تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 17 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):توكل بر خداوند، مايه نجات از هر بدى و محفوظ بودن از هر دشمنى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805218243




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

آزاده نامداری چرا آن عکس را منتشر کرد؟ (2)


واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
آزاده نامداری چرا آن عکس را منتشر کرد؟ (2)




تا سه ماه اول بعد از عقد من به زنی تبدیل شدم که اصلا شبیه خود واقعی ام نبود. زنی که هیچ وقت وجود نداشته و نمی شناختمش. در این سه ماه من هر اتفاق غیر معقولی که می‌افتاد نمی دیدم و سعی می‌کردم به خاطر زندگی ام از آن بگذرم...






برترین مجله اینترنتی ایران

مجله زندگی ایده آل - محمدرضا رجبی شکیب - حامد زندیان:

پرده چهارم: روز واقعه

  تا اینجا هنوز درباره آن روز لعنتی صحبت نکرده ایم. برگردیم به آن روز؟

اگر این ضبط صوت را خاموش کنید به شما می‌گویم چه اتفاقاتی افتاد.

  به هر حال شما عکسی از خودتان منتشر کردید که از یک اتفاق دردناک پرده برداشت. شبیه صحنه قتلی که رخ داده و شما شاهد بوده اید. حالا که نمی توانید بگویید نمی توانم حرفی درباره آن بزنم...

خب، اجازه بدهید جوری تعریف کنم که بدون وارد شدن به ریز ماجرا بشود توضیحش داد. تا سه ماه اول بعد از عقد من به زنی تبدیل شدم که اصلا شبیه خود واقعی ام نبود. زنی که هیچ وقت وجود نداشته و نمی شناختمش. در این سه ماه من هر اتفاق غیر معقولی که می‌افتاد نمی دیدم و سعی می‌کردم به خاطر زندگی ام از آن بگذرم. اما بعد که تصمیم گرفتم ادامه ندهم، اتفاقاتی افتاد که نمی توانم آن ها را به مو به مو تعریف کنم چون قابل گفتن و طرح کردن نیستند. در نرم ترین شکل می‌شود گفت به نظر می‌رسد همسر سابق من بر تکانه های روانی شان کنترل نداشتند.

مطلب مرتبط:

آزاده نامداری چرا آن عکس را منتشر کرد؟ (1)



آزاده نامداری: چرا این عکس را منتشر کردم؟ (2)


  یعنی چه؟

بر تکانه های روانی تسلط نداشتن یعنی مثلا وقتی شما عصبانی می‌شوید لیوان را پرت می‌کنید به سمت دیوار تا خرد شود. یک روز هم ممکن است سر همسرتان را پرت کنید به سمت دیوار.

  خب چه اتفاقی می‌افتد که یک نفر به این نقطه می‌رسد؟

من گفتم بیا برویم جدا شویم و ایشان گفتند من جدا نمی شوم.

  قبلا از آن هیچ وقت چنین واکنش هایی به وجود نیامده بود؟

4 یا 5 بار دیگر واکنش نشان داده بود، اما نه با این شدت.

  اجازه می‌دهید کمی بدبینانه به ماجرا نگاه کنیم؟ شاید بعضی ها فکر کنند نمی شود شما فقط یک کلام بگویید بیا برویم جدا شویم و ایشان چنین واکنشی نشان بدهند؟ شما حتما کاری کرده اید که ایشان را به این نقطه از عصبانیت رسانده...

نه. من فقط گفتم بالا بروید پایین بیایید، حاضر نیستم یک دقیقه دیگر زندگی کنم.

  این اتفاق کی بود؟

آذر ماه 92.

  شما تیر ماه عقد کرده بودید. یعنی 5 ماه بعداز ازدواج؟

بله. 5 ماه بعد از  ازدواج، ما به جایی رسیدیم که دیگر برای من بشخصه امکان زندگی وجود نداشت و درخواست من برای جدایی به چنین   اتفاقی منجر شد.

  شما در این زمان حق طلاق داشتید؟

نه. بعد از این ماجرا بود که حق طلاق گرفتم.

  آن روز بعد از درگیری چه شد؟

من به حالت مرگ افتادم و بعد از رسیدن به بیمارستان در حالی که به شدت آسیب دیده بودم با خانواده ام تماس گرفتم و آنها آمدند و من بعد از مرخصی از بیمارستان این قضیه را از طریق قانونی پیگیری کردم.

  فرزاد شما را به بیمارستان برد؟

بله. اتفاقا ایشان بسیار اظهار پشیمانی می‌کردند و گفتند خودم از شما  و مراقبت می‌کنم و ما حالمان دوباره خوب می‌شود.

  ولی شما شکایت قضایی کردید...

بله.
  و سرنوشت پرونده چه شد؟

شرط پدر من در آن پرونده این بود که ما در صورتی رضایت می‌دهیم که دخترم حق طلاق داشته باشد و پس از آن بود که بعد ازمدت ها پدرم اجازه داد با ایشان حرف بزنم.

  یعنی به ازای گرفتن حق طلاق مصالحه کردید. بعد چه شد؟

کلا از روز عقد تا زمان جدایی ما فقط 10 ماه  طول کشید. من بعد از آن اتفاق دچار نوعی ترس شده بودم که دیگر نمی توانستم ایشان را حتی یک ثانیه ببینم و حتما باید نفر سومی حضور می‌داشت.

  یعنی پس از آن ماجرا همدیگر را ندیدید تا روز دادگاه؟

تا زمان اجرای برنامه سال تحویل 93.


آزاده نامداری: چرا این عکس را منتشر کردم؟ (2)



پرده پنجم: روزگار تلخ

  چرا قبول کردید با کسی که نمی توانید یک ثانیه تنها باشید برنامه اجرا کنید آن هم 12 ساعت؟

چون از ما خواستند و چاره ای نداشتم جز پذیرش. این بدترین اجرای تمام عمر من بود. اصلا انگار آنجا نبودم و واقعا حالم بد بود.

  کسانی که از شما با این جدیت خواسته بودند شاید قصد شان این بود که با اجرای این برنامه کدورت ها تمام شود و شما به روال خوب گذشته برگردید...

بله واقعا شاید چنین قصدی داشتند. مدیران تلویزیون از سر خیرخواهی خیلی سعی کردند میان‌داری کنند. حتی برخی از مدیران که نمی خواهم نامشان را بیاورم خانه ما آمدند. اصلا من حال این را که از خانه بیرون بروم  هم نداشتم. حتی تا مدت ها موبایل هم نداشتم و بسیاری برای پیدا کردنم به خانه ما زنگ می‌زدند. در آن برهه زمانی حتی روزهایی که زخم های من خوب شده بودند به لحاظ روحی در وضعیت وخیمی بودم. در روزهایی که من حال و روز خوبی نداشتم دو نفر از مدیران تلویزیون به خانه ما آمدند و وضعیت من را که دیدند به ضرس قاطع گفتند که شما از هم جدا شوید. یکی از آنها بعدا گفته بود این خانم با این وضع و حال سر و  صورت زخمی اصلا کسی نیست که ما قبلا دیده بودیم.

  در برنامه شب سال تحویل اتفاق خاصی نیفتاد؟ حرفی نشد؟

من اصلا از لحظه اول که آقای حسنی گفتند من و همسرم برنامه را اجرا می‌کنیم حالم بد شد. گفتم کاش این را روی آنتن نمی گفتید که اگر حداقل 5 نفر هم نمی دانستند متوجه نمی شدند. بعد از آن هم واقعا من اصلا در فضا نبودم. عین خواب زده ها واقعا نمی دانستم دور و برم چه اتفاقاتی در جریان است.

  شما به فاصله یک ماه بعد از اجرای برنامه جدا شدید و دیگر همدیگر را ندیدید؟

بله حتی روز جدایی هم همدیگر را ندیدیم و من به واسطه حق طلاقی که گرفته بودم به صورت غیابی جدا شدم و همه چیز تمام شد.

  تمام که نشد. عید امسال عکس آسیب دیدنتان را در اینستاگرام منتشر کردید... اگر ما سوالی می‌پرسیم که برخورنده است و ناراحت‌تان می‌کند عذرخواهی می‌کنیم، اما فکر می‌کنیم باید سوال ها و شائبه هایی راکه در ذهن مردم ایجاد شده  بپرسیم. خیلی ها می‌گویند خانم نامداری در آن وضع و حال، چطور و با چه انگیزه ای از خودشان سلفی گرفتند؟

آن عکس سلفی نیست. شخص دیگری عکس گرفت و فقط عکس هم نبود و فیلم هم گرفتیم. در بیمارستان هم نیست. شب است که به خانه آمده ام.

  یعنی فکر می‌کردید یک روز از  این عکس و فیلم که هنوز منتشرش نکرده اید علیه همسر سابق تان استفاده کنید؟

خدا شاهد است که نه. اصلا. حالم خیلی بد بود. آن فیلم یک چیز کاملا شخصی است. در آن فیلم حال و روزم را گفته ام. آن عکس که منتشر شد، چون در خانه گرفته شده بود و من پوشش کافی نداشتم و عکس کراپ (بریده) شده.

پرده ششم: فریاد زیر آب

  کینه که می‌گویید ندارید و نداشتید. مدرک هم نمی خواستید جمع کنید. شکایت‌تان راهم که پس گرفتید. پس چه شد که دوم فروردین 94 آن عکس را منتشر کردید؟

خیلی صریح می‌گویم. دو هدف مشخص داشتم؛ هدف اول اینکه بگویم خانم های محترم فکر کنید و بعد تصمیم بگیرید. این عاقبت کسی است که بی فکر تصمیم می‌گیرد. هدف دوم هم این بود که بگویم هیچ احدی حق ندارد دستش را روی زن بلند کند. اگر متشرعی، اگر متدینی، اگر روشنفکری حتی اگربی دینی، کسی اجازه ندارد همسرش را که یک خانم بی دفاع  است کتک بزند. 

  اما همان افکار عمومی که شما می‌خواهید به آنها پیام بدهید سوال می‌کند این خانم چه کرده بود که همسرش را به این نقطه رساند؟

آزاده نامداری می‌خواست جدا شود. این تنها گناهش بود. هرکسی که خواست اصلا بی دلیل از شما جدا شود، حق دارید او را تا حد مرگ کتک بزنید؟ این منطقی است؟

  ما سوال های مردم را  مطرح می‌کنیم .خانم نامداری. مردم می‌پرسند چرا بعد از یک سال و فروکش کردن همه ماجراها آن عکس را منتشر کردید؟

به خاطر اینکه دیگر طاقتم لبریز شده بود از حرف هایی که پشت سرم زده می‌شد. هر جا می‌رفتم یک چیز جدید می‌شنیدم و می‌خواستم همه بدانند که حقیقت ماجرا چه بوده است. 

  شما گفتید من کینه ای نداشتم، اما این کارتان بوی انتقام نمی دهد؟

انتقام را که این شکلی نمی گیرند. انتقام را از طریق دستگاه قضایی می‌گیرند. اگر می‌خواستم انتقام بگیرم چرا در این مدت کاری نکردم یا حرفی نزدم؟


آزاده نامداری: چرا این عکس را منتشر کردم؟ (2)



  قبول دارید که اشتباه کردید؟

نه اصلا. صد درصد کار درستی بود و من به شدت از آن دفاع می‌کنم و باز هم می‌گویم ابدا یک تصمیم احساسی نبوده است.

  شما با هیچ کس مشورت نکردید؟

نه. من یک تصمیم کاملا شخصی گرفتم.

  شما کی فهمیدید مستند‌هایی را که ساخته‌اید از تلویزیون پخش نمی شوند؟

یک روز قبل از عید.

  و تصمیم انتشار عکس را تا آن موقع نگرفته بودید.

بله. تا آن موقع تصمیم نداشتم.

  خب این یعنی واکنش به آن ناراحتی دیگر خانم نامداری! شما در متنی که زیر عکس نوشته بودید هم تلویحا گفته اید چون نگذاشتید مستندم از تلویزیون پخش شود این عکس را می‌گذارم.

نه واکنش به آن اتفاق. من مدت‌ها بود می‌شنیدم حرف هایی پشت سرم می‌زنند که این حرف کاملا غلط است و تصویر بسیار بدی از من ایجاد کرده است. من که ماه ها حرفی نمی زدم، سر جایم نشسته بودم زندگی ام را می‌کردم و مستندم را می‌ساختم. کاری به کسی نداشتم. اما فهمیدم دیگر کار به جایی رسید که آن حرف ها نتیجه عملی پیدا کرده است. فقط موضوع 6تا مستند نبود. من دیدم داستان جور دیگری جلوه پیدا کرده است و حالا که روایت های متعدد و غلطی رواج داده شده چرا حقیقت را نگوییم؟ اگر همه چیز به شکل واقعی اش روایت می‌شد من هیچ وقت آن عکس را منتشر نمی کردم.

  به نظرتان توانستید مردمی را که به خاطرشان عکس را منتشر کردید راضی کنید؟ می‌دانید که خیلی ها در فضای مجازی هنوز هم حق را به شما نمی دهند؟

اشکالی ندارد. من می‌خواستم بگویم داستان چه بوده. همین. فکر می‌کنم در نهایت مردم قضاوت درستی دارند.

  فکر نمی کنید بعد از جدایی، با مصاحبه هایتان، باعث شده اید آقای حسنی ناراحت تر و دل چرکین تر از قبل باشد و او را وادار کنید که کارهایی بکند که دوست ندارد؟

من قبل از این عکس اصلا کاری نکرده بودم. فقط دوتا مصاحبه کردم و گفتم جدا شده ام. همین.

  همان طور که خودتان گفتید او دوست نداشت که این خبر همه گیر شود. درست است؟

چرا باید دروغ بگویم؟ تازه من که از سر خوشی جدا نشدم. در ضمن مگر طرف مقابلم برای نگه داشتن زندگی چه کار کرده بود که حالا بعد از طلاق من بخواهم آن را حفظ کنم؟ بگذارید همین جا یک گله از شما و همه کسانی که می‌آیند و در فضای مجازی به من توهین می‌کنند داشته باشم.

  ما که به شما توهین نکرده ایم فقط شائبه هایی را که ایجاد شده بود پرسیدیم...

 چرا هیچ کس فارغ از اینکه بداند داستان چیست به من فکرنمی‌کند؟ هیچ کس به حال من فکر نمی کند که من چقدر روزهای سختی را گذراندم و چقدر حالم بد بوده است؟ هر کس به من می‌رسد حتی نزدیک‌ترین دوستانم بدون اینکه بپرسند چه برتو گذشته، می‌گوید چرا این عکس را منتشر کردی؟ چرا جدا شدی؟ چرا همه آخر داستان را می‌بینند و برای خودشان هر جور دوست دارند تفسیر می‌کنند؟ دونفر باهم ازدوج کرده اند و هولناک ترین اتفاقات برایشان پیش آمده؛ از آبروریزی تا دروغ و برخورد فیزیکی. شما حق دارید بگویید این خانم چرا نمانده و چرا به زندگی خفت بارش ادامه نداده؟ انگار من در دنیای دیگری زندگی می‌کنم و این آدم ها رانمی شناسم! من می‌خواستم بگویم هیچ کس حق ندارد دستش را، حتی صدایش را روی زنی بلند کند؟ به خدا اینها ته دین است!

اصلا ربطی به زندگی امروز ندارد! اینها اتفاقات عادی نیست! فاجعه است که مردم به جای اینکه بگویند چرا این طور شد بگویند: چرا گفتی؟! چرا ساکت نماندی؟! من می‌گویم یک سری اصول اخلاقی و دینی در زندگی همه ما وجود داشته که حالا به هر دلیلی رعایت نمی شود و به آنها احترام گذاشته نمی شود. من با آن عکس و  پست های بعد از آن می‌خواستم بگویم وای بر ما که انقدر یکدیگر را قضاوت می‌کنیم! ما درخت را هم قضاوت می‌کنیم! ما در مورد یک بطری آب معدنی که روی میز هست هم هزار تا قضاوت می‌کنیم و این گناه ترین گناه در دین ماست! ما کلی روایت داریم که شما اجازه ندارید همدیگررا متهم کنید. شاید تکراری باشد اما الان یاد این جمله حضرت امیر افتادم که به مالک گفت که اگر دیدی شب کسی خطایی می‌کند صبح تو حق نداری بر این اساس به آن فرد نگاه کنی، چون شاید صبح سر نماز استغفار کرده باشد! ما پیرو این دین هستیم!

  عذر می‌خواهیم که شما را ناراحت کردیم. اما فکر می‌کنیم آن عکس بغض آزاده نامداری بود که باید در این گفت‌ و گو می‌ترکید...

ببنید. آن عکس حقیقت زندگی من است. می‌توانستم پنهان اش کنم و راحت فراموشش کنم. اما این با فلسفه زندگی من نمی خواند.


آزاده نامداری: چرا این عکس را منتشر کردم؟ (2)



  راستی چرا بعد از چند ساعت عکس را از صفحه تان برداشتید و به کل از دنیای مجازی خداحافظی کردید؟

از بس به من فشار آوردند. از هزار طرف به من زنگ زدند که زود این عکس را بردار. من نمی خواستم اما آنقدر فشار ها زیاد شد که دیدم نمی توانم در مقابلشان ایستادگی کنم. باز هم می‌گویم که من این ماجرا را یک دعوای شخصی بین خودم و آقای حسنی نمی بینم. می‌خواستم بگویم اگر به حقوقت تجاوز شد اگر به توظلم شد تو محکوم به فنا نیستی. در آن پست اصلا نه به ایشان تهمتی زدم؛ نه از اعتقادتشان گفتم. نه راجع به خانواده خودم و ایشان حرفی زدم. هیچ. اما چه پاسخی گرفتم؟ شروع پاسخ ایشان این بود که «با اجازه مادرم که سادات است» این سوء استفاده از یک نگاه دینی نیست؟ و آخرش هم گفته اند که «من دوسوال از خانم نامداری دارم: نگاه شما به عاطفه مادر و فرزندی چیست؟ نگاه شما به گروهک های سیاسی چیست؟» آخر چه ربطی دارد؟ انگ سیاسی و انگ اعتقادی زدن چه ربطی به موضوع ما دارد؟ شبهه سازی هم دردین و هم در قضا جرم دارد و من برای رفع شبهه باز مجبورم شکایت کنم تا این انگ را از خودم دور کنم.

باز هم می‌گویم که این شکایت را دوست ندارم چون نمی خواهم این ماجرا بیش از این ادامه پیدا کند. اما ایشان باید بیایند و توضیح دهند چرا تشویش اذهان عمومی کرده اند و با چسباندن تهمت های ناروا به من افکار عمومی را به غلط انداخته اند؟ من اعتقاد دارم کسی که صدایش را بلند می‌کند آدم ضعیفی است. کسی که  کتک می‌زند آدم ضعیفی است. کسی که ناسزا می‌گوید آدم ضعیفی است. به نظرم استفاده سودجویانه کردن از هرچیزی که داریم گناه بزرگی است. حالا هر چیزی ممکن است باشد. یک موقع کسی زیبایی دارد یا پول یا قدرت یا آنتن تلویزیون یا هر چیز دیگر... من اگر روزی آقای حسنی را ببینم به ایشان می‌گویم شما از همه کس و همه چیز سوء استفاده می‌کنید حتی از مادر ساداتتان. وقتی طلاق می‌گیرید می‌روید روی آنتن و می‌گویید ما چقدر خانواده خوشحالی هستیم! این یعنی استفاده سودجویانه از آنتن تلویزیون. 

  خانم نامداری، تمام این اتفاقات که می‌گویید در یک قرارداد دوطرفه رخ داده. شما یک ماجرایی را برای ما تعریف کردید و خودتان هم گفتید 50 درصد مقصر ماجرا من بودم. وقتی 50 درصد ماجرا شما بودید پس طرف مقابل هم حقوقی دارد که بیاید از آنها صحبت کرده، دفاع کند...  حتما همین طور است. ولی من می‌گویم آدم باید پای حرف خود و پای کاری که کرده بایستد نه اینکه سعی کند ماجرا را جور دیگری جلوه بدهد.

پرده هفتم: پرده آخر

  حرف دیگری مانده؟

یک چیز مهم اینجا اشتباه  فهمیده شده. من ازدواج کردم و تشکیل زندگی دادم که موفق شوم، که پیشرفت کنم. مگر مرض دارم که بخواهم ازدواج کنم که جدا شوم؟ اگر می‌خواستم جدا شوم که ازدواج نمی کردم. روزی که به خواستگاری من آمدند گفتند از 14سکه تا 14هزارسکه هرچقدر می‌خواهید مهر کنید. اما پدرم گفت ما چنین آدم هایی نیستیم. همان 14 سکه بیشتر مهر نمی کنیم. من فکر نمی‌کردم دو ماه بعد به جایی برسم که بخواهم جدا شوم. می‌خواستم ازدواج کنم که زندگی خوبی داشته باشم و بچه دار شوم. اصلا هیجان آنتن و برنامه داشتن و اینها در ذهنم نبود. حتی حاضر بودم به نفع زندگی مشترک مان برای همیشه  کنار بکشم  و در خانه بنشینم.

به نظر من زندگی مشترک بر هر چیزی ارجحیت دارد. من اصلا از تصوری که برخی دارند و می‌گویند این خانم حاضر نبود برای زندگی اش بجنگد یا  تلاش کند و به همین خاطر جداشد، عذاب می‌کشم. اما در عین حال می‌گویم به حقوق هم تجاوز نکنیم و به هم احترام بگذاریم. هرگز در هیچ کجای دینمان نیامده که به هر قیمتی بمان و به زندگی ات ادامه بده. حالا همه اینها تمام شده. آزاده نامداری که دارد با شما حرف می‌زند حالش خوب است و دارد زندگی می‌کند و قرار است حالاحالاها زندگی کند. برای آقای حسنی هم همین آرزوها را دارم که برای خودم. اشتباه کردن به معنی پرت شدن از یک پرتگاه نیست. ما اجازه داریم اشتباه کنیم و اجازه داریم اشتباهمان را جبران کنیم و حتی معتقدم اجازه داریم تجربه کنیم بدون آسیب زدن به کس دیگری. اما  همه دل نگرانی مان باید این باشد که به کسی آسیب نزنیم. من هم از همه این ماجراها گذشته ام و با خوشحالی بیشتر از قبل به زندگی ام ادامه می‌دهم.

  و سوال آخر... به نظرتان تیتر این مصاحبه چی می‌تواند باشد؟

(کمی فکر می‌کند و بعد بالبخند می‌گوید:) من حالم خوب است!







تاریخ انتشار: ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۱:۰۳





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 46]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن