واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: باید گفت كه سینمای محافظهكار ما واقعاً به چنین فیلمهایی با چنین موضوعات و مضامینی احتیاج دارد، اما آنچه «دختران» را تا حدودی از باور مخاطب دور میسازد و همدلی او را برنمیانگیزد، افراط... شخصیت فیلمهای سینمای ایران، یا جوان و میانسال هستند یا كودك. در فیلمهای نوع دوم، سنوسال شخصیتها بیشتر از 12 سال فرض نمیشود، چون در آن صورت دیگر فیلم كودكانه نیست. در دهه 60 و 70 كه اوج دوران سینمای كودك و نوجوان بود، كمترین توجه به شخصیتهایی شد كه در سنین نوجوانی و جوانی بودند. قشری كه فرنگیها به آن «تینایجر» میگویند. از سوی دیگر حتی در میان فیلمهایی كه درباره نوجوانان ساخته میشد، كمتر پیش میآمد كه شخصیت اصلی فیلم یك دختر باشد. اینها همه دلایلی بود كه باعث شد زمانی كه رسول صدرعاملی فیلم «دختری با كفشهای كتانی» را ساخت، ناگهان خیل عظیمی از مخاطبان تازه متوجه این كمبود در سینمای ایران شوند. پس از آن صدرعاملی دو فیلم دیگر نیز درباره دختران این سن و سال ساخت و مجموعاً گام مثبتی برای تنوع بخشیدن به موضوع فیلمها برداشت، اما از آن پس بار دیگر این قشر بهفراموشی سپرده شد یا به عنوان حاشیه و مكمل دركنار دیگر شخصیتهای اصلی صرفاً حضور یافت. «دختران» فیلمی است كه بار دیگر ضرورت توجه به این قشر را یادآور میشود. این فیلم، قصه دخترانی است كه در سن دبیرستان هستند با تمام مشكلاتی كه در جامعه دارند. «دختران» همانقدر كه از نظر موضوع و لحن وامدار «دختری با كفشهای كتانی» است، به همان اندازه از حیث ساختار تحتتأثیر فیلم «دایره» است. ماجرای 3 دختر را مشاهده میكنیم كه دوست و همكلاسی هستند و از طبقههای گوناگون اقتصادی و متفاوت از نظر فرهنگ خانوادگی. هرقسمت از فیلم به مشكلات هر كدام از آنها اختصاص دارد و در پایان نیز فیلم نتیجهگیری تلخی دارد. در این كه «دختران» جزو فیلمهای اجتماعی سینمای ایران است و رویكردی افشاگرانه دارد، جای تردیدی نیست. همچنین باید گفت كه سینمای محافظهكار ما واقعاً به چنین فیلمهایی با چنین موضوعات و مضامینی احتیاج دارد، اما آنچه «دختران» را تا حدودی از باور مخاطب دور میسازد و همدلی او را برنمیانگیزد، افراط قاسم جعفری در نمایش تلخیهای زندگی این سه دختر است. جعفری از میان دختران مدرسه و اجتماعی كه به تصویر میكشد، سه تا از خاصترینشان را انتخاب میكند كه سرنوشت تراژیكی دارند. این رویكرد در شرایطی میتوانست تأثیرگذار و هشداردهنده باشد (همچنان كه كارگردان در گفتگوهایش تأكید داشته كه هدفش از ساختن این فیلم، هشدار دادن به خانوادهها بوده) كه اینقدر تند و جسورانه وارد جزئیات زندگی سه شخصیتش نشود و در عوض با نمایش تقابل دو نوع زندگی، راهحلی هم ارائه كند. اصولا هر هنرمندی همانقدر كه مقید و متعهد در قبال وضعیت جامعهاش است، به همان میزان باید به عنوان روشنفكر درك درستی هم از اطراف خود داشته باشد تا اگر غفلتی مثلا از سوی والدین سر زده، آن را به تماشاگر نشان دهد تا او خود تصمیم بگیرد كه كجای كار اشكال داشته و چرا چنین سرنوشت تلخی نصیب این دختران میشود. با این حال باید به قاسم جعفری تبریك گفت كه در چرخشی آشكار، مسیر فیلمسازیاش را تغییر داده است. با این كه برخی «دختران» را اولین فیلم متفاوت كارگردانش ارزیابی كردهاند و تا حدودی هم دیدگاه درستی دارند، اما فراموش نكنیم كه حركت او با فیلم «گرگ و میش» آغاز شد؛ فیلمی ناموفق و آشفته كه در آنجا هم به زندگی دو زن جوان پرداخته میشد. حضور افرادی مانند محمود كلاری در گرگ و میش و نیز نحوه استفادهای كه از بازیگران مطرح سینما در «مجنون لیلی» كرد، نشان از عزم جعفری برای تغییر در مسیر فیلمسازیاش داشت. اكنون او به چنان اعتماد به نفسی رسیده كه فیلمش را بدون حتی یك چهره مطرح بازیگری میسازد و سراغ موضوعاتی میرود كه پرداخت آنها بسیار دشوارتر از ساخت فیلمهای عامهپسند است. به نظر میرسد كه جعفری در شناخت سینمای متفاوت، راه را كمی اشتباه رفته است. درست است كه در فیلمی با ویژگیهای «دختران» اصل بر سرگرمیسازی نیست و قرار نیست كارگردان باجی به تماشاگرش بدهد، اما نباید فراموش كنیم كه در آثار همه بزرگان سینما، توجه به ذائقه تماشاگر و احترام به آن، یك اصل كلی است. وضعیت جعفری در شرایط كنونی، وضعیتی قابل درك است. به این معنی كه او كه سالها برایش جذب بیننده مهمترین اصل بوده، حال تصور میكند كه باید در ساخت فیلمهای متفاوتش، یكسره ذائقه تماشاگر را فراموش كند و یكراست سراغ مضامین مورد علاقهاش برود. اشكال بزرگ «دختران» همین است؛ فیلمی كه با وجود اهمیتش جذاب نیست و ممكن است تماشاگر را دلزده كند. كل حوادث فیلم، بر تلخی و سیاهی زندگی دلالت دارند و زمانی كه صحنههای بیمارستان روانی از راه میرسد، این دیدگاه به مبالغهآمیزترین شكل ممكن به تصویر كشیده میشود.البته همه كمبودهای «دختران» متوجه فیلمنامه این فیلم نیست. اجرای بسیاری از صحنهها هم با شتابزدگی همراه است. تلاش جعفری شاید بر این بوده تا با عبور از آدمها و موقعیتها، به الگوی سینمای گزارشی برسد و رئالیسم فیلمش را پررنگتر كند اما حتی اگر كارگردان چنین نیتی داشته، راه را اشتباه رفته است. میتوان درك كرد كه نمایش 3 قصه متفاوت از زندگی 3 شخصیت اصلی در فیلمی كه زمانش باید به اندازه زمان یك فیلم استاندارد باشد، كار دشواری است و در این شرایط فرصتی برای درنگ و ریزبینی بر موقعیتها پیش نمیآید اما الگوی چنین فیلمهایی (مثل «ساعتها» ساخته استیون دالدری) به ما میگوید همواره یكی از این شخصیتها هستند كه نسبت به دو شخصیت دیگر برجستگی بیشتری دارند (مثل شخصیت ویرجینیا ولف با بازی نیكول كیدمن كه اسكار بهترین بازیگر نقش اصلی را برایش به همراه داشت). در نهایت باید بگوییم كه سینمای ایران به فیلمهای اجتماعی نیاز دارد و فیلمی مثل «دختران» میتواند این امید را به سینمادوستان بدهد كه انواع دیگر فیلمها هم در سینمای ایران ساخته میشوند و همه چیز دربست در اختیار فیلمهای كمدی نیست. هر چند بتازگی رامبد جوان نیز فیلم «ورود آقایان ممنوع» را تقریباً با محوریت شخصیتهای كودكانه ساخته است. اما در عین حال «دختران» بهانه خوبی ایجاد میكند كه بار دیگر به این نكته بپردازیم كه مضمون همه چیز نیست. برخی مواقع نیاز یك فیلم به رعایت جزئیات بیشتر، حكم آن را دارد كه باعث موفقیت یا ناكامی آن شود. «دختران» فیلمی است كه لطمه اساسیاش را از همین زاویه میخورد و ایكاش كارگردانش در مرحله فیلمنامه و اجرا، كمی با وسواس بیشتری عمل میكرد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 187]