تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 13 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):روزه بگيريد تا تندرست باشيد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803956006




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

- جهان تجدّد از منظر رهبر معظم انقلاب


واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: جهان تجدّد از منظر رهبر معظم انقلاب تهران - ایرنا- تأمّل درباره ی نسبت انسان با جهان تجدّد ، آرام آرام به یکی از پرسشی های بنیادین قرن اخیر و دوران پر رمز و راز و سریع التحوّل عصر تکنیک تبدیل شده است.


ظهور انقلاب صنعتی در قرن 18 میلادی و رونق تعاطی (یا هم افزایی) اندیشه ای که غرب آن را عصر روشنگری نامید، با یک رویکرد تجربی که تنها نتایج علمی را لازمه ی درستی ادّله و تئوری های خود می دانست، چارچوب جهان بینی های دوره ی جدید را تشکیل داد. جهان بینی های معنوی و دینی که ریشه چندین هزارساله در اندیشه ی بشر داشتند با واژگان علمی مواجه شدند که به سختی می توانستند در برابر آن چه علم و تکنیک بر سر راه بشر قرار می داد، قد عَلَم کنند. به خصوص در برخی از نظام های حکومتی اروپا که تیغ گیوتین های آنان با نام دین در برابر معمولی ترین نظریه های علمی از جمله چرخیدن زمین به دور خورشید تاب نمی آورد و حیات فکر علمی انسان را با اعدام پاسخ می داد.
در این زمان غرب به طور یکپارچه خواهان پیشرفت شده بود و دیگر نمی خواست بیشتر از آن در لاک جمود فکری خود فرو برود. آثار این انقلاب فکری در غرب به حدّی بود که جهان را تحت تأثیر خود قرار داد، چرا که حفظ صیانت از فرهنگ و هویت ملّی در برابر دیو تکنیک غرب که هر انسانی را شیفته ی خود می کرد از مهمترین دغدغه های فرهنگ ها و تمدّن های خارج از آن به شمار می رفت.
آن چه غرب طرح کرده بود این انگاره را در ذهن جهانیان دیکته می کرد که پیشرفت و آزادی در سایه ی اجرای سیاست های توسعه ای تمدّن نوین غرب تحقق می یابد و رسیدن به مقصد غایی یا به قول خود آن ها اوتوپیای اندیشه ی انسانی بدین وسیله امکان پذیر است.
برهمین اساس، از آن زمان تاکنون مقاومتی معقول در برابر این اندیشه وجود داشته است، به خصوص در کشورهایی نظیر ایران که سابقه ی تفکّر فلسفی، علمی و فرهنگی آنان به قبل از غرب بر می گردد. این مقاومت ناشی از عدم اطمینان نسبت به شاکله ی فکری و پیامی بود که از غرب در سرزمین های دیگر اشاعه پیدا می کرد و این مقاومت امروزه در خود غرب نیز به طور جدّی تر برخاسته است.
عالم تجدّد در طول دو قرن گذشته با نمودهای توسعه ای اش و بنیانگذاران فکری خود از داروین، کانت، نیوتن، دیوید هیوم، و جان لاک گرفته تا ویتگنشتاین، هیدگر، و کوهن انسان را به آرمان شهر رویایی خود نه تنها نرسانده بلکه با تردید نیز روبه رو ساخته است. در این جا دیدگاهی افراط گرایانه نسبت به غرب را پیگیری نمی کنیم که بگوییم آن ها شیاطینی بوده اند که با طرح و برنامه ی قبلی و اجرای سیاست های استثماری اقتصادی و فرهنگی سعی در چپاول ثروت های مادّی و معنوی دیگر نقاط عالم بوده اند و نتیجه اش مسخ انسان خواهد بود، بلکه درصدد انتقاد به وضعی هستیم که از عناصر فکری آن ها بر وضع حال انسان جاری شده است.
سؤال برانگیخته شده از ذهن انسانی که با اصول و اقوال و مظاهر تکنیک و تجدّد زندگی می کند، این است که سراب ها و جلوه گاه های مکاتب مارکسیسمی، کمونیسمی، و فاشیسمی، در کنار جنگ های نسل کش و حیوان صفت، سیاست های اقتصادی نا برابر، هنرهای مبتذلی که به دادائیسم ختم شد، و علم و تکنیک های بی اخلاقی که دوران جدید عالم در فراسوی تفکّر و خوی آدمی قرار داد و به بن بست کشیده شد و بی پاسخ تر از آن چه تصوّر می شد به ذات انسان پاسخ داد، با چه رویکردی قابل پیشگیری هستند و آن چه انسان مورد غفلت قرار داده چه بوده است.
در همین راستا، انقلاب اسلامی ایران به اعتراف تحقیقی بسیاری از متفکراّن جهان از جمله هانا آرنت توانست با تکیه بر یک ایدئولوژی مترّقی، صف بندی موجود بین قدرت های بزرگ و مکتب های فکری و اعتقادی رایج در جهان را تغییر دهد و سرآغاز عصری نوین و نوید بخش در جامعه ی بشری باشد.
کتاب دوران عالم جدید، به کوشش سعید اشیری مجموعه ای جامع از نظرات رهبر معظّم انقلاب، حضرت آیت الله العظمی سیّد علی خامنه ای درباره ی موضوع تجدّد است که منعکس کننده ی شناخت عمیق مؤلّفه های تصویر تحلیلی وضعیّت جهان معاصر و تحوّلات آن در دوره های قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی توسط معظّم له است.
مؤسسه ی پژوهشی و فرهنگی انقلاب اسلامی این کتاب را که در دو بخش اصلی با عنوان های "انقلاب اسلامی و جهان متجدّد"، و "غرب شناسی و تجدّد شناسی انتقادی" تنظیم شده است، به چاپ رسانده است.
در بخش اوّل به مباحثی همچمون، اهداف، و ماهیّت انقلاب اسلامی و نسبت آن با ابعاد ایرانی، اسلامی، و جهانی پرداخته شده است. قرآنی بودن دوران جدید عالم، بحث درباره ی تمایز و تفاوت مبانی اندیشه ی اسلامی و غربی از منظر عدالت، پیشرفت، علم و هنر، حقیقت مداری و معنویت گرایی، و علم و دین نیز از دیگر موضوعاتی است که در این بخش از کتاب ارائه شده است. غربزدگی در ایران و انقلاب اسلامی و آخرالزّمان عنوان دو فصل پایانی بخش ابتدایی این کتاب هستند.
بخش دوم نیز در سیزده فصل تنظیم شده که عناوین آن عبارتند از: ماهیّت و بنیان های فکری تجدّد، تجدّد و تمدّن، سکولاریسم و خدانگاری بشر جدید، تجدّد و اخلاق، تجدّد و آزادی، جهانی شدن یا آمریکایی شدن، بحران انحطاط تمدّن غرب، آغازی بر پایان لیبرال دموکراسی، تجدّد و حقوق بشر، استعمار فرانو، غرب و دیکتاتوری جهانی، غرب و جنگ سالاری، تجدّد و مقام زن.
بدون تردید شناخت آرمان ها و مواضع انتقادی ای که مکتب انقلاب اسلامی نسبت به تجدّد دارد، می تواند راه گشایی ثمربخش برای پیشرفت های متعالی و منطبق با فرهنگ و تمدّن ایران اسلامی در نظام فکری امروزی باشد و با مطالعه ی آن می توان به پاسخ بسیاری از پرسش های موجود درباره ی رمز پیروزی فکری انقلاب و ضرورت حفظ و صیانت از دستاوردهای آن در جهان معاصر رسید.
برای نمونه در رابطه با موفقّیت های انقلاب اسلامی در عصر جدید از ایشان نقل شده است: "انقلاب اسلامی ایران، موفّق ترین تجربه ی اسلامی عصر جدید بود در عرصه ی خودباوری ملّت ها و مردم باوری نخبگان، در عرصه ی نفی اسطوره ی شکست ناپذیری رژیم های طاغوتی و اربابشان، در عرصه ی شکستن غرور کمونیسم و سرمایه داری، ارائه ی مدل های کارآمد در پیشرفت های بزرگ کشور، با حفظ مردم سالاری و دفاع از ارزش های اساسی."
در ادامه به برخی از مبانی نظری و انتقادی معظّم له درباره ی انقلاب اسلامی و تجدّد که در این کتاب آمده است، اشاره می کنیم:

- انقلاب اسلامی؛ فروریزنده ی بلوک شرق و غرب
تمام مسائلی که در دنیای اروپای شرقی و کلّاً بلوک شرق به وجود آمد، ریشه اش به معجزه ی انقلاب اسلامی بر می گردد. شروع این تحرّک در لهستان بود و هنوز چند ماهی از پیروزی انقلاب ما نگذشته بود که در آن جا اتّحادیه ی همبستگی، فعالیّت های خود را به شکل زیرزمینی و مخفی آغاز کرد. دعوای آن ها با دولت لهستان به خاطر این بود که می خواستند مراسم مذهبی خود را انجام بدهند، ولی دولت کمونیست نمی گذاشت. آن وقت در شورای انقلاب، با دوستان همین قضیّه را مطرح کردیم و گفتیم عجیب است که در یک کشور کمونیستی و در یک نظام محکم ضدّ دینی، چنین خواسته ای مطرح شود. واقعاً چه کسی خیال می کرد که درون این ها این قدر خالی است؟ کشورهایی که حاکمیّت قدرت فکری و تشکیلات حزبی قوی ترین حاکمیّت ها بر نظام آن هاست، ناگهان از درونشان چنین حرکت هایی پدید می آید.
در کشور لهستان شاید مثلاَ سی و اندی سال نظام بی دینی حاکم بوده؛ ولی در کشورهای دیگر، پنجاه یا شسصت و یا هفتاد سال علیه دین حرف زده شده بود و موزه ی آتئیسم (تفکرّی که آشکارا وجود خداوند متعال را انکار می کند و طرفدار الحاد و بی دینی است.) درست کرده بودند و تمام چیزهایی که ضدّیّت با خدا داشت و به معنای نفی خدا بود، یک جا جمع کرده بودند تا جلوی چشم مردم باشد و مردم آن ها را نگاه کنند! در کشور لهستان، ناگهان یک حرکت کارگری به نام اتحادیّه ی همبستگی به وجود می آید و شعارش این است که «می خواهیم به کلیسا برویم؛ چرا دولت نمی گذارد؟!» اتّحادیّه ی همبستگی در لهستان، چند سال برای این منظور مبارزه کرد. حالا همین رشته را شما بگیرید و ببینید که این خشت از کجای این خَرَند (ردیفی از آجر که روی زمین، کنار نهر یا باغچه، پهلوی هم چینند) بیرون آمده است.

- معرفت سیاسی انقلاب اسلامی
....بعضی کسان خیال می کنند اصطلاحات و تعبیرات معرفتی فراهم آمده در اردوگاه به اصطلاح لیبرال دموکراسی غرب که وارد کشور می شود، سوغات های جدید و حرف های تازه ای است که انقلاب آن ها را نشنیده است و حالا باید انقلاب و انقلابیّون این حرف ها را بشنوند؛ این خطاست. انقلاب در خلاء متولّد نشد. انقلاب اسلامی و این کتاب قطور معرفتی وقتی تدوین شد که همه ی این حرف ها در دنیا بود؛ هم حرف و هم تجسّم و عینیّتش وجود داشت.
....آن روز دستگاه وسیع دیگری به اسم مارکسیسم و کمونیسم و سوسیالیسم وجود داشت که داعیه ی آن خیلی بیشتر از لیبرال های غربی بود. هرچه هم از مبانی بایدهای اسلامی و باید های سیاسی یا معرفتی اسلام می گفتیم، این ها می گفتند: «باید چیست؟ ما باید نداریم. مارکسیسم علم است؛ شما می گویید باید بشود؟! ما می گوییم چه بخواهید، چه نخواهید، می شود.» تعبیر آن ها از مسائل مارکسیستی، این بود؛ این قدر آن را مسلّم می دانستند.
در طول صد سال یا بیشتر نشسته بودند، کلمه کلمه ی چیزهایی که باید پشت سر هم بیاید تا نظام سوسیالیستی و بعد نظام کمونیستی در دنیا بوجود آید، تدوین کرده بودند و می گفتند: « برو برگرد ندارد؛ همین است که هست. چه شما بخواهید، چه نخواهید؛ چه بگویید باید، چه بگویید نباید؛ روال مارکسیسم به خودی خود پیش می آید و همه ی دنیا را می گیرد!» امروز از آن «قضاءِ لا یرّد و لا یبدّلی» که مارکسیست ها تصویر می کردند، در دنیا هیچ چیز باقی نیست. خودش که رفت، اسم و اعتبار و آبرویش هم رفت. امروز همان باید ها و همان «قضاءِ لا یردّ و لا یبدّل» را غربی ها نسبت به مفاهیمِ خودشان تکرار می کنند: «چاره ای نیست؛ جهانی شدن، سرگذشت ناگزیر بشری است. چه بخواهید، چه نخواهید، خواهد شد!»

- قدرت ابداع انقلاب اسلامی در واژه سازی و نهاد سازی
یکی از چیزهایی که در هر حرکت عمومی و در هر نهضت لازم است، این است که بر اساس تفکرّات و مبانی پایه ای این نهضت و این جریان، هم بایستی «واژه سازی» بشود، هم بایستی «نهادسازی» بشود.
وقتی یک فکر جدید - مثل فکر حکومت اسلامی و نظام اسلامی و بیداری اسلامی - مطرح می شود، مفاهیم جدیدی را در جامعه القاء می کند؛ لذا این حرکت و این نهضت باید واژه های متناسب خودش را دارا باشد؛ اگر از واژه های بیگانه وام گرفت، فضا آشفته خواهد شد، مطلب ناگفته خواهد ماند.
....ما مردم سالاری را قبول داریم، آزادی را هم قبول داریم، امّا لیبرال دموکراسی را قبول نداریم. با این که معنای لغوی «لیبرال دموکراسی»، همین آزادی و همین مردم سالاری است، امّا واژه ی لیبرال دموکراسی در اصطلاح مردم عالم، در معرفت شناخت مردم عالم، با یک مفاهیمی همراه است که ما از آن مفاهیم بیزاریم. نمی خواهیم آن اسم را بر روی مفهوم پاکیزه و سالم و صالح و خالص خودمان بگذاریم؛ لذا ما برای نظام مطلوب خودمان، اسم جدید می گذاریم؛ می گوییم مردم سالاری اسلامی، یا جمهوری اسلامی؛ یعنی نام جدید انتخاب می کنیم.
یا برای تقسیم درست ثروت و استفاده ی همگان از ثروت های عمومی - که یکی از اهداف والا و اساسی اسلام است - از واژه ی «سوسیالیسم» استفاده نمی کنیم؛ با این که سوسیالسیم هم از لحاظ ناظر به همین معناست، لیکن با یک مفاهیم دیگری همراه است که ما از آن مفاهیم بیزاریم. با یک واقعیّت هایی در تاریخ و در جامعه همراه شده که ما آن ها را قبول نداریم، لذا ما به جای استعمالات و اصطلاحاتی که بین چپ روها و مارکسیست ها و این ها معروف بود، اصطلاح «استکبار» را، اصطلاح «استضعاف» را، اصطلاح «مردمی بودن» را مطرح کردیم و آوردیم. ما آوردیم؛ یعنی انقلاب آورد، نه این که اشخاص خاصّی در این زمینه تأثیر حتمی و قاطعی داشته باشند.

- تلقّی مثبت از مفهوم تجدّد
تجدّد چیست؟ تجدّد پیشرو بودن است. نگاه کنید ببینید چه کم دارید. کجا خلاء دارید و این خلاء چگونه به بهترین وجه قابل پُر شدن است؛ ذهن خلاّق خودتان را به کار بیاندازید و آن خلاء را پُر کنید. این می شود پیشرفت. این حرف در لباس هست، در منش ظاهری هست، در مسائل اجتماعی گوناگون هست، در مسائل سیاسی هست، در همه چیز این حرف جاری است. در آن جاهایی که عقل انسان قادر به حکم کردن و قضاوت کردن است. آنجایی که عقل میدانی ندارد – میدان تعبّد و شرع است – باید متعّبد به شرع ماند. اتّفاقاً کسانی که پایبند و متعبّد به شرع ماندند، بعدها وقتی عقلشان بیشتر به کار افتاد، فهمیدند چرا شرع این حکم را کرده. تجدّد و نوگرایی حقیقی و بازکردن میدان های تازه ی زندگی، مطلوب اسلام است.

- جاهلیّت مدرن، در تقابل با توحید و حقوق انسان ها
دوران جاهلیّت پایان نیافته است. جاهلیّت، یعنی مقابله با حق، مقابله با توحید، مقابله با حقوق انسان ها، مقابله با راهی که خدا برای انسان ها در جهت سعادت گشوده است. این جاهلیّت، امروز هم هست؛ با شکل مدرن، با استفاده ی از دانش، با استفاده از فنّاوری های پیشرفته، با استفاده از سلاح هسته ای، با استفاده از انواع تسلیحات برای پر کردن کیسه ی صاحبان صنعت های مخرّب و منهدم کننده ی زندگی بشر.

- تفاوت اهداف و اصول اساسی اسلام و غرب
خصوصیّت دین مقدّس اسلام به خصوص مجموعه ی فکری و عقیدتی شیعه – که امتیازاتی دارد- این است که همه ی عوامل لازم برای رشد فردی و اجتماعی انسان را در خودش جمع دارد. این، نکته ی خیلی مهمّی است.
... ما که می گوییم «فرهنگ غرب» نمی خواهیم بگوییم که این فرهنگ، همه اش از بای بسم الله تا تای تَمَّت، بدی و زشتی و خرابی است.... اگر این گونه بود شهروندان ممالک غربی از آن اوّل آن را نمی پذیرفتند و اصلاً تحمّل نمی کردند.
... امّا این فرهنگ عوامل حفظ رشد حقیقی انسان را در خود نداشت. آن ها غافل بودند و متوجه این نکته نشدند. مثلاً فرض بفرمایید شما حوضچه یا منبع آبی برای شرب مردم در محلّی ایجاد کنید. در و دیوارش را محکم سازید؛ تمام منافذش را ببندید؛ دریچه ی ورود و خروج آب منبع را تعبیه کنید و دیگر هیچ نگرانی ای از این بابت که آب وارد محفظه خواهد شد و در آن جا باقی خواهد ماند نداشته باشید. امّا در مجاورت قرارگرفتنِ منبع آب را با فلان مادّه ی مسموم کننده پیش بینی نکنید. مسلّماً زلال و خنک هم خواهد بود و انسان وقتی بنوشد لذّت هم خواهد برد. امّا در این آب به سبب مجاورت با مادّه ی مسموم کننده، میکروب و آلودگی وجود خواهد داشت. شما که منبع آب را تهیّه کرده بودید، همه ی نکات سلامت آب را در نظر داشتید امّا اینجایش را دیگر نخوانده بودید.
یک طرف را دیده بودید امّا طرف نامشهود قضیّه را ندیده بودید. اغلب مکاتب بشری، از جمله مکتب سرمایه داری غرب هم همین طور است. یک طرفش را دیده اند. آن طرفی که انسان ها را به کار و تلاش و پیشرفت و رشد مادّی و ثروت و علم می کشانند دیده اند و درست هم بوده است؛ امّا طرف دیگرش را ندیده اند، که در این جامعه ای که آسمان خراش ها وجود دارد و ثروت ها تجمّلات هست، فقر و بیچارگی افراد زیادی از انسان ها هم هست. از گرسنگی مردن هم هست؛ ظلم هم هست.
هنر یک مجموعه و یک مکتب این است که همه ی عوامل در آن جمع باشد؛ و الاّ اگر یک مکتب فقط جهانگیری اش خوب باشد می تواند فتوحات کند امّا نمی تواند نگه دارد. منابع طبیعی را خوب می تواند حفظ کند ولی از حفظ منابع انسانی ناتوان است. رشد مادّی می تواند بدهد امّا از رشد معنوی می ماند. بالاخره مساوات را در بین آحاد مردم می تواند برقرار کند ولی نهایتاً المثنی مکتب کمونیسم می شود.
..اسلام خصوصیتش این است که همه ی عوامل رشد انسانی را در خود دارد. هم رشد مادّی در آن هست و هم رشد معنوی؛ یعنی در اسلام خَلَقَ لَکُم مَا فِی الأَرضِ جَمِیعاً (سوره ی بقره -آیه 29) هست.
قُل مَن حَرَّمَ زِینَهَ الله الَّتِی أَخرَجَ لِعِبَادِه (سوره ی اعراف، آیه ی 32) هست. استفاده از منابع مادّی هست. کار و تلاش هست. بوسه زدن پیامبر(ص) بر دست کارگر هست. کار کردن امیرالمؤمنین(ع) هست – این ها همه اش معنا دارد – اینکه اگر کسی کار نکند، دعای او مستجاب نمی شود هم هست.
البته اسلام در کنار رشد مادّی جامعه، رشد معنوی هم ایجاد می کند. می گوید که باید در خانه ی خدا بروید، باید دعا کنید (سوره ی فرقان، آیه ی 77). باید دعا کنید تا از خدا جواب بشنوید (سوره ی مؤمن – آیه ی 60). حیات انسان جز در ارتباط با خدا معنا ندارد.

- علم و هنر غرب در خدمت سرمایه داری و منقطع از معنویت
برجستگی های یک جامعه در این زمینه های فکری ذهنی و فکری و علمی باید در خدمت تعالی انسان قرار بگیرد. امروز در دنیا این جور نیست. امروز در دنیا نه علم در خدمت تعالی انسان است، نه هنر، و نه بقیّه ی چیزها. خُب، یک نمونه ی هنر، سینماست. قلّه ی سینمای دنیا، هالیوود است. این دستگاه های هنری دنیا چه قدر به اخلاق بشری، به معنویّت انسان، به امیدبخشی به انسان کمک می کنند؟ عکس قضیّه است. نمی شود گفت صفر، مبالغی زیر صفر! یعنی بنیان های اخلاقی را، بنیان های فکری را، تعالی بشری را تخریب می کنند.
امروز در دنیا، هنر در خدمت تعالی انسان نیست؛ علم هم همین جور. علم در خدمت سرمایه داری است؛ در خدمت ثروت اندوزان است. دانش بشری امروز در خدمت کسانی است که کمپانی های بزرگ اقتصادی مال اینهاست. جنگ ها را این ها راه می اندازند؛ انسان ها را این ها می کشند؛ کشتارهای جمعی را این ها می کنند. علم در خدمت این هاست. علم در خدمت مردم محروم افغانستان نیست. علمی که به افغانستان رفته، همان هواپیمایی است که بالای سرشان می رود، بمبارانشان می کند. علمی که آن روز به عراق آمد، ابزارهای شیمیایی بود که حلبچه را به آن روز درآورد. در این مناطق، علم این جوری است.
... ذات علم، این جوری نیست. علم به طور طبیعی و ذاتی یک پدیده ی الهی است؛ یک نعمت الهی است؛ یک موهبت الهی است. هنر هم همین جور است. قریحه های هنری هم همین جور... (تمدّن غرب) در علم پیشرفت کردند، در فناوری پیشرفت کردند، صنعتشان را به اوج رساندند، امّا این را در خدمت بدبخت کردن ملّت ها به کار بردند؛ چرا؟ چون آن تمدّن پایه ی معنوی نداشت، معنویّت در آن نبود.
وقتی معنویّت نبود، اخلاق هم نخواهد بود. ادّعای آن ها نسبت به اخلاق، ادّعای دروغین است؛ هیچ واقعیتی ندارد. بله در فیلم های سینمایی، در تلاش هالیوودی، اخلاق هست، صبر هست، عقل هست، امّا در واقعیّت زندگی، این حرف ها وجود ندارد. وقتی دور از معنویّت شد، این می شود.
همین امروز شما ملاحظه کنید. در یک کشوری در شرق آسیا – در میانمار – هزاران انسان مسلمان دارند کشته می شوند، دارند فدا می شوند، بر اثر تعصّب، بر اثر جهالت – اگر نگوییم دست های سیاسی در خود همین مسأله وجود دارد؛ فرض کنیم همان طور که ادّعا می شود، بر اثر تعصّب های دینی و مذهبی است – مدّعیان دروغین حقوق بشر لب تَر نمی کنند.

- عدم جدایی ذاتی دین از سیاست
یکی از خطرهای جدایی دین از سیاست که عدّ ه ای آن را همیشه در دنیای اسلام ترویج می کردند – در کشور ما هم بود، امروز هم متأسفانه بعضی نغمه هایی را در جدایی دین از سیاست بلند می کنند – همین است که وقتی دین از سیاست جدا شد؛ از اخلاق جدا خواهد شد؛ از معنویّت جدا خواهد شد. در نظام های سکولار و بی رابطه ی با دین، اخلاق، اغلب نزدیک به همه ی موارد، از بین رفته است. حالا یک وقت استثنائاً در جایی یک عمل اخلاقی دیده بشود، این ممکن است؛ استثناء است. سلوک سیاسی امیرالمؤمنین (ع) بر پایه ی معنویّت است و از سلوک معنوی او جدا نیست.

- تفاوت در ریشه ی آزادی
منشاء آزادی و ریشه ی آزادی در فرهنگ غربی با منشاء و ریشه ی آزادی در بینش و در فرهنگ اسلامی به کلّی متفاوت است. ریشه ی آزادی غربی اگرچه در ادّعا این آزادی مبتنی است به اراده ها و تمنیّات و خواسته های بشر – که خود او هم یک چیز غیرقابل قبول و غیر منطقی است که عرض خواهم کرد – امّا ریشه ی حقیقی او حتّی خواست و تمنّای افراد بشر و افراد جامعه هم نیست، بلکه ریشه ی طبیعی این آزادی که قانون را و نظم را به وجود می آورد، عبارت است از خواست های کمپانی دارها و تراست ها و کارتل ها و شخصیّت های اقتصادی و باندهای گوناگون سیاسی و اقتصادی. این ریشه ی آزادی است در غرب که بر اساس همین تصوّر و تفکّر اعلامیّه ی جهانی حقوق بشر بوجود آمد که شما آن اعلامیّه را نگاه کنید، می بینیدکه آزادی های گوناگونی را در عقیده و فکر و رفتار و انواع و اقسام آزادی ها را برای افراد بشر در همه جای جهان پیش بینی کرده؛ و من به شما عرض می کنم که در هیچ کشوری از کشورهای دنیا همان امضاءکنندگان اوّلی اعلامیّه ی حقوق بشر و کسانی که دم از آزادی هم می زنند، شما یک کشور سراغ ندارید که آن چه را که در منشور جهانی حقوق بشر نوشته شده و امضاء شده، پیاده کرده باشند؛ و نکردند.
... امّا آزادی در مفهوم اسلامی و فرهنگ اسلامی این جور نیست. ریشه ی آزادی در فرهنگ اسلامی، جهان بینی توحیدی است. اصل توحید با اعماق معانی ظریف و دقیقی که دارد، آزاد بودن انسان را تضمین می کند؛ یعنی هر کسی که معتقد به وحدانیّت خداست و توحید را قبول دارد، باید انسان را آزاد بگذارد.
آن چه مرور شد، تداعی کننده این مهم است که مطالبات انقلاب اسلامی نه تنها دارای ریشه های عمیق عقلی، حقوقی و اجتماعی است، بلکه به قدری قدرتمند است که تصوّر خشکاندن بنیه ی مستحکم آن با طرح مفاهیم مبهم و شگردهای همیشگی و منسوخ برخی از نظام های فکری غربی غیرممکن به نظر می رسد.
اندیشه ** آ.ش **1601**



11/02/1394





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 44]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن