واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: این اتفاقات برای خیلیهای دیگر مثل حامد کمیلی یا مهدی سلوکی افتاد و ادامه پیدا کرد. البته همهشان الان کار میکنند. اما این اتفاقات برای من... بخشی از مصاحبهٔ پوریا پورسرخ با زندگی ایده آل: «سالی که نکوست، از بهارش پیداست» ستارهها انقدر شاد و سر حال بودند که استودیوی خیابان جردن روی سرشان بود! اگر به اسامی تعدادی از مهمانان این جمع نگاهی بیندازید مطمئنا شما هم با ما هم عقیده میشوید که دور هم بودن انها ممکن است چه خطراتی را به دنبال داشته باشد! امیر جعفری، رامبد جوان، حامد بهداد، فرزاد حسنی، و البته سر کردهٔ همهٔ انها هادی کاظمی و جواد عزتی، دیگر خودتان حدس بزنید که چه اتفاقهایی که رخ نداده البته پوریا پورسرخ، محمد رضا فروتن، رضا یزدانی و سحر دولتشاهی را هم دست کم نگیرید. ستارگان سینما و موسیقی ایران در اغاز بهار در یک جمع دوستانه در استودیویی در خیابان افریقا مراسم دور همی کوچکی را ترتیب داده بودند، به امید شروع سالی شاد و موفق، چرا که اعتقاد داشتند: «سالی که نکوست، از بهارش پیداست.» «پوریا پورسرخ، روشن به رنگ اسمان» شاید اگر سال تحویل ۹۰، ساعت ۶ عصر بود پوریا پورسرخ بهترین لباس ممکن را به تن کرده بود اما با توجه به اینکه برنامهٔ سال تحویل تلویزیون یکی از رسمیترین برنامههای رسانهای است و البته ساعت سال تحویل هم نیمه شب بود بهتر بود یه کمی رسمیتر لباس میپوشید. او با تلفیق سرمهای، ابی، سفید و ابی اسمانی، توانسته بود روشنی بهار را تداعی کند. به هر حال او همشه اسپرت پوش است. «پوریا پورسرخ و عیدهای شیرین زندگیاش» پوریا پورسرخ مسیر ۵ سالهای را از اولین سریالی که چهرهاش را مشهور کرد تا به امروزی که مشغول بازی در فیلم روز رستاخیز احمد رضا درویش است را طی کرده. مسیری که چندان هموار و راحت نبود و در جاهایی با انتخابهای شاید غلط و عکس العملهای که باز هم شاید در نگاه اول چندان درست نبود، طی کردن ان را برای خودش سختتر هم کرده است. اما باید قبول کنیم که در بعضی فیلمها و نقشها حسابی بدشانسی اورده و نتیجهٔ کاری با توجه به کارگردان فیلمنامه و سایر فاکتورها باید خوب از اب در میامده، موفقیت امیز نبود. پورسرخ نگاه و تصویر درستی از جایگاه امروزش در سینما دارد. و از تمام بازیها و انتخابهایی که انجام داده تمام قد دفاع نمیکند و بدون هیچ تعصبی دربارهٔ انها حرف میزند، با اینکه در سال گذشته دو فیلم سینمایی از او اکران شد اما در سال ۸۹ کم کار و کم سرو صداتر از همیشه بود. پورسرخ نوروز ۹۰ میهمان ویژه برنامه سال تحویل شبکه سه شد و در چند صحنهٔ محدود سریال پایتخت سیروس مقدم هم بازی کرد. با پورسرخ دربارهٔ روند کاری که تا امروز طی کرده و مهمتر از ان برنامهای که برای اینده بازیگری خود دارد گپ زدیم. «مورد عجیب دستمزد پوریا پورسرخ» «از فروردین ۸۵ تا فروردین۹۰» یادم هست که سال ۸۵ رویکرد مطبوعات به سریالها به این شکلی که الان هست نبود. جلد مطبوعات همان چند بازیگر جوانی بود که تازه تبدیل به چهره شده بودند. قبل از وفا اخرین باری که یک سریال خیلی گل کرد مسافری از هند بود که در ان حمید گودرزی و شیلا خداداد بازی میکردند. خب ان سریال یکی از بهترین کارهایی بود که در تلویزیون پخش شد. تعطیلات نوروز ۸۵ من شمال بودم چند روز اول همه چیز معمولی بود، اما در ادامه تعطیلات اصلا نمیتوانستم بیرون بروم اصلا هم کتمان نمیکنم که ان روزها حسابی هیجان زده و خوشحال بودم البته برای من خیلی هم تبعات داشت. همان موقع خیلی از همکاران و پیشکسوتان به حضور من در برخی مطبوعات ایراد گرفتند و از این موضوع خیلی افسرده شدم که چرا شخصی که یکی از اعضای ارشد خانه سینما هست و باید از چهارتا جوان مثل من که تازه شروع به کار کردهایم دفاع کند، برعکس امده تخریب میکند و برای استناد صحبتهای خودش مدام به نشریات زرد ارجاع میدهد. این اتفاقات برای خیلیهای دیگر مثل حامد کمیلی یا مهدی سلوکی افتاد و ادامه پیدا کرد. البته همهشان الان کار میکنند. اما این اتفاقات برای من ویژه بود. ویژه برنامه سال تحویل ۹۰ را هم خیلی دوست داشتم. به جرات بگویم فرزاد حسنی بحرالعلوم است! یعنی در هم نسلها و حتی نسلهای قبل از او هم مثل فرزاد رادر این حرفه خیلی کم دیدهایم. عید امسال وقتی شنیدم قرار است او این کار را انجام دهد خیلی خوشحال شدم. عید امسال بعد از عید ۸۵ شیرینترین عید من بود. خدارو شکر که بقیه مهمانهای برنامه هم از دوستان صمیمی من بودند. حامد بهداد که همه میدانند یکی از دوستان نزدیک من و محمد رضا فروتن هم که بازیگر محبوب و مورد علاقه من است. رضایزدانی هم که خواننده بسیار خوبی است و همیشه کارهای او را دنبال میکنم. با اینکه در تعطیلات مالزی بودم که خب توریست و ساکن ایرانی زیاد دارد، متوجه شدم برنامه خیلی خوب دیده شده و از این بابت خوشحال شدم. البته جای کسانی مثل رضا گلزار و نیما شاهرخ شاهی در این ویژه برنامه واقعا خالی بود. «معمولا با منتقدها هم نظرم» من معمولا در مورد فیلمهایم با منتقدان هم نظر بودم. وقتی به من میگفتند که فلان فیلم خوب نبود، خودم هم میدانستم که نتیجه فیلم چندان جالب نشده. وقتی هم میگفتند بهمان فیلم خوب است رضایت بیشتری از ان کار داشتم. تنها اختلافی که با منتقدها دارم سر اناهیتا هست. «در اناهیتا بد شانس بودیم» من با این حرف خیلی موافقم که از بعضی فیلمها که در انها حضور پیدا میکنیم انتظار داریم که اتفاق خوبی را برای ما رقم بزند. فیلنامه، کارگردان، بازیگران و بقیه فاکتورها میگویند که همه چیز درست است و حاصل کار هم خوب میشود. اما نتیجه ان چیزی نیست که انتظارش را داریم. اینجا یعنی شانس نیاوردیم دیگر! مانند اتفاقی که برای اناهیتا افتاد. من هیچ دخل و تصرفی در فیلمنامه نداشتم. اقای حمیدنژاد حتی جای نفس کشیدن شما را هم سر پلان انتخاب میکند. با بعضی مسایل و انتقاداتی که به فیلنامه وارد کردهاند کاملا موافقم اما به عنوان بازیگر کاری از دست من بر نمیامد. با این وجود باز هم میگویم اگر اقای حمیدنژاد به من بگویند بیا از جلوی دوربین من رد شو این کار را با افتخار میکنم. «تمام فیلمهایی که بازی میکنم، سلیقه و دلخواه من نیست» لزومی ندارد که فقط در فیلمهایی بازی کنم که ژانر مورد علاقه من باشد. سلیقه من فیلمهای فرهادی و قبادی است اما ممکن است مخاطب من را در فیلمهای پسر دختری دوست داشته باشند یا اینکه مثلا جواد رضویان را کسی در فیلم ملودرام نمیپسندد و او را در فیلمهای کمدی دوست دارند البته با این حرف موافقم که امکان دارد وقتی کارگردانی من را در چند فیلم کمدی میبیند، امکان دارد ذهنیتش درباره من عوض بشود و نقشی خوب و درجه یک را از دست بدهم برای همین همیشه سعی کردم حتی با دستمزدی پایین در سال حداقل در یک فیلم خوب بازی کنم اما اگر میروم داخل یک فیلم تجاری وظیفه من این است که فیلم بفروشد. من برای ادامه کارم همین روند را پیش خواهم برد که تا امروز داشتم. البته با وسواس بیشتر. باز هم سریال بازی خواهم کرد این را هم بگویم که من سریال بد بازی نکردهام. سریالهایی که من بازی کردهام همهشان خوب بودهاند و در این زمینه باهوشتر از سینما عمل کردم و خوش شانستر هم بودم صادقانه بگویم هنوز هیچ کار دیگر قطعی نشده. فکر میکنم امسال لازم دارم که یک سریال خوب دیگر بازی کنم. «حسرت خاصی درسینما ندارم» معمولا سر فیلمهایی که بازیگرهای زیادی دارند نمیروم. چون معمولا جایگاه بازیگران و شخصیتها در فیلمها مشخص نیست و در نهایت هیچ کس به اندازهای که تلاش کرده دیده نمیشود. چند سال پیش پیشنهاد بازی در فیلمی این چنینی که تعداد زیادی بازیگر داشت را نپذیرفتم اما بعد که کار را دیدم از تصمیم خودم پشیمان شدم. اسم فیلم را نمیگویم اما استثنا در ان فیلم همه به اندازه خودشان در ان دیده شدند و جای هر شخصیبت کاملا مشخص بود. هنوز هم هر از گاهی ان فیلم را میبینم و لذت میبرم. غیر از ان مورد خاص در نپذیرفتن هیچ نقش دیگری پشیمان نشدم. «برای همکارانم احترم قائلم» من در نهایت کاری میکنم که خودم راضی باشم. یادم هست که درمورد فیلم هر چه خدا بخواهد اقای شهبازی با من تماس گرفتند و گفتند بازیگری که کاندید یکی از نقشهای من بود خیلی بدقولی میکند. و تو بیا و این نقش را بازی کن. من با ان بازیگر تماس گرفتم و گفتم مسئله چیست؟ او هم گفت واقعا نمیتواند بازی کند. من با اجازه خودش وارد ان کار شدم حتی جلو دوربین و مقابل بقیه گروه هم با او تماس گرفتم دوباره از او اجازه گرفتم. من همیشه برای همکارانم احترام قائلم اما در شرایط مشابه این اتفاق هیچ وقت برای خودم نیفتاده من ساعت هشت فیلمنامه را گرفتم و ده جلوی دوربین بودم چون میخواستم شهبازی ان قدر دستش در این کار باز باشد و بتواند در کار بعدی باز برای ما نفس عمیق بسازد. «جملاتی در مورد سایر ستارهها» «حامد بهداد» حامد بهداد یک دوست خوب و و یک بازیگر خوب است. ماشاالله خیلی هم پرکار است در این میان بعضی فیلمهایش خیلی خوب است و بعضی کمتر خوب. «محمد رضا فروتن» سوپراستار نسلی که من و امثال من در ان بازیگری میکنیم. ردپای پررنگی از خودش دراین نسل باقی گذاشته است. پشتوانهاش همین بازی خیلی خوب است که خیلیها ردپای او را دنبال میکنند. «رامبد جوان» خیلی دوستش دارم. هم بازیگر شیرینی است وهم فیمسازی است که فیلمهای شیرینی میسازد. تنها فیمی کا امسال در جشنواره دیدم فیلم او بود. چیزی که دربارهٔ او فوق العاده است این است که زندگیاش جزئی از سینما نیست بلکه سینما جزئی از زندگیش است. امثال اتیلا پسیانی و رامبد این شکلی زندگی و کار میکنند. اتیلا پسیانی را دوست دارم در ورک شاپ او هم چیزهای زیادی یاد گرفتم. «مهدی پاکدل» برخلاف نقشهایش بسیار ادم شیرینی است. تئاترهایش هم خیلی خوب است و صدای بسیار عالی هم دارد. همین جا هم ازدواجش با بهنوش طباطبایی که او هم بازیگر خوبی است تبریک میگویم. منبع: مجله زندگی ایده آل/ (پیاده شده توسط: پرهام موسوی/ کافه سینما)
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 820]