واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
با بچه پولدارهای متفرعن چه باید کرد؟ وبلاگ > خبر وبلاگ -
داشتم فکر می کردم اگر صمد بهرنگی خدا بیامرز زنده بود و هم چنان متعهد به عقاید ضد سرمایه داری رادیکالش، درباره پورشه سوارانی که در ام القرای اسلام مانور تجمل و تفاخر می دهند و در فرودستان به چشم تحقیر و تخفیف می نگرند چه می گفت؟
او که از دیدن چند مغازه لوکس و دیدن بچه مرفه هایی که لپشان گل انداخته و قیاس آن ها با کودکانی که از خرید یک عروسک عاجز بودند آن طور به خشم می آمد که دلش می خواست اسلحه به دست بگیرد و دادِ خلق محروم از کهتر و مهتر بستاند اگر امروز چشمش به این موجوداتی می افتاد که تاج و تخت شاه دیروز درِ قلعه آن ها هم نمی شود چه می کرد؟ این روزها دیگر کسی مثل صمد بهرنگی نمی اندیشد.او و اندیشه ای که مدافعش بود دیگر خریداری ندارد.ظاهرا همه به این نتیجه رسیده اند که عدالت با تندروی و زالو خواندن سرمایه داران راه به جایی نخواهد برد.اما از آن جایی که ما اصولا با تعادل دشمنی دیرینه ای داریم به کفاره آن تندروی ها و رمانتیک بازی ها اصلا چیزی به نام عدالت را فراموش کرده ایم و نه تنها فراموش کرده ایم که به صراحت عدالت اجتماعی را سراب می خوانیم و تحقق آن را خیال پردازی و رویای شاعرانه می نامیم. هرکس هم که ناپرهیزی کند و حرف های عدالت خواهانه بزند بی درنگ او را متهم می کنیم:چپ،مارکسیست،کمونیست و...الخ.البته نباید نقش کسانی را که با این حرف ها و شعارها برای خود کیسه ها دوختند و از گرده مردم محروم و بی پناه نردبان ها ساختند برای برشدن به بام قدرت، در کم رنگ شدن سودای عدالت خواهی نادیده گرفت. مدعیان عدالت گستری و مهرورزی هرچیز بردنی که توان برد برده اند و هرچیز خوردنی که توان خورد خورده اند، چندان که معدود عدالت خواهانی که هنوز هم شرافتمندانه بر سر عهد و پیمان خود بودند بیم آن داشتند مبادا با سخن گفتن از عدالت در شمار مدعیان درآیند. غرض این که بیم از بدنامی،عافیت طلبی، غفلت و خیلی چیزهای دیگر دست به دست هم دادند تا کار به جایی برسد که نباید برسد.حالا دیگر فقط سخن از فاصله طبقاتی هولناک و تسلط سرمایه داری لجام گسیخته و زوال ارزش های انسانی نیست، سخن از فرادستانی است که نه تنها مغرور و مست سورِ عزایِ فرودستان را به سفره نشسته اند که امنیت و آسایش روانی مردم بی لبخند را نیز آشکارا تهدید می کنند. بدون شک راه مبارزه با چنین منکری که حقیقتا منکر منکرهاست بازگشت به شعارهای رمانتیک و رادیکال نیست اما می توان دست کم قوانینی تدارک دید تا آن که می خواهد به دیگران فخر بفروشد قدری هزینه هم بپردازد.مشکل این جاست که در این سرزمین پرگهر هیچ کس بابت بلند پروازی هایش هزینه پرداخت نمی کند. اهل قدرت فقط از مواهب قدرت بهره مند می شوند و دایره نفوذشان را گسترده تر می کنند، ثروتمندان نیز فقط از امکانات سرمایه داری بهره می برند و روز به روز بر سرمایه خود می افزایند. منظورم این است که آن که به قدرت می رسد حتی در صورت تخلف بازهم در چرخه قدرت باقی می ماند و قدرت برای او نوعی مصونیت ایجاد می کند و یا آن کسی که هوس می کند ماشین چند میلیاردی سوار شود هزینه هوس بازی اش را پرداخت نمی کند. یعنی مالیاتی را که باید پرداخت کند پرداخت نمی کند.در صورت تخلف هم، چنان مراعات احوال طرف را می کنند که گویی پیغمبرزاده است. نمی گویم پوستش را باید کند اما باور بفرمایید اگر به هنگام تخلف با او همان گونه برخورد شود که با آن بنده خدایی که با هزار زحمت و قرض و وام توانسته یک پراید دست دوم بخرد اوضاع خیلی بهتر از اینی که هست خواهد شد.
سه شنبه 8 اردیبهشت 1394 - 16:03:19
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 34]