تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 9 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر كس سه خصلت داشته باشد، دنيا و آخرتش سالم مى‏ماند: به خوبى فرمان دهد و خود به آن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819270697




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مجموعه داستان تازه مجید قیصری منتشر شد


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: به همت نشر افق؛
مجموعه داستان تازه مجید قیصری منتشر شد

کتاب نگهبان تاریکی


شناسهٔ خبر: 2582163 - یکشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۰:۴۰
فرهنگ > تازه های نشر ایران

کتاب جدید مجید قیصری با عنوان «نگهبان تاریکی» که مجموعه‌ای از داستان‌های جنگی او را در بر می‌گیرد، توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شد. به گزارش خبرنگار مهر، کتاب مذکور مجموعه داستانی متشکل از ۹ داستان کوتاه این نویسنده است که به عنوان پنجاهمین عنوان مجموعه «ادبیات امروز» نشر افق به چاپ رسیده است.قیصری در این داستان‌ها، به کاوش در درون انسان‌های درگیر با جنگ پرداخته است، اما جنگی که این انسان‌ها با آن رو در رو هستند، گویی صلح است. در ۹ داستان این کتاب، اخلاق و رفتار فردی شخصیت‌ها برجسته شده است. نویسنده همچنین با به کارگیری اسطوره و اشارههای فلسفی در لایه های درونی داستان ها، به ناشنیده و نادیده‌های جنگ معنی جدیدی داده است.اسامی داستان‌های این کتاب عبارت است از: آب، یکی خوابیده زیر درخت کُنار، آصف خروس نداره!، در را باز کن، کاتب، ساقه ی پلاتین، نگهبان تاریکی، کی اولین شوت رو می‌زنه؟، آتش.در قسمتی از داستان «کاتب» از این کتاب می خوانیم:صاحب صدا، هنوز نرسیده به سنگر، برگشت عقب. چند نفر دور او می چرخیدند، صدای خش خش بی سیم بلند شده بود. یک باره صدا افتاد. پیدا نبود. انگار کسی از پشت سر صداش زده بود یا تیری از غیب خورده بود بهش که صداش افتاد. ضامن را کشیدم و با پشت دست پتو را آهسته پس زدم. بوی زهم زد زیر دماغم، انگار ماهی دهان باز کرده بود و می خواست من را ببلعد. کمی پس کشیدم، دوباره که سر کشیدم توی سنگر، نور کم جانی ته سنگر دیدم که دلم را روشن کرد در آن ظلمت. نارنجک هنوز توی دستم بود که دیدم سربازی با دست‌های بالاگرفته، به نشانه تسلیم، دوزانو افتاد توی درگاه سنگر. ترسیده، ناخواسته خودم را کشیدم عقب. نزدیک بود دستم باز شود، خدایی بود که نشد. سرباز انگار پشت گونی ها منتظر نشسته بود. زیرپیراهنی سفیدی تنش بود که در آن ظلمت می درخشید...این کتاب با ۸۰ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۶ هزار تومان منتشر شده است.









این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 19]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن