واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: پخش تصویر حضرت عباس (ع) و تکرار تاریخ
این حساسیت ها را چطور میشود توجیه کرد و چه دلیلی برای آن وجود دارد؟ جدا از دلایلی که تا کنون برای مخالفت با پخش این تصاویر اعلام شده شاید بد نباشد نگاهی گذرا به تاریخ هنر داشته باشیم. شاید با مراجعه به تاریخ هنر و بررسی سیر تطور تصاویر قدیسین و اولیا در ادیان مختلف بتوانیم الگویی را برای آن ترسیم کنیم درست از زمانی که خبر پخش تصویر كاوه فتوحی بازیگر نقش حضرت عباس (ع) منتشر شد تا کنون خبرهای مختلفی شنیده ایم و عکس العمل های متفاوتی را شاهد بوده ایم. آن چه مسلم است صدا و سیمای جمهوری اسلامی هرگز به پخش این تصاویر اقدام نخواهد کرد و بهتر است بدانید موضوع تا همین جا تمام شده است و اما این که آقای میرباقری در آخرین اظهار نظرش اعلام می کند که هنوز برای پخش یا عدم پخش این تصاویر تصمیمی نگرفته علتش را باید در جای دیگری جستجو کرد.به عبارت دیگر با توجه به حساسیت های موجود و نظراتی که مراجع عظام درباره پخش این تصاویر اعلام کرده اند، سفارش دهنده ی این سریال یعنی رسانه ملی مجوز پخش چهره این بازیگر را قطعا صادر نخواهد کرد.اما این حساسیت ها را چطور میشود توجیه کرد و چه دلیلی برای آن وجود دارد؟ جدا از دلایلی که تا کنون برای مخالفت با پخش این تصاویر اعلام شده بد نیست نگاهی گذرا به تاریخ هنر داشته باشیم. با مراجعه به تاریخ هنر و بررسی سیر تطور تصاویر قدیسان در ادیان مختلف شاید بتوانیم الگویی را برای آن ترسیم کنیم. برای ریشه یابی این موضوع بهتر است به این پرسش پاسخ بدهیم که تولد سینما به چه زمانی باز میگردد؟ به دوران برادران لومیر؟ به زمان اختراع اولین دوربین عکاسی و یا زمان اختراع الکتریسیته؟ هیچ کدام.ریشه های شکل گیری پدیده سینما به ادوار پیش از انقلاب صنعتی اروپا و قرن ها پیش از آغاز عصر مدرنیته باز می گردد. اگر بخواهیم از نقاشی های انسان های اولیه صرف نظر کنیم ( نقاشی هایی که حکایت هایی را از نحوه شکار جانوران به تصویر می کشیدند و داستانی را روایت می کردند) و شاید اجداد و اعقاب فیلم های سینمایی دینی چیزی جز نقاشی های در و دیوارهای کلیساهای اروپایی نباشد. اگر بپذیریم که سینمای دینی پایش را جای پای نقاشی ها و پیکره های دینی گذاشته و به همان راه می رود پس بهتر است این را هم باور کنیم که تصویر سازی از اولیای دین هم در نهایت به همین سرنوشت مبتلا می شود.این همان خطی ست که تاریخ هنر آن را به خوبی تجربه کرده و از سر گذرانده است و احتمالا علمای دین از تکرار این تجربه می هراسندپیش از رنسانس، به تصویر کشیدن و نقاشی کردن داستان های عهد جدید و عهد قدیم همواره یکی از دلمشغولی های هنرمندان مشهور غرب بوده است. تصاویر انبیا و قدیسان همواره زینت بخش در و دیوار و سقف کلیساها و صومعه ها بوده. همت هنرمندان مغرب زمین در به تصویر کشیدن داستان های عهدین در حالی است که به گفته ی « آن شپرد» فیلسوف هنر حتی یهودیت هم نسبت به صورت گری همواره دافعه داشته و از به تصویر کشیدن تورات طفره می رفته است. - میراث شگفت انگیز نقاشان و مجسمه سازان بنام مغرب زمین مانند میکل آنژ، رافائل، داوینچی و برنینی و اساتید دیگر، گویای حکایتی جذاب است که چگونه آباء کلیسا با تزئین صومعه ها و کلیساهای جامع تلاش می کردند تا پیروان بیشتری را به سوی کلیسا جلب کنند - با سپری شدن قرون وسطی و ظهور رنسانس مردم اروپا از مسیحیت و کلیسا خسته و رویگردان شدند و این جدایی جامعه ی اروپا از دین به هنر مسیحی هم سرایت کرد. همان طور که تا پیش از رنسانس چهره مریم مقدس و حضرت مسیح همواره در احاطه ی اکلیل مقدس (هاله ی نور) به تصویر کشیده می شد و این نقاشی های روحانی با معصومیت و نجابت خاصی بر روی دیوار و سقف کلیساها نقش می بست. با رویگردانی مردم اروپا از پاپ و کلیسا و آغاز موج دین گریزی اروپایی ها رفته رفته هنر مسیحی از فضای روحانی خود دور شد. همزمان با رویگردانی مردم اروپا از دین، نقاشی ها از حیا و نجابت تهی می شود. کرشمه، خود نمایی و زیبایی های جسمانی جای خود را در بین مجسمه ها و نقاشی های آیینی باز می کند. با این معیار تصاویری که از قدیسان، مسیح و مریم مقدس در این دوره تاریخی کشیده شده به راحتی قابل شناسایی هستند و به راحتی می توان تاریخ خلق اثر را تعیین کرد. مهم ترین ویژگی این آثار آن است که کمال در این نگاره ها و این پیکره ها با زیبایی های اروتیک و مادی تفسیر شد و قداست ها کنار رفت. این نقطه ی شروع قداست شکنی در صورت گری است و چه بسا این قداست شکنی ها از وقتی شروع شد که نقش اولیا و قدیسین ولو با نجابت و آزرم بر روی دیوار و سقف کلیساهای ایتالیا نقش بست. این آغازی بود بر تصور و تجسم بخشیدن به خیالات مردم متدینی که تصویر ذهنیشان از مقدسات به اندازه فهمشان از دین بود. به این ترتیب هنر به جای آن که به تقدیس اولیای دین بپردازد سعی در این داشت که با نقاشی و پیکر تراشی به معارف وحیانی و صورت خیال، تجسم و تجسد ببخشد. اگر بپذیریم که سینمای دینی پایش را جای پای نقاشی ها و پیکره های دینی گذاشته و به همان راه می رود پس بهتر است این را هم باور کنیم که تصویر سازی از اولیای دین هم در نهایت به همین سرنوشت مبتلا می شود.این همان خطی ست که تاریخ هنر آن را به خوبی تجربه کرده و از سر گذرانده است و احتمالا علمای دین از تکرار این تجربه می هراسند. مباد که در ادامه ی این خط، سرنوشت صورت گری دینی به فیلم هایی نظیر آخرین وسوسه ی مسیح و امثال آن منجر شود. هر چند این راه به نوعی در هنر مسیحی تجربه شده و به نتایج اسفناکی منجر شده اما عده ای هم بر این عقیده هستند که می توان با حرکتی حساب شده و حفظ حرمت ها و قداست ها به نتیجه ای متفاوت و درخشان دست پیدا کرد. گروه دوم عمدتا منتقدین سینما و تکنیسین ها هستند و بر این باورند که نمایش چهره ی نقش های خاص به جذابیت و تاثیر گذاری فیلم وسریال کمک می کند. این گروه نمایش این چهره ها را برای تاثیرگذاری بیشتر ضروری می دانند. لقمان یدالهیبخش سینما و تلویزیون تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1664]