واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: در چنین فضای میهن پرستانهای! تعجبی نداشت كه شاهكار دیگر اورسون ولز –آمبرسونهای باشكوه- دست خالی بماند و سقوط اورسون ولز ازهمین مقطع آغاز شود... یكی از رسوم آكادمی اسكار در دهههای گذشته اعطای اسكار بهترین فیلم به فیلمی بوده كه لزوما بهترین فیلم سال نیست و گرچه این قضیه نخ نما شده و شاید حتی شروع خوبی برای مقاله پیش رو محسوب نشود ولی روندی كه امسال برای اعطای این جایزه در جریان است اشاره مجدد به این موضوع را ضروری ساخته است. در گذر زمان گاهی فیلمهای خوبی هم به این جایزه دست پیدا كردهاند، هر چند نامزدان بهتری هم در همین سالها در كنارشان بودهاند. مشهورترین رقابت اسكار مربوط به سال1941 است كه فیلم چقدر دره من سرسبز بود جان فورد، اسكار بهترین فیلم را دریافت كرد، در شرایطی كه فیلم همشهری كین اورسون ولز كه اثری خارج از مدار اصلی فیلمسازی در آن دوره به شمار میآمد، تنها اسكار بهترین فیلمنامه را به خانه برد.با این حال اگر اسكار نتواند ملاك خوبی برای تعیین ارزش واقعی فیلمهای منتخب در هر سال باشد، بهطور قطع میتواند ابزار خوبی برای بررسی دیدگاههای صاحبان استودیوها و حتی شرایط اجتماعی و سیاسی در هر برهه زمانی باشد. برای مثال در سال1933 فشارهای گروههای مذهبی و مدنی باعث شد تا هالیوود پس از ماجراجویی چند فیلمساز جریان اصلی در شكستن تابوهای مذهبی و اجتماعی دست به عقب نشینی زده و تدابیر تازهای را برای فیلمنامهها در نظر بگیرد و این منجر به دستورالعمل تولید در سال 1934 شد. در واقع آكادمی اسكار با انتخاب فیلم cavalcade در سال 1933 بهعنوان بهترین فیلم تلاش كرد تا به نوعی پاسخ مثبت به فشارهای اعمال شده از سوی این گروهها داده باشد. دیگر نامزدهای قابل توجه در آن سال فیلمهای خیابان چهل و دوم، با بازی میوست و اقتباس جسورانه فرانك بورزاگ از رمان وداع با اسلحه ارنست همینگوی بود كه مسئولان استودیو را ناچار به سانسور 12 دقیقهای برای اكران كرد. دراكثر سالهای دهه 1930 داوران آكادمی گزینههای محبوب پر فروش (در یك شب اتفاق افتاد) و اقتباسهای ادبی پر هزینه (شورش در كشتی بونتی) را بهعنوان بهترین فیلمهای سال انتخاب كردند و این اطمینان را نزد گروههای یادشده بهوجود آوردند كه هالیوود به مسائل مذهبی و اخلاقی احترام خواهد گذاشت و دلیلی برای ادامه اعتراضات نیست. با این رویكرد گرچه اعطای جایزه به فیلم برباد رفته درسال 1939 از بعد تاریخی غیرقابل اجتناب بهنظر میرسد اما این پیروزی به بهای نادیده گرفته شدن فیلمهای دیگری بود كه شاید چندان به اصول تعریف شده اجتماعی پایبند نبودند.فیلمهایی چون رابطه عاشقانه از لئو مك كاری، كمدی رمانتیك نینوچكا از ارنست لوبیچ، وسترن دلیجان از جان فورد، درام سیاسی آقای اسمیت به واشنگتن میرود از فرانك كاپرا و یا موشها و آدمها براساس كتاب جاناشتاین بك (در آن سالها در شاخه بهترین فیلم بیش از 5عنوان نامزد میشدند). در سالهای قبل از جنگ چیزی بهتر از اقتباس ادبی یا اقتباس از نمایشنامههای برادوی نمیتوانست به مذاق داوران خوش بیاید ولی دخالت آمریكا در جنگ همه چیز را تغییر داد و تب میهن پرستی جایگزین اخلاق گرایی شد. در سال1942 خانم مینیور از ویلیام وایلر كه داستان زندگی یك زوج انگلیسی در زمان حمله آلمان نازی به اروپا بود اسكار بهترین فیلم را گرفت و سه فیلم نامزد دیگر نیز تحتالشعاع حضور آمریكا در جنگ اروپایی بودند: مهاجمان از مایكل پاول، pied piper از اروینگ پیچل و یانكی دودل دندی از مایكل كورتیز. در چنین فضای میهن پرستانهای! تعجبی نداشت كه شاهكار دیگر اورسون ولز –آمبرسونهای باشكوه- دست خالی بماند و سقوط اورسون ولز ازهمین مقطع آغاز شود.پس از جنگ دوم جهانی نسل دوم مدیران در استودیوها بر سر كار آمدند. این مدیران غالبا افرادی تحصیل كرده بودند كه برخلاف والدینشان اعتقاد چندانی به ارائه تصویری عاری از مشكلات اجتماعی در فیلمهایشان نداشتند و قصد داشتند دنیای سینما را واقعگرایانهتر كنند.این روند باعث افزایش تولید فیلمهایی شد كه به مشكلات متعدد جامعه پس از جنگ آمریكا میپرداخت و تعجبی نداشت كه بهترین فیلمهای اسكار در برخی از این سالها تعطیلات از دست رفته بیلیوایلدر (سال 1945 با مضمون الكلیسم) بهترین سالهای زندگی ما از ویلیام وایلر (1946 مشكلات سربازان به خانه برگشته ) و یا snake pit از آناتول لیتواك (1948 پیرامون درمان بیماران روانی)باشند. اما نكته جالب این بود كه فیلمنامهنویسان و كارگردانهای برخی از این فیلمها در سالهای آتی دیگر در بین نامزدان اسكار نبودند بلكه ناچار به حضور در دادگاه برای پاسخگویی به اتهامات جاری مبنی بر فعالیتهای كمونیستی و ترك آمریكا برای ادامه فعالیتهای هنری بودند.در كنار جریان مك كارتیسم، هالیوود در دهه 1950 خود را در رقابت با پدیدهای تازه به نام تلویزیون دید. تلویزیون قدرتی ناشناخته بود كه در نگاه اول بهنظر میرسید میتواند تماشاگران را به راحتی از حضور در سالنهای سینما بازداشته و به تماشای برنامه سرگرمكننده و جذاب بكشاند. اما پیام تازه استودیوها درمواجهه با این رقیب تازه برای مردم كوتاه و مؤثر بود: تلویزیون سینما نمیشود. در ادامه این دهه گرچه فیلمهای اجتماعی سیاه و سفید همچون از اینجا تا ابدیت (1953) در بارانداز (1954) و یا مارتی (1955) همچنان محبوب داوران آكادمی و برنده جایزه اصلی بودند اما دیگر نامزدها را فیلمهای رنگی تاریخی و یا دارای جذابیتهای توریستی تشكیل میدادند. فیلمهایی چون سه سكه در فواره و عشق چیز باشكوهی است تصاویری را به تماشاچی عرضه میكردند كه در تلویزیون نمیشد سراغش را گرفت.تا اواخر دهه 1960 هالیوود این رویه را حفظ كرد و تنها زمانی تصمیم به ترك این چرخه گرفت كه دستورالعمل تولید - میراث پدران استودیوها – علیالسویه در نظر گرفته شد و از این پس دیگر لزومی به حذف كلمات ناشایست و یا روابط غیرقابل توجیه نبود. نامزدهایی چون چه كسی از ویرجینیا وولف میترسد، بانی و كلاید و فارغالتحصیل و یا حتی برندگانی با موضوعات سنتی چون اولیور!، مردی برای تمامی فصول همه از این قاعده پیروی میكردند و این چیزی بود كه تلویزیون هنوز نمیتوانست به تماشاچی ارائه دهد. در دهه 1970 قاعده اسكاری كردن فیلمها با توجه به اكران گستردهتر فیلمها دشوار شده بود و فیلمهای منتخب تركیبی از اقتباسهای ادبی، انتقادهای اجتماعی، موضوعات بزرگسالانه و یا حتی موضوعات سیاسی بودند و در دهههای اخیر استودیوها كه بیشتر از اسكار نگران عملكرد فیلمهایشان در اسكار بودهاند این امكان را بهوجود آوردهاند كه استودیوهای كوچك و فرعی نیز سهمی در فیلمهای اسكاری داشته باشند. چنین پیش زمینهای میتواند ما را به فهرست كوچك فیلمهای مهمترین شاخه اسكار 2008 برساند. دو فیلم با موضوع مشكلات اجتماعی –میلك از گاس ون سانت و میلیونر زاغه نشین از دنی بویل – دو اقتباس از نمایشنامههای مشهور- نیكسون/ فراست و شك – و دو فیلم با موضوعات روابط شخصی- خواننده و مسیر تحول - تمامی این فیلمها محصولاتی هستند كه توسط استودیوهای فرعی تولید شدهاند و تنها فیلمهای موضوع عجیب بنجامین باتن و شوالیه تاریكی هستند كه شانس اندكی از سوی منتقدان برای حضورشان در بین نامزدان داده شده است. ولی فهرست نهایی هرچه كه باشد، اسكار امسال این امكان را دارد نقطه عطفی در تاریخ این مراسم تلقی شود و از سقوط مجدد میزان بینندگان این مراسم جلوگیری كند. امری كه شاید با انتخاب عمدی برندگان جذاب برای بینندگان تلویزیونی مراسم امكان پذیر باشد ولی اسكار هنوز هم محلی برای معرفی فیلمهای مهم و نه لزوما خوب است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 616]