تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 3 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):حكيم نيست آن كس كه مدارا نكند با كسى كه چاره اى جز مدارا كردن با او نيست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1832544369




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

قوچان نژاد:بچه‌های تیم‌ملی فکر کردند مغرورم می‌خواستند کتکم بزنند!/رسیدن به رکورد علی دایی غیرممکن است


واضح آرشیو وب فارسی:نامه نیوز: قوچان نژاد:بچه‌های تیم‌ملی فکر کردند مغرورم می‌خواستند کتکم بزنند!/رسیدن به رکورد علی دایی غیرممکن است
همیشه با خودم می گفتم اين هم يك گل است مثل گل‌هاي ديگر ولي راستش اين حرف‌ها را مي‌شنوم و داستان‌هايي كه مردم مي‌گويند، تازه دارم مي‌فهمم كه آن گل با بقيه گل‌ها چه فرقي داشت.
به گزارش نامه نیوز به نقل از خبرورزشی ،  قرار ما با رضا قوچان‌نژاد ساعت ۱۳ در لابی هتل است. ۳۰ دقیقه زودتر می‌رسیم. وقتی با اتاق رضا تماس می‌گیریم، می‌گوید: «سریع لباس‌هایم را می‌پوشم و می‌آیم.» ناگهان برنامه عوض می‌شود. اینکه رضا را به برج میلاد ببریم و یک تهرانگردی کوچک با او داشته باشیم. هر چند برنامه را از قبل با رضا هماهنگ نکرده‌ایم اما لبخندی می‌زند و می‌گوید: «امروز به شما قول داده‌ام کنارتان باشم و هر جا که بگویید می‌آیم.» از همان لابی هتل، ابراز علاقه هواداران به رضا شروع می‌شود.


سوار بر ماشين، در خيابان منتهي به ورزشگاه آزادي و هتل المپيك. ترجيح مي‌دهيم گفت‌وگو را از همين جا شروع كنيم. در مسير. اولين سؤالي كه به ذهن مي‌رسد همان رانندگي در تهران است و ترافيك و...


رضا تا به حال در تهران پشت فرمان نشسته‌اي؟
پشت فرمان كه نشسته‌ام ولي رانندگي نكرده‌ام. پشت فرمان اتوبوس!


كاري كه آندو هميشه مي‌كند.
او بمب روحيه تيم‌ملي است. چه داخل و چه بيرون زمين هميشه شاد و پرانرژي است. اين انرژي را به بچه‌ها مي‌دهد. خوب است هميشه يك نفر مثل او در تيم داشته باشيم.


مي‌گويند كاپيتان‌ها بايد جدي باشند تا بقيه به حرفش گوش دهند.
هر چيزي يك وقتي دارد. زمان شوخي، شوخي و زمان جدي، جدي. آندو الان كاپيتان تيم است. آقاي كی روش هم به او مسئوليت داده است. همان‌طور كه گفتم هر چيز جايي دارد. ما موقع كار، كار مي‌كنيم.


او جاي جواد نكونام را گرفت. البته اين روزها شايعاتي درباره حضور جواد روي نيمكت تيم‌ملي شنيده مي‌شود.
بله، من هم شنيده‌ام و اميدوارم آقاجواد به تيم‌ملي برگردد. دوست دارم او مربي تيم‌ملي شود. به كی روش هم گفتم حضورش به ما كمك زيادي مي‌كند. اميدوارم آقاجواد به تيم‌ملي برگردد.


خودت هم آدم شوخي هستي؟
نظر تو چيست؟


به نظر من هم شوخ هستي و هم جدي.
بله، همه چيز به وقتش.


ولي در بازي دوستانه با كره در تهران وقتي از زمين بازي تعويض شدي، خيلي عصبي بودي.
بله، درست است. خيلي عصبي بودم. راستش از دست خودم ناراحت بودم چون نتوانستم در بازي باشم و بازي مورد علاقه‌ام را انجام دهم.


فقط از خودت ناراحت بودي؟
بله، پس بايد از كي ناراحت باشم؟


گاهي خيلي هم آرام نيستي و بايد از تو دوري كنيم!
(خنده) وقتي آدم يك بازي خوب نيست، ناراحت مي‌شود. وقتي نمي‌تواني كاري را كه مي‌خواهي در زمين انجام بدهي و به قول معروف بازي‌ات درنمي‌‌آيد، اعصابت خرد مي‌شود ولي من هميشه مي‌گويم اين فوتبال است. هم برد دارد و هم باخت. بعضي وقت‌ها خوب بازي مي‌كني و به قول معروف بعضي وقت‌ها افتضاح هستي.


برگرديم به سؤال اول. ترافيك تهران تو را اذيت نمي‌كند؟ اصلاً در اينجا زندگي كرده‌اي؟
نه، من كه در تهران زندگي نكرده‌ام ولي اين‌طور نبوده كه ترافيك نديده باشم. من در جاهاي مختلف دنيا ترافيك ديده‌ام اما وقتي به تهران مي‌آيم، زياد در ترافيك ‌گير نمي‌كنم چون رفت‌وآمد زيادي ندارم. فقط براي اردوها به تهران مي‌آيم. شب‌ها هم كه كنار خانواده و فاميل هستم، خيابان‌ها زياد شلوغ نيست.


قبل از اينكه به تيم‌ملي بيایي، چه زماني به تهران آمده بودي؟
خيلي وقت پيش. وقتي بچه بودم.


برج ميلاد را از نزديك ديده‌اي؟
نه، فقط عكس‌هايش را ديده‌ام.


امروز مي‌خواهيم به برج ميلاد برويم. در تهران دوست داري معمولاً به كجا بروي؟
خب راستش زياد مهم نيست كجا بروم. دوست دارم كنار خانواده باشم. اين از همه چيز جالب‌تر است. حالا چه بيرون از خانه باشم و چه داخل خانه. فقط دوست دارم در تهران باشم و از بودن در اينجا لذت ببرم.


البته تو خيلي محبوبيت داري. طرفدارانت زياد هستند. وقتي با خانواده بيرون مي‌روي و هواداران سراغت مي‌آيند و مدام مجبوري عكس بگيري و امضا بدهي، اذيت نمي‌شوي؟ البته ما ديده‌ايم كه هميشه لبخند مي‌زني.
اين اصلاً براي من مشكلي نيست. چطوري بگويم، ما يك شغلي داريم كه همه به آن علاقه دارند. هدف اصلي ما در فوتبال خوشحال كردن هواداران است. وقتي آنها خوشحال مي‌شوند ما انرژي مي‌گيريم. موقعي كه بازي داريم از ما خيلي حمايت مي‌كنند. پس من بايد شغلم را درست انجام بدهم. هر وقت مردم خواستند و كارم داشتند، بايد در خدمت‌شان باشم. من و ديگر فوتباليست‌ها.


خبرنگاران چطور؟
(خنده) فرقي ندارد. الان هم كه با شما هستم.


قبول داري زندگي‌ات ناگهان خيلي عوض شد؟ به قول معروف ره صد ساله را يك شبه رفتي. تا چند سال پيش هواداران ايراني تو را نمي‌شناختند اما آمدي و تبديل به يكي از محبوب‌ترين فوتباليست‌هاي ايراني شدي.
بله، از لحاظ فوتبالي عوض شد ولي زندگي‌ام عوض نشده است. در زندگي من هيچ چيز تغيير نكرده است. مردم ايران هر جاي دنيا كه من را مي‌بينند مي‌شناسند. با هم خوش و بش مي‌كنيم و حرف مي‌زنيم. اين در زندگي من چيز جديدي است ولي خود زندگي‌ام تغيير نكرده است.


ارتباط با دوستان قديمي‌ات، رفت و آمدها...
بله، همه چيز سر جايش است. چيزي در زندگي من فرق نكرده است فقط دوستانم خيلي زياد شده‌اند. مثل هواداران عزيز ايراني.


زندگي تو عوض نشده است ولي اين درباره خيلي از بازيكنان ايراني صدق نمي‌كند. شايد نقطه ضعفي كه دارند همين است. وقتي گل مي‌زنند و معروف مي‌شوند، به همان اندازه عوض مي‌شوند. ما بايد به اين بازيكنان حق بدهيم؟ با توجه به اينكه خودت تجربه‌‌اش را داشتي، پاسخ ما را بده.
به نظرم بستگي به خود آدم‌ها دارد. بستگي به رفتار و تربيتي كه دارند. چه محبوب باشي و معروف، چه كسي تو را نشناسد و چه يك كارگر بازار باشي، نبايد فرقي داشته باشد. ببين من اينطوري بزرگ شده‌ام و اين طوري فكر مي‌كنم. ياد گرفته‌ام كه كمتر يا بيشتر از يك آدم نيستم. بايد به همه احترام بگذارم، حتي اگر پایين‌ترين مقام را داشته باشد. حالا اگر كسي در زمين و بيرون از زمين فوتبال به من احترام بگذارد كه ديگر عالي است.


تو در ليگ‌هاي خوبي بازي كرده‌اي.
بله درست است.


نمي‌دانيم، مي‌توانيم اين تفاوت را به نوعي تفاوت ايران با فوتبال اروپا قلمداد كنيم؟
(مكث می‌کند).


البته تو گفتي كه اين به تربيت خانوادگي هم بستگي دارد.
ببين هر دو حرف درست است. نمي‌توان گفت فقط يك دليل دارد. يعني به قول معروف فقط يك نكته نيست. ببين به تربيت و فرهنگ آدم‌ها هم بستگي دارد. اگر در بچگي اين چيزها را به شما ياد داده باشند، در زندگي‌ات هميشه انجام مي‌دهي. وقتي وارد فوتبال مي‌شوي دوباره اين رفتارهاي خوب را ادامه مي‌دهي. حالا مهم نيست، شايد اصلاً خارج از فوتبال باشي. به نظر من بايد در زندگي هميشه چنين رفتاري داشته باشي.


درسي كه تو به خيلي‌ها دادي اين بود كه وقتي آمدي، بعضي‌ها عليه‌ات موضع گرفتند و حرف‌هايي زدند كه واقعاً عجيب بود ولي وقتي برنده شدي، سكوت كردي و تنها گفتي من مخلص همه منتقدانم هستم. آن زمان بهترين موقعيت بود كه جواب‌شان را بدهي. شايد هركس ديگري جاي تو بود اين كار را مي‌كرد ولي تو اين كار را نكردي. اين رفتار براي ما عجيب بود.
يك چيز جالب بگويم بدانيد. روزهايي كه تازه آمده بودم و اين صحبت‌ها مي‌شد... اولاً بگويم هركس يك نظري دارد. فوتبال براي يك نفر نيست، براي همه است. هركس مي‌تواند نظرش را بگويد و ما بايد به آن احترام بگذاريم ولي روزهايي كه اين حرف‌ها زده مي‌شد، من اصلاً چيزي نشنيدم و نديدم چون زياد اهل ديدن برنامه‌ها نيستم. اصلاً تمركزم روي حرف‌هاي بيرون از زمين نبود. روزهايي هم كه موفق بودم دوباره به اين چيزها گوش نمي‌دادم. براي موفقيت يك بازيكن، اول همه چيز بستگي به خودش دارد و بعد تيمي كه در آن بازي مي‌كند. يعني بايد ببيني دور و بري‌هايت چه كساني هستند. چه خوب باشي و چه بد، خيلي‌ها نظرشان را مي‌دهند پس بهتر است كاري را كه صلاح مي‌بيني درست است انجام بدهي. من هميشه در زمين تلاش مي‌كنم كاري را كه مي‌توانم انجام دهم.


كی روش هم دقيقاً رفتاري شبيه رفتار تو دارد. بعد از شكست مقابل ازبكستان در تهران خيلي‌ها گفتند او مربي نيست و بايد برود. سكوت كرد و به مبارزه‌‌اش ادامه داد. روزي هم كه برد، وقتي به او گفتيم شايد الان وقت جواب دادن باشد حتي از منتقدانش عذرخواهي كرد و گفت الان وقت همكاري و پيشرفت است.
همين رفتار درست است.


چه كار كنيم اين رفتار جا بيفتد؟
ببين هر جاي دنيا كه باشي اين رفتار وجود دارد. فوتبال يك شغل خاص است. وقتي نتيجه نگيري اول مربي مقصر است و بعد بازيكنان. در ايران خيلي زود انتقاد مي‌شود براي همين بايد كاري را كه فكر مي‌كني درست است، انجام بدهي. مربي بايد بهترين كار و بهترين سيستمي را كه فكر مي‌كند درست است، در زمين پياده كند و به كسي كاري نداشته باشد. اگر كسي دخالت نكند مربي راحت مي‌تواند كارش را ادامه دهد. ما هم در زمين ۹۰ دقيقه بجنگيم تا وقتي از زمين بيرون رفتيم بگویيم اين نهايت كاري بود كه از دستم برمي‌آمد. نتيجه مهم نيست. برد و باخت در فوتبال وجود دارد. شما بايد فكرت اين باشد كه تلاش مي‌كني، حالا آخرش هر اتفاقي افتاد، افتاد.


تا به حال شده در زمين اينقدر خسته باشي كه بگويي كاش زود بازي تمام شود؟
بله، بازي‌هايي كه جلو هستيم.


منظورمان تنفر داشتن از يك بازي است.
ببين بعضي بازي‌ها هست كه دوست داري زود تمام شود. من معمولاً وقتي جلو هستيم اين حرف را مي‌زنم و مي‌گويم كاش بازي زود تمام شود ولي در بازي با كره‌جنوبي خيلي دعا مي‌كردم كه بازي زود تمام شود.


(خيابان‌هاي اطراف را به رضا نشان مي‌دهيم تا يك سؤال بپرسيم) اين خيابان‌ها را مي‌بيني؟ شب بازي ايران و كره‌جنوبي تمام اين خيابان‌ها قفل بود. مردم شادي مي‌كردند و باورشان نمي‌شد به جام‌جهاني‌ رفته‌ايم. از اين جوّ خبر داشتي؟
من يك چيزهايي شنيدم. ببين هر جاي دنيا كه مي‌روم، وقتي با ايراني‌ها حرف مي‌زنم يك خاطره شيرين از لحظه گل و بعد از بازي، برايم تعريف مي‌كنند. مي‌گويند كه پس از بازي چه داستان‌هايي داشتند، كجا بودند و كجاها رفتند. مثل همين حرفي كه شما مي‌گويید. اينكه اين خيابان‌ها شلوغ بود. من در سوئد كه با ايراني‌ها حرف مي‌زدم همين حرف‌ها را مي‌زدند، يا در استراليا. هر كدام يك خاطره شيرين از گل من داشتند. مي‌گفتند كه كجاها بودند. هركس براي من داستان خودش را تعريف مي‌كند و خاطره خودشان را دارند. اين براي من خيلي شيرين است.


از نظر ما آن گل، يك گل نبود. تو با گلي كه زدي يك ملت را در اين جنگ برنده كردي. مي‌خواهم به تو بگويم كه اين گل براي ما بسيار باارزش‌تر از يك گل شد. خودت شايد بعدها ارزشش را بفهمي.
هميشه گل زدن خوب است. من لذت مي‌بردم. يعني وقتي شما در زمين گل مي‌زني يك حس خاصي دارد ولي راستش را بگويم من وقتي گل زدم چيز زيادي نمي‌دانستم. گفتم اين هم يك گل است مثل گل‌هاي ديگر ولي راستش اين حرف‌ها را مي‌شنوم و داستان‌هايي كه مردم مي‌گويند، تازه دارم مي‌فهمم كه آن گل با بقيه گل‌ها چه فرقي داشت. چون فكر می‌كنم در بازي با قطر هم گل حساسي زدم. اگر آن بازي را نمي‌برديم، بازي با كره تشريفاتي مي‌شد.


لحظه‌اي كه آن گل را زدي، يادت هست؟
من وقتي گل را زدم هيچي متوجه نشدم. فقط شادي كردم. مثل گل‌هاي ديگر بود ولي حالا تازه دارم مي‌فهمم آن گل چه بود...


در اين لحظه به ورودي برج ميلاد مي‌رسيم. دوربين خاموش مي‌شود. نگهباني كه جلوي در ورودي ايستاده، به محض ديدن رضا قوچان‌نژاد مي‌گويد: «آقارضا به من اجازه مي‌دهي يك عكس يادگاري با تو بگيرم؟» كه رضا هم سريعاً پاسخ مثبت مي‌دهد و از اينجا قصه ورود ما به برج آغاز مي‌شود. اول كار هركس كار خودش را مي‌كند، ما عكس‌هايمان را مي‌گيريم و تك و توك آدم‌هايي كه آنجا هستند، كار خودشان را مي‌كنند اما رفته رفته سر و كله طرفداران رضا پيدا مي‌شود. يكي از كاركنان برج مي‌گويد: «من سرم در كارم بود كه بچه‌ها گفتند قوچان‌نژاد آمده است. حالا آمديم كه او را از نزديك ببينیم. در عرض چند دقيقه رضا مجبور مي‌شود نزديك به ۳۰، ۴۰ عكس يادگاري بگيرد و در اين لحظات گپ كوچكي مي‌زنيم.


رضا تجربه اولت در برج ميلاد چطور بود؟
خيلي خوب بود ولي به من قول ناهار برج را داده بودي! ‌چي شد؟! (خنده)
مهمان ما.


نه بابا شوخي كرديم. من دلم ساندويچ مي‌خواهد!
يك نكته‌اي. الان خيلي از مردم به تو نگاه مي‌كنند. حالا بعضي‌ها جلو آمدند و عكس گرفتند. تو خودت اين نگاه‌ها را احساس مي‌كني.


ببين من الان تمركزم روي شما دوتاست (خبرنگار و عكاس) سعي مي‌كنم تمركزم را روي شما حفظ كنم! (خنده)


در زمين فوتبال هم همين‌طوري هستي، درست است؟
معلوم است. در زمين من اصلاً صدايي نمي‌شنوم جز صداي همبازي‌هايم. بازيكن در زمين بايد فقط تمركزش روي بازي باشد. من كه اصلاً حواسم به دوروبر نيست.


در بازي با كره چطور؟
آنجا كه صداي ايراني‌ها را مي‌شنيدم.
(در اين لحظات دوباره هواداراني سراغ رضا مي‌آيند. يكي از آنها مي‌گويد گل به كره‌جنوبي‌‌اش را هيچ‌گاه فراموش نمي‌كند. او با حرارت يكي از آن خاطرات را براي رضا تعريف مي‌كند: «من در مشهد بودم. رفته بودم زيارت. در حرم دعا كردم كه تيم‌ملي برنده شود. وقتي گل را زدي من را ديوانه كردي. نمي‌توانم بگويم در مشهد چه خبر بود. مردم همه خوشحال...» در اين لحظه پسر كوچكي كه نزديك به ۱۰ سالش است سراغ رضا مي‌‌آيد. وقتي عكس مي‌گيرد از او مي‌پرسيم كدام گل رضا را دوست داري؟ مكثي مي‌كند و مي‌گويد: «گل به ژاپن» (همان گل به كره‌جنوبي).
عكاس برج كه نزديك ماست، مي‌گويد: «عجب موقع خوبي آقا‌رضا را آورديد» كه رضا مي‌پرسد چرا؟ او هم پاسخ مي‌دهد: «چون اگر شب مي‌آمدي روي پاهايت راه نمي‌رفتي. مردم تو را دست به‌ دست مي‌چرخاندند!» رضا در اين لحظه لبخندي مي‌زند و ما آرام آرام به لحظات پاياني عكاسي در كنار برج مي‌رسيم.


رضا، برج مورد پسند واقع شد؟
(خنده) خيلي قشنگ است.


البته تو برج‌هاي بهتر از اين ديده‌اي.
نه برج ميلاد هم خيلي قشنگ است. فقط اجازه چتربازي نمي‌دهند؟ چون من برج‌هايي ديده‌ام كه به مردم اجازه مي‌دهند با چتر از بالايش بپرند.


نه اينجا چنين اجازه‌اي نمي‌دهند. رضا اينكه كودكان هم تورا مي‌شناسند چه حسي دارد؟
خب حس خوبي است. اين وظيفه ما را سنگين‌تر مي‌كند. يعني بايد در آينده آماده‌تر از اين باشيم.


رضا فكر مي‌كني اگر به ايران بيايي، دوست داري در چه تيمي بازي كني؟
فعلاً كه در خارج از ايران بازي كنم ولي اگر بيايم مي‌روم ابومسلم.


واقعاً چرا فوتبال مشهد موفق نمي‌شود؟
چون بايد يك نفر باشد كه اين فوتبال را به خوبي ساپورت كند. اين هم كار آساني نيست. مردم در مشهد به فوتبال علاقه زيادي دارند ولي كار كردن در آنجا سخت است. قابل مقايسه با تهران نيست.
(آخرين دسته از طرفداران رضا مي‌آيند و عكس مي‌گيرند تا قصه ما در كنار برج به پايان برسد و راهي رستوراني در طبقه همكف برج شويم تا ناهار در كنار هم باشيم).


رضا ناهار چطور بود؟
عالي. واقعاً خوشمزه بود.


به ساندويچ ايراني علاقه زيادي داري.
بله، كلاً استثنايي است. اين ساندويچي كه الان خورديم همه چيز داشت. از سالاد بگيريد تا كالباس و جوجه و همه چيز. خيلي خوشمزه بود. با سس قرمز هم لذت زيادي داشت.
اين ماجراي علاقه تو به سس قرمز چيست؟ اخيراً هم عكسي با اين سس‌هاي قديمي در فضاي مجازي گذاشتي.
بله، من در بچگي عاشق اين سس‌ها بودم. وقتي به مشهد رفتم خانواده‌ام يكي از اين سس‌ها را به عنوان هديه براي من آوردند. ببين در دنيا مثل پيتزاي ايراني هم پيدا نمي‌شود، باور مي‌كنيد؟ مي‌گويند پيتزا فقط پيتزاي ايتاليايي ولي واقعاً پيتزاي ايراني خوشمزه‌ترين است.


از بين غذاهاي ايراني چه غذايي را دوست داري؟
هيچي آبگوشت نمي‌شود.


با دوغ مي‌خوري و بعدش هم كه مي‌خوابي.
(خنده) من آبگوشت را با نوشابه مي‌خورم. ببين مي‌توانم هر روز آبگوشت بخورم.


كله پاچه چطور؟ اهلش هستي؟
خيلي وقت است كه كله پاچه نخورده‌ام. بچه بودم خوردم ولي بين غذاهاي ايراني آبگوشت و استانبولي واقعاً عالي است. اين دو تا غذاي مورد علاقه‌ام هستند.


آشپزي بلدي؟
اصلاً.


اتفاقاً تو كه مدام شهر عوض مي‌كني بايد آشپزي بلد باشي.
من اصلاً استعداد آشپزي ندارم.


در گلزني استعداد داري؟
در فوتبال يك كارهايي مي‌كنم ولي براي غذا خوردن بيشتر بيرون از خانه و در رستوران هستم. اينطوري راحت‌تر است. ولي اگر آبگوشت و استانبولي ياد بگيرم هر روز درست مي‌كنم.


در اروپا غذاي چه كشورهايي خوب است؟
من ايتاليا و فرانسه را به ديگر جاها ترجيح مي‌دهم.


پس به شكمت خوب مي‌رسي.
(خنده) بايد خوب برسيم!


در تيم‌ملي چه كسي بيشتر از همه غذا مي‌خورد؟
اگر اسمش را بگويم ناراحت مي‌شود پس بهتر است نگويم.


تو هم با او رقابت مي‌كني؟
نه بابا. من خوب به خودم مي‌رسم ولي زياد غذا نمي‌خورم. من دوست دارم از غذا خوردن لذت ببرم.


براي همه دستپخت مادر از همه چيز بهتر است.
آفرين، عجب حرفي زدي.


ولي تو كه در خانه نيستي.
(آهي مي‌كشد) ولي با اسكايپ به مادر زنگ مي‌زنم و مي‌گويم ‌چي مي‌خوري؟ بگذار نگاه كنم.


از بخش فان مصاحبه خارج مي‌شويم تا دوباره به سؤال‌هاي جدي برسيم. چند بازيكن تيم‌ملي در محفلي دوستانه برايمان تعريف مي‌كردند كه رضا قوچان‌نژاد در روزهاي اول اخمو بود و با چند تكل بد، يخش را آب كردند. بحث را از همين جا با رضا، از سر مي‌گيريم...


رضا روز اول تمرين گويا خيلي اخمو بودي و بچه‌ها فكر مي‌كردند آدم مغروري هستي.
اتفاقاً هركس با من آشنا مي‌شود فكر مي‌كند اخمو هستم. فكر مي‌كنند من آدمي هستم كه خودم را مي‌گيرم ولي وقتي شما تازه‌ وارد يك جمع مي‌شويد بايد اول اطراف‌‌تان را نگاه كنيد. نه اينكه خجالتي باشم اما بايد ببينم كه دوروبري‌ها چطور هستند. من آن زمان تازه به تيم‌ملي آمده بودم. هدفم اين بود كه تلاش كنم و كارم را انجام بدهم. دوست داشتم خودم را در زمين نشان بدهم. بيرون از زمين رابطه خاصي با بچه‌ها نداشتم. از خود آقاجواد (نكونام) بپرسيد كه وقتي با من آشنا شدند گفتند كه تو اصلاً مغرور نيستي.


ظاهراً بچه‌ها چند بار هم تو را زدند.
راستش را بخواهي خودم اين را شنيده‌ام. چند باري مي‌خواستند در تمرين من را بزنند چون فكر مي‌كردند من مغرورم ولي واقعاً اين‌طوري نبود. مي‌گفتند اخمو هستم. راستش اوایل يك مقدار غريبه بودم و تا جا بيفتم زمان برد.


اولين نفر با چه كسي دوست شدي؟
اشكان دژاگه هم آن موقع تازه آمده بود. چند اردو پيش از من دعوت شده بود. خيلي زود با اشكان رفيق شدم ولي الان با همه بچه‌ها دوست و رفيق هستم.


كارلوس كی روش نقش مهمي در حضور تو در تيم‌ملي داشت. آيا پيش از اينكه بيايي، حرف‌هاي خاصي درباره جوّ تيم‌ملي يا جوّي كه در ايران وجود دارد، شنيده بودي؟
من يك‌سري چيزها شنيده بودم ولي دوست داشتم بيايم. قبل از اينكه با كروش حرف بزنم، بعضي از دوروبري‌هايم چيزهاي منفي درباره فوتبال ايران يا كشورمان مي‌گفتند. بعد كه كروش آمد و مدتي با هم در تماس بوديم، او از بازي‌ام خوشش آمد. يك روز سؤال كرد كه دوست داري براي تيم‌ملي ايران بازي كني كه من گفتم برايم افتخار است، همين امروز دوست دارم براي تيم‌ملي بازي كنم. وقتي آمدم ايران ديدم داستان‌هايي كه برايم تعريف كردند، اين‌طور نيست. وضعيت تيم‌ملي و اجتماعي ايران آن شكلي نيست كه بعضي‌ها فكر مي‌كنند و يا بد مي‌گويند. با چشم خودم ديدم كه همه چيز برعكس است. از روز اول خيلي خوش گذشت و من زود راه افتادم. دو سه ماه اول كمي سخت بود، مخصوصاً روزهايي كه اجازه نداشتم براي تيم‌ملي بازي كنم.
كی روش هم در مصاحبه‌اي گفت بعضي‌ها دوست نداشتند تو براي تيم‌ملي بازي كني.
من چند سفر همراه تيم‌ملي بودم و بازي نكردم. در سفر لبنان، مجارستان و يك سفر هم به تهران. چند جاي ديگر هم بود كه بازي نكردم. دو، سه ماه طول كشيد تا مشكلم حل شود. به اردو مي‌آمدم ولي اجازه بازي نداشتم. سختي‌هايي بود كه گذشت و تمام شد.


اولين گل ملي‌ات را يادت هست؟
به لبنان بود. در ورزشگاه آزادي. مقدماتي جام ملت‌ها. بازي را ۵ بر صفر برديم. دو گل من زدم؛ سه گل هم آقاجواد.
آمار گلزني‌هايت در برهه‌اي خيره‌كننده بود. اصلاً دنبال آمار و اين جور چيزها هستي؟
به آمار توجه دارم ولي برايم خيلي مهم نيست. فقط دوست دارم تعداد بازي‌ها و گل‌هاي ملي‌ام زياد باشد.


دايي ۱۲۰ گل ملي دارد...
او كه خيلي گل زده است.


فكر مي‌كني يك روز بتواني به اين ركورد برسي؟
نه بابا، غيرممكن است. رسيدن به ركورد دنيا خيلي سخت است.


در دنيا هم فعلاً كسي نيست ركورد او را بزند.
تا الان هم اتفاق نيفتاده است. غير از دايي كسي نزديك به اين ركورد هم نشده است. كلاً يك ركورد استثنايي است. كسي هم نمي‌تواند آن را بشكند.


اتفاقاً علي دايي هميشه ديد مثبتي به تو دارد.
مثلاً چه چيزهايي مي‌گويد؟


چند باري درباره آن گل به كره‌ات حرف زد. او معتقد است تو مهاجم موقعيت‌شناس و تيزهوشي هستي.
افتخار مي‌كنم كه يكي مثل علي دايي از من تعريف كرده است.


هيچ مي‌دانستي در دوران حضور در پرسپوليس دوست داشت تو را به اين تيم ببرد؟
واقعاً؟ من نمي‌دانستم.


اگر در پرسپوليس مي‌ماند شايد با خودت حرف مي‌زد.
اتفاقاً يك ماه قبل ايشان را در بازي با تيم دوستانه ۹۸ در مشهد ديدم. بعد از سال‌ها ايشان را از نزديك ديدم.


صحبت خاصي داشتيد؟
در حد سلام و عليك و احوالپرسي. براي خودم خيلي جالب بود كه توانستم دايي را از نزديك ببينم. قبل از اين فقط دايي را در تلويزيون ديده بودم. بازي‌هايش را تماشا مي‌كردم ولي او را از نزديك ديدم و برايم افتخار بود.


مي‌گويند در همان مسابقه رهبري‌فرد و هاشمي‌نسب كه سفت بازي مي‌كنند، سراغ تو هم آمدند.
ببين بعضي‌ها عادت دارند سفت بازي كردند. بايد همان‌طور كه دوست دارند بازي كنند اما آن‌طور نبود كه من را بزنند.


كدام گل ملي‌ات را بيش از همه دوست داري؟
خب حساس‌ترين گلي كه زدم همان گل به كره‌جنوبي بود.


دو گل مهم هم زدي كه تحت‌الشعاع اين گل قرار گرفتند. گل بازي با قطر و همين‌طور مقابل عراق در جام ملت‌ها كه البته بازي را باختيم.
درست است. من چند گل حساس ديگر هم زده‌ام ولي از همه حساس‌تر همان گل به كره بود. به نظر من گل، گل است. هر گل هم شادي خاص خودش را دارد ولي گل بازي با عراق هم خيلي حساس بود ولي متأسفانه سوخت چون اوت شديم. آن بازي براي ما دردناك بود. حق ما بيشتر از اين بود. بدشانسی سراغمان آمد، داور هم آن‌طوري عمل كرد و بازي را باختيم.


***
بعد از گلي كه به قطر در مقدماتي جام‌جهاني‌ زدم، شادي‌ام دليل داشت. به سمت دوربين رفتم و گلم را به دوستم تقديم كردم. آن شب، شب عروسي‌‌اش بود و مي‌خواستم اين گل هديه من به او باشد.


فعلاً قصدي براي بازگشت به ايران ندارم. در آخرين سال‌هاي بازيگري‌ام به ايران مي‌آيم.
در ۷ بازي الكويت ۸ گل زدم اما رفتند و بازيكن جديدي جاي من گرفتند. اين بازيكن كه اصلاً برايشان بازي نكرد. از آن‌طرف بعد از پايان فصل همچنان بهترين گلزن الكويت بودم.


نمي‌دانم دقيقاً چند گل ملي زده‌ام. فكر كنم بين ۱۲ تا ۱۵ تا. اميدوارم هميشه براي تيم‌ملي گل بزنم چون دوست دارم مردم را خوشحال كنم.




۱۶ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۳:۰۶





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نامه نیوز]
[مشاهده در: www.namehnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 92]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


ورزش

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن