واضح آرشیو وب فارسی:الف: یک ساله های کتاب خوان در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران
بخش تعاملی الف - فرزانه زنگیان
اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۰۹
مدت زیادی از برگزاری بیست و هشتمین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران نمی گذرد، نمایشگاهی که گاهی اوقات از آن به عنوان مهم ترین رویداد فرهنگی کشور یاد می شود.در یکی از جمعه های گرم ایام برپایی نمایشگاه موفق شدم به آنجا بروم و سری به راهروهای پر ازدحام قسمت فروش کتاب های کودک و نوجوان بزنم. همان جا که همیشه، به دلیل علائق شخصی و شغلی همواره اولین گزینه ام برای دیدار از نمایشگاه است. همان جا که ناشران در غرفه هایش تلاش می کنند تا انس و الفتی بین کودکان این مرزو بوم با ادبیات به وجود آورند.صدای هیاهو و فریادهای شادمانه بچه ها فضا را آکنده بود. بچه هایی که کلاه های مقوایی رنگارنگ بر سر گذاشته بودند و با بادکنک های قرمز و آبی شان در هوا خط و نشان می کشیدند.هوای راهروها، مثل سال های گذشته پر گرد و غبار بود و وقتی بچه ها سرفه می کردند یا به زمین می خوردند بزرگ ترها به یاد فوم هایی می افتادند که هر سال قرار است کف این راهروها را بپوشاند و هر سال هم نمایشگاه در فقدان آن ها سپری می شود!امسال اما اتفاق دیگری در این راهروها ، بینندگان را تحت تاثیر قرار می داد و آن وجود انبوهی از کالسکه های رنگارنگ مخملی و اطلسی و کتانی بود که سرنشینان بسیار خردسال و حول و حوش یک سال خود را از این سو به آن سو می برد. دست هایی که این کالسکه ها را به جلو می بردند ، دست های مادران جوان و مشتاقی بود که فرزندان کوچک خود را در آن گرما و شلوغی به نمایشگاه کتاب آورده بودند تا برایشان کتاب بخرند.آموزه های های نوین روانشناسی و علوم تربیتی به این مادران می گوید که ذهن کودک یک ساله با دیدن تصاویر رنگی کتاب ها برانگیخته می شود و با شنیدن داستان های کودکانه، شکوفۀ استعداد آنان به بار می نشیند.همین باور، مادران کالسکه به دست را به نمایشگاه کتاب کشانده بود ، جایی که آمده بودند تا با شور و شوق برای کودک یک ساله شان کتاب مناسب بخرند. کودکانی که با چشمان درخشان شان به اطراف می نگریستند، به آدم ها، کتاب ها، کلاه های مقوایی و بادکنک هایی که به هوا می رفتند، نگاه می کردند ،کودکانی که همه چیز را به خاطر می سپردند.میانگین سن مطالعه در کودکان ایرانی نسل های قبل ، همواره بالاتر بوده و لااقل زمانی را شامل می شده که کودک زبان باز کرده و توانایی سخن گفتن پیدا می کرده است.اما این چشم های مشتاق و درخشان ، این چهره های دل نشین و خندان، این دست های پرجنب و جوش از آن جدیدترین نسل فرزندان این آب و خاک است ، نسلی که خیلی زودتر از پیشینیان خود به میدان آمده است تا در عصر دانش و تکنولوژی و ارتباطات و به عنوان عضوی از اعضای دهکده جهانی، جهان را بیاموزد و زندگی را دگرگون کند.کودک یک ساله ای که کتاب می خواند، پنجره های تازه ای از معرفت و دانش را بر گسترۀ زندگی خود می گشاید، پنجره ها یی که بر یک سال های نسل های پیش از او بسته بوده است. یک سالۀ نسل جدید کتاب می خواند و در پی آن تعریف متفاوتی از زندگی می یابد.طبیعی است که انتظارات و نیازهای او نیز از جنس دیگری خواهد بود ، جنسی که شاید هنوز برای بسیاری از ما ناشناخته است.مادران جوان و امیدوار ، کودکان شان را به جستجوی حقیقت آورده بودند و هنگامی که کتاب ها را در جلوی دیدگان آن ها ورق می زدند و از شادی آنها خوشحال می شدند، انگار هوا معطر می شد و همه غبارها فرو می نشست.امادیدن این صحنه ها، سوالی را به ذهن می آورد، سوالی که ریشه می گیرد و رشد می کند و بزرگ می شود و ذهن را رها نمی کند:آیا جامعه و سرزمین ما پاسخ گوی نیازها و انتظارات آیندۀ یک ساله های کتاب خوان اش خواهد بود؟ آیا برنامه ریزان و مدیران و مسئولان اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی ما، این چشم های مشتاق و این دست های کوچک دراز شده به سوی یک آیندۀ روشن تر و آبادتر را می بینند؟آیا نسلی که از یکسالگی کتاب به دست گرفته، در جوانی خواهد توانست بدون دغدغۀ دائمی داشتن نان و کار و زندگی متوسط ،روزگار سپری کند و در سرزمین خود بماند و سعادت و آرامش را همچون حباب های شکننده، دور از دسترس نپندارد؟امید که چنین باد! چرا که مردمان نازنین این سرزمین، همیشه شایستۀ بهترین ها هستند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 30]