهد آمد، در‌می‌یابیم که ایشان نیز به گروهی تعلق دارد که بنی‌امیه را تبرئه کرده و وضع موالی را خوب جلوه داده است. طرح مسئله آیا می‌توان مشکل موالی به‌خصوص ایرانیان با جامعه عربی را به عصر خلافت بنی‌امیه محدود کرد؟ به‌نظر می‌رسد اگر موالی در تقسیم عطایا، ازدواج با زنان عرب و دستیابی به مناصب حکومتی با جامعه عربی چالشی مداوم داشتند، باید ریشه‌های این امر را پیش از حکومت بنی‌امیه جستجو کرد؛ چراکه مستندات و شواهدی در منابع وجود دارد که نشان می‌دهد تقابل عنصر عربی با موالیان به‌ویژه ایرانیان در دوره خلافت ابوبکر، عمر و عثمان نیز سابقه داشته است. آیا می‌توان از اهمیت دوران خلافت‌های یادشده در ایجاد مبنا در برخورد با موالیان غافل شد؟ پیشینه بحث پژوهندگان معاصر عرب و نیز مستشرقان، مواجهه موالی و اعراب را به گونه‌های مختلف بررسی کرده‌اند. کسانی چون گلدزیهر و فان فلوتن مشکل موالی را در حکومت بنی‌امیه منحصر دانسته و بنی‌امیه را دولتی ستمکار نسبت به موالی معرفی کرده‌اند. (11) ولهاوزن در فصل نهم از کتاب خویش که به سقوط دولت عربی پرداخته، به تفاوت‌های میان عرب و موالی و جایگاه فرودست موالی نزد اعراب اشاره کرده است. (12) او هنگام ارائه تحلیل از حکومت عمر بن عبدالعزیز، ستم‌های بنی‌امیه و کارگزارانشان را یادآور شده، ولی به‌عنوان مثال درباره بازگرداندن موالی به روستاها یا اخذ خراج از آنها، کار بنی‌امیه را سیاستی مناسب برای احیای کشاورزی دانسته است. (13) وی در موضعی از کتابش گفته است که حکومت بنی‌امیه به هیچ روی بر مبنای حکومت نبوی(صلی الله علیه و آله) و اصحاب ایشان نبوده است. (14) احمد امین نیز همسو با مستشرقان، رفتار بنی‌امیه را نسبت به موالی ستمکارانه دانسته است. او گرچه شواهدی در تحقیر موالی از جانب اعراب آورده، اما شیوه خلیفه دوم را نسبت به موالی عادلانه ارزیابی کرده است. (15) جرجی زیدان در تاریخ تمدن اسلام همسو با مستشرقان یادشده بنی‌امیه را به باد انتقاد گرفته و دوران خلفای راشدین و بنی‌عباس را برای موالی بهتر از دوران بنی‌امیه دانسته است. (16) شبلی نعمانی نیز در پاسخ به او و حمایت از بنی‌امیه، مطالبی را تحریر نمود و در مجلات هند به چاپ رساند. مجله المنار مصر نیز مجدداً مطالب شبلی را در برخی شماره‌هایش انعکاس داد. پاسخ نعمانی به زیدان در بخش مربوط به این پژوهش حول محور تضعیف منابع و مستندات کتاب زیدان قرار دارد. (17) البته نعمانی در برابر انبوه شواهد تاریخی ارائه‌شده از سوی زیدان چاره‌ای نداشت که بنویسد: «و اذا تَصَفّحتَ الکُتُبَ یظهَرُ لَکَ اَنَّ الاقوالَ التی نَسَبَها إلی العَرَبِ عُموماً انَّما هِی اقوالُ شِرذِمَةٍ خاصَّةٍ مَوسُومَةٍ بِاصحابِ العَصَبِیةِ ...». (18) عبدالعزیز الدوری نظام حکومتی بنی‌امیه را تداوم نظام حکومت خلفای راشدین دانسته و موارد ظلم بنی‌امیه نسبت به موالی را نتیجه شرایط زمانه تلقی کرده که گریزی از آن نبوده است. او در آخرین اثر خود که چندی پیش منتشر شده است و تحریری جدید از کتاب مقدمه‌ای بر تاریخ صدر اسلام به‌شمار می‌رود، مشکل موالی و بنی‌امیه را در درجه اول حاصل از گرایش‌های دینی، نژادی و اجتماعی ایرانیان دانسته است. (19) او همچنین تحقیر موالی را تنها به آغاز حکومت بنی‌امیه محدود کرده است. عبدالعزیز اللمیلم یکی دیگر از پژوهشگران معاصر عرب درباره رابطه بنی‌امیه و موالی نوشته است: «یبدو لی أنَّ الامویینَ لَم یضطَهدوا المَوالی بحال‌ٍ مِن الأحوال‌ِ وَ اِنَّما هُناکَ اُمورٌ وَ ظُروفٌ أجبَرَت الأمَویینَ علی انتِها‌ج‌ِ أسلُوبٍ مُعَینٍ فی الولایةِ وَ القضاءِ وَ الادارةِ و القیادةِ.» (20) فاروق عمر یکی دیگر از پژوهشگران معاصر عرب نیز در برابر مستشرقان یادشده و مورخان عرب (21) قرار گرفت و از بنی‌امیه دفاع کرده و اوضاع خراسان را زمینه بروز برخی منازعات میان حکومت عربی و موالی دانسته است؛ (22) ولی در عین حال پذیرفته که برخی فشارهای اقتصادی و تبعیضات اجتماعی نسبت به ایرانیان روا داشته می‌شده است. (23) عماد علی نیز در کتابی که در دهه گذشته هجری منتشر کرده، چنین آورده است: «سعی کردم تا با استناد به شواهد تاریخی روشن سازم این سخن که امویان جانب عرب را رعایت کردند و موالی را از حقوق‌شان محروم ساخته و از مناصب و کارهای دولتی دور نموده و حتی پس از اسلام نیز از آنان جزیه ستاندند، سخنی باطل است! (24) طرفه آنکه، در همین مورد عبدالعزیز الدوری آورده است: «ولی بدترین بدعت امویان و اثرگذارترین آن در تاریخ آن دوران، همانا جزیه و خراج گرفتن از تازه‌مسلمانان بود!» (25) ولی همو بنی‌امیه را ناچار به اخذ چنین سیاستی دانسته است. (26) جمال جوده با آنکه مسئله ولا، تعصب عربی و نیز بعضی اقدامات خلیفه دوم را به‌خوبی مطرح کرده است، اما با محدود کردن مشکل موالی در کوفه یا بصره کوشیده تا گروهی خاص از موالی را مسئول مشکلات پدیدآمده در روابط میان بنی‌امیه و آنان معرفی کند. (27) او همچنین بسیاری از مشکلات موالی را ناشی از تعصب عربی و سنن جاهلی دانسته، ولی به عوامل احیاکننده تعصب عربی و جاهلی نپرداخته است. افزون بر این، استناد وی به برخی روایات نادرست بوده است؛ چراکه مطالعه یک روایت باید جامع و با توجه به شرایط حاکم بر آن باشد. این در حالی است که او با برداشت نادرست و جزئی از روایات، به استنتاجات کلی‌تری دست یازیده است که بسیار جای تأمل دارد. (28) برخی پژوهشگران ایرانی نیز در مقاله‌ای به اوضاع موالی در دوران بنی‌امیه پرداخته‌اند. (29) آنان گرچه در بیان پیشینه تحقیق به‌جز جمال جودة، نامی از دیگر پژوهشگران و نویسندگان معاصر عربی و آثارشان به میان نیاورده‌اند، اما بررسی‌های آنها در واقع انعکاس‌دهنده نظرات همان پژوهشگران عرب‌زبان است. (30) افزون بر این، در پژوهش یادشده به ریشه‌های مشکلات موالی پرداخته نشده است. در پژوهش‌ها و نگارش‌هایی که درباره نهضت شعوبیه انجام شده، گاهی پیروان این نهضت‌ها متهم به اغراق‌گویی درباره اوضاع اسف‌بار موالیان شده‌اند. اما نباید از نظر دور داشت که شخصیتی همانند جاحظ با مخالفت‌های تندی که در برابر شعوبیه از خود نشان می‌داد، در عین حال اخبار ظلم بنی‌امیه نسبت به تازه‌مسلمانان را تأیید کرده است. (31) به دیگر سخن، این معنا به حد تواتر رسیده بود و نمی‌توان سردمداران نهضت شعوبیه را شایعه‌پردازان این اخبار قلمداد کرد. در مجموع آنچه در پژوهش پیش رو بدان تأکید می‌شود، نقش عوامل احیاگر و تقویت‌کننده تعصبات و حمیت جاهلی عربی است که در پژوهش‌های معاصر و متون کهن چندان بدان توجه نشده است. البته اثر علمی و محققانه استاد سید جعفر مرتضی عاملی درباره سلمان فارسی حاوی مطالب بسیار مهمی در باب موضوع این مقاله است که می‌توان گفت این مقاله در همان سمت و سوی حرکت می‌کند؛ (32) ولی این مقاله در باب انگیزه‌های خلیفه دوم در برخورد با ایرانیان تأمل بیشتری به خرج داده است. دوران پیامبر(صلی الله علیه و آله) پیش از ورود به بحث اصلی، به‌نظر ضروری می‌نماید تا به نگاه پیامبر(صلی الله علیه و آله) نسبت به عرب و عجم و تفاخرات قومی و قبیله‌ای و اجتماعی اشاره شود. پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) در مدت حکومت خویش در مدینه در قول و عمل تلاش کرد تا پدیده جاهلی تعصبات و تفاخرات قومی و نژادی را برکند. آن حضرت با برقراری عقد ازدواج یا عقد اخوت میان فقرا و اغنیا، سیاه و سفید و عربی و عجمی گامی عملی در جهت نفی عصبیت عربی برداشت. قرآن کریم در آیه سیزدهم سوره مبارکه حجرات می‌فرماید: یا أ‌َیُّهَا النَّاسُ إ‌ِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَر‌ٍ وَ أنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إنَّ أکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أتْقاکُمْ إنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیر. (33) با توجه به همین آیه، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود:«مردم همانند دندانه‌های شانه برابرند.» (34) در بیانی دیگر از ایشان دراین‌باره آمده است: «ای مردم! همانا پروردگار شما یکی‌ست، و همانا پدر شما یکی‌ست؛ همه فرزندان آدم هستید و آدم از خاک بود. گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزکارترین شماست و تازی را بر پارسی برتری نیست، مگر به پارسایی!». (35) تأکید آیات قرآن کریم و نیز سخنان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نشان‌دهنده رسوخ عصبیت عربی در میان مردم عصر ظهور اسلام است. از بین بردن تعصب عربی نیازمند تلاش بسیار بود که پیامبر(صلی الله علیه و آله) از قدم نهادن در راه ریشه‌کنی این عصبیت هرگز نهراسید. با این حال آن حضرت موفق به ریشه‌کنی این پدیده زشت نشد؛ بلکه توانست آن را به راه صحیح هدایت نماید؛ راهی که بعدها علی(علیه السلام) از آن کمک گرفت و به اعراب زمان خویش که دست از تعصب و حمیت جاهلی برنمی‌داشتند، فرمود:«حال که ناگزیر از تعصب و حمیت هستید، پس برای کارهای نیک و پسندیده تعصب بورزید.» (36) همین تعصب و نخوت جاهلی موجب می‌شد تا اعراب، تازه‌مسلمانان را شهروند درجه دو به‌شمار آورده و دین اسلام را مخصوص اعراب پنداشته و بر نومسلمان‌ها منت داشته باشند. (37) در زمان حیات رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) تلاش ایشان برای از بین بردن تعصب عربی و جلوه‌های مختلف آن ادامه داشت. (38) عدالت آن حضرت در تقسیم غنائم و عایدات دینی موجب شده بود تا همگی اعم از مهاجر و انصار و موالی از حقوق مادی یکسان برخوردار گردند. اما پس از رحلت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) نشانه‌های عملی بازگشت به عصبیت دوران جاهلی آشکار شد. خلفای حاکم بر جامعه مسلمین بنا‌به هر دلیلی کم‌کم از شیوه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) دور شدند و درپی این دوری، تعصبات جاهلی و تفاخرات عربی هرچه بیشتر نمایان شد. مصیبت آنجا بود که داعیه اسلامی این خلفا روزبه‌روز فزون‌تر می‌شد، ولی در عمل هرچه بود، جز اسلام! دوران پس از پیامبر(صلی الله علیه و آله) با آنکه در منابع کهن تاریخی شواهدی مبنی بر احیای تعصب قومی و قبیله‌ای قبل از خلافت بنی‌امیه وجود دارد، ولی این امر کمتر مورد توجه واقع شده است. موالی به‌ویژه ایرانیان مشکلات و محدویت‌های بسیاری داشتند که در چند بخش بدان‌ها پرداخته خواهد شد. الف) ازدواج موالیان با زنان عرب‌تبار یکی از مسائل مهم در باب روابط میان موالی و اعراب، ازدواج موالی با زنان عرب‌تبار بوده است. بررسی‌های تاریخی نشان داده موالی حق ازدواج با زنان عرب را نداشتند. برخی پژوهندگان که وجود چنین پدیده‌ای را در تاریخ اجتماعی عرب غیر قابل انکار یافتند، درصدد برآمدند تا آن را رسمی دیرین میان اعراب معرفی کرده و این ممانعت را تداوم آن رسم کهن بدانند. (39) اگر چنین توجیهی پذیرفته شود، آنگاه نباید از یاد برد که پیامبر(صلی الله علیه و آله) طی ده سال اقامت در مدینه با گفتار و رفتار سعی کرد تا این سنت را منسوخ نماید؛ چنان‌که بسیاری دیگر از سنت‌ها را منسوخ و سنت‌های اسلامی را جایگزین آن کرد. (40) به‌نظر می‌رسد ممنوعیت ازدواج موالی با زنان عرب پس از رحلت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) در دوران خلافت خلیفه دوم به‌صورت یک فرمان حکومتی درآمد. در گزارشی آمده که خلیفه دوم گفته است: «لَأمنَعَنَّ فُروجَ ذوات الأَحساب إلّا من الأکفاء.» (41) همچنین در روایتی دیگر از او آمده است: «لأمَنعَنَّ فُرُوجَ العَرَبیاتِ إ‌ِلّا مِنَ الأکفاءِ.» (42) فقهای اهل‌سنت با تمسک به این روایت حکم کرده‌اند که موالی هم‌شأن با زنان عرب نیستند و نباید با آنان ازدواج کنند. ابن‌قدامه (د. 620 ق) در بیان ممنوعیت ازدواج موالی با زنان عرب آورده است: «چراکه عرب‌ها همسانی را در نسب برمی‌شمرند و ازدواج با موالی (عجمان تازه‌مسلمان) را برنمی‌تابند و این کار را عیب و ننگ می‌دانند!» (43) گویا در راستای توجیه و مشروعیت‌بخشی به این ممنوعیت، روایتی نیز به پیامبر(صلی الله علیه و آله) نسبت داده‌اند؛ به این عبارت که: «ای گروه موالی! بدترین شما آن است که با عرب ازدواج کند و ای گروه اعراب! بدترین شما آن است که با موالی ازدواج کند.» (44) به هر روی، سخن و شیوه رفتار خلیفه دوم در رسمیت بخشیدن به ممنوعیت ازدواج موالی با زنان عرب موجب احیا و تقویت این سنت جاهلی شد. گویا این ممنوعیت تا زمان به حکومت رسیدن علی(علیه السلام) چنان در افکار جامعه مسلمانان آن زمان رسوخ کرده بود که سبب شد موالی زبان به شِکوه گشایند و به علی(علیه السلام) پناه برند و از ایشان یاری طلبند. در گزارشی آمده است که آنان نزد علی(علیه السلام) رفتند و گفتند که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عطایا را یکسان تقسیم می‌کرد و زنان عرب را به عقد کسانی چون سلمان فارسی، بلال حبشی و صهیب رومی درآورد، با آنکه عرب نبودند؛ اما اکنون اعراب از ازدواج موالی با زنان عرب جلوگیری می‌کنند. علی(علیه السلام) شکایت موالی را نزد اعراب بازگو کرد، ولی اعراب جواز ازدواج موالی با زنان عرب‌تبار را برنتابیدند. حضرت نیز خشمگین بازگشت و به موالی فرمود: «ای موالی! این اعراب شما را همانند یهود و نصارا می‌دانند؛ دختران شما را به عقد خویش درمی‌آورند، اما از ازدواج شما با زنان عرب جلوگیری می‌کنند.» (45) جلوگیری از ازدواج موالی با زنان عرب چنان رسمیت یافت که در بعضی روایات آمده قاضی یکی از شهرهای اسلامی حکم به جدایی یک مولی و زن عرب داد و حتی دستور شلاق زدن آن مولی را نیز صادر کرد. (46) این مسئله در کتب فقهی علمای اهل‌سنت نیز مطرح و معرکه آرای گوناگون شده است. در باب اینکه خلیفه دوم این منع را پایه‌ریزی نمود یا آن را احیا کرد نیز گزارش‌هایی در منابع شیعه و سنی یافت می‌شود. (47) سلیم بن قیس هلالی (د. 76 ق) آورده است که معاویه به زیاد بن ابیه نامه نوشت و درباره رفتار با موالی به او چنین توصیه کرد: «به موالی و عجم‌هایی که مسلمان شده‌اند، توجه کن و با آنان به شیوه عمر بن خطاب رفتار کن که این شیوه آنان را خوار و فرومایه خواهد کرد؛ چراکه عرب از آنان زن خواهد ستاند، ولی به آنان زن نخواهد داد.» (48) نظر به این روایت، می‌توان احتمال داد شیوه خلیفه دوم، الگوی معاویه در رفتار با موالی بوده است. پی نوشت: [1]. ابن‌حبیب بغدادی، المنطق فی تاریخ قریش، ص 21؛ فراهیدی، العین، ج 1، ص 237؛ ابن‌سیدة، المحکم، ج 1، ص 211؛ جوهری، صحاح اللغة، ج 2، ص 636 ؛ علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج 7، ص 308. 2. همان؛ جاحظ، الحیوان، ج 1، ص 29. 3. ابن‌حبیب، المنمق فی تاریخ قریش، ص 21؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج 4، ص 86 ؛ سرخسی، المبسوط، ج 5، ص 24. 4. احمد بن حنبل، المسند، ج 1، ص 56؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 126؛ طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج 2، ص 456؛ بیهقی، السنن الکبری، ج 6 ، ص 165؛ ابن‌حجر عسقلانی، فتح الباری، ج 7، ص 24. 5. حتی عرب‌تبارانی که در نواحی مختلف ایران زندگی می‌کردند، بر شرافت عرب بر عجم صحه می‌گذاردند و بر آن تأکید می‌کردند. از ابوعبدالله حسین بن حسن حلیمی (د. 403 ق) نقل شده که در توضیح روایت منسوب به پیامبر| که فرمود: «حب العرب من الایمان و بغضهم کفر»، آورده است: «در این سخن و گفته‌های پیش از این برتری عرب بر عجم است. پس کسی را نشاید تا زبان به برتری عجم بر عرب گشاید، حال آنکه خداوند برترین فرستاده‌اش را از میان عرب برانگیخت و آخرین کتابش را به زبان عرب فرستاد. بنابراین بر مردم واجب است زبان تازی فراگیرند تا امر و نهی الهی را دریابند و هرکه عرب را دشمن بدارد و یا عجم را بر ایشان برتری دهد، همانا با این کار رسول خدا| را آزرده است؛ چراکه درباره قومش سخنی نازیبا بر زبان رانده و هرآنکه او را بیازارد، همانا خدا را آزرده است!» (مناوی، فیض القدیر، ج 3، ص 489) 6. بلاذری، فتوح البلدان، ج 2، ص 343؛ فراهیدی، العین، ج 3، ص 228؛ زمخشری، الفائق فی غریب الحدیث، ج 1، ص 277. 7. برای ملاحظه شواهد این امر ر.ک به: جمال جودة، اوضاع اجتماعی ـ اقتصادی موالی در صدر اسلام، فصل سوم؛ احمد امین، ضحی الاسلام، ص 11، 24 ـ 23 و 27 ـ 26. 8. نجار، الدولة الامویة فی الشرق، ص 113؛ احمد امین، ضحی الاسلام، ج 1، ص 45؛ فلوتن، السیادة العربیة والشیعة و الاسرائیلیات فی عهد بنی‌امیة، ص 2، 27 و43 ـ 42. 9. عبدالعزیز اللُمَیلِم، وضع الموالی فی دولة الامویة، ص 7، 13 و 125. 10. عبدالعزیز الدوری، مقدمة فی تاریخ صدر الاسلام، ص 103. 11. گلدزیهر، العقیدة و الشریعة فی الاسلام، ص 71 ـ‌ 70 (البته در قضاوتی کلی درباره شیوه حکومت بنی‌امیه که عربیت را تقویت می‌کردند)؛ فلوتن، السیادة العربیة و الشیعة و الاسرائیلیات فی عهد بنی‌امیه، ص 27. 12. ولهاوزن، تاریخ الدولة العربیة، ص 471. 13. همان، ص 270. او درباره حجاج بن یوسف معتقد است که اخبار قساوت‌های وی ساخته دشمنانش بوده است. (همان، ص 248) 14. همان، ص 297. 15. احمد امین، ضحی الاسلام، ج 1، ص 45. 16. جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ص 233 ـ 227، 243 و 701 ـ‌ 696 . 17. شبلی نعمانی، «نقد تاریخ التمدن الاسلامی»، مجله المنار، ش 322، ص 62 . 18. و آنگاه که کتاب‌ها را ملاحظه کنی، بر تو آشکار خواهد شد که عمده اخباری که به عرب نسبت داده، سخنان گروهی اندک ویژه‌ای است که به هوداران عصبیت موسوم‌اند! (همان) 19. عبدالعزیز الدوری، مقدمة فی تاریخ صدر الاسلام، ص 80 . 20. برایم چنین روشن شده که امویان هیچ‌گاه ستمی بر موالی روا نداشته‌اند؛ اما بنابر شرایطی مجبور به اتخاذ روشی خاص در کشورداری و قضاوت و اداره و فرماندهی شدند. (عبدالعزیز اللمیلم، وضع الموالی فی الدولة الامویة، ص 127) 21. کسانی مثل؛ جرجی زیدان، احمد امین، فلیپ حتّی، حسن ابراهیم حسن و عبدالعزیز الدوری. 22. فاروق عمر، ثورة العباسیة، ص 14 ـ‌ 13. 23. همان، ص 48. 24. عماد علی، الموالی و دورهم فی الدعوة الی الله تعالی، ص 13. البته عماد علی در مورد اخذ جزیه پس از اسلام نیز گفته است: «... در بدترین حالت اگر این مسئله واقعیت هم داشته بود، وسوسه شیطانی و اشتباه یک کارگزار بوده و نه اینکه تماماً سیاست دولت بوده است!». (همان، ص 131) 25. عبدالعزیز الدوری، النظم الاسلامیة، ص 106. 26. همو، مقدمة فی تاریخ صدر الاسلام، ص 78. 27. جمال جوده، اوضاع اجتماعی ـ اقتصادی موالی در صدر اسلام، ص203. 28. برای نمونه، وی در جایی آورده است که با گسترش فتوحات مفهوم ولا به غیرعرب محدود شد و این گرایش در پایان خلافت خلفای راشدین خود را نشان داد. آنگاه به بیان حدیثی پرداخته که در آن رباح بن حارث نخعی گفته است: «گروهی در رحبه نزد علی(علیه السلام) آمدند و گفتند: السلام علیک یا مولانا! علی(علیه السلام) گفت: چگونه مولایتان باشم، درحالی‌که شما عرب هستید!» (همان، ص 91 ـ‌ 88) برداشت جوده از این ماجرا چنین بوده که چون ولا محدود به غیرعرب بود، علی بن ابی‌طالب(علیه السلام) چنان سخنی گفته است. اما به‌نظر می‌رسد منبع مورد استناد ایشان روایت را به شکلی ناقص آورده است و حتی افزوده‌هایی نیز به چشم می‌آید که در منابع کهن‌تر از منبعی که آقای جوده ارجاع داده، این افزوده‌ها از برداشت‌های راوی قلمداد شده و در واقع سخن علی(علیه السلام) نبوده است. ابن‌ابی‌شیبه (د. 235 ق) ماجرا را این‌گونه آورده است: «بینا علی جالسا فی الرحبة إذ جاء رجل علیه أثر السفر، فقال السلام علیک یا مولای! فقال: من هذا؟ فقالوا هذا أبو أیوب الانصاری. فقال: إنی سمعت رسول الله| یقول: من کنت مولاه فهذا علی مولاه.» (ابن‌ابی‌شیبه، المصنف، ج 7، ص 496) قاضی نعمان مغربی (د. 363 ق) نزدیک به همین ماجرا آورده است: «عن أبی‌رملة قال: کنت جالسا عند علی(علیه السلام) فی الرحبة إذ أقبل إلینا أربعة نجائب فأناخوها عن بعد ثم تقدموا حتی وقفوا علی علی(علیه السلام) فقالوا: السلام علیک یا مولانا! قال و علیکم السلام، من أین أقبلتم؟ قالوا أقبلنا من أرض کذا و کذا. قال: و لم دعوتمونی مولاکم؟ قالوا سمعنا رسول الله| یوم غدیر خم یقول: من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، فقال عند ذلک: أناشد الله رجلا سمع من رسول الله| یقول ما یقوله هولاء الرهط إلا قام!» وی همچنین آورده است: «عن ریاح بن الحارث النخعی قال: کنا جلوسا عند علی(علیه السلام) إذ أقبل رکب و هم متلثمون بعمائمهم حتی نزلوا و واجهوا علیا(علیه السلام) فقالوا السلام علیک یا مولانا! فقال لهم: السلام علیکم! ألستم من العرب؟ قالوا نعم، نحن من الانصار و هذا أبوأیوب الانصاری فینا، فحسر آبوایوب عمامته عن وجهه و قال: سمعت و هولاء الرهط معی یوم غدیر خم ما سمعنا من رسول الله| و نحن علیه! فقال: و ما سمعتم منهم؟ قالوا سمعناه یقول ما قد علمت إذ أخذ بیدک و أقامک، فقال: من کنت مولاه فهذا علی مولاه ... فأنت مولانا و نحن أنصارک فأمرنا ما شئت!» (قاضی نعمان، شرح الاخبار، ج 1، ص 108) منابع دیگر نیز این ماجرا را ثبت کرده‌اند: احمد بن ‌حنبل، المسند، ج 5، ص 419؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج 4، ص 174؛ ابن‌عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج 42، ص 212؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ج 9، ص 104. از مجموع گزارش‌های یادشده دو نکته قابل دریافت است: نخست آنکه، پرسش از عرب بودن مخاطبان از آن روی بوده که ایشان صورت خویش پوشانده بودند و کسی چهره آنان را نمی‌دید! دوم آنکه، تفکیک و تفاوت میان مولا و عرب موجب نشده بود که علی(علیه السلام) از اصالت و نسبشان بپرسد؛ بلکه آن حضرت(علیه السلام) به‌دنبال آن بود که دیگران دریابند مولا خواندن ایشان از باب ولایت الهی و نصی است که از جانب پیامبر| بوده است؛ چراکه عرب به هم‌جنس خود مولا خطاب نمی‌کرد، بلکه عجم را مولا می‌دانست و اگر عربی برادر عرب خویش را مولا می‌خواند، حتماً وجهی داشت. 29. ر.ک به: محمودآبادی و دیگران، «بررسی جایگاه موالی در جامعه عصر اموی»، فصلنامه علمی ـ‌ پژوهشی تاریخ، سال سوم، ش 8 ، بهار 1387، ص 120 ـ 101. 30. عجیب آنکه، این پژوهشگران در بحث پیشینه تحقیق پس از ذکر نام خانم کرون (معاصر) از ابوعمر محمد بن یوسف کندی (د. پس از 355 ق) و کتاب الولاة و القضاة او یاد کرده‌اند؛ آنگاه از جمال جوده (معاصر) و کتابش نوشته‌اند! 31. جاحظ، رسائل، ج 2، ص 15 ـ 11. 32. عاملی، سلمان فارسی، باب دوم، فصل دوم. 33. ای مردم، ما شما را از مرد و زنی آفریدیم، و شما را تیره تیره و قبیله قبیله گردانیدیم تا یکدیگر را بازشناسید، در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا، پرهیزگارترین شماست. بی‌تردید، خداوند دانای آگاه است. 34. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 100؛ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 379؛ ابن‌سلامه، مسند الشهاب، ج 1، ص 145؛ ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول، ص 368. 35. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 110؛ احمد بن‌ حنبل، المسند، ج 5، ص 411؛ ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول، ص 34. 36. نهج‌البلاغه، خ 192 (قاصعة)، ص 93. 37. ابن‌عبدربه، عقد الفرید، ج 3، ص 365 ـ 356. 38. پیامبر| در تقسیم غنائم، ازدواج مسلمانان و دادن مناصب لشکری چیزی جز عدالت را ملاک نمی‌گرفت، حتی پس از فتح مکه فرمود: «کُلّ مأثرة فی الجاهلیّة تحت قدمیّ.» (کلینی، اصول الکافی، ج 8 ، ص 246؛ ابن‌شعبه حرانی، تحف‌العقول، ص 34) درباره تلاش پیامبر| در نهادینه‌سازی مساوات و اخوت ر.ک به: حسینی، «نگاهی به راهبردهای ارزشی پیامبر اکرم| در وحدت اسلامی»، مجله مشکوة، پاییز و زمستان 1377، ش 61 ـ 60 ، ص 38 ـ 19. 39. عبدالعزیز اللمیلم، وضع الموالی فی الدولة الامویة، ص 33؛ جمال جودة، اوضاع اجتماعی ـ اقتصادی موالی در صدر اسلام، ص 193. جمال جودة در بحث مصاهرت به روایتی استناد جسته که در آن سلمان فارسی گفته است: «امامت نماز مساجدتان(مساجدکم) را نمی‌پذیریم و با زنانتان ازدواج نمی‌کنیم.» یکی از راویان این خبر در توضیح آن افزوده که مقصود سلمان از ضمیر «کم» عرب بوده است. اما این روایت در کلام برخی نظیر البانی تضعیف شده است. البانی نوشته است: «تکیه‌گاه این روایت از سلمان، ابواسحاق سبیعی است و او غث و سمین را درهم می‌آمیزد و فریبکار است. اگر از اختلاط او رها گردیم، از فریبکاری‌اش نتوان جست؛ چراکه روایتش تماماً معنعن است.» ( ارواء الغلیل، ج 6 ، ص 281) افزون بر این، در برخی منابع آمده که سلمان فارسی یکی از دختران ابوبکر را خواستگاری کرد و پاسخ مثبت دریافت داشت. نیز در گزارشی دیگر آمده که او از یکی از دختران عمر نیز خواستگاری کرد، ولی عمر درخواست او را رد نمود. (ابن‌العربی، احکام القرآن، ج 4، ص 160؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج 16، ص 374) در مورد اخیر نیز گزارشی وجود دارد که عمرو بن عاص بنا‌به درخواست یکی از فرزندان عمر چاره‌ای اندیشید تا سلمان را منصرف سازد. ازاین‌رو عمرو بن عاص به سلمان گفت که جناب خلیفه برای نشان دادن تواضع خویش با خواستگاری‌ات موافقت خواهد کرد! سلمان نیز با شنیدن این سخن از خواسته‌اش منصرف شد. (ابن‌قتیبه دینوری، عیون الاخبار، ج 1، ص 269 ـ 268) 40. نسخ سنت فرزندخواندگی، نسخ برخی قوانین ارث در جاهلیت، از بین بردن شیوه جاهلی در کیفیت طواف و حج، اصلاح قوانین معاملات، تحریم ربا و بسیاری دیگر از سنت‌های جاهلی که قرآن به‌صراحت آن را نکوهش و نهی کرده است. 41. صنعانی، المصنف، ج 6 ، ص 152؛ دارقطنی، سنن، ج 3، ص 206؛ ابن‌قدامه، المغنی، ج 7، ص 372. (یقیناً دامن زنان دارای شرافت نسیب را جز از همگنان باز خواهم داشت!) 42. ابن‌عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج 19، ص 193. (یقیناً دامن زنان عرب را جز از همگنان باز خواهم داشت!) 43. ابن‌قدامه، المغنی، ج 7، ص 27. 44. ابن‌اثیر، اسد الغابة، ج 3، ص 361. 45. کلینی، اصول الکافی، ج 5، ص 318. البته این احتمال نیز وجود دارد که چنین ماجرایی پیش از خلافت حضرت علی(علیه السلام) اتفاق افتاده باشد. 46. ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج 16، ص 116. 47. فضل بن شاذان، الایضاح، ص 280. 48. سلیم بن قیس، کتاب سلیم، ص 282. مصطفی معلمی: استادیار گروه معارف دانشگاه علوم پزشکی مازندران. مجتبی اسفندیاری: عضو هیئت علمی گروه معارف دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساری و دانشجوی دکتری انقلاب اسلامی دانشگاه معارف اسلامی. فصلنامه علمی ـ پژوهشی تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی 11 ادامه دارد...

94/03/23 - 05:30





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 144]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن