واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: به جرات میتوانم بگویم این اولین كاری بود كه من خودم را به طور كامل در اختیار كارگردان قرار دادم، آن هم به دلیل این كه كارهای قبلی ایشان را میشناختم و تجربیاتی هم از طریق مهدی... خیلیها او را به واسطه حضورش در مجموعه «سمندون» میشناسند. اگرچه بازی در نقش ناصر در سریال پدرسالار هم او را به گونهای دیگر به مخاطب شناساند. ناصر هاشمی، برادر كوچك مهدی هاشمی (بازیگر) است، اما خود او معتقد است نتوانسته موفقیت برادر را به دست آورد، چرا كه به مسائل دیگری بجز بازیگری فكر میكرده و بازیگری تنها دغدغه او نبوده است. ناصر هاشمی پس از تجربههای زیادی در زمینه كارگردانی بار دیگر مقابل دوربین قرار گرفت و نقش میانسالی دكتر قریب را در سریال «روزگار قریب» ایفا كرد. ناصر هاشمی اساسا آدم آرامی است و تكاپوی چندانی برای ایفای نقشهای متعدد ندارد.پیش از این كه در مورد حضورتان در مجموعه روزگار قریب با هم صحبت كنیم، بهتر است كمی گذشتهتان را با هم مرور كنیم. مهدی هاشمی (برادر شما) یكی از بنیانگذاران گروه تئاتر پیاده بوده است. شما در شكلگیری این گروه چه نقشی داشتید؟ وقتی این گروه شكل گرفت، من یك دانشآموز دبیرستانی بودم، بنابراین چندان در شكلگیری آن نقش نداشتم و تنها در حد تجربه در یكی دو تئاتر این گروه بازی كردم و پس از این كه به دانشگاه رفتم، در آنجا تئاترهای دانشجویی زیادی بازی كردم، هرچند ورودم به دانشگاه مصادف شد با انقلاب فرهنگی و دیگر نتوانستم آنطور كه باید در تئاتر بمانم. پس از تئاتر به سمت تلویزیون آمدید، چرا؟ چون در تئاتر یك جورهایی بلاتكلیف بودم، در صورتی كه در تلویزیون، تكلیف مشخص بود. ضمن این كه جذابیت تصویر من را به سوی خود كشاند. پس، از این كه دیده میشدید لذت میبردید؟ البته نه به طور كامل و صددرصد. تصویر مانند یك عكس است. هم شما خودتان میتوانید آن را ببینید و هم دیگران و این یعنی ماندگاری، در صورتی كه تجربههای تئاتر گذراست. اولین حضورتان در مقابل دوربین تلویزیون مجموعه «ماه پنهان است» بود. از این كار چیزی در ذهنتان باقی مانده است؟ بله، ماه پنهان تلهتئاتری بود كه به سریال تبدیل شد و من در آن كار نقش یك سروان آلمانی را داشتم كه نقشی كاملا مثبت بود. در برابر اولین تصویری كه از خودتان در تلویزیون دیدید، چه واكنشی داشتید؟ یك جورهایی برایم غیرقابل باور بود، البته پیش از بازی در سریال ماه پنهان است مسابقهای را برای بچهها اجرا میكردم به اسم ببین و بگو. چه سالی؟ فكر میكنم سال 63 بود و با یكی از بدترین اجراهای دنیا مواجه بودم! فكر میكنم اساسا بازیگری برای ناصر هاشمی یك دغدغه و كار جدی نبوده است، چرا؟ نمیدانم، ولی من مدتی وقتم را صرف كارگردانی كردم و برای همین هم كمتر به سمت بازی رفتم و به نوعی زمان را از دست دادم، البته بعضی از كارهایی هم كه پیشنهاد میشوند، واقعا عجیب و ضعیف هستند. یعنی هیچ وقت كاری كه شما را ارضا كند و مطلوبتان باشد، به شما پیشنهاد نشده است؟ چرا، مثل همین روزگار قریب یا مجموعه «قابهای خالی» كه هنوز پخش نشده، اما در كل از این موقعیتها كمتر برایم اتفاق افتاده است. اما شما هر دو فرصت را به گونهای از خودتان گرفتید، هم نتوانستید آن طور كه میخواستید مستندها و فیلمهای كوتاهتان را بسازید و هم نتوانستید تجربههای بازیگریتان را افزایش دهید؟ بله، با شما موافق هستم. به قولی از هر دو طرف بام افتادهام، اما امیدوارم تمامی این تجربهها یك زمانی به هم كمك كنند و مكمل یكدیگر باشند. برویم سراغ روزگار قریب. مهدی هاشمی به عنوان راوی اصلی این مجموعه چقدر در انتخاب شما و حضورتان در این كار تاثیر داشت؟ از قبل میدانستم كه او قرار است شخصیت اصلی و اول این كار باشد، تا این كه پس از مدتی از طرف دستیار آقای عیاری من هم به این گروه پیوستم و فقط در همین حد میدانم كه در مورد من با مهدی هم مشورت كرده بودند. پس از غیبتی كه در تلویزیون داشتید، چطور خودتان را با فضا وفق دادید؟ به جرات میتوانم بگویم این اولین كاری بود كه من خودم را به طور كامل در اختیار كارگردان قرار دادم، آن هم به دلیل این كه كارهای قبلی ایشان را میشناختم و تجربیاتی هم از طریق مهدی به دست آورده بودم. با توجه به این فاكتورها خودم را رها كرده بودم و تردید نداشتم كه تمام این كارها را عیاری انجام میدهد. ضبط این مجموعه با وقفههای زیادی انجام شد. این پراكندگی در كار آزارتان نمیداد؟ چرا، بخصوص حفظ و تداوم حس اصلا كار راحتی نبود و وقتی وقفههای چند هفتهای در كار میافتاد، كار برایم سختتر میشد. چرا؟ چون عین روزهای اول، دچار وحشت و استرس میشدم و از این نظر دلهره عجیبی داشتم. آقای هاشمی، شما با كارگردانی روبهرو بودید كه حساسیت زیادی در كارش داشت. با این وسواس چطور كنار آمدید؟ اتفاقا برای من این مساله خیلی نشاطآور بود، چون دوست دارم كارگردان بازیگرش را دقیق ببیند و اصلا خسته نمیشدم، چرا كه میدانستم در نهایت این سختگیریها به نفع من و خود كار است. چقدر زمان برد تا خودتان دكتر قریب را پیدا كنید و به او برسید؟ من فقط سعی میكردم دیالوگها را بفهمم و بگویم. من خیلی موافق این نیستم كه بازیگر باید با آگاهی كامل كارش را انجام دهد؛ چون گاهی باید در لحظه یك چیزهایی را تجربه كنی و به آن برسی و این یعنی پیدا كردن و رسیدن به همان «آن». ولی شما با یك فیلمنامه كامل روبهرو نبودید كه بخواهید روی دیالوگهایتان تمركز كنید. بله، ولی این دیگر به مهارت عیاری به عنوان كارگردان برمیگردد كه چگونه از بازیگرانش بازی میگیرد. به هر حال در صحنه و هنگام بازی هم سعی میكردم دیالوگهایم را درست بفهمم و ادایشان كنم. ببینید، روزگار قریب یك سریال اجتماعی یا تاریخی معمولی نیست، بلكه مستندگونه است. برای همین هم زندگی در تمامی سكانسهای آن جاری است و واقعی به نظر میرسد. این حس را در زمان تصویربرداری چقدر درك كردید؟ خیلی زیاد. اتفاقا به نكته خوبی اشاره كردید. فضاهایی كه عیاری میساخت آنقدر واقعی بودند كه گاهی خود ما هم فراموش میكردیم كه داریم بازی میكنیم، مثل سكانسهای بیمارستان. در آن فضا همه چیز رها میشد و من میشدم دكتر محمد قریب و نه بازیگری كه زندگی او را روایت میكند. صحنههایی كه عیاری در قابش میچید، كلیشهای نبود. ما به هیچ وجه گرفتار دوربین نبودیم و برای دوربین بازی نمیكردیم و این هنر عیاری بود، هرچند اتفاقا این نوع بازی كردن سختتر است، چون همه چیز باید با ظرافت چیده و دیده شود. بازی مهدی هاشمی، بعد از شما بود، درست است؟ بله، مهدی یك سال و نیم پس از شروع بازی من كارش شروع شد و در نتیجه نه من بازی او را دیدم و نه او بازی مرا. دكتر قریبی كه مهدی هاشمی آن را روایت میكند، با محمد قریبی كه ناصر هاشمی به تصویر كشیده تا حدودی در تضاد است. مثلا این كه محمد قریب در پیری هنوز هم كلامش شیرین است و شوخطبعی میكند، اما در میانسالی اصلا چنین ویژگی را در او نمیبینیم، در صورتی كه دكتر محمد قریب، اساسا آدم بذلهگو و شوخطبعی بودهاند. این مساله به نظرم، هم درست است و هم نیست. از طرفی قبول دارم، چون این تضاد به گونهای در بعضی از سكانسها احساس میشود و به چشم میآید، مثل سكانسهایی كه او سر كلاس است و با دانشجوها صحبت میكند. از طرفی هم قبول ندارم، چون آدمها در موقعیتها و شرایط مختلف تغییر میكنند. در ضمن این نوع رفتارها برگرفته از دید كارگردان است و عیاری حتما دلیلی برای ایجاد این تضاد داشته است. اما در شرایط معمولی شما خواسته یا ناخواسته با فردی مثل مهدی هاشمی مقایسه میشوید. بله، اما خوشبختانه یا متاسفانه حس حسادت یا رقابت اصلا در من وجود ندارد. مهدی برادر بزرگتر من و سابقهاش هم مشخص است. كارهایی كه او انجام داده و تجربههایی كه دارد، من ندارم. در نتیجه این مقایسه اصلا درست نیست. از بازی خودتان راضی هستید؟ بله. فكر میكنم به واسطه این كارها توانستم تصویر و چهره تازهای از خودم در معرض نمایش گذارم. چه تعریفی از شخصیت دكتر محمد قریب دارید؟ او آدمی بوده كه از شهرستان آمده با خانوادهای متوسط كه باورهای مذهبی و ملی دارد و به نظرم بزرگترین ویژگی كه ایشان داشتهاند، وطنپرستی و مردمدوستی بوده است. فكر میكنید كیانوش عیاری به عنوان راوی اصلی این مجموعه چه نگاهی به دكتر محمد قریب و اصلا خود كار داشته است؟ فكر میكنم دغدغه اصلی او روایت كردن درد و رنج مردم بوده است. مسالهای كه دكتر قریب را هم آزار میداده و دغدغهاش بوده است. بازی در این نقش، چه چیزی را به نام هاشمی اضافه كرد؟ نشاط و شعف خاصی از ارائه این نقش دارم و تجربههای زیادی، هم در بازیگری و هم در صحنهپردازی (به لحاظ كارگردانی) به دست آوردم كه برایم ارزش زیادی دارد. قشنگترین دیالوگی را كه در این مجموعه گفتهاید به یاد میآورید؟ در سكانسی كه برای دیدن بیماران به تبریز رفته بودیم به یكی از همراهانم گفتم: ما برای اینها به جای دارو باید نان میآوردیم یا این كه فقر ریشه بیعدالتی است. كارهای بعدیتان چیست؟ مجموعه قابهای خالی را در نوبت پخش دارم كه تولید شبكه سحر است. ساخت مستند تالش را هم تمام كردهام كه در مرحله صداگذاری و مونتاژ است. ممنون كه در این گفتگو شركت كردید. من هم از شما سپاسگزارم. نگاه كیانوش عیاری به عنوان راوی اصلی این مجموعه به دكتر محمد قریب و خود كار ؟ فكر میكنم دغدغه اصلی او روایت كردن درد و رنج مردم بوده است. مسالهای كه دكتر قریب را هم آزار میداده و دغدغهاش بوده است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 3846]