تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 7 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):خود را از تمامى مردم با بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم و قل هو اللّه‏ احد حفظ كن. آن را...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1834640173




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مادر خیانتکار پس از زمان شیرخواری نوزادش اعدام شد


واضح آرشیو وب فارسی:روز نو:



مادر خیانتکار پس از زمان شیرخواری نوزادش اعدام شد
روز نو : "زن مرده‌ای که زنده بود" سرفصل خاطره یکی از کارآگاهان پلیس آگاهی ناجا است که آن را امشب می‌خوانید.
 
این کارآگاه که درجه ستوان دومی دارد و سال‌ها است که در اداره جرائم جنایی پلیس آگاهی ناجا فعالیت داشته و قاتلان زیادی را دستگیر کرده است،‌ صحبت از زن قاتلی می‌کند که با سایر جنایتکاران متفاوت بود.
 
داستان واقعی این کارآگاه را در ادامه می‌خواهید:
 
سال‌های گذشته در یکی از شهرستان خوزستان یک مورد خودسوزی به سامانه 110 اعلام شد،‌ سریعا تیمی از اداره جرائم جنایی پلیس آگاهی در محل حاضر شدند و دیدند یک طبقه از یک ساختمان 3 طبقه آتش گرفته و شعله‌های آتش از پنجره زبانه می‌کشد.
 
با تلاش آتش‌نشان‌ها حریق مهار شد و صاحب ملک که مردی 32 ساله به نام  ابراهیم بود به ماموران پلیس مراجعه کرد و گفت: دقایقی پیش همسرم نازنین 22 ساله به محل کارم تماس گرفت و از آنجایی که من در محل کارم نبودم به همکارم گفت که می‌خواهد خودش را از زندگی راحت کند.
 
صبحت‌های این مرد تمام نشده بود که آتش نشان‌ها جسد زنی را که به طور کامل سوخته بود،‌ از خانه خارج کردند و دراختیار ماموران انتظامی گذاشتند.
 
ماموران با انتقال جسد به پزشکی قانونی، پرونده را با سر تیتر خود سوزی تهیه کرده و در اختیار مقام قضایی قرار دادند،‌ سپس پس از چند روز و با تکمیل شدن پرونده،‌ جسد زن سوخته به ابراهیم تحویل داده شد.
 
از آنجایی که ابراهیم مرد بسیار معتبر و قابل احترام در شهرستان بود، برخی از ماموران پلیس آگاهی شهرستان نیز در مراسم ختم همسرش شرکت کردند.
 
ابراهیم در مراسم ختم می‌گفت: ای کاش با او مهربان‌تر برخورد می‍‌‌‌‌کرم،‌ اگر می‌دانستم دست به چنین کاری می‌زند، هرگز با او جر و بحث نمی‌کردم، البته صحبت‌های ابراهیم را برادرش رد کرد و به ماموران گفت: ابراهیم الان احساساتی شده، چراکه همسرش مشکلات زیادی برای او به وجود آورد،‌ شب‌ها با صدای بلند به او فحش می‌داد و روز‌ها نیز اجازه ورود به خانه‌اش را صلب کرده بود، حتی یک مرتبه به جرم واهی(فروش مواد مخدر) از او شکایت کرد و او را تا دادگاه کشاند که با تلاش بستگان بی‌گناهی‌اش ثابت و آزاد شد.
 
خلاصه به نظر ما پرونده زندگی این زوج همان جا، بالای سر قبر نازنین تمام شد و ما نیز پس از گذشت چهلم این زن که خودسوزی کرده بود،‌ فراموش کردیم که اصلا چنین اتفاقی افتاده است.
 
از این موضوع 2 سال گذشت تا اینکه در یکی از روز‌های گرم تابستان زنگ تلفن اداره به صدا آمد، پشت خط یکی از همکارانم بود، که سال‌ پیش با او در شهرستان خوزستان خدمت می‌کردیم و او هم اکنون جهت ادامه خدمت به یکی از شهر‌های شمالی کشور منتقل شده بود.
 
پس از یک حال و احوال پرسی بسیار کوتاه رفت، سر اصل مطلب و در حالی که صدایش می‌لرزید گفت: نازنین را که خودسوزی کرد به یاد داری؟ گفتم- بله، گفت: امروز وقتی داشتم متهمی را به زندان می‌‌بردم، با او برخورد کردم.
 
بارو کردنی نبود، نازنین که خودسوزی کرده بود و الان باید حتی استخوان‌هایش هم تجزیه شده باشد، ‌چه طور ممکن است!!! . . .
 
با تعدادی از همکاران به آن شهرستان عازم شدیم،‌ وارد اداره پلیس که شدیم سراغ نازنین را گرفتم،‌ گفتند او در بازداشتگاه به سر می‌برد،‌ وقتی درب بازداشتگاه باز شد ،‌ چهره نازنین را دیدم،‌خودش بود ولی چطور او زنده بود؟ این سوالی بود که تمامی ماموران حتی سربازان پلیس آگاهی در ذهنشان پیش آمده بود.
 
در بازجویی فنی پلیسی نازنین ابتدا منکر تمامی اتفاقات شد و تنها شک پلیس را به خاطر شباهت زیادش با همسر ابراهیم مطرح کرد،‌ ولی دروغ‌های این زن جنایتکار کاری از پیش نبرد و او سرانجام مجبور شد به همه چیز اعتراف کند.
 
نازنین که جز گفتن حقیقت چاره‌ای نداشت،‌ شروع کرد به صحبت و تمام اتفاقات را به طور کامل شرح داد:
 
- کم سن و سال بودم که با پسر عمویم(ابراهیم) که حدود 10 سال از من بزرگتر بودم ازدواج کردم، ‌او مرد خوب و پاکی بود، ‌ولی نمی‌خواستم با او زندگی کنم چون سنش زیاد بود و من جای دختر او بودم،‌ راستش مهری از او در دلم نبود.
 
- به همین علت در سن 20 سالگی با پسری آشنا شدم به نام بیژن، او بسیار جذاب و شوخ طبع بود، دقیقا برعکس ابرهیم که انسانی منضبط و خشک بود،‌ بعد از چند ماه عاشق بیژن شدم، او کار درست و حسابی نداشت ولی من دل به دل او بسته بودم.
 
- رابطه‌مان رنگ و شکل دیگری به خود گرفت،‌ تصمیم گرفتم از ابراهیم جدا شوم و با بیژن ازدواج کنم و بعد شروع کردم به اذیت کردن ابراهیم تا او مرا طلاق دهد ولی هرکاری کردم، بی‌فایده بود و ابراهیم صبر می‌کرد تا من درست شوم و به زندگی عادی خود بازگردم.
 
هر چه تلاش کردم از ابراهیم طلاق بگیرم نشد، به خاطر همین با بیژن نقشه‌ای کشیدیم تا بدون هیچگونه دلهره‌ای فرار کنیم و کسی هم دنبال ما نگردد.
 
نقشه‌ این بود که زنی سالخورده به خانه دعوت کنیم، او را بکشیم و جسدش را به همراه خانه به آتش بکشیم و طوری نشان دهیم که خودسوزی کرده‌ام.
 
به همین دلیل به شهرستان مجاور رفتیم، در جمعه بازار زنی سالخورده را پیدا کردیم که به دلیل مشکلات زندگی بسیار شکسته شده بود، با ترفندی این پیرزن را به خانه آوردیم،‌ دلهره کشتنش را داشتم که بیژن دائم بهم می‌گفت: نترس به زندگی‌مان فکر کن، آن زن اگر بمیرد از درد و رنج زندگی رها می‌شود.
 
سرانجام پیرزن را که به امید گرفتن پول به خانه‌ام آمده بود با روسری خفه کردم  و سپس با دفتر کار ابراهیم تماس گرفتم و گفتم: به ابراهیم بگویید دیگر از این زندگی خسته شده‌ام و بعد گوشی را قطع کردم و خانه را با چند گالن بنزین به آتش کشیدم و بعد به امامزاده یکی از شهرستان های اطراف رفتم.
 
نقشه‌مان بدون ایراد انجام شد و بیژن نیز برای خنده از مراسم خاکسپاری و گریه‌های ابراهیم فیلمبرداری کرد‌ و سپس بعد از چند روز نزد من در امامزاده آمد و با هم به تهران رفتیم.
 
از آنجایی که بیژن مهارتی نداشت، در تهران دست به کار خلاف زد و  توانستیم با اندک پولی که من از خانه ابراهیم آورده بودم، ‌اتاقی اجاره کنیم و زندگی‌ مشترکمان را به صورت نامشروع آغاز کنیم.
 
ابراهیم از راه خلاف پولی خوبی به دست می‌آورد به طوری که دیگر از فقر و بدبختی بیرون آمدیم و زندگی خوبی داشتیم، این روند ادامه داشت تا اینکه نقشه سرقت از یکی از طلافروشی‌های تهران را کشیدیم.
 
من با طرح و نقشه قبلی به مغازه طلافروشی رفتم و با جا زدن خودم به جای همسر یکی از پزشکان معروف تهران ،‌ حدود 2 میلیون تومان طلا را گرفتم و سپس با کمک بیژن از محل متواری شدیم.
 
مرد طلافروش بسیار سعی کرد، ما را پیدا کند و همینطور تحت تعقیب پلیس نیز قرار گرفتیم، به خاطر همین موضوع به یکی از شهرستان های شمال کشور رفتیم ولی بیژن در آنجا پس از سرقت یک کپسول گاز توسط اهالی دستگیر و در اختیار ماموران قرار گرفت.
 
بیژن به جرم سرقت به زندان افتاد و آن روز که می‌خواستم برای دیدن او بروم،‌ یکی از ماموران که از اهالی خوزستان بود من را دید و در حالی که شوکه شده بود،‌ بازداشتم کرد.
 
باور کردنی نبود،‌ نازنین یک زن 22 ساله چطور می‌توانست دست به چنین جنایتی بزند، وقتی این خبر را به ابرهیم دادیم،‌ از حال رفت و بعد از چند روز خوزستان را برای همیشه بدرود گفت و به شهر دیگر رفت که هیچکس نمی‌دانست.
 
سرانجام با معاينات پزشکی مشخص شد؛ پروين از بيژن حامله است. با تحقيقات پليس، اولياء دم پيرزن(فقط يک برادر)  که ساکن يکی از روستاهای اطراف شهرستان بودند، شناسايی شد که وی با حضور در دادگاه درخواست قصاص قاتل خواهرش را کرد.  
 
پروين و بيژن راهی زندان شدند و بعد از گذشت شش ماه در زندان پروين زايمان می‌کند و دختری به دنيا می‌آورد که برابر شرع دين مبين اسلام تا زمان شيرخواری بچه، هيچ حکمی اجرا نمی‌گردد .
 
وقتی دختر بچه مرحله شيرخواری را پشت سر گذاشت، به بهزيستی سپرده شد و مجرمين هر کدام به جرم رابطه نامشروع، منجر به تولد طفل، به ٤٥٠ ضربه شلاق در ٣ نوبت محکوم می‌شوند که به اجرا گذاشته شد.  
 
به گزارش باشگاه خبرنگاران، در خصوص قتل پيرزن پروين محکوم به اعدام می‌شود و بيژن به جرم مباشرت در قتل به ١٢ سال حبس محکوم می گردد. پروين در سال ١٣٨٠ به دار مجازات آويخته شد.




تاریخ انتشار: ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۰۲:۴۵





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: روز نو]
[مشاهده در: www.roozno.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 51]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن