واضح آرشیو وب فارسی:فارس: فارس گزارش میدهد
از اقدامات جهادی در جبهه تا اختراع تیربرق تاشو
مخترعی که در زمان جنگ با اختراعهای جالب خود به یاری رزمندگان میشتافت امروز در لباسی دیگر سعی در تحقق اقتصاد مقاومتی دارد.

به گزارش خبرگزاری فارس از غرب استان تهران، مخترعی که در زمان جنگ با اختراعهای جالب خود به یاری رزمندگان میشتافت امروز در لباسی دیگر سعی در تحقق اقتصاد مقاومتی دارد. وی که برادر شهید نیز است امروز با روحیه جهادی با وجود ناملایمتیهای بسیار با دسترنج سالهای گذشته خویش، در حد بضاعت خود سعی در تحقق فرمایشات مقام معظم رهبری در بحث اقتصاد مقاومتی دارد. با این مخترع و صنعتگر به گفتوگو پرداختیم که در زیر به آن میپردازیم. *لطفا خودتان را معرفی کنید. بنده غلامعلی صحرایی متولد سال 1339 هستم. *متولد کجا هستید؟ روستای لک از توابع بهار همدان در جاده قدیم بیجار ـ همدان، شناسنامه اولیه من صادره از قروه است، چراکه روستای ما در ابتدا جزء این شهرستان بود اما بعد از تقسیمات کشوری روستای ما در شهرستان بهار قرار گرفت. *کمی در مورد کودکی خود صحبت کنید؟ در سال 48 به همراه خانواده به تهران مهاجرت کردیم، تا سال 53 بیکار بودم و از آن سال به بعد به طور عملی وارد کار فنی و آموزشی به طور تخصصی شدم. *در مورد فعالیتهای خود بفرمایید؟ از سال 57 تا سال 58 که به خدمت سربازی اعزام شدم در شرکت فاراد کار میکردم آنها یک مرغداری به نام جوجک هم داشتند، وسایل این شرکت به خاطر انقلاب به طور ناقص از آمریکا و هلند وارد شده بود. من در آنجا مشغول به کار شدم و کسری قطعات آن شرکت را با مهندسی به نام شمسآبادی میساختیم. بعد از سرباز یکه تقریبا یک سال بود، تا اوایل سال 61 قطعات کسری این کارخانه را با بالاترین علم صنعتی موجود در آن زمان میساختیم. من در آنجا به طور کامل ساختن وسایل را آموختم و با توجه به حمایت کامل مدیر این کارخانه که تمام ابزار لازم را در اختیار من میگذاشت، توانستیم بسیاری از وسایل مورد نیاز را بسازم و برخی از ابزار را ابداع کنم. بعد از این آن به مدت دو سال در جهاد سازندگی شهرستان شهریار مشغول به کار شدم و بعد از این مدت به دلیل اینکه روحیه کار در محیط اداری را نداشتم و اینکه به طور واقعی نمیتوانستم در آنجا اقدامات جهادی انجام دهم از آن مجموعه جدا شدم. *در مورد فعالیت خود در جهاد سازندگی شهرستان شهریار بیشتر توضیح دهید. در آنجا ما مخازن آب میساختیم، اما به دلیل اینکه نمیتوانستم در آنجا کار جهادی کنم جدا شدم و به طور آزاد مشغول به کار شدم. البته در آن زمان هر موقع که اعضای جهاد سازندگی شهرستان شهریار دست به اقدامی میزد یا به مناطق عملیاتی میرفت بنده نیز برای کمک با آنها اعزام میشدم. کارهای متفاوتی را برای جهاد سازندگی انجام دادیم، مثلا یک پروژه آبرسانی در میناب بود که به یک مشکل فنی خوردن بود، جهاد سازندگی چند استان به انجا رفته بودند اما موفق نشده بودند این مشکل را حل کنند. در آن زمان داوود اختری رئیس پیشین جهاد سازندگی شهرستان شهریار که این سمت را در ساوه کسب کرده بود، بنده و 2 نفر از نیروهایم را برای رفع این مشکل میناب فرستاد و با اینکه این کار غیرممکن به نظر میرسید بنده و همکارانم این کار را در مدت 27 روز انجام دادیم. *لطفا بیشتر در این مورد توضیح دهید. برای آبرسانی به شهر میناب و روستاهای تابعه از سد میناب لولهکشی کرده و آب را در مخزنها و استخرهای عظیمی در بالای یک تپه انباشت کرده بودند. برای انتقال این آب با استفاده از لولههای یکهزار میلیمتری ازبست آب را تاجاده میناب آورده بودند اما برای تغییر جهت لولهها به مشکل برخورده بودند، چراکه این لولهها باید با بوش به هم وصل میشد و در نهایت امکان 12 درجه خم شدن و 2 سانت جابهجایی داشت. به دلیل این مشکل، اعضای جهاد سازندگی که قبلا برای این کار به میناب مراجعه کرده بودند نمیتوانستند این زاویه را در این لولهها برای آبرسانی به روستاهای این شهرستان ایجاد کنند اما ما یک روش ساده موفق به این کار شدیم. *در مورد فعالیتهای عمرانی خود در دوران هشت سال دفاع مقدس بگویید. در زمان هشت سال دفاع مقدس فعالیتهای عمرانی پایگان میاندوآب به جهاد سازندگی شهریار واگذار شده بود، بنده در انجا یک اختراع جالب انجام دادم، این طرح حمام صحرایی بود. این طرح که از لحاظ وزن و ابعاد به نسبت عملکرد بسیار کوچک و سبک بود، میتوانست در سرمای آن دوران میاندوآب که بسیار سخت بود آب جوش را با فشار چهار اینچ از 60 دوش و 18 شیر آب به صورت کاملا مطلوب به رزمندگان دهد، با توجه به این نکته مخزن این حمام را میشد بار یک خاور کرد. به نظر بنده اگر آن زمان به این اختراع بها داده میشد، قابلیت استفاده در اردوهای نیروهای مسلح و عملیات نظامی را داشت. *نخستین جرقه اختراع برای شما چه بود؟ جرقه اختراع از ابتدا فعالیتهای صنعتیام زده شد، مانددکسی که به کلاس اول میرود، قبول شدن این کلاس نیز یک پیروزی محسوب میشود، نظر بنده به اختراع به این شکل است و برخلاف تصور برخی بدین صورت نیست که کسی شب بخوابد و صبح بودن هیچ پیش فرضی یک اختراع کند. اختراع مانند درس خواندن است، شما کلاس اول را که قبول میشوید یک پیروزی است همین طور گذراندن بقیه مراحل نیز موفقیت به حساب میآید و انسان در این راه همیشه رو به جلو است، اختراع نیز به همین شکل است و شما ساختن و اختراع را یاد میگیرید. این مثال برای خود من است که مثل کسی که روی طناب راه میرود نیاز به انرژی زیادی ندارد و کسی مانند حسین رضازاده هم که قویترین مرد جهان است نمیتواند بدون یادگیری روی طناب را برود، اختراع هم به همین شکل است و نیاز به فکر کردن و یاد گرفتن دارد. بنده در شرکت فاراد با پیشینهای که داشتم و ابزار، ماشینآلات و رفتار فلزات را میشناختم و با وجود استقلال کاری و باز بودن دست، کار را یاد گرفتم مانند دوچرخهسواری و شنا، به مرور هر کاری را که انجام دهی ایدهای تازهای به ذهن انسان خطور میکند اما ممکن است که آن را ثبت نکند. از نظر در مورد اختراع نباید فکر شود که یک کار بزرگ شاخص است، مثلا کسی که ماشین لباسشویی خوبی میسازد کمتر از مهندسی که هواپیما میسازد علم ندارد، دقیقا ساختن هر چیز خوبی علم و تجربه میخواهد و فرد ساختن آن چیز را که میخواهد بسازد را باید یاد بگیرد.
94/03/20 - 00:05
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 135]