محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830778592
گزارشی از پشت صحنه سریال شوق پرواز به كارگردانی یدالله صمدی
واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: شهاب حسینی برای تمرین پلان بعدی به ردیف اول صندلیها میرود. كنار یك پسربچه تپل هفت هشت ساله مینشیند و با او صحبت میكند. دستهای كوچك پسربچه را میگیرد و با او مچ میاندازد... زندگی شهید بابایی در قاب تصویربرای تهیه گزارش پشت صحنه سریال «شوق پرواز» چند ماه صبر كردهام. چند بار در آبان و آذر با یدالله صمدی، كارگردان سریال تماس گرفتهام. چون در این دو ماه گروه در شهر قزوین مشغول به كار بودند، تهیه گزارش امكانپذیر نشد. از آنجا كه این سریال به زندگی شهید عباس بابایی میپردازد و نوجوانی این شهید در شهر قزوین گذشته، بخشهای زیادی از آن در این شهر تصویربرداری شده است. زمانی كه خبردار میشوم گروه سازنده سریال «شوق پرواز» به تهران بازگشتهاند، معطل نمیكنم و در اولین فرصت برای رفتن به پشت صحنه كار با یدالله صمدی هماهنگ میكنم. صمدی برای این كار صبح یك روز جمعه را تعیین میكند. روزی كه به قول خودش بیشتر بازیگران در فرودگاه حاضر هستند و یكی از سكانسهای عاطفی سریال، تصویربرداری میشود.پیش از ظهر عازم سالن انتظار ترمینال یك فرودگاه میشوم. مكانی كه ظاهرا به مدت چند روز در اختیار گروه ساخت سریال شوق پرواز قرار گرفته است. تعداد زیادی هنرور روی صندلیهای این سالن نشستهاند. فضای سالن فرودگاه كاملا عوض شده و همه چیز بوی كهنگی میدهد. پایین پله برقیها سه اتاقك طراحی كرده و روی هر كدام با فونتهای قدیمی نوشتهاند: كنترل پاسپورت. داخل یكی از اتاقكها عكسی از محمدرضا پهلوی نصب شده است. چند خانم كه شبیه توریستهای خارجی هستند، در صف كنترل پاسپورت ایستادهاند و دارند با بلیتهایشان خودشان را باد میزنند. به سمت یدالله صمدی میروم و خودم را معرفی میكنم. با او قرار میگذارم كه در فاصله بین پلانها با هم صحبت كنیم. چمدانهایی كه در این سالن دیده میشود همه قدیمیاند. از آن چمدانهای طویل و چرمی قد كوتاه كه معمولا در كمد مادربزرگها پیدا میشود. روی ال سی دیهای سالن را با پارچهپوشاندهاند كه دیده نشود. به موازات یكی از دیوارهای فرودگاه پانل گذاشتهاند تا تجهیزات نصب شده جدید به چشم نیاید و همه چیز قدیمی به نظر برسد. شكل و قیافه مسافران و بدرقه كنندگان هم شبیه آدمهای آن دوره و زمانه است. بیشتر مسافرها لباسهای رنگارنگ پوشیدهاند. چند خانم چادر رنگی به سر كردهاند. مردها كلاه شاپو و كراوات دارند و خانمها از آن كلاههایی كه لیلا حاتمی در سریال «كیف انگلیسی» داشت، به سر گذاشتهاند. كنار كلاهها هم روبانهای رنگارنگ آویزان كردهاند. قرار است امروز سكانس سفر شهید بابایی به آمریكا تصویربرداری شود. او در 22 سالگی برای گذراندن دوره تكمیلی خلبانی عازم این كشور میشود. تعدادی از اقوام شهید بابایی هم به بدرقهاش آمدهاند. شهاب حسینی؛ بازیگر نقش شهید بابایی برای مصاحبه با بازیگر نقش اصلی و محوری سریال به سراغ شهاب حسینی میروم. او با پیشنهاد مصاحبه مخالفت میكند و میگوید: هنوز هیچ چیز معلوم نیست. من نمیتوانم درباره نقشی كه هنوز دیده نشده صحبت كنم. سیب را كه بیندازی بالا تا بیاید پایین هزار تا چرخ میخورد. از او میخواهم در گفتگویی كوتاه احساسش را درباره نقش «شهید بابایی» بیان كند. او میگوید: همه ما نسبت به شخصیتهای بزرگ سرزمینمان یك دینی داریم. چه شخصیتهای بزرگی كه در گذشته این سرزمین سهم داشتهاند و چه شخصیتهای معاصر. شخصیت شهید بابایی مثل همه قهرمانان از جان گذشتهای كه رفتند و ارزشمندترین چیزی كه داشتند در راه دفاع از سرزمینشان فدا كردند، برای من قابل احترام است. این بزرگمردان از آرامش زندگی خودشان گذشتند و هدفشان را به آرامش و راحتی ترجیح دادند. این بازیگر ادامه میدهد: ما اگر بتوانیم بدرستی نمایشگر این لحظات باشیم، باعث میشویم شخصیتهای بزرگ مملكتمان بیشتر شناسانده شوند. امیدوارم درباره همه شخصیتهای بزرگ سرزمینمان سریال ساخته شود. چون این سریالها برای نسل بعد میماند و بر دیدگاه و قضاوت آنها اثر میگذارد. از شهاب حسینی درباره تحقیقاتی كه روی این شخصیت انجام داده، میپرسم. او پاسخ میدهد: فیلمنامه خیلی به من كمك كرد. علاوه بر این كتابهایی را درباره شهید بابایی خواندم. تحقیقات شخصی هم داشتم و با آدمهایی كه در كنار ایشان بودند، مصاحبه كردم. با خانوادهشان صحبت كردم. فقط میتوانم بگویم، امیدوارم بتوانم این نقش را درست بازی كنم. خدمت خانوادهشان هم عرض كردم این مسوولیت امانت بزرگی است كه امیدوارم شانههای ضعیف من تحمیل سنگینی این بار را داشته باشد. همیشه از كارهای فاخر تلویزیون استقبال كردهام از شهاب حسینی درباره حضور دوبارهاش در یك سریال تلویزیونی میپرسم. به او میگویم شما از تلویزیون شروع كردید. در سینما گرفتید و باز به خانه اول بازگشتید. او میگوید: من همیشه دوست دارم جایی باشم كه حضورم مفیدتر باشد. یعنی كاری را انجام بدهم كه از درون به آن احساس بهتری دارم. سینما در روند كاری من تاثیر فراوانی داشته؛ اما پایههای كار من در تلویزیون مستحكم شده است. بنابراین هر زمان كه تلویزیون تصمیم گرفته كار خوب و فاخری بسازد، من استقبال كردهام. هر وقت كارگردانهای خوب دعوت كردهاند، من اجابت كردهام.حسینی ادامه میدهد: امیدوارم این سریال كاری باشد كه مردم ببینند. هدف نشان دادن وجوهی از زندگی كسی است كه نمونهاش را كم داشتهایم. مهم نیست كه «شوق پرواز» یك سریال پرمخاطب شود یا نه، البته امیدواریم چنین شود. دوست دارم در ساختار به استانداردی نزدیك شویم كه تماشاگر كار را بپذیرد. اما اگر بنا به هر دلیلی این اتفاق نیفتاد، اشكالی ندارد. ما بازیگرها در حرفه خودمان جز دغدغههای مالی و مسائل مربوط به شهرت و كسب جایزه، باید به یك سری مسائل عمیق و اصیل معنوی هم بپردازیم. حضور من در این سریال هم به همین هدف است. خداحافظی یك قهرمان با شهاب حسینی خداحافظی میكنم. او برای تمرین پلان بعدی به ردیف اول صندلیها میرود. كنار یك پسربچه تپل هفت هشت ساله مینشیند و با او صحبت میكند. دستهای كوچك پسربچه را میگیرد و با او مچ میاندازد. بعد دوتایی با هم غرق خنده میشوند. یكی از عوامل گروه میگوید این پسربچه نقش خواهرزاده شهید بابایی را بازی میكند كه با داییاش رابطه صمیمانهای دارد. دستیار كارگردان از هنروران میخواهد كه هر كدام در جاهای تعیین شده بنشینند تا راكورد صحنه حفظ شود. یكی از مشكلات كار این است كه هنروران در فاصله بین پلانها صندلیشان را ترك میكنند و پیدا كردن دوباره آنها، زمان میبرد. پس از چند بار تمرین، گروه برای پلان بعدی آماده میشود. در این پلان قرار است «عباس» (شهید بابایی) با اعضای خانوادهاش حرفهای آخر را بزند و خداحافظی كند. فخرالدین صدیقشریف (پدرعباس)، مینا جعفرزاده (مادر)، پوراندخت مهیمن (زندایی) و عبدالرضا اكبری (دایی) كنار اتاق كنترل پاسپورت ایستادهاند و عباس تكتك سراغشان میرود. هنگامی كه نزدیك مادر میرود، متاثر میشود و بر چادر رنگی مادر بوسه میزند. شهاب حسینی چند بار شیوه خداحافظی با خواهرزادهاش را تمرین میكند. او خواهرزادهاش را بغل میكند و دور خودش میچرخاند. تعدادی از مسافران در پسزمینه تصویر ایستادهاند تا در لحظه تصویربرداری از پلههای فرودگاه بالا بروند. با فرمان «صدا، دوربین، حركت» یدالله صمدی تصویربرداری پلان كلیدی «خداحافظی با عباس» آغاز میشود. پذیرفتن نقش بدون تردید سراغ یدالله صمدی میروم. موهای یكدست سفیدش نشان از تجربه چندین و چند سالهاش در فیلمسازی دارد. او آنقدر درگیر كار است كه فرصت سرخاراندن هم ندارد. معذرت خواهی میكند و میگوید: باید زود چند تا نما را بگیریم تا نور را از دست ندهیم. هنگام صحبت با صمدی چشمم به مهران رجبی میافتد كه در گوشهای از فرودگاه نشسته است. مهران رجبی جزو بازیگران محبوب خبرنگاران است، چون همیشه در دسترس است و به سوالات پاسخ میدهد. او درباره نقشش در این سریال میگوید: من نقش پدر سعید را بازی میكنم. سعید و عباس یاران دبستانی هم بودهاند. با هم به آمریكا رفته و خلبان شده و برگشتهاند. هر دو هم در جنگ شهید شدهاند. سعید پدری به نام «حاج عبدالله» داشته كه آدم بدخلق و تندمزاجی بوده و زیاد غر میزده است. من نقش حاج عبدالله را بازی میكنم. نقش حاج عبدالله كم است. شاید در كل پروژه 20 15 سكانس باشد. لذا خیلی نیاز به تحقیق نبود. فقط میدانم خیلی آدم خوشاخلاقی نبوده است. این شخصیت خیلی در روند داستان تاثیرگذار نیست. مثل نقش پدر دكتر محمد قریب (سریال روزگار قریب) نبود كه زیاد بازی داشته باشد. اینجا فقط اطاعت امر كردیم و پای كار امضا زدیم. از او درباره نحوه پیوستنش به گروه میپرسم. او پاسخ میدهد: قبلا با صمدی در «كلانتری غیرانتفاعی» كار كرده بودم. وقتی تماس گرفتند، سر نخاراندم و اصلا نپرسیدم میزان نقش چقدر است. وقتی گفتند بیا، بدون یك كلمه پس و پیش گفتم چشم. مهران رجبی در پایان میگوید: ما خیلی كوچكتر از آن هستیم كه درباره شهدا نظر بدهیم. اینها مثل بچههای امام خمینیاند و در جایگاهی هستند كه این عالم كف اوست. نسل نوجوان ما هیچ ذهنیتی از جنگ ندارند و این چیزها را در كتابها خواندهاند. وظیفه مسوولان است كه با ساخت آثار تصویری آن همه ایثارگری و رشادتها را به جوانان منتقل كنند. رسیدن به بافتهای قدیمی شهری كار سختی بود اصغر نژادایمانی، طراح صحنه سریال شوق پرواز برای ساخت دكورهای تاریخی این سریال تلاش زیادی كرده است. او پیش از این طراحی صحنه فیلمهایی چون رنگ خدا، آواز گنجشكها (مجید مجیدی)، مهر مادری (كمال تبریزی)، قطعه ناتمام (مازیار میری) و... را انجام داده است. نژادایمانی درباره ویژگیهای طراحی صحنه این سریال میگوید: این سریال لوكیشنهای زیادی داشت. چون یك مقطع زمانی طولانی از سال 1332 تا سال 1388 را پوشش میداد. هر كدام از این دورهها ویژگیهای معماری و ساختاری خودش را داشته است. چون در حال حاضر بافتهای قدیمی شهریمان از بین رفته، رسیدن به آن فضاها كار خیلی سختی بود به همین دلیل مجبور شدیم در تهران و قزوین تعدادی دكور بزنیم. او ادامه میدهد: نسبت به آن سالها خیلی چیزها عوض شده، ماشینها و لباسها تغییر كرده است. ما برای این كار، ماشینهای قدیمی از جمله تعدادی خودروی پیكان، رنو و پژوی فرانسوی كه مربوط به آن دوره است پیدا كردهایم. هنگام تصویربرداری نماهای خیابانی نیز خیابانها را قرق میكنیم و نمیگذاریم ماشینهای جدید داخل كادر دوربین شوند. او به دكورهای ساخته شده برای سریال اشاره میكند و میگوید: ما خانه شهید «عباس بابایی» را در 4 مقطع زمانی بازسازی كردهایم. یعنی در سالهای 1332 و 1350، سال 1366 (زمان شهادتشان) و سال 1388 .یك خانهای پیدا كردیم كه قابلیت این كار را داشت. در مراحل مختلف با توجه به فضاهای آن دوره، این خانه را احیا و بازسازی كردیم. این سریال مقاطع مختلفی از تاریخ ما را نشان میدهد كه هیچ كدامش به بقیه شبیه نیست. الان بیشتر ساختمانها به سبك جدید سنگ كاری میشود. تمام شهر لولهكشی گاز شده است. این لولهكشیها را از بین بردهایم. تابلوی مغازهها با فونتهای جدید است و به شیوه جدید اجرا شده، آن زمان شكل مغازهها فرق داشته. چند سكانس در بازار قدیم تصویربرداری داشتیم. ناچار شدیم سال 1352 را بازسازی كنیم. آن زمان بستهبندیهای اجناس فرق میكرده، كركره مغازهها این طور نبود، لامپ كم مصرف نداشتند. او با اشاره به لوكیشنهایی كه حضور بیشتری در سریال دارند، میگوید: یك مغازه آهنگری داریم كه در بازار قزوین در 3 دوره تاریخی بازسازی شده است. یك مغاره شیرینیفروشی را از سال 1342 تا زمان حال میبینیم. اطراف این مغازه در طول 20 سال تغییر میكند. اما بدون این كه مغازه را گم كنیم، متوجه میشویم همان مغازه است. این مغازهها هر كدام بخشهایی از قصه ما را تشكیل میدهند. مرد آهنگر دوست خانوادگی شهید بابایی است. عباس در كودكی برای تعمیر وسایل تعزیهاش مرتب به مغازه این فرد سر میزده است. آن آدم به لحاظ شخصیتی روی شهید بابایی تاثیرگذار بوده است. برای ساختن این دكورها یك سری تحقیقات میدانی داشتیم و از روزنامههای قدیمی و اسناد و مدارك میراث فرهنگی قزوین و شهرداری قزوین استفاده كردیم. حجم نقش مهم نیست هنگامیكه كنار فخرالدین صدیقشریف مینشینم، به شوخی میگویم باز هم كار تاریخی! او میخندد و درباره نقشش توضیح میدهد: نقش پدر شهید عباس بابایی را بازی میكنم. این شخصیت در فلاشبكها و در گذشته دیده میشود بنابراین خیلی وسعت ندارد. اما من هیچ وقت به حجم نقش توجه نمیكنم و جذابیتهای خود فیلمنامه برایم مهم است. خانواده شهید بابایی ریشههای مذهبی داشتهاند. طبیعتا این آدم با همان هویت زندگیاش را شروع كرده و ادامه داده تا یك شخصیت بزرگ شده است. او ادمه میدهد: درباره شغل پدر «عباس» روایتهای مختلفی است. در این فیلم او كار تزریقات انجام میدهد. در كنارش تعزیهخوانی هم میكند كه در برخی لحظات این نماها را هم میبینیم. روایت مستند از زندگی واقعییدالله صمدی آخرین پلانهای روز جمعه را كارگردانی میكند. ساعت 18 او با گروه خداحافظی میكند و از آنها میخواهد فردا در زمانهای تعیین شده در فرودگاه حاضر شوند. از او میپرسم چطور شد كه ساخت این سریال به شما پیشنهاد شد. او پاسخ میدهد: نمیدانم. برای خود من هم جای سوال است. چون من تا به حال كارهای كمدی، فولكلوریك، تاریخی و روانشناسی داشتهام. در عرصه دفاع مقدس كار نكردهام. اما این طور نبوده كه دوست نداشته باشم، پیش نیامده بود. اگر هم پیش آمده زمانی بوده كه من آمادگی نداشتهام. او درباره ویژگیهای این سریال میگوید: زندگی شهید بابایی از كودكی تا زمان شهادت میتواند برای مخاطب جذابیت داشته باشد. این جنس روایت را خیلی دوست داشتم. داستان ما بیشتر یك روایت مستند است. البته یك جاهایی برای جذب بیشتر مخاطب چیزهایی را اضافه كرده ایم. اما خیلی پایمان را از دایره واقعیت بیرون نگذاشتهایم. نخواستهایم خدای نكرده دروغ یا حرف خلافی گفته باشیم. صمدی به دشواریهای كار اشاره میكند و میگوید: ساخت این مجموعه از نوع كارهای تاریخی دشوار و سخت است. یك فیلم تاریخی ممكن است در دوره تیموریان ساخته شود كه مردم، آن دوره را ندیدهاند. معدود كسانی هستند كه دقیقا بدانند آن زمان كوچه و بازار چه شكلی بوده است. اما این مقطع تاریخی كه ما كار میكنیم، دورهای است كه مردم آن را دیدهاند. از زمانی كه عباس 9 ساله، بوده شروع میشود. دهه 50 و زمان انقلاب و جنگ را نشان میدهیم. مردم این سالها را به یاد دارند و راحت میشود اشتباه كرد. برای این كه خطایی پیش نیاید، باید دقت بیشتری داشته باشیم. به همین نسبت باید زحمت بیشتری بكشیم. او ادامه میدهد: حدود 50 درصد كار تصویربرداری انجام شده است. تا خرداد آینده شاید كار به پایان برسد. عمده لحظات ملودرام و اكشن و جنگی باقی مانده است. ما ایام جنگ را از لحظه اول تا سال 66 كه عباس بابایی شهید میشود، نشان میدهیم. او طرحهای خیلی خوبی برای سركوب دشمن داده است. ادامه كار در لوكیشنهای اصفهان، دزفول، بوشهر، امیدیه، اهواز، همدان و تبریز تصویربرداری انجام میشود. بخشهایی هم در خارج كشور تصویربرداری میشود. صمدی در پایان میگوید: ما ایرانیان زندگی امروزمان را مدیون خون شهدا هستیم. امیدوارم در این سریال بتوانم گوشههایی از دلاوریهای یكی از قهرمانان واقعی وطنم را به تصویر بكشم. برخی از عواملی كه در ساخت سریال «شوق پرواز» با صمدی همكاری دارند، عبارتند از نویسندگان: فرهاد توحیدی، حسین ترابنژاد، مدیر تصویربرداری: حسین پویا، صدابردار: برومند، چهرهپردازی: سعید ملكان، طراح صحنه: اصغر نژادایمانی، طراح لباس: ژاله زكیزاده، مجری صحنه: جواد جعفر قلیزاده، مدیر تولید: مجید بابایی، تهیهكننده: جواد نوروزبیگی و موسسه فرهنگی هنری شاهد، دستیار كارگردان: سعید كریمی، تداركات: ناصر هادیانفر، تداركات نظامی: علی عنبرانی، برنامهریز: سعید مترصد و علی نسایی و عكاس: محسن مینایی. بازیگران: شهاب حسینی، عبدالرضا اكبری، الهام حمیدی، فخرالدین صدیقشریف، شهرام حقیقتدوست، مینا جعفرزاده، پوراندخت مهیمن و...
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 577]
-
گوناگون
پربازدیدترینها