واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نسل سرخ مروري بر زندگينامه خاندان بزرگ حکيمشاه عباس صفوي قصد سفر به عتبات عاليات را کرده بود و به همين دليل همه ي اطرافيان شاه او را همراهي کرده و به پابوس امامان معصوم مدفون در عراق رفتند، سفري که تنها براي زائران ايراني با برکت نبود و برکاتي هم براي ميزبانان داشت. در نجف بود که مردم نجف به اصرار توانستند طبيب مخصوص شاه را راضي به ماندن در نجف کنند. طبيب خود را وقف مردم نجف کرد، بدون هيچ نگرشي نسبت به آينده، آينده ي فرزنداني که از او بر جا مي مانند و خانداني بزرگ و نام آور در سراسر عراق تشکيل خواهند داد، خانداني که امروز با نام « حکيم » مي شناسيم و در ابعاد مختلف مذهبي، سياسي و اجتماعي عراق دخيل، مؤثر و تأثير گذارند. خانداني که تنها در طول 40 سال يعني از سال 1970 و پس از درگذشت آيت الله العظمي سيد محسن حکيم نزديک به 70 نفر از اعضايش در راه آرمان هاي ديني و مذهبي به شهادت خواهند رسيد.به هرحال پزشک مخصوص شاه عباس صفوي، در نجف و کنار مزار امير المومنين نه تنها خود در خدمت مقيمان حرم امام علي (ع ) کوشيد که فرزندانش جان و مال خود را در راه اعتلاي شيعه در عراق گذاشتند.آغاز راهيک قرن پيش سيد مهدي صالح حکيم از نوادگان حکيم بزرگ، از برجسته ترين مدرسان حوزه علميه نجف اشرف بود که به دعوت شيعيان لبنان به آن کشور سفر کرد. سيد مهدي سه پسر به نام هاي محمود، محسن و هاشم داشت که پسر مياني يعني سيد محسن زيرنظر برادر بزرگ وارد حوزه علميه نجف شود و نزد آيات عظام يزدي، آخوندي خراساني، خوانساري، نائيني، عراقي، شيخ الشريعه اصفهاني، حبوبي و جواهري شاگردي کرد.استاداني که هر کدام ستون هاي خيمه ي برافراشته ي حوزه علميه ي نجف بودند و باعث شد تا سيد محسن به سرعت مدارج علمي را طي کند.سيد محسن در سال 1919 به درجه اجتهاد رسيد، هر چند پيش از آن و با همراهي و راهنمايي استادش، آيت الله سيد محمد حبوبي به مبارزه با استعمار انگليسي پرداخت که عراق را تحت الحمايه خود قرار داده بود، آيت الله در بدو اشغال بصره توسط انگليسي ها، اسلحه به دست گرفت و خود در جبهه ناصريه با دشمن مبارزه کرد.آيت الله بر رسم خانوادگي و با دعوت شيعيان لبنان به جبل عامل مهاجرت کرد و يک سال بعد به نجف بازگشت، بعد از وفات آيت الله نائيني و همچنين آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني، مرجعيت شيعه به آيات حکيم و بروجردي رسيد و پس از وفات آيت الله بروجردي در سال 1960، دامنه نفوذ آيت الله حکيم از مرزهاي عراق فراتر رفت و تنها در حوزه ي نجف 7000 طلبه در محضر او درس مي خواندند.يکي از ويژگي هاي خاص آيت الله العظمي سيد محسن حکيم اين بود که علاوه بر مباحث و درس هاي کلاسيک حوزه، به علم اقتصاد، اجتماع و سياست نيز در درس هايشان مي پرداخت. نفوذ کمونيسم در سال هاي دهه 60 ميلادي باعث شد تا آيت الله فتواي معروف خود « الشيوعيه کفر و الحاد » را صادرکند که در آن کمونيسم را کفر و الحاد خوانده بود و مسلمانان را از گرايش به آن برحذر داشته بود.آيت الله به خوبي اوضاع ايران را هم رصد مي کرد، در زمينه ماجراي انجمن هاي ايالتي و ولايتي با شجاعت از روحانيت ايران حمايت کرد و در تلگرافي ديگر فاجعه 15 خرداد 42 را محکوم کرد. آيت الله العظمي حکيم تمام هم و غم خود را حمايت از شيعيان در تمام جهان و در عين حال مبارزه با تفکرات چپ گرايانه گذاشته بود، تفکري که در نهايت در عراق منجر به زايش حزب بعث شد، آيت الله سيد محسن حکيم در سال 1970 - 1348 هـ.ش دار فاني را وداع گفت.فرزندان آيت الله10 پسر آيت الله حکيم از همان بدو تولد با الفباي مذهب و سياست آشنا بودند، سيد يوسف حکيم فرزند بزرگ آيت الله، خود به مقام مرجعيت رسيده بود و زير فشار بود که رساله منتشر کند، ولي چون شاگرد آيت الله خويي بود، اينکار را نکرد.فرزند ديگر يعني سيد محمد مهدي حکيم به همراه آيت الله محمد باقر صدر، علامه عسکري و چندي ديگر، حزب الدعوه عراق را تأسيس کرده و وارد فاز مبارزه با رژيم عراق شدند، مبارزه اي که به ديگر فرزندان و نوادگان حکيم نيز تسري پيدا کرد.محمد مهدي زير فشار دولت عراق مجبور به مهاجرت به امارات، پاکستان و در نهايت لندن شد و هنگامي که براي ميانجيگري بين دو طرف درگير به کشور سودان رفته بود، توسط عوامل حزب بعث ترور شد. اما روزهاي خونين تري هم در راه بود، وقتي در آستانه جشن مبعث و در شب 26 رجب1403 -قمري 1362 ه.ش مأموران افراد بالاي 16 سال را دستگير کردند، سپس سيد محمد حسين حکيم که سرپرستي خانواده را به عهده داشت را به اتاقي بردند و مقابل چشمان او يکي از برادرانش - سيد علاء - و دو برادر زاده اش - سيد کمال و سيد احمد را تير باران کردند، مسئله اي که آغاز فاز جديد مبارزه بين يک خاندان و يک دولت و حکومت بود، مبارزه اي که در همان ابتدا منجر به شهادت 29 تن از افراد اين خانواده از جمله چهار نفر از فرزندان آيت الله حکيم يعني سيد عبدالهادي، سيد عبد الصاحب، سيد علاءالدين و سيد محمد حسين شد.مهاجرتبراي باقي مانده ي خانواده، راهي جز مهاجرت باقي نمانده بود. شايد به همين دليل بود که دو برادر از ميان جمع باقي مانده به ايران مهاجرت کردند، سيد محمد باقر و سيد عبدالعزيز چند ماه پس از پيروزي انقلاب اسلامي، به کشورمان سفر کردند تا به اين ترتيب محمد باقر که شاگرد برجسته ي آيت الله محمد باقر صدر بود و تبديل به سياسي ترين فرد خانواده شده بود در ايران با فراغ بال بيشتري پايه گذار مبارزه جديدي عليه رژيم بعث عراق باشد، به خصوص که دستگيري و شهادت آيت الله صدر و خواهرش هيچ گونه فضايي را براي ماندن و مبارزه کردن از درون خاک عراق باقي نگذاشته بود.آيت الله محمد باقر حکيم در ايران زير نظر امام خميني( ره) جامعه علماي عراق را تشکيل داد و در نهايت به همراه برادرش سيد عبدالعزيز حکيم و سيد محمود هاشمي شاهرودي، سيد محمد مهدي آصفي، سيد کاظم و سيد علي حائري، سيد صدر الدين قپانچي و جمعي ديگر دفتر انقلاب اسلامي عراق را تشکيل داد که بعدها توسعه يافت و با پيوستن گروه هاي ديگر عراقي تبديل به مجلس اعلاي انقلاب اسلامي عراق شد.در تشکيلات جديد، عبدالعزيز در رأس شاخه نظامي مجلس اعلا قرار گرفت، شاخه اي که ابتدا در قالب دو گردان و در نهايت در قالب لشکر بدر فعاليت مي کرد.پايان سرخمجموعه فعاليت هاي خانواده حکيم در سال 2003به ثمر نشست، سقوط صدام زمينه اي شد تا محمد باقرحکيم به عراق باز گردد، اما مدت کمي از ورودش به عراق نگذشته بود که در روز جمعه اول رجب 1424 ه.ق در حال اقامه نماز جمعه در صحن مرقد امام علي ( ع) به سرنوشت جدش دچار شد و هدف بمب گذاري تروريستي قرار گرفت و به شهادت رسيد.پس از شهادت محمد باقر، رياست مجلس اعلا به عهده عبدالعزيز، تنها بازمانده پسر خاندان بزرگ حکيم قرار گرفت و در اين مدت منشأ خيرفراواني براي شيعيان عراق شد، ولي درگذشت عبدالعزيز حکيم در شهريورماه 1388 پايان آخرين فرزند نسل دوم خاندان حکيم بود و پس از درگذشت وي، فرزند بزرگش عمار حکيم به رياست مجلس اعلاي عراق برگزيده شد تا به اين ترتيب نسل سوم خاندان حکيم وارد عرصه سياسي و مذهبي عراق شوند.منبع: ماهنامه شاهد جواد شماره 51
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 326]