واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: بخور و خوش باش عمر ما کوتاه استدر سایه سلطه نظامهای مادیگرایانه در اکثر مناطق دنیا و رشد بیعدالتی و عدم اطمینان، گویی همه در انتظار وقوع معجزهای تکنولوژیک نشستهاند.آیا زمان آن فرا نرسیده که همچون مردمان سالهای جنگ جهانی دوم، به سوی یک سیستم اقتصادی کممصرف و بهینه و توأم با ارزشهای انسانی حرکت کرد؟
رشد لجام گسیخته مصرفگرایی و دلبستگی ما به داشتن خانهها و خودروهای تجملاتی لوکس که آثار زیانبار جسمی و روحی و زیستمحیطی و فرهنگی و اجتماعی آن تقریباً برای همه ما روشن گردیده است تنها دو راهحل در برابر ما می گذارد: کاهش مصرف و یا اعتماد به وقوع معجزهای تکنولوژیک، برای بهبود این شرایط. البته در سایه سلطه نظامهای مادیگرایانه در اکثر مناطق دنیا و رشد بیعدالتی و عدم اطمینان، گویی همه در انتظار وقوع معجزهای تکنولوژیک نشستهاند. در برابر اعتیاد فاجعهآمیز همه ما به خرید و مصرف بیشتر و با وجود رشد تمایلات خوب و در عین حال کمنتیجه مصرفکنندگان، آیا زمان آن فرا نرسیده که همچون مردمان سالهای جنگ جهانی دوم، به سوی یک سیستم اقتصادی کممصرف و بهینه و توأم با ارزشهای انسانی حرکت کرد؟ هرچند به سادگی میتوان پیشبینی کرد که کمتر نهادی وجود دارد که حاضر شود،مردم را به چنین سیاستهایی تشویق کند و به این روش زندگی هدایت کند.اگر با اندکی صبر و حوصله به اطرافمان بنگریم و این تفکر را دائما در ذهن داشته باشیم که به نوعی با مصرف گرایی درونی مان مبارزه کنیم، به راحتی در می یابیم که راه های مختلفی وجود دارند که ما را از تعدد و تنوع در مصرف کردن، بازدارند.کافیست با دقت بیشتر به همه چیز نگاه کنیم و این اقدام را از شخصی ترین موارد شروع کنیم. از جایی مثل محل سکونت و خانه شخصی مان. ممکن است یک جزوه قدیمی که حاوی دستور تهیه چند غذا است در آشپزخانه منزل ما وجود داشته باشد که آثار لکههای قهوه و یادداشتهای بیمصرف زیادی کنار آن وجود دارد. اما من تصمیم ندارم آن را دور بیاندازم و در عوض یک کتاب یا جزوه نو و زیباتر تهیه کنم.ایدهای خوب که ممکن است همچنان هم تداوم بیابد. یا اینکه در لیوانی برای خود نوشیدنی تهیه می کنم که مدت زیادی است که مورد استفاده قرار گرفته و کمی کهنه به نظر می رسد.می توان یکدست لیوان لوکس و جدید را جایگزین کرد اما به این فکر می کنم که این لیوان نیز همان کارایی را برای من خواهد داشت.چرا؟ براساس همه پژوهشهای صورت گرفته، ممکن است افراد زیادی نظیر من بیندیشند. افرادی که تمایلات و نگرشهایی در رابطه با کاهش فرهنگ مصرفی دارند و عمیقاً در مورد گرم شدن تدریجی آب و هوا نگرانند، اما همچنان در تبدیل این نظرات به رفتارهای روزمره زندگی خود ناتوانند. برای این وضعیت میتوان دلایل بسیاری را ذکر کرد.دلایلی مثل انبوه شدن اطلاعات دریافتی، پیچیدگی تکنولوژی،تنوع و تعدد کالاها و خدمات، کمبود زمان و تردید در انتخاب گزینههایی مناسب را برشمرد. حرکت به سوی یک اقتصاد کممصرف نیاز به مدیریت و راهبری دقیق و برنامه ریزی همهجانبه دارد؛ اما بزرگترین تناقض موجود این است که تغییر رفتارهای مصرفگرایانه کنونی باعث ایجاد بازخوردهایی مخرب در فرد میشود. آیا دست زدن به اقداماتی نظیر کاهش مصرف گوشت به نصف مقدار کنونی، چشمپوشی از رفتن به سفرهای تفریحی و حمام آفتاب با هواپیما، تلاش برای بازیافت بیشتر زبالهها، و استفاده از سوخت هسته ای، کافی خواهند بود؟مسلماً پاسخ این سوال نه می باشد، چرا که این اقدامات، تنها به خراشیدن یک سطح محکم شباهت دارد و عوامل متعددی وجود دارند که برای جهان و جهانیان تهدید محسوب می شوند.آنچه مشخص است اینکه در کنار مسئولیت دولتها، شهروندان و مردم، می بایست علاوه بر کاهش مصرف، به گونهای متفاوت مصرف نمایند.این یعنی تغییر در الگوهای مصرف. به بیان دیگر، بهتر است درباره این مسئله اینطور فکر کنیم که آیا پایداری حیات ما در این کره خاکی، به یک اصلاح همهجانبه و تشکیل زندگی متفاوتی نیاز دارد و یا با تداوم وضع موجود و دلبستگی به داشتن خانههایی راحت، خودروهایی شیک و تعطیلاتی مفرح، بدون توجه به آثار زیستمحیطی آن هم میتوان به این آرمان دست یافت؟متأسفانه گزینه کاهش مصرف، چیزی است که نسبت به آن توجه کافی وجود ندارد.آنچه مشخص است اینکه رشد فرهنگ مصرفی برای آن دسته از سرمایه داران و تولید کنندگان غول های تجاری امری مهم و ارزشمند تلقی می شود. البته افزایش عدد سوددهی این سرمایه داران، هم منوط به افزایش بیشتر و بیشتر مخارج مصرفکنندگان است. رشد اقتصادی برای کاستن از سطح بدهیهای ملی و ایجاد یک دولت رفاه نیز منافعی فراوان دارد. اگر مردم از خریدهای خود دست بکشند، احتمالاً اقتصاد جهانی شده خواهد پاشید.به این ترتیب جای تعجبی هم نیست که با وجود انواع و اقسام حوادث و وقایع سیاسی و اجتماعی،فرهنگ مصرفی به گونه ای عمل می کند که دائما نوعی اطمینان بخشی به مردم (در مورد وجود امنیت) و تشویق آنان به تداوم خریدهایشان را تقویت می کند. (مثلا کاری که جورج بوش و آن لیوینگستون پس از حملات 11 سپتامبر و بمبگذاریهای لندن انجام دادند.) تبلیغات و بازاریابی به عنوان دو بخش غولپیکر اقتصاد، به صورتی کامل و همهجانبه، بر این اساس پایهگذاری شدهاند که ما به خریدهای مصرفی خود ادامه دهیم و فرزندان ما نیز این راه را ادامه دهند.
ما در قلب این مدل اقتصادی، شاهد وجود یک دیوانگی و به دنبال آن هزینههای فاجعهآمیز زیستمحیطی هستیم. روان شناس سرشناس آمریکایی تیم کاسر به صورتی عالی، از یک نمودار برای نشان دادن این شرایط بهره میبرد. در این شکل، یک خط نشانگر درآمد شخصی افراد بوده که در 40 سال اخیر سر به آسمان ساییده است. خط دیگری هم نشانگر افرادی میباشد که اعلام داشتهاند، احساس خوشحالی و رضایت بسیار زیادی دارند. البته شیب این خط در این دوره، تغییری نداشته است. بدین ترتیب، شکاف موجود میان این دو خط در طول این دوره، رو به فزونی نهاده است. پس این همه مصرف برای شادمانی ما کافی نیست.اما نمودار، تأثیراتی امیدوارکننده و در عین حال نگرانکننده دارد. از جنبه امیدوارکننده، این نمودار نشان میدهد که یک نظام اقتصادی بنا نهاده شده بر مبنای مصرف اندک، فاجعه نخواهد بود. در مقابل هم، نکته نگرانکننده این است که ما با وجود اینکه میدانیم، خرید و مصرف بیشتر، ما را شادمانتر و رضایتمندتر نمیکند، همچنان به این کار ادامه میدهیم. وی معتقد است که مصرفگرایی بدون حد و مرز ما، پاسخی غیراداری به فقدان امنیت و همچنین یک نوع ناسازگاری رفتاری میباشد. در چند دهه گذشته، منابع ناامنی دوچندان شدهاند. در کنار دستکاریهای زیاد اذهان ما توسط تبلیغات، ما شاهد شکلگیری منابع جدیدی از ناامنی و اقتصادهای بازاری بسیار رقابتی بودهایم که دامنه گستردهای را از مفاهیمی نظیر هویت (من که هستم و به کجا تعلق دارم؟) تا نیازهای بنیادین (چه کسی در سنین پیری به مراقبت از من میپردازد؟) در برمیگیرد. این رابطه موجود میان مادی گرایی و ناامنی به ما کمک میکند که توضیح دهیم، چرا کشورهایی کاملاً متفاوت نظیر ایالات متحده و چین، عمیقاً رفتاری مادیگرایانه داشته و با ناامنیهایی فزاینده هم روبهرو هستند.بیتردید درخشش روزافزون این سیستم اقتصادی بنیان نهاده شده بر مبنای ناعدالتی، بر این اساس است که ساز و کار درونی تقویت و استحکامبخشی در آن تعبیه گردیده است. چرا که هر چه شما بیشتر احساس ناامنی نمایید، بیشتر مادی گرا میشوید و البته با افزایش سطح مادی گرایی، شما احساس ناامنی و عدم اطمینان افزونتری خواهید نمود. همانطور که آقای کاسر نشان میدهد، ارزشهای مادی گرایانه (که در میان نوجوانان سراسر دنیا و با هر دیدگاه سیاسی و اقتصادی در حال افزایش است) شما را عصبیتر و همچنین حساستر نسبت به افسردگی نموده و در عین حال از تمایل شما به همکاری و همراهی با دیگران میکاهد. مطالعات علمی مختلف انجام شده حاکی از آن است که مردم، منابع و سرچشمههای واقعی تقویت جایگاه ارزشهای انسانی را میشناسند (ویژگیهایی نظیر روابط اجتماعی خوب، خودباوری و احساسات اجتماعیگرایانه) اما آنان در سایه سنگین همبستگی خوفناک و رعبانگیز منافع اقتصادی و سیاسی، روز به روز از این ارزشهای واقعی دور میگردند و تنها به افزایش ساعتهای کاری خود و پرداخت پول بیشتر و بیشتر فکر میکنند.به هرحال، تغییر این نگرش کاری دشوار خواهد بود و حرکت به سوی یک اقتصاد کممصرف نیاز به مدیریت و راهبری دقیق و برنامه ریزی همهجانبه دارد؛ اما بزرگترین تناقض موجود این است که تغییر رفتارهای مصرفگرایانه کنونی باعث ایجاد بازخوردهایی مخرب در فرد میشود. ما با یک گزینه دیگر هم روبهرو هستیم که میتواند راهبردی همهجانبه تلقی گردد: یک سیستم اقتصادی کممصرف و بهینه که ارزشها و خواستههای واقعی زندگی انسانی را تأمین کند. اکثر ما حتی به صورتی اندک دریافتهایم که تغییرات گسترده در شیوه زندگی کنونی ما ضروری است، اما ما در انتظار شخصی دیگر هستیم که این کار را آغاز نماید. به صورتی امیدبخش، ما میدانیم که این کار قابل انجام است، همانطور که والدین و پدربزرگهای ما در گذشته، این کار را مدیریت و اجرا نمودند. فاطمه ناظم زادهبخش اجتماعی منبع: ماه نامه - سیاحت غرب - 1387 - شماره 57، فروردین - به نقل از www.Guardian.co.uk
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 365]