تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835039718
داستان عکس؛ قصه تلخ میرزایی و چراغی
واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: شنبه ۹ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۶:۴۰
این دو قصه را بخوانید. وقت زیادی از شما نمیگیرد. فقط ببخشید که تلخ است. 1- سوم اردبیهشت سال 91 است. ساکنان خیابان یاسمی در محله آرارات با 137 تماس گرفتهاند و میگویند کوچه بوی گند گرفته است. «جواد میرزایی» مامور میشود که برود ببیند ماجرا چیست. وقتی به محل میرسد میبیند که یک ماشین لجنکش، محموله بدبویش را داخل جوی آب خالی میکند. این محمولهها را باید 40 کیلومتر بیرون شهر تخلیه کنند. جواد میرزایی میرود نزدیک تا مدارک شناسایی راننده را بگیرد و علت کارش را بپرسد. راننده میخواهد فرار کند که جواد خود را به کامیون میرساند و روی رکاب میایستد. راننده هم با قفل فرمان، محکم به سرش میکوبد. جواد میافتد و به کما میرود. بعد از اعلام مرگ مغزی، اعضای بدنش را اهدا میکنند و در قطعه نامآوران بهشت زهرا (س) دفن میشود. دختر 4 ساله جواد ایستاده و دفنشدن پدر را تماشا میکند. 2- 16 مرداد 93 است. صبح پنجشنبه، علی چراغی و پسرش ابوالفضل، سوار بر وانت میروند به سمت بزرگراه شهید باقری در شرق تهران؛ جایی که قرار است آهنآلات و ضایعات یک ساختمان را بنا به دستور صاحبکارش، بار بزنند. ساعت 9:30، خیابان 196 غربی، سر نبش خیابان ایزدپناه مشغول بارزدن هستند که یک مزدا 2000 دوکابین با چراغ گردان و چهار مامور شهرداری سر میرسد. به علی چراغی میگویند بدون مجوز در حال خرید و فروش ضایعات هستی و به همین دلیل باید ماشینت برود پارکینگ. او سعی میکند توضیح دهد که دورهگرد خریدار ضایعات نیست و فقط راننده یک پیمانکار تخریب است که کارش جابهجایی این خرت و پرتهاست. صداها بالا میرود. علی با 110 تماس میگیرد و شروع میکند به آدرسدادن. همزمان همگی درگیر میشوند. در این گیر و دار، آخرین ضربه را «محمد» میزند. او یکی از مامورهاست. علی آسیب میبیند و اینجا چراغی تمام میشود. مامورها خیال میکنند فیلم بازی میکند اما کمکم که میبینند تکاننخوردنش جدی است، میپیچند به بازی. ابوالفضل، ایستاده و تمامشدن پدر را تماشا میکند. این دو ماجرا، دو روی یک سکه هستند؛ سکه نظمبخشی به این شهر درندشت. اما نتیجه این تلاش برای سر و سامان دادن به شهر چه بوده است؟ اینکه حداقل چهار خانواده بدبخت شدهاند و تازه نظمی هم برقرار نشده است. این ماجرا ادامه دارد. روزانه دهها و صدها نوع از این درگیریها در شهر اتفاق میافتد. همین چندی پیش، معبربانان میدان هفتتیر هدف حمله دستفروشها شدند، آن هم با چاقو. خدا رحم کرد که کسی نمرد. معبربانان بدون هیچ بیمه، آینده و امنیتی از طرف پیمانکاران به کار گرفته میشوند و هر بلایی سرشان بیاید یا هر بلایی سر هر کس بیاورند، نه حامی دارند و نه ناظر. یا مثل محمد، ضارب علی چراغی گرفتار خشونت و ندانمکاریشان میشوند یا مثل جواد میرزایی یا آن دیگری که قطع نخاع شده و گوشه خانه افتاده، محکومند به نیستی و فنا. این ماموران میخواهند لقمهای نان ببرند سر سفره زن و بچهشان. آن دستفروشها و ضایعاتیها هم به همین نیت از خانه بیرون میآیند. بدبختی همین است که تقریبا همه حق دارند. اما چرا ملاقات این دو طایفه گاه خونین میشود؟ ماجرا ساده است. برخی ماموران، آموزشهای لازم را ندیدهاند و از استانداردهای لازم برای گزینش و استخدام به عنوان یک مامور اجرای قانون، فقط به قدرت بدنی، جثه یا حتی روابطشان با فلان کارمند ردهچندم توجه شده است. آنها نه حقوق خودشان را میدانند که مثل ضارب چراغی، خود و زندگی و خانوادهشان را نابود نکنند و نه از حقوق کسانی که باید با آنان برخورد کنند سر در میآورند. عصبانیت، سختی کار، بیمهنبودن، ناامنی شغلی و هزاران بدبختی دیگر را هم بگذارید کنار همه اینها که این موارد، هر دو گروه را تهدید میکند و فقط مختص ماموران نیست. وقتی چنین شرایطی حاکم است، طبیعی است که این ماموران و دستفروشان نمیتوانند نانشان را بدون درد و خونریزی درآورند. امروز همسر جوان علی چراغی دو بچهمدرسهای، یک دختر دانشجو و یک دختر خردسال را با هزار مصیبت به دندان میکشد. قول دادهاند به او خانهای بدهند که حالا فعلا معلوم نیست چه میشود. از آنطرف، ابوالفضل چراغی درس را رها کرده و در خیابان میوه میفروشد و دقیقا در همان چرخه درگیری و کشمکشی کاسبی میکند که پدرش را از او گرفت. به همسر جواد میرزایی هم در شهرداری کار دادهاند تا شکم خود و دختر کوچکش را سیر کند. خانواده محمد در بیم و امید قصاص یا گرفتن رضایت، مسیر خانه تا زندان رجاییشهر را زندگی میکنند و خانواده ضارب میرزایی هم احتمالا همین وضع را داشتهاند. فرض کنیم اصلا هیچکدام از اینها نبود. با آن دو تصویر که در ذهن آن دو کودک است چه میتوان کرد؟ تصویری که نه فقط بازتاب یک مرگ ساده که اسباب نفرت از شهری است که شکوه پدرداشتن را از آنان گرفته است. شاید تدبیری عاقلانه باید تا آخر قصه «میرزایی»ها و «چراغی»ها اینقدر تلخ نباشد. داوود قهردار - عکاس ایسنا - گوشههایی از حاشیههای دو روی سکه ساماندهی شهر را به تصویر کشیده که در گزارشی با عنوان «نظم خونین» منتشر شده است. باشد که تصمیمگیران و تصمیمسازان، تکتک این عکسها را با دقت ببینند و با نیمنگاهی به گذشته، راه حل صحیح را برای آینده بیابند. این راهحل میتواند تدوین یک آییننامه و قانون شفاف در کنار فرهنگسازی و آموزشهای لازم باشد. به نظر میرسد کار چندان پیچیدهای نیست. ایسنا - حسامالدین قاموس مقدم
همسر و دختر جواد میرزایی بر سر مزار جواد
به همسر میرزایی در شهرداری کار دادهاند
خانواده علی چراغی چشمانتظار خانهای که به آنان وعده دادهاند
ابوالفضل فرزند بزرگ علی چراغی در خیابان میوه میفروشد
پدر و مادر سالخورده و بیمار محمد، ضارب علی چراغی، در بیم و امید قصاص یا گرفتن رضایت
دستفروشان و معبربانان میخواهند لقمهای نان دربیاورند
چرا ملاقات این دو طایفه گاه خونین است؟
انتهای پیام
کد خبرنگار:
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[مشاهده در: www.isna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 61]
صفحات پیشنهادی
داستانهای فولکلور«بابایار» منتشر شد/ قصهها را بهروز کنیم
داستانهای فولکلور بابایار منتشر شد قصهها را بهروز کنیم شناسهٔ خبر 2761183 - چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۶ ۳۶ فرهنگ > کتاب بابایار از حمدرضا یوسفی نوجوانان را با قهرمانان اسطورهای ایرانزمین آشنا میکند نویسنده در این داستان به بازآفرینی افسانهها و قصههای فولکلوریک پرداستان عکس؛ خطکشی مخصوص مرغابی!
سهشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۱ ۱۱ اسمش را چه میشود گذاشت توسعه پایدار یا احترام به حقوق تمام موجودات زنده برای زندگی در کنار هم فعالان فضای مجازی در انگلستان اسمش را گذاشتهاند کمپین مشترک شدن فضا #sharethespace تلاشی برای اینکه همه مردم متوجه شوند که چون شهر را وسط طبیعت پهنقصه تلخ مادر بی سر در دل جنگل/ مادرانی که بیگناه قربانی شدند
مهر گزارش می دهد قصه تلخ مادر بی سر در دل جنگل مادرانی که بیگناه قربانی شدند شناسهٔ خبر 2759581 - دوشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۰ ۳۷ استانها > مازندران ساری - جنگل هم از این گناه شرمش گرفته خدیجه در حالی قربانی شیطان صفتان شد که صدای جیک جیک گنجشک ها بلند شده بود و طاقت درختان نیداستان عکس؛ رقص نور در سیدنی
دوشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۲ ۲۶ شب یعنی تاریکی و خیابانهای خلوت مگر اینکه درست این موقع سال در سیدنی پایخت ساحلی استرلیا باشید که جشنواره نور در آن برگزار میشود جشنواره هنری نور که هر سال در ماههای می و ژوئن برگزار میشود 18 شب را متفاوت میکند ترکیبی از نور بازی اجراهایداستان تلخ مردم و شیر آب
چهارشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۴ ۰۰ وضعیت بحران آب در برخی استانهای کشور در وضعیت قرمز قرار گرفته و استان همدان نیز از این قاعده مستثنی نیست به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه همدان کاهش نزولات جوی از یک سو ندادن حقآبه برداشتهای بیرویه آبهای زیرزمینیفرار از چنگ جریان شکافنده مرگ / باز هم دریا و قصه تلخ هرساله
فرار از چنگ جریان شکافنده مرگ باز هم دریا و قصه تلخ هرسالهآمار تکاندهنده پزشکی قانونی مازندران از غرق شدن 97 نفر از هموطنان ما در سال 93 نشان از لزوم توجه جدی متولیان دریا در مازندران و کشور به این موضوع را دارد به گزارش خبرگزاری فارس از ساری با گرم شدن هوا و نزدیک شدن به ایقصه تلخ معادن خراسان جنوبی؛ خام فروشی تا کمبود سرمایه
چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۱ ۴۸ نبود مواد خام اولیه برای صنایع تبدیلی و هزینههای بالای راهاندازی این صنایع سبب شده که سرمایهگذاران تمایلی برای سرمایهگذاری در این زمینه نداشته باشند و به سمت خام فروشی مواد معدنی پیش رویم به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه خقصه تلخ تبریز از اینجا شروع شد +عکس
اخراج آندرانیک قصه تلخ تبریز از اینجا شروع شد عکس به گزارش سرویس کشکول جام نیوز قصه دقیقا از همین لحظه شروع شد آغازی برای قهرمانی سپاهان و پایان لیگ چهاردهم و رویاهایش برای تراکتورسازان اگر آندو در این صحنه شیطنت نمی کرد و اگر فغانی کارت دوم را از جیبش خارج نمی کردقلعهنویی ـ استقلال؛ داستان تلخ جدایی؟
قلعهنویی ـ استقلال داستان تلخ جدایی امیر قلعهنویی روزگاری محبوب ترین مربی در نزد هواداران استقلال بود مربی ای که چند قهرمانی برای آبی های تهرانی به ارمغان آورد و البته یک رکورد ویژه هم داشت نباختن در دربی به گزارش "ورزش سه" او اما حالا درصد زیادی از هوادارانش راخودکشی؛ قصه تلخ و تراژیک مردمان قرن هیاهو و تکنولوژی /پای دردودل بیمارانی که در خودکشی ناکام ماندند
خودکشی قصه تلخ و تراژیک مردمان قرن هیاهو و تکنولوژی پای دردودل بیمارانی که در خودکشی ناکام ماندند در دنیایی که انسانهایش چنین حریصانه برای زنده ماندن و زندگی کردن میجنگند در جهانی که آدمهایش این چنین ولع زیستن دارند چه بر سر انسانی میآید که به راحتی از حق خود برای زندگی کرآخرین وضعیت پرونده «میرزایی حکمتی» |اخبار ایران و جهان
آخرین وضعیت پرونده میرزایی حکمتی وکیلمدافع امیر میرزاییحکمتی اظهار امیدواری کرد که تقاضای آزادی مشروط موکلش پذیرفته شود کد خبر ۵۰۱۵۴۵ تاریخ انتشار ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۲ ۴۱ - 19 May 2015 وکیلمدافع امیر میرزاییحکمتی اظهار امیدواری کرد که تقاضای آزادی مشروط موکلش پذیرفته شومجموعه داستانهای عاشورایی آیینه رونمایی شد
مجموعه داستانهای عاشورایی آیینه رونمایی شد قصه و پاراگراف دو نکته مهم در داستان نویسی بوده بطوری که در روایات تلفیقی باید پیشینه افراد را مد نظر قرار داد به گزارش خبرنگار قرآن و عترت باشگاه خبرنگاران حاضر در محل در آیین رونمایی از مجموعه داستانهای عاشورایی آیینه حجتتوضیح درباره پرونده «میرزایی حکمتی»
توضیح درباره پرونده میرزایی حکمتی وکیلمدافع امیر میرزاییحکمتی اظهار امیدواری کرد که تقاضای آزادی مشروط موکلش پذیرفته شود خبرگزاری ایسنا وکیلمدافع امیر میرزاییحکمتی اظهار امیدواری کرد که تقاضای آزادی مشروط موکلش پذیرفته شود سیدمحمود علیزادهطباطبایی درباره آخرین وضعیت پرونقصه های بنی اعتماد راوی دغدغه های بزرگ است
قصه ها ی بنی اعتماد راوی دغدغه های بزرگ است هر چند که در فرم هنری فیلم قصه ها ی رخشان بنی اعتماد گام بلندی در سینمای ایران نیست اما دغدغه های بزرگی دارد عمده ی حرف هایی که می توان در مورد "قصه ها" زد در رابطه با فیلمنامه و داستان آن است قصه ها فارغ از سینمای م"قصه ها"ی بنی اعتماد راوی دغدغه های بزرگ است
هر چند که در فرم هنری فیلم قصه ها ی رخشان بنی اعتماد گام بلندی در سینمای ایران نیست اما دغدغه های بزرگی دارد عمده ی حرف هایی که می توان در مورد قصه ها زد در رابطه با فیلمنامه و داستان آن است قصه ها فارغ از سینمای ما نیست پس نمی توان خیلی در مورد مسایل فنی آن حرف زد هرداستان مرگ ماهي ها در كيش چه بود؟
داستان مرگ ماهي ها در كيش چه بود تاریخ انتشار سه شنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۴ ساعت ۱۶ ۲۶ اخبار انتشار يافته درخصوص تلفات ماهيها در سواحل كيش بزرگ نمايي شده است و اين تلفات بيشتر از ۳۰۰ كيلو ماهي غيرخوراكي از گونه ساردين ماهيان نبوده است دكتر سيدعلي سيفي رئيس اداره دامپزشكي جزيتصاویر/ داستان خواني رحماندوست براي كودكان كار
تصاویر داستان خواني رحماندوست براي كودكان كار جمعيت امداد دانشجويي امام علي ع با همكاري كتابخانه ملي ايران برنامه فرهنگي صحبت خوبان ويژه كودكان كار و بي سرپرست را برگزار كرد آفتاب اين برنامه هر ماه در دو نوبت در كتابخانه ملي ايران برگزار خواهد شد براساس اين گزارش در اين برنا-
گوناگون
پربازدیدترینها