تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 16 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):کم گویی ، حکمت بزرگی است ، بر شما باد به خموشی که آسایش نیکو و سبکباری و سبب تخفی...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804913979




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

گفت‌وگو با جوانی که مرتکب جنایت شد: از قتل پدرم پشیمان نیستم


واضح آرشیو وب فارسی:پایگاه خبری آفتاب: گفت‌وگو با جوانی که مرتکب جنایت شد: از قتل پدرم پشیمان نیستم
پسری ٢٣ ساله که پدرش را به‌دلیل اختلاف بر سرِ کار با رایانه به قتل رسانده است، همچنان در بازداشت به‌سر می‌برد و تحقیقات مقدماتی از او ادامه دارد.
آفتاب : این جوان که مهدی نام دارد در گفت‌وگو با شرق درباره زندگی خصوصی و جرمی که مرتکب شده، توضیحاتی داده است:


‌ اسمت چیست و چند سال داری؟
مهدی هستم و ٢٣ سال دارم.


‌چقدر درس خوانده‌ای؟


٦٢ واحد حسابداری در دانشگاه پیام‌نور پاس کردم و بعد یک ترم مرخصی گرفتم. قبل از اینکه تولیدی برادرم تعطیل شود، در تولیدی او کار می‌کردم.


‌ چرا پدرت را کشتی؟
خیلی فحش می‌داد. صبح دنبال کار رفته و بعد به خانه برگشته بودم. یادم نیست ناهار خورده بودم یا نه. پای کامپیوتر نشسته بودم. پدرم آمد و شروع کرد به فحش دادن. صدای ضبط را زیاد کردم تا صدایش را نشنوم، اما او دیوانه و روانی بود. به همه فحش می‌داد. درنهایت خواستم بیرون بروم، اما او همچنان به فحاشی ادامه می‌داد که دهانش را گرفتم. ناگهان متوجه شدم چشمانش سفید شد، دهانش کف کرد و مرد.


‌ مادرت کجا بود؟


وقتی هشت سالم بود، مادرم فوت شد. ما هشت خواهر و برادر هستیم که من بچه یکی‌مانده به آخر هستم و یکی از خواهرانم چهارسال از خودم کوچک‌تر است. ما دو نفر با پدرم زندگی می‌کردیم. بقیه ازدواج کرده‌اند، البته آنها هم از پدرم دل‌ِ خوشی نداشتند. به آنها هم فحش می‌داد.


‌ پدرت چند سال داشت و اخلاقش از چه زمانی تند شده بود؟


بین ٦٨ تا ٧٠ سال داشت. او همیشه همین‌طور بود. راه می‌رفت و فحش می‌داد. من هم این اواخر بیکار شده و خانه بودم و این کارش بیشتر اذیتم می‌کرد، البته قبلا این‌طور دعوا نکرده بودیم. فقط چندبار درگیری لفظی داشتیم. این‌بار می‌خواستم از خانه بروم که شروع به دادوبی‌داد کرد. دهانش را گرفتم تا همسایه‌ها صدایش را نشنوند و آبروریزی نشود. کل ماجرا هفت یا هشت ثانیه بیشتر طول نکشید.


‌ اما در پرونده نوشته شده است، روی گلوی پدرت هم آثار فشار وجود دارد.
نمی‌دانم. یادم نمی‌آید، من گلویش را نگرفتم. فقط دهانش را گرفتم، اصلا خوب شد که مرد.


‌ بعد از قتل چه کردی؟


ترسیده بودم. از خانه بیرون رفتم. از تهرانپارس تا انقلاب پیاده رفتم و بعد راهی خانه همکارم در رودهن شدم.


‌ چطور شد دستگیر شدی؟


خودم را معرفی کردم، برادر و خواهرانم شکایت کرده بودند. روز اول تلفنم خاموش بود، اما روز دوم افسر پرونده زنگ زد و صحبت کردیم. روز سوم هم خودم را معرفی کردم.


‌ بعد از این اتفاق خواهر و برادرانت را دیده‌ای؟


نه هنوز ندیده‌ام. تلفنم را اولش خاموش کرده بودم.


‌ مواد مصرف کرده بودی؟


نه هیچ‌وقت مواد مخدر مصرف نکرده‌ام.


‌ چرا با وجود مشکلاتی که داشتی، هنوز در خانه پدرت زندگی می‌کردی؟


من فقط ٢٣ سال دارم و  پنج سال است که کار می‌کنم. تازه هم بی‌کار شدم. از تنها خوابیدن هم می‌ترسم.


‌ چرا خاطره بدی از تنهایی داری؟


فیلم ترسناک زیاد می‌دیدم، ١٥٠ تا دی‌وی‌دی دارم. هیجانش خوب بود. بیشتر فیلم‌ها درباره احضار ارواح بود، اما خودم هیچ‌وقت دنبال احضار روح نرفتم. کتاب‌های مربوط به آن را هم نمی‌خواندم، فقط کتاب درسی حسابداری می‌خواندم.


‌ بیماری عصبی یا روانی داری؟


نه، اما پدرم زوال عقل داشت.


‌آیا هیچ‌وقت به کشتن پدرت فکر کرده بودی؟


نه، هیچ‌وقت.


‌رابطه خواهر و برادرانت با پدرت چطور بود؟


آنها هم با او درگیر بودند، اما یک‌روز، درمیان یکی از خواهرانم می‌آمدند و کارهای خانه را انجام می‌دادند.


‌ الان چه حسی ‌داری، پشیمان نیستی؟


نه، پشیمان نیستم. الان آرام هستم، به‌خدا یک مورچه هم زیر پای من نمرده است.


‌ فکر می‌کنی خواهر و برادرانت رضایت بدهند؟


رضایت هم بدهند چه فایده؟ سه یا پنج سال از بهترین روزهای عمرم را باید در زندان باشم. درنهایت رضایت آنها به چه درد من می‌خورد؟




تاریخ انتشار: ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۰۰:۵۷





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: پایگاه خبری آفتاب]
[مشاهده در: www.aftabnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 137]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن