واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: بنهور (حسین یاری) جوانی است مذهبی كه در كنیسه به وسیله عمویش خاخام هارون تربیت شده است، اما پس از ترك ایران و بازگشتش... مفهوم و محتوا در سریالهای تلویزیونی آنقدر مهم و حیاتی هستند كه میتوانند باعث سقوط یا صعود یك مجموعه چند قسمتی شوند. یك سریال تلویزیونی گاهی به دلیل پیگیری یك سوژه كه اتفاقا مورد توجه بیشتر مردم هم باشد، حتی میتواند با ساخت و كاری متوسط به جذب تماشاگر امیدوار باشد، وگرنه سوژههای دور از ذهن و زندگی مردم به عنوان مخاطبان باید آنقدر خوشساخت و سرشار از ظرایف باشد تا بتواند پس از پخش چند قسمت از مجموعه؛ مخاطبان كمكم به سویش جلب شوند. «گیلعاد» به عنوان یك مجموعه تلویزیونی 6 قسمتی، هم به لحاظ مفهوم و محتوا و هم از نظر موضوع، دست بر سوژهای گذارده كه از سوی اكثریت مردم و بسیاری از مخاطبان، بسیار قابل پیگیری است. فلسطین، مردمان آن دیار، آنچه در طول60 سال اخیر بر این مردمان مظلوم رفته، مبارزات آنها و موارد دیگر، همگی تقریبا با زندگی مردم عجین شده است. حالا ظرافت بصری و دیالوگهای گیلعاد و عناصر داستانش است كه میتواند به طور خاص مردم را دعوت به پیگیری این مجموعه 6 قسمتی كند. نوع روایت نیز جالب توجه میتواند باشد؛ چراكه با داستانی تقریبا رئال طرفیم. همچنین این نوع روایت با فلاشبك به لحاظ ساختاری و با حضور یك كاراكتر به بسترسازی میپردازد و شرح وقایع كمكم شكل میگیرد. ضمن این كه به هر حال مخاطب میتواند بسرعت دریابد كه اصل ماجرا رئال است، اما برای جنبه دراماتیكی كار طبیعی است كه تمام كاراكترها حقیقی نباشند و داستانكهای ظریف با بار دراماتیكی از جای مناسب شروع به رشد كنند و بسته به ظرفیت هر كدام به داستان اصلی بپیوندند. پس این داستانكها حتی میتوانند رگههایی از خشونت یا حتی طنز، تراژدی و شادكامی و مواردی دیگر را داشته باشند. حالا تاریخ معاصر ایران را هم به عنوان یك آیتم مهم در شكلگیری طرح داستانی گیلعاد در نظر بیاورید. آنچه رخ داده خب، مسلما به صورت مكتوب از هر نوعی میدانی، سیاسی، تحقیقات جامعهشناختی و غیره وجود دارد و تاریخ شفاهی آن نیز اگرچه كمتر اما آن هم در دسترس است. این متریال اصلی را حالا با همان جنبه دراماتیك كه در فوق آمد تركیب كنید. آن وقت روایت یك مجموعه تلویزیونی 6 قسمتی و هر قسمت 45 دقیقه به نام گیلعاد به دست میآید.اگر سازندگان، آن وجه نمایشی را توانسته باشند به همان وجه مكتوب پیوند بزنند این روند خوب انجام گرفته باشد و با توجه به این كه موضوع فلسطین برای هر ایرانی مسلمان، امری مهم است آن گاه میتوان گیلعاد را از این بابت نقد كرد و آیا گیلعاد در این راستا موفق بوده یا خیر؟ یك اتفاق مهم در گیلعاد نبود آدمهای خاكستری است به اضافه انسانهای شر و آدمهای خوب قصه. بنهور، فضلی، عالیه و خانوادهاش، تراب و چند تای دیگر را در نظر بیاورید. بیننده برای هر كدام از این كاراكترها به تناسب آنچه میبیند حدس و گمان به كار میبرد، از این روست كه ابتدا به ساكن میآید آدم خوبها و آدم بدها را سرند میكند، مدتی میگذرد و بیننده چند جابهجایی (باز هم از حدس و گمان) به نظرش میرسد؟ او كه به دنبال آدم خوبهاست، فضلی را با دیدن رفتارها و دیالوگهایش در قسمت بدها میگذارد، عالیه و پدرش را چون احساس میكند زندگیشان را گرفتند در فهرست خوبها جای میدهد، سرضرب بنهور در قسمت بدها جا میگیرد تا انتها. اگر بیننده در قسمتهای سوم و چهارم یقه یك یا 2 كاراكتر را بگیرد از این منظر كه نكند این یكی دو تا آدمهایی خاكستری باشند، یعنی این كه آن وجه دراماتیك كه در بالا اشاره شد كاركرد و روند شكلگیری ماجراها حداقل روالی استاندارد داشته است؛ اما اگر پس از پایان قسمت سوم، فهرست بینندهها در دستهبندی آدم خوبها و آدم بدها تكمیل شده باشد آن وقت است كه سریال گیلعاد باید به همان وجه رئال و مستندگونهاش بپردازد و یعنی در این مسیر موفق بوده و كمتر در وجه نمایشی و دراماتیك داستانش. البته باید پذیرفت شروع داستان یك سریال تلویزیونی و رسیدن به اواسط آن راهكارهایی دارد كه سریع میرسد به این كه سریال چند قسمتی است؟ وقتی گیلعاد 6 قسمت است طبیعی به نظر میرسد خاكستری جماعت اگر در داستان باشند فقط مرور میشوند نه كنكاش. در حالی كه اگر سریال 13 قسمتی بود، داستانكهای فرعی میتوانستند حسابی گل كنند و همان كاراكترهای خاكستری پرورانده شوند كه انجام این مهم در نهایت حس همذاتپنداری بیننده را دوچندان خواهد كرد. برای بیننده جالب است بفهمد كه كاراكتر فضلی در جمع چگونه است و در محفل خودمان چگونه و در خلوت چطور است. عالیه هم همینطور. حتی بنهور میتوانست ابعادش به لحاظ دراماتیكی و اثرگذاری در داستان بیشتر شود، اما وقتی فقط 270 دقیقه زمان موجود باشد، به هر حال هر كاراكتری موجزتر میشود. حالا زمان و مكان را هم در گیلعاد اگر بخواهیم تعریف كنیم باز هم این قضیه 6 قسمتی ماجرا جلوی چشم میآید. لوكیشنهای یك مجموعه تلویزیونی بسیار نقش مهم و حتی حیاتی را در ارائه فضا، تصویرسازی و القای این آیتمها به بینندگان ایفا میكنند. در گیلعاد اگرچه با خانههای كاراكترهایی مثل جعفر، عالیه و ... روبهرو هستیم و براساس نوع سلیقه و مهمتر از همه تمول یا متوسط یا ضعیف بودنشان به لحاظ مالی با آنها میتوانیم بیشتر آشنا شویم، اما خب لوكیشنهای خاص هم در گیلعاد وجود دارند كه احتمالا روی آنها كم كار شده است. كنیسه هارون خاخام مهمتر از آن دكان تراب را به یاد بیاورید. اینها به عنوان مكان در یك اثر نمایشی میتوانند یك دنیا حرف بزنند. تفاوت خانه بنهور با خانه جعفر را به یاد بیاورید. این تفاوتها دقیقا كاراكترها را معرفی میكند كه اگر جعفر خانهاش این گونه است بدین دلیل است و كسی بالای سرشان نیست (دو خواهر با هم زندگی میكنند) و خودش هم كه بیكار است و بینظم. خانه تراب متفاوت است و حداقل نظم دارد و... گیلعاد به دلیل همان نداشتن زمان اگرچه به واكاوی كاراكترهایش نتوانسته بپردازد، اما شاید درباره مكانها و لوكیشنهای اثر جبران كرده باشد.شاید گیلعاد قبلی یك سریال 13 قسمتی بسیار پربارتر از این گیلعاد 6 قسمتی میتوانست از كار دربیاید. حتی بدون این كه یك داستانك اضافی را بخواهند در آن جا بدهند؛ اما همین گیلعاد 6 قسمتی هم بینندگانش را راضی كرده است.كدامین سرزمین موعود؟حضرت موسی(ع) به درخواست بنیاسرائیل برای كتاب و شریعت برای مدت 30 روز برای عبادت به كوه طور رفت و برادرش هارون را در میان قوم به جانشینی گذاشت تا قوم بنیاسرائیل به فرمان او زندگی كنند. اما به فرمان خداوند وعده 30 روزه حضرت موسی (ع) 40 روز به طول انجامید. در این هنگام سامری قوم را به گرد خود جمع كرد و به آنان گفت كه حضرت موسی(ع) با 70 تن از میان شما بیرون رفته است و همه هلاك شدهاند. بیائید تا من خدای موسی (ع) را به شما نشان دهم. سامری كه زرگر بود، قالبی به شكل گوساله از گل درست كرد و آن را در زیر زمین پنهان كرد. سپس مقداری هیزم روی آن گذاشت و به مردم گفت هر كدام دیناری طلا در آتش بیندازند و آنان حدود 6 هزار درهم طلا در آن انداختند و به این طریق گوساله سامری ساخته شد و سپس مردم به وسیله او به پرستش گوساله دعوت شدند.گیلعاد میتوانست در زمان حاضرحرفهای زیادی برای گفتن داشته باشد، اما متاسفانه به دلیل هویت مجهول آدمهایش نتوانست این بار را به دوش بكشد. هنگامی كه موسی با فرمان خدا آیات تورات را كه بر الواح سنگی نگاشته شده بود از كوه طور بازگشت، دید كه قوم بنیاسرائیل گوسالهپرست شدهاند و مجازات این قوم كه مورد غضب خداوند قرار گرفته بودند، آن شد كه چهل سال در بیابانهای سینا سرگردان بمانند و به بیتالمقدس وارد نشوند تا خداوند آنان را ببخشد. بنا به روایت قرآنی سرگردانی قوم بنیاسرائیل نه به خاطر گوسالهپرستی، بلكه برای آن بود كه آنها از فرمان پیامبرشان مبنی بر ورود به بیتالمقدس سرپیچی و بهانهجویی كردند و در نتیجه از ورود به بیتالمقدس برای 40 سال ممنوع شدند.سالهاست بنیاسرائیل به دنبال سرزمین موعود است. در میان این قوم در حال حاضر میتوان 2 دسته را مشاهده كرد. آنان كه رهروان راستین حضرت موسی(ع) هستند و در گوشه و كنار دنیا در تعامل با دیگر ادیان زندگی میكنند، اما گروه دوم كسانی هستند كه به بهانه رسیدن به سرزمین موعود از سامری پیروی میكنند و سالهاست این پیروان راستین سامری یا به روایت امروزی صهیونیستها در جستجوی سرزمین موعود، مشغول دستاندازی به خاك دیگران هستند و از كشتار بیگناهان فلسطین و حتی سایر كشورها نیز ابائی ندارند. گیلعاد یا سرزمین موعود مجموعهای بود كه به دستاندازی صهیونیستها به خاك ایران میپرداخت. بنهور یهودی ایرانیتباریست كه پس از سالها به ایران میآید و با خرید و چپاول زمینهای مردم این دیار قصد دستاندازی به خاك ایران را دارد، هر چند خود فروخته بیهویتی به نام فضلی (فرهاد تجویدی) در این راه و برای رسیدن به پست شهرداری از هیچ كمكی به بنهور دریغ نمیكند. بنهور (حسین یاری) جوانی است مذهبی كه در كنیسه به وسیله عمویش خاخام هارون تربیت شده است ، اما پس از ترك ایران و بازگشتش تغییر یافته و به دنبال بنا نهادن سرزمین موعود در خاك ایران است، وی پس از دستاندازی به زمینهای گروهی از مردم به دنبال آن است كه در فرهنگ مردم نیز دستاندازی كند و زورخانه، نماد فرهنگی این سرزمین را به كلوپ تبدیل كند. اما مقاومت عمو تراب (اكبر زنجانپور) برای واگذار نكردن زورخانه به بنهور باعث میشود زورخانه از سوی ایادی بنهور به آتش كشیده شود و پس از در آتش سوختن زورخانه عمو تراب باز هم حاضر نیست با وجود نداشتن سرمایه كافی برای بازسازی آن، زورخانه را به بنهور بدهد و در نهایت این پاسخ عمو تراب «كه مردم خود زورخانه را خواهند ساخت» بنهور را دگرگون میكند. هر چند تا پایان مجموعه حركتی از سوی مردم برای ساختن این مركز ناب فرهنگی كه ریشه در اصالت فرهنگ این آب و خاك دارد، ندیدیم. از سوی دیگر آدمهایی كه در این دیار پهلوان، داش، لوطی، مشتی و لات نامیده میشدند، در فرهنگ این دیار معانی عمیق و مختلفی را به خود اختصاص داده بودند كه هركدامشان مفاهیم و كاربردی جداگانه داشتند، اما عموتراب و نوچههایش جعفر و مراد و همین طور شعبان و نوچههایش در این مجموعه مشخص نبود در كدام قالب آدمهایی كه اشاره شد، قرار دارند. تا آنجا كه در قسمت پایانی مجموعه مشخص میشود كه عموتراب نیز اهل سیاست بود و در 28 مرداد خطاهایی هم به زعم رژیم مرتكب شده بود. گیلعاد میتوانست در زمان حاضر كه غزه هنوز در آتش خشم صهیونیستها میسوزد و بیتالمقدس در گرو صهیونیستهاست، حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشد، اما متاسفانه به دلیل هویت مجهول آدمهایش نتوانست این بار را به دوش بكشد تا مخاطب ظلمی را كه صهیونیستها به طرق مختلف روا میدارند، دریابد. حسین یاری بازیگری است كه با چهره مثبتش بازیهای در خور توجهی را از او در مجموعهها و فیلمهای مختلف مثل شب دهم دیدهایم، اما این بار در ایفای نقش منفی بنهور نتوانست آنچنان كه باید با مخاطب ارتباط برقرار كند.سخن آخر اینكه ساخت مجموعههایی از این دست به وسیله دستاندركاران سیما میتواند رسالتی را كه بر دوش آنان در راه نشان دادن واقعیتهای تاریخی نهاد شده، به انجام برساند، اما ساخت چنین مجموعههایی نیاز به تحقیقات همهجانبهای دارد كه متاسفانه در مجموعه گیلعاد شاهد آن نبودهایم.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 245]