واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: در تئاتر ، بیشتر شخصیتهای زن نه عشق حقیقی دارند و نه عشق به خانواده، نه آفریننده هستند و نه تاثیرگذار. در یك كلمه، زنان تئاتر امروز ما... تصوير زن در تئاتر ما واقعی نيست چیستا یثربی، چهرهای است كه در 2 حوزه روانشناسی و تئاتر به طور همزمان كار میكند. از دانشگاه الزهرا، كارشناسی تئاتر دارد. پایان نامهكارشناسی ارشدش، تئاتر درمانی و تاثیر آن بر آموزش كودكان عقبمانده ذهنی بوده و در ادامه دكتری روانشناسی گرفته است. با این حال به واسطه داستانها، نمایشنامهها، مقالهها و نقدهایی كه نوشته، بیشتر در حوزه ادبیات، تئاتر و سینما چهرهای شناخته شده است. تونل وحشت، پشتشب، هتل عروس، چشمهایش میخندد، دوستت دارم با صدای آهسته، یلدا، عروسك فرانسوی، دو مرد و یك نیمكت و یك شب كوچك تنهابخش كوچكی از آثار این نویسنده است كه بسیاری از آنها بارها روی صحنه رفتهاند. یثربی فیلمنامههای زیادی را نیز نوشته كه از آن میان میتوان به ماه از روی سكو، دعوت، پیشنهاد 50 میلیون تومانی و فردا دیر است اشاره كرد. با چیستا یثربی به بهانه جشنواره تئاتر بانوان كه این روزها در حال برگزاری است، گفتگو كردهایم. او كه از سال 1374 با عناوین بازخوان، بازبین و داور با این رویداد هنری همكاری داشته است و با توجه به آثاری كه پدید آورده و مقالاتی نوشته، یكی از كارشناسان صاحبنظر به شمار میآید كه میتواند درباره نگاه هنرهای نمایشی كشور به زنان و روند جشنواره تئاتر بانوان صحبت كند. آیا تئاتر ما توانسته بازتابدهنده موقعیت و جایگاه واقعی زنان امروز ایران باشد؟به هیچ وجه؛ البته این تنها مشكل تئاتر ما نیست. دیگر هنرهای تصویری و نمایشی ما از جمله سینما هم چنین مشكلی دارند. شاید در حوزه ادبیات این وضع كمی بهتر باشد. مشكل از كجاست؟هیچیك از این هنرها، تصویری واقعگرا از زن را نشان نمیدهند. در تئاتر كه بحث ما درباره آن است، بیشتر شخصیتهای زن نه عشق حقیقی دارند و نه عشق به خانواده، نه آفریننده هستند و نه تاثیرگذار. در یك كلمه، زنان تئاتر امروز ما چندان شباهتی به بانوانی كه در محیط خانواده و جامعه میبینیم، ندارند. خب ناشی از این است كه تئاتر بیشتر به مشكلات زنان میپردازد. ایراد ما هم دقیقا به همین رویكرد غلط است. تئاتر باید به مسائل زنان بپردازد و نه فقط به مشكلات آنان. به همین دلیل است كه آثار نمایشی امروز بیشتر به تئاتر آسیبشناسی اجتماعی و روانی جامعه تبدیل شده است و زن را به عنوان مظهر بیماری به نمایش در میآورد. برای همین شخصیتهای زن نمایشها بیشتر عجیب و غریب، بیمار، فراری، بزهكار، كینهجو، افسرده، پرخاشگر و ... هستند. چنین شخصیتهایی همانطور كه در مردان هستند، در زنان هم دیده میشوند. یعنی تئاتر ما بالاخره در حال نمایش بخشی از واقعیت است. زنان میتوانند این صفات را داشته باشند، اما نباید تئاتر تنها به این وجوه شخصیتی بپردازد. مشكل این است كه دیگر وجوه زندگی و ویژگیهای زنان جامعه ایران فراموش شده است.با این وضعیت ما در حال حاضر شاهد تئاتر درمانی بر صحنههای نمایشی هستیم و نه هنر تئاتر. چنین روندی مطمئن باشید كه تاثیر مخربی هم بر جامعه میگذارد. خب بالاخره زنان در جامعه آسیبپذیرتر از مردان هستند.اما قرار نیست هر وقت به زنان میپردازد، تنها نمایشگر بیماریها، مظلومیتها و ناهنجاریها باشد. این روزها وقتی به تالاری نمایشی میرویم كه در آن اثری با موضوع زنان روی صحنه است، انگار وارد یك كلینیك آسیبهای اجتماعی یا روانی شدهایم.زنان اطراف ما اگرچه برای هر زحمت و تلاشی، بها و هزینه هم میدهند، اما همیشه شكست نمیخورند و میوه شیرین موفقیت را هم میچشند. با این توضیحات پس میتوان گفت در این حوزه شاهد آثاری هستیم كه مدام در حال نق زدن و شكوه كردن درباره مظلومیتها و مصائب زنان هستند.در واقع ما تئاتریها داریم والدین نكوهشگرمان را به جای شخصیت زن روی صحنه میبریم. كسی كه زندگیاش روی صحنه مدام در حال به یاد آوردن ایرادهای ماست. با هر كار فهرستی بلند بالا از ایرادهایمان به رخ ما كشیده میشود.در یك كلام، تصویر زن در تئاتر ما مخدوش است و به هیچ وجه واقعی نیست. یعنی هیچ نمایشنامهنویسی نداشتهایم كه تصویری واقعی از بانوان را به نمایش بگذارد؟در گذشته داشتهایم برای مثال در آثار اكبر رادی و بهرام بیضایی تصویری خوب و واقعی از زن نشان داده میشود، بویژه اكبر رادی كه در نوشتههایش، زن از تصویر اسطورهایاش خارج شده و در قامتی واقعگرایانه شكل میگیرد. منجی در صبح نمناك، شب روی سنگفرش خیس و خانمچه و مهتابی،3 كار شاخص رادی از این نظر هستند. از قدیمیترها، رضا كمال شهرزاد و میرزاده عشقی هم سعی كردهاند به شخصیت زن رنگ و بوی واقعی بدهند. نویسندههای زن چطور؟متاسفانه در كارهای آنان هم فهرستی از ایرادها ردیف میشود. چرا این جوری است؟گویا عادت داریم در ادبیات و هنرمان، همیشه غلو كرده و در دام افراط و تفریط بیفتیم. گاهی فكر میكنیم با مظلوم یا عاصی نشان دادن، زن را بهتر میتوانیم به نمایش بگذاریم. دارید هشدار میدهید كه از اینور بام هم نیفتیم؟من حتی با توجه بیش از حد نشان دادن به زنان هم مخالفم. تا اینجای گفتگو، همه گناهها را به گردن نویسندگان و هنرمندان انداختهایم. خوب روانشناسان، جامعهشناسان و اندیشمندان هم در این كمكاری در حوزه زنان سهیم هستند. نظریهپردازی كار نمایشنامهنویسان نیست و آنان در تولید آثارشان باید به كارهای فكری و پژوهشی متفكران حوزه علوم انسانی تكیه كنند كه متاسفانه بستری مناسب وجود ندارد.همانطور كه میگویید، جامعهشناسان، روانشناسان و بخشهای دیگر جامعه ما چنین مشكلی دارند؛ البته این تنها معضلی داخلی نیست و در سطح جهان هم كما بیش وجود دارد. قدیمترها، همه متفكران حوزه علوم انسانی و هنر، دارای دید تاریخی و چند ساحتی بودند. هنرمندان نیم قرن پیش جهان، دید كلیتری به دنیا داشتند و هر روز كه زمان پیشروی كرده است، این دید، جزیینگرتر شده است. شما هنرمند و نویسندهای هستید كه در او روانشناسی و تئاتر به هم رسیده است. این چه تاثیری بركار یك نمایشنامهنویس میگذارد؟ نگاه منتقدانه و پژوهشی به او میدهد. دیگر فرم برایش همه چیز هنر نیست. به نمایشنامهنویسی تنها به عنوان هنر نگاه نمیكند و جنبهكاربردی آن پررنگتر میشود. دیگر پیش فرضهای ذهنیاش را به عنوان واقعیتهای اجتماعی وتاریخی به مردم عرضه نمیكند. این روزها جشنواره تئاتر بانوان در حال برگزاری است. شما كه از اولین دوره سال 1374، با این جشنواره در ارتباط بودهاید، روند آن را چگونه ارزیابی میكنید؟ اصلا هدف اولیه از راهاندازیاش چه بود؟قرار بود تمام مسائل زنان را مورد توجه قرار دهد. ابتدا برگزاركنندگان آن به دنبال طرح الگوها و نشان دادن زنان الگو رفتند كه نشد. چرا؟چون هیچ اثر هنری را نمیتوان ضربالاجلی پدید آورد. از همان ابتدا باید در طول سال به نویسندگان و هنرمندان پیشنهاد كار میدادند، نه این كه 2 یا 3 ماه مانده به آغاز جشنواره، كار را شروع كنند. یعنی باید نوشتن متن را سفارش میدادند؟بله. زندگی زنانالگو را باید به نویسندگان بزرگ و باتجربه سفارش میدادند تا پس از چند سال مجموعهای ارزشمند از متن میداشتیم و خود این آثار الگوی نوشتن نمایشنامههای بعدی میشدند.اما این هدف به بیراهه كشیده شد.از دوره سوم یا چهارم بود كه آثار به سمت مطرح كردن آسیبها و معضلات رفتند و نتوانستند جریانی جدید را پدید آورند. جشنواره هدف دیگری را هم دنبال میكرد؟این كه بسیاری از زنان دانش آموخته تئاتر را به صحنه بكشاند و نگذارد دانش و خلاقیت آنان هدر شود. در این راه جشنواره بویژه در دورههای اولیهاش بسیار موفق بود و زنان هنرمند زیادی را به تئاتر ایران معرفی كرد. اما در دورههای اخیر جشنواره، این هدف هم خیلی دنبال نشده است.متاسفانه نه. جوانهایی در دورههای چند سال گذشته درخشیدند و متاسفانه بسرعت ناپدید شدند و نتوانستند به جایگاهی تثبیت شده دست یابند. باید تاسف خورد كه به دلیل كاستیها و مشكلات زیاد، بسیاری از استعدادی بالقوه به فعل تبدیل نمیشوند. مهمترین مشكل وكاستی جشنواره را چه میدانید؟جشنواره تئاتر بانوان رشد پیدا نكرده و در2 سالگی مانده است. وقتی یاد كارهای 14 سال پیش میافتم، فكر میكنم اگر این روند ادامه پیدا میكرد، هر سال چقدر شاهد كار درخشان بودیم. این رشد نكردن جشنواره تقصیر كیست؟بیشك هیچ ربطی به دبیران چند سال گذشته جشنواره ندارد.آنان در واقع قبول مسوولیت كردند و با چنگ و دندان نگذاشتند با وجود تمام مشكلات، چراغ این رویداد هنری خاموش شود. پی در پی اشاره به مشكلات میكنید. تعدادی از آنها را نام میبرید؟اول این كه جشنواره تئاتر بانوان، ضعیفترین رویداد این حوزه از نظر بودجه است و كمترین امكانات را برای گروههای شركتكننده فراهم میكند. برگزاركنندگانش دارند صورتشان را با سیلی سرخ میكنند.جشنواره تئاتر بانوان پس از تامین امكانات مالی و پشتیبانی باید به فكر راهاندازی یك دبیرخانه دائمی و فعال در طول سال باشد. یك دبیر هم میخواهد كه برای چند سال انتخاب شود و بتواند برنامهریزی بلندمدت داشته باشد.پس از آن باید بخش پژوهشی و مشاورهای فعالی را راه بیندازد و برای نوشتن متون فاخر، سفارش كار بدهد تا وقتی تئاتر بانوان دارد بدون برنامه پیش میرود، نمیتوان چندان از آن حرف زد و به آیندهاش امیدوار بود. یعنی بود و نبودش فرقی ندارد؟به هیچ وجه. تئاتر بانوان با تمام این مشكلات، بودنش بهتر از نبودن است. هر قدمی كه برای تئاتر بانوان برداشته میشود، حتی اگر لنگلنگان باشد، كاری مثبت است كه نباید بگذاریم از حركت بایستد
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 407]