واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: عراقيهايي كه ناكام ماندند
25 فروردين 1365 بود كه وقتي صبح زود از خواب بيدار شدم، روانه سربندر شدم. سربندر يكي از شهرهاي آبادان است. فاصله سربندر تا آبادان 75 كيلومتر و آبادان تا اروند كنار هم حدوداً 75 كيلومتر است. از سربندر به وسيله قطار شن و ماسه آورده ميشود و براي آوردن مخلوط رودخانهاي به اروندكنار رفتيم. از معدن خاك اروندكنار، جهت اتمام مأموريتمان به پل اروند كنار رفتيم و جاده را خاكريزي كرديم. سنگر ما هم در ساختمان شهرداري اروندكنار قرار داشت. ساعت حدوداً سه و نيم بعدازظهر بود كه آمدم تا چايي بنوشم، اما امان از دست اين مگسها و پشهها. شب بود كه بچههاي گيلان از فاو برگشتند و مهمان ما شدند. دمشان گرم، روحيه آنها خيلي عالي بود. روز 29 فروردين سال 65 بود كه از صبح تا ساعت 10 براي ايجاد خاكريز با بچهها فعاليت داشتيم. قرار بود تا ساعت 2 بعدازظهر ماشينها را با كشتيهاي مخصوصي به آن طرف اروند، يعني فاو ببريم و براي مدتي در آنجا كار كنيم. ساعت يك بود كه ناهار خورديم و آماده حركت بوديم كه به ما اطلاع دادند ساعت 12 شب به سمت فاو خواهيم رفت. فرداي آن روز، به دليل اينكه شب قبل براي بردن ماشينهايمان به فاو تا ساعت 5 صبح، روي رودخانه اروند كنار (شط العرب) داخل بارچ (كشتي) فعاليت ميكرديم تا ساعت 10 صبح خواب بوديم. ساعت 10كه از خواب بيدار شديم به سمت فاو رفتيم، تا ادامه كارهايمان را انجام دهيم. قرار شد كه جاده اصلي فاو به پل اروند را بسازيم. ناهار را در فاو كنار رودخانه خورديم. تا ساعت پنج كار كرديم. بعد از ساعت پنج غروب براي تفريح به داخل آب رفته و خودمان را به روي كشتي يوناني كه ظاهراً براي عراقيها بار ميبرده و بچههاي ايراني آن را زده بودند و به گل نشسته بود همراه با بچهها داخل كشتي رفتيم و قسمتهاي مختلفش را ديديم. خيلي جالب و ديدني شده بود. فرداي آن روز به علت مشغله زياد، صبحانه مان را سر پايي خورديم. قرار بود براي خاكريزي جاده آن طرف اروند برويم. خلاصه با قايق رفتيم وكار را شروع كرديم. حين كار عراقيها حمله كردند، اما ناكام ماندند. امروز دوشنبه اول ارديبهشت ماه 1365 است، صبح زود سر و كله هواپيماهاي عراقي بالاي اروند پيدا شد. ما هم به سنگرها پناه برديم. هواپيماها پس از بمباران كردن فاو و كنار اروند، به خاك خودشان بازگشتند. پس از رفتن هواپيماها به سمت اروند رفتيم كه وسط آب بچهها متوجه بوي گازهاي شيميايي شدند. همراه با چند تن از بچهها رفتيم آن طرف آب، بمب شيميايي انداخته بودند. ماسك زديم و با قايق براي استراحت به اروند كنار رفتيم. بعدازظهر هم به منطقه پايين شهرك فاو رفتيم. هنوز بوي گاز خردل ميآمد. ما با محل انفجار بمب شيميايي فاصله داشتيم ولي به دليل اينكه باد از بالا به پايين ميآمد بويش را احساس ميكرديم. به هر حال تا ساعت هفت غروب در فاو مشغول خاكريز زدن بوديم.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۵ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۶:۰۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 116]