تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):عمل اندک و بادوام که بر پایه یقین باشد و در نزد خداوند از عمل زیاد که بدون یقین ب...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820986819




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

من از فوتبال دفاع مي‌كنم


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: من از فوتبال دفاع می‌كنم«یونایتد نفرین‌شده» در گفت‌وگو با حمیدرضا صدر
حمیدرضا صدر
فوتبال یكی از عجیب‌ترین اتفاق‌هایی است كه می‌شود تصورش كرد. 22 نفر در یك مستطیل سبز دور هم جمع می‌شوند و می‌خواهند یك توپ را از آن خودشان كنند و آن‌قدر آن‌را بچرخانند كه بتوانند وارد دروازه حریف كنند. سه داور و كلی تماشاگر این اتفاق را نگاه می‌كنند و جالب آن‌كه، همه چیز به زمین بازی ختم نمی‌شود. در طول دست‌كم یك‌هفته بعد از بازی، درباره آن حرف می‌زنند، كارشناسانی مسایل بازی را بررسی می‌كنند و در نهایت برخی از این مسایل استفاده تبلیغاتی می‌كنند.كتاب «یونایتد نفرین شده»، كتابی است درباره این جذابیت. با این همه، كتاب در ظواهر نمی‌ماند و پشت صحنه فوتبال را نیز به نمایش می‌گذارد، پشت صحنه خشن فوتبال را. در ادامه با حمیدرضا صدر، مترجم این كتاب به گفتگو خواهیم نشست. صدر استاد دانشگاه و روزنامه‌نگاری است كه در زمینه نقد سینما و فوتبال فعالیت می‌كند. احتمالاً برنامه‌های او را به عنوان کارشناس در صدا و سیما دیده‌اید.كتاب « یونایتد نفرین شده»، كتابی است درباره این جذابیت. با این همه، كتاب در ظواهر نمی‌ماند و پشت صحنه فوتبال را نیز به نمایش می‌گذارد، پشت صحنه خشن فوتبال راصدر دانش‎‏آموخته کارشناسی اقتصاد و کارشناسی ارشد شهرسازی از دانشگاه تهران و مقطع دکترا از دانشگاه لیدز است و هم‌اکنون در رشته سینما در دانشکده هنرهای زیبا تدریس می‌کند. با این‌همه بارزترین خصوصیت دكتر صدر، در رفتار و منش اخلاق‌گرایانه اوست. - خشونتی كه در فوتبال حرفه‌ای وجود دارد، یكی از مهم‌ترین مسایل كتاب است. این مسایل چقدر در واقعیت فوتبال وجود دارد؟- تصور می‌کنم برای تبیین تلخ‌اندیشی جاری در فوتبال کافی‌ست مناسبات یا نوع دیالوگ‌های فوتبال ایران را دنبال كنیم. كافی است به یك وب‌سایت ورزشی رجوع کنید تا دریابید ما با چه لحن و كلامی با هم حرف می‌زنیم. مثلاً شیوه‌ی رویارویی فتح‌الله زاده با واعظ آشتیانی به عنوان دو مدیر بلند پایه‌ی فوتبال یا نوع گویش علی دایی با دکتر شریفی رئیس کمیته انضباطی فدراسیون فوتبال را.حقیقت این است فوتبال سوای زیبایی و هیجان‌هایش بخش خشن و تندخویانه‌ای دارد کتمان ناپذیر. مناسبات پشت پرده‌ی فوتبال همه جا پیچیده است، همه جا. مثل ورود به یک تیم بزرگ، به یک تیم معروف که درآمد خوبی نصیب بازیکن می‌کند. مسیری پیچیده و مشکل با مناسبات پشت پرده ورای ظواهر مثبت فوتبال. حقیقت این است فوتبال سوای زیبایی و هیجان‌هایش بخش خشن و تندخویانه‌ای دارد کتمان ناپذیر. مناسبات پشت پرده‌ی فوتبال همه جا پیچیده است، همه جا. مثل ورود به یک تیم بزرگ، به یک تیم معروف که درآمد خوبی نصیب بازیکن می‌کندبه این‌ها مصدومیت زود هنگام، نزول ناگهانی و فراموش شدن بازیکنی مثل مجتبی محرمی را هم بیفزاییم. همه این‌ها خشونت‌بار و سیاه است. شما در این کتاب با خشونت و سردی ورزش روبه‌رو می‌شوید: با مصدومیت که اجتناب‌ناپذیر است و تکان‌دهنده. یک لحظه. یک برخورد و تمام. به همین سادگی ولی تلخ. تلخ.مربی‌ "برایان کلاف" در صفحات اولیه کتاب رو به بازیکنی که پایش داغان شده و روی برانکار راهی بیمارستان است نهیب می‌زند: "کفش‌هایش را در نیاورید". او فقط به خودش فكر می‌كند. دیوید پیس به عنوان نویسنده در همان چهار پنج صفحه‌ی اول ما را وسط دنیای خشن فوتبال، وسط دنیای ستیزه‌جوی فوتبال قرار می‌دهد. دیدگاهش را تبیین می‌کند. برای او این فوتبال آن دنیای دوست‌داشتنی من و شما نیست. جایی نیست که در آن همه به هم عشق بورزند. مقدمه‌ی کتاب، ما را یکسره به دنیایی خشن و تلخ‌اندیشانه پرتاب می‌کند.  - این چقدر واقعی است؟ وقتی نویسنده چیزی را می‌نویسد، به خاطر این که آن را دراماتیک کند، كمی اغراق هم وارد كار می‌شود.- طبیعی است که "دیوید پیس" این کتاب را به شكلی نمایشی نوشته. ولی حقیقت این است که آن ‌چه در همین اطرافمان، در همین ایران خودمان با این همه معذورات اخلاقی می‌بینیم، نشان از سردی و خشونت فوتبال در لایه زیرینش دارد. برخی برخوردهای كینه‌توزانه حیرت‌انگیز هستند. مثلاً در رویارویی مسعود معینی و فریدون معینی یعنی دو برادر و هر دو هم صاحب‌نام و باتجربه و تحصیل‌کرده. رویارویی رسانه‌ای آن‌ها عجیب و غریب است. با آن دیالوگ. جایی ندیده‌ام دو برادر چنین دیالوگی با هم برقرار كنند، دو نفر که هر دو دکترا گرفته‌اند و هر دو فوتبالیست بوده‌اند. در عین حال چنین رابطه‌ی سردی را در مراوده‌ی برادران "چارلتون" یعنی جکی و بابی را هم در انگلیس دیده‌ایم.حقیقت این است که آن ‌چه در همین اطرافمان، در همین ایران خودمان با این همه معذورات اخلاقی می‌بینیم، نشان از سردی و خشونت فوتبال در لایه زیرینش دارد. برخی برخوردهای كینه‌توزانه حیرت‌انگیز هستندمی‌خواهم بگویم آن‌چه "دیوید پیس" نوشته، می‌تواند حقیقت داشته باشد. این موضوع به‌خصوص در مورد شخصیت "برایان كلاف" مصداق دارد. او در برنامه‌های تلویزیونی‌اش، در مصاحبه‌هایش بیش از حد متكبرانه رفتار می‌كرده، گویی می‌خواسته از آن بالا همه را له كند، همه را. فیلم‌هایش در اینترنت موجود هستند. می‌توانید ببنید و قضاوت کنید.  
یونایتد نفرین‌شده
- چرا در ایران نوشتن چنین کتاب‌هایی کم اتفاق می‌افتد؟- این مسئله نوعی چالش فرهنگی ما است. ما اساساً کتاب‌خوان نیستیم. تیراژ کتاب‌ها چقدر است؟ ببیند تیراژ بیشترین روزنامه چقدر است؟ متأسفانه اهل کتاب نیستیم. به هر حال شاید جای چنین آثار ادبی که بستر ورزشی دارند خالی بوده است. حداقل می خواهم با کمی خوش‌بینی یا خوش‌خیالی این چنین فکر کنم. ما پذیرفته‌ایم فوتبال بخشی از زندگی مردم کشورمان شده. تصور می‌کنم این را همه پذیرفته‌ایم. برنامه «نود» را در نظر بگیرید. برنامه‌ای که توانسته موفق‌ترین برنامه‌ی تلویزیونی شود. مسابقات فوتبال پرمخاطب‌ترین برنامه‌های تلویزیون هستند. یکی از عجیب‌ترین رخدادهای حوزه‌ی جامعه‌شناسی با به صدا درآمدن سوت پایان بازی ایران استرالیا رخ داد. فرزندانمان دیوانه‌وار ورزش را دنبال می‌کنند. باید قبول کنیم خوب یا بد با فوتبال زندگی می‌کنیم. پس شاید جای كتاب هایی که سایه روشن‌های این فوتبال را زیر ذره بین می‌روند خالی باشد. فوتبال بی برو برگرد یک مقوله‌ی جدی ا‌ست. پیش از این به نظر می‌رسید که فوتبال مال تماشاگران استادیوم‌ها است. به كسانی تعلق دارد که روی سکوها داد می‌کشند. ولی این طور نیست. - شما خودتان هم نویسنده هستید. چرا خود شما چنین كتابی نمی‌نویسید؟ مثلاً در مورد همین سوت بعد از پایان بازی ایران - استرالیا. چرا هیچ وقت دست به قلم نشدید؟ - یک کتاب در بستر جامعه‌شناسی فوتبال نوشته‌ام با نام "روزی روزگاری فوتبال". در حال نوشتن کتاب دیگری با عنوان "پسری روی سکوها" هستم که مبتنی بر وقایع فوتبال ایران طی چهل سال گذشته است. اگر اشاره می‌کنید رمان بنویسم، تصور نمی‌کنم توانایی‌اش را داشته باشم. به گمانم نویسنده‌های برجسته ای داریم كه می‌توانند از پس این كار برآیند. ما فوتبال را با رادیو شروع کردیم. ما گزارش‌های "عطا به‌منش" را گوش می‌دادیم و بازی را مجسم می‌کردیم. بعد تلویزیون به زندگی‌مان آمد. به استادیوم امجدیه ‌رفتیم و هیجان‌های خودمان را داشتیمدر کتاب "پسری روی سکوها" سعی کرده‌ام فضای فوتبال ایران را از زمان‌هایی که رادیو  رسانه اصلی بوده تا ورود تلویزیون و بعد ماهواره و حالا اینترنت به تصویر بكشم. ما ابتدا نسل رادیویی بودیم و بعد تلویزیونی شدیم. شما نسل تلویزیونی هستید و حالا نسل اینترنتی یا دیجیتالی شده‌اید. به این نکته پرداخته‌ام که قدرت تصور و تجسم ما یک ذره بیشتر از نسل شما است. چون شما آدم‌های بصری هستید و در این زمینه موشکا‌ف‌تر. ما فوتبال را با رادیو شروع کردیم. ما گزارش‌های "عطا به‌منش" را گوش می‌دادیم و بازی را مجسم می‌کردیم. بعد تلویزیون به زندگی‌مان آمد. به استادیوم امجدیه ‌رفتیم و هیجان‌های خودمان را داشتیم. "پسری روی سکوها" رمان نیست ولی به صورت تصاویری مبتنی بر یک سری از بازی‌های تاریخی که دیده‌ام شكل گرفته. جوّ استادیوم‌ها را توضیح می‌دهم، مراوده‌ی طرفدارها با تیم و خشونت‌شان و عتاب‌شان و مهربانی‌شان و جابه‌جایی‌شان و فوتبال قبل و بعد از انقلاب را. - چطور شد که این کتاب را برای ترجمه انتخاب کردید؟ آیا فقط یک نوستالژی بود؟ - نه. حقیقتش این است وقتی برای اولین بار این کتاب را از درون قفس کتاب‌فروشی برداشتم جزئیاتش مجذوبم کرد.  - احتمال این كه این كتاب پرفروش باشد خیلی زیاد نیست به هر حال.- زمانی که کتابی را ترجمه می‌کنید هیچ‌گاه و هیچ‌وقت تصور نمی‌کنید کتب شما پرفروش شود و احتمالاً درآمدی کسب کنید. به هرحال این زمینه اساساً جنبه‌ی‌ مالی نداشته و ندارد. روی این کتاب نزدیک به دو سال وقت صرف کردم و در مورد درآمد آن لازم نیست توضیحی بدهم. در حقیقت حتی انتظار نداشتم همه حتی اطرافیانم هم این کتاب را بخوانند. کاری بود که از دستم بر می‌آمد، به همین سادگی. نه بیشتر. روی این کتاب نزدیک به دو سال وقت صرف کردم و در مورد درآمد آن لازم نیست توضیحی بدهم. در حقیقت حتی انتظار نداشتم همه حتی اطرافیانم هم این کتاب را بخوانند. کاری بود که از دستم بر می‌آمد، به همین سادگی. نه بیشترتصور کردم منی که این‌ چنین به فوتبال علاقه و اعتقاد دارم، باید كاری در این عرصه در حد بضاعتم انجام بدهم. شیفته‌ی کتاب شدم و به نظرم آمد در اولین فرصت ترجمه‌اش را تمام کنم. با خودم افق دورتری را تصور كردم. این که كه شاید بعدها، خیلی بعدها، چهار نفر، فقط چهار نفر بیایند این کتاب را بخوانند. همان چهار نفر هم که مخاطب من باشند و کتاب را بخوانند برایم کافی است. من توانایی نوشتن کتابی که میلیون‌ها نفر آن را بخرند و بخوانند، ندارم. این کاری بود که از من بر می‌آمد. - فکر می‌کنید الان با توجه به تحولاتی که در فوتبال رخ داده، این کتاب چقدر به این تحولات کمک می‌کند؟تحولات؟! به هیچ وجه. 
حمیدرضا صدر
- به نظر شما چقدر فرهنگ کتاب‌های ورزشی در ایران دارد جا می‌افتد؟- مقوله‌های فرهنگی نیاز به برنامه‌های بلندمدت و تدریجی دارند. تصور می‌کنم این دایره بسیار تدریجی بزرگ می‌شود. مثلاً در همین ده دوازده سال اخیر تعداد مجله‌های ورزشی افزایش پیدا کرده و تعداد نویسندگان و مترجمان ورزشی بیشتر شده. تعداد برنامه‌های ورزشی بیشتر شده. اکنون برنامه‌ای مثل "نود" دامنه‌ی مجادلات ورزشی را بیشتر کرده و به مسائل ساختاری، مدیریتی و جامعه‌شناسی پرداخته. بیایید خوش‌بینانه به باروری ادبیات و فرهنگ فوتبال بنگریم. - به نظر شما این تحولات به ایران ربط دارد یا جهانی است؟ - هر دو. وقتی درباره مردم حرف می‌زنیم، می‌توانیم از چند زاویه به آن نگاه کنیم. بر این باورم که فوتبال مقوله‌‌ای چند‌وجهی است. یعنی مسایل‌ ورزشی، جامعه‌شناسی ، روان‌شناسی و حتی ادبیات را هم در بر گرفته. با یک رویکرد مقوله فرهنگ مهم است. از زاویه‌ای دیگر اقتصاد برجسته‌تر شده. پول و پخش تلویزیونی و تبلیغات و فیفا و مثلاً انتخاب شدن قطر برای برگزاری جام جهانی در تابستان خلیج فارس. بی‌تردید نقش فوتبال غیر‌قابل انكار است. گاهی مقوله‌ی سیاست بزرگ می‌شود. در همه‌ی جای دنیا همه دولت‌مردان در حوزه فوتبال حضور دارند و این نكته تنها در ایران مطرح نیست. مثلاً "آبرامویچ" که پس از فروپاشی کمونیسم در شوروی در قوام "زنیت سن‌پترزبورگ" نقش داشته و از سوی دیگر چلسی را در لندن خریده، از نزدیکان "پوتین" است. دوره‌ای بود که مثلاً ما فوتبالی‌ها به استادیوم می‌رفتیم و یک بازی را می‌دیدیم و آن بازی همان جا برای ما در همان حیطه کوچک خلاصه می شد. اکنون از صبح که بلند می‌شویم پر بیننده‌ترین وب‌سایت‌ها، وب‌سایت‌های مربوط به فوتبال استیا "سیلویو برلوسکونی" در ایتالیا، باشگاه میلان را دارد. دیگر نیاز به توضیح وجه سیاسی فوتبال نیست. مثلاً باشگاه بارسلونا یک بخش سیاسی دارد. اکنون همه به قضیه‌ی باسك‌ها و كاتالان در اسپانیا و اهمیت اتلتیک بیلبائو و بارسلونا اشراف دارند.وفتی "اومبرتو اِکو" فیلسوف و نظریه‌پرداز در مورد فوتبال، کتاب می‌نویسد، در می‌یابید که دامنه‌ی مطالعات فوتبال تا چه حد بزرگ شده. تصور می‌کنم همه به جایی رسیده‌ایم که می‌دانیم فوتبال فقط گل زدن و شوت زدن و چهار دو دو و چهار سه سه نیست. فوتبال مقوله‌ای گسترده‌تر و پیچیده‌تر به حساب می‌آید. دوره‌ای بود که مثلاً ما فوتبالی‌ها به استادیوم می‌رفتیم و یک بازی را می‌دیدیم و آن بازی همان جا برای ما در همان حیطه کوچک خلاصه می شد. اکنون از صبح که بلند می‌شویم پر بیننده‌ترین وب‌سایت‌ها، وب‌سایت‌های مربوط به فوتبال است. پر بیننده‌ترین برنامه‌ها، برنامه‌های فوتبال است. یعنی ما به واسطه فوتبال با هم ارتباط برقرار می‌کنیم. به بهانه‌ی فوتبال حال و روز یک‌دیگر را جویا می‌شویم.  - در دوره‌ای، ‌ادبیات حرف عامه مردم بود و مردم شعر و قصه می‌خواندند. در دوره‌ای، این اتفاق برای سینما افتاد. می‌رفتیم فیلم می‌دیدیم و درباره‌اش حرف می‌زدیم. در یک دوره تلویزیون بیشتر باب بود و همه در مورد سریال ها حرف می‌زدند. چه اتفاقی افتاده که شما به عنوان یك منتقد سینما، در مورد فوتبال می‌نویسید و حرف می‌زنید؟- من در حوزه سینما هم که كار می‌كردم، نگاه جامعه‌شناسانه‌ای داشتم. اما به همان اندازه که فیلم دیده‌ام، مسابقات فوتبال هم دیده‌ام. فوتبال جهان‌شمول و مردم‌شمول شده. اکنون کتابی را چاپ می‌کنیم، اما چه كسی آن را می‌خرد؟ جامعه‌ی کتاب‌خوان؟ مطمئن نیستم. یا یک فیلم خوب را چه کسانی می‌بینند؟ یک گروه سنی خاص. در فوتبال مخاطبان هم‌سطح و برابرند. یعنی الان یک بچه ده دوازده ساله می‌تواند هم‌عرض من و تو در مورد فوتبال صحبت کند و ما او را جدی بگیریم. می‌خواهم بگویم که در فوتبال همه‌ی مخاطبان را باید جدی بگیریم، ولی در حوزه هنر این‌ چنین نیست. همین طور مسائل سیاسی و موضوعات اقتصادیولی فوتبال همه‌ی گروه‌های سنی را در بر می‌گیرد. یعنی وقتی من و شما در مورد فوتبال صحبت می‌کنیم، مخاطبمان آن بچه‌ی ده ساله هم هست. آن مرد هفتاد ساله هم هست. این چیزی است که فوق‌العاده به‌شمار می‌رود. مثلاً فیلم‌هایی را که الان من و شما دوست داریم، آیا یک بچه 15 ساله هم دوست دارد؟ نه. او برنامه‌های خودش را می‌بیند. یک پیرمرد 70 ساله‌ی کتاب‌خوان، برنامه‌های خاص خودش را دارد. اما در فوتبال مخاطبان هم‌سطح و برابرند. یعنی الان یک بچه ده دوازده ساله می‌تواند هم‌عرض من و تو در مورد فوتبال صحبت کند و ما او را جدی بگیریم. می‌خواهم بگویم که در فوتبال همه‌ی مخاطبان را باید جدی بگیریم، ولی در حوزه هنر این‌ چنین نیست. همین طور مسائل سیاسی و موضوعات اقتصادی. این هم عرض قرار گرفتن انسان‌ها در حوزه فوتبال راز و رمزی حیرت‌انگیز دارد که چندان به آن توجه نشده. ما با فوتبال همه و همه سر یک سفره می نشینیم. می‌توان به فوتبال به عنوان "زبان جهانی" برای هم‌صحبتی نگریست.  
جام جهانی فوتبال
- آیا حرکت به سوی فوتبال که این قدر ساده و همه‌فهم است را می‌شود انحطاط تلقی کرد؟ یا این‌که نه، یک زبان همگانی است و نیاز است که این زبان همگانی وجود داشته باشد؟- از فوتبال دفاع می‌کنم. فوتبال یك زبان همگانی است. ولی انحطاط را که به کار بردید، مگر در کدام یک از حوزه‌ها مقوله‌ی "چیپ بودن" جاری نیست و مطرح نمی‌شود؟ مگر سینما در اکثر آثارش «چیپ» نمی‌شود؟ مگر موسیقی یا سیاست وارد حوزه‌های «چیپ» نمی‌شوند؟ مگر کتاب‌های پرت و پلا کم چاپ می‌شوند؟ مگر همه‌ی تار و پود اقتصاد، بده بستان‌های خوف‌ناک نیست؟ برخی برای درآوردن دو ریال بیشتر، از همه‌ی مسیرها  کلاه‌برداری می‌کنند. در هر حوزه‌ای، در هر قلمرویی، در هر دنیایی وجه تیره و مثبت وجود دارد. ولی می توانم ادعا کنم وجه مثبت فوتبال در مقایسه با سایر زمین ها بیشتر است. - آیا اسطوره شدن آلن دلون جذاب‌تر و بهتر است یا مثلاً اسطوره شدن شیث رضایی که در هواپیما یک کاری می‌کند؟- مطمئن نیستم شیث رضایی اسطوره شده باشد.  - به جای اسطوره بگذارید: سرمشق.- مطمئن هم نیستم شیث رضایی سر مشق شده باشد. ببینید هر کس پا به رسانه می‌گذارد کم و زیاد مخاطبینی پیدا می‌کند. این بدین معنی نیست که همه‌ی دیدگاه‌ها در مورد شما مثبت باشند. کلیشه‌ای است که ادعا می‌کند چون معروف شده‌اید پس الگو یا اسطوره هم شده‌اید. همان آلن دلون که نامش را بردید همان‌ قدر که طرفدار دارد، مخالفانی دارد که می‌گویند كه بازی‌اش سرد و یخ بوده. مثال شیث رضایی را زدید. شاید برخی از طرفداران پرسپولیس در ذهنشان از او یک بازیکن بزرگ ساخته‌ باشند که بی‌تردید شامل همه طرف‌داران پرسپولیس نمی‌شود. ولی طرفداران سایر تیم‌ها که اساساً چنین نگاهی ندارند. به مارادونا که از اسطوره‌های فوتبال است نگاه کنید. به همان اندازه مقالات منفی و تند در مورد او نوشته شده كه مقالات مثبت و ستایش‌آمیز. فوتبال معمولاً و صراحتاً تیغ دو لبه بوده. هم ستایش و هم به هیچ گرفتنمعمولاً در فوتبال هر دو وجه را می‌بینیم. به مارادونا که از اسطوره‌های فوتبال است نگاه کنید. به همان اندازه مقالات منفی و تند در مورد او نوشته شده كه مقالات مثبت و ستایش‌آمیز. فوتبال معمولاً و صراحتاً تیغ دو لبه بوده. هم ستایش و هم به هیچ گرفتن. یعنی هر چند عده‌ای اسم و رسمی پیدا می‌کنند ولی به همان اندازه هم زیر سوال می‌روند.  تازیانه می‌خورند. چرا که در دل مقوله طرف‌داری از تیم و باشگاه هر دو وجه جاری است.  مثلاً در مورد علی دایی. گروهی او را اسطوره‌ی فوتبال ایران قلمداد می کنند و گروهی هم می‌گویند که چنین نیست. فوتبال در این زمینه بیش از هر بستر دیگری برای مردم عادی چالش ایجاد می‌کند. چرا که می‌توان در فوتبال بی‌دغدغه اظهار‌نظر كرد و کسی نتواند ادعا کند چه می گویی؟ همه به خودشان اجازه می‌دهند اظهار نظر کنند که فوق العاده است.این امر نه در حوزه سیاست صدق می کند و نه هنر. یعنی و به تعبیری بار دیگر به این می‌رسیم که فوتبال بهانه‌ای است برای ایجاد گفت‌وگو و از آن مهم‌تر این که به ‌جایی برسیم که فقط یک جواب برای آن چه مطرح شده یا سپری شده وجود ندارد.یعنی این ‌چنین نیست اگر مارادونا گل‌های تماشایی زده، بنابراین شخصیت والایی دارد. اگر علی دایی بیش از صد تا گل زده و یا یورگن كلینزمن به عنوان بازیکن بسیار درخشان بوده، مربی شایسته ای هم هست. این مسایل در ذهن مخاطبین جاری می‌شوند و پرسش‌هایی را مطرح می‌کنند. حس می‌کنم این زمینه‌ای است که از سنین نوجوانی پا به آن می‌گذارید و شروع می‌کنید به آری گفتن و نه گفتن. من این آری و نه گفتن‌ها و این به چالش کشیدن‌ها را روی سکوهای استادیوم‌ها یاد گرفتم. اگر علی دایی بیش از صد تا گل زده و یا یورگن كلینزمن به عنوان بازیکن بسیار درخشان بوده، مربی شایسته ای هم هست. این مسایل در ذهن مخاطبین جاری می‌شوند و پرسش‌هایی را مطرح می‌کنند- فکر می‌کنید کتاب هایی مثل "یونایتد نفرین شده" چقدر ما را به سمت تئوریزه ‌كردن فوتبال پیش می‌برند؟- نمی‌خواهم بگویم این كتاب و كتاب‌های مشابه می‌خواهند ما تئوریزه کنند، چرا که شاید ذات فوتبال به‌رغم اشاره‌ی دائمی به تئوری‌ها، ضدتئوری است. مجادله‌ی من و مجید جلالی در آن برنامه هم همین بود. آقای جلالی فوتبال را بر مبنای تئوری‌های تثبیت شده تحلیل می‌کرد و من بر مبنای عوامل متغیر و ناگهانی.ولی بی‌تردید فوتبال به گل زدن و گل‌خوردن خلاصه نمی‌شود. بسیار پیچیده‌تر است. این کتاب تا حدی این نکته را باز می‌کند. خیلی‌ها در باره‌ی "برایان کلاف" که دو بار قهرمان اروپا شده ستایش‌نامه نوشته‌اند. ولی "دیوید پیس" ‌می‌آید و از زاویه‌ای به او می‌نگرد که به وادی دیگری پرتاب می‌شویم. "یونایتد نفرین شده" در باره‌ی روح آدمی است. در باره‌ی دلشوره‌ها و ترس‌ها و خوش‌خیالی‌ها. در باره‌ی خود خواننده کتاب. همان خواننده‌ای که هنگام خواندن کتاب با خودش درد دل می‌کند. به خودش نق می‌زند. ترس‌هایش را دوره می‌کند. آینده‌اش را. گذشته‌اش را. بی‌مهری‌هایی که کرده را. نامهربانی‌هایی که دیده را. این كتاب درباره فوتبال است و خب فوتبال هم یعنی همین. یعنی زندگی. گفت‌وگو از سجاد صاحبان زندبخش کتاب‌خوانی تبیان





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 487]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن