واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: در اتاق نمایش یك جورهایی گیر میافتد و در تنهایی با خودش حرف میزند؛ در آنجا بود كه من احساس كردم داریم به یك جاهایی میرسیم. با خودم گفتم این همكاری ارزش این را دارد كه ادامه پیدا كند چون... جزیره شاتر ، آخرین ساخته مارتین اسكورسیزی است ؛ كارگردانی كه در كارنامه كاریاش خلق آثار متفاوت و ماندگاری چون «راننده تاكسی» ، «گاو خشمگین» و... به چشم میخورد. این فیلم مثل اغلب آثار اسكورسیزی موافقان و مخالفان بسیاری داشته است. از مخالفان سرسختی كه او را حتی متهم به كپی از آثار موفق دهه 80 میكردند تا موافقانی كه «شاتر آیرلند» را اتفاقی در كارنامه هنری این فیلمساز كهنهكار میدانند. اسكورسیزی بدون توجه به مخالفان و موافقان سرسختش همواره از سینما حرف میزند.او در این گفتگو از همكاری چندبارهاش با لئوناردو دیكاپریو تا پروژههای آتیاش برای سینما گفته است. حالا چه از هواداران اصلی این فیلمساز باشید چه از مخالفان سرسخت سینمای او، باید قبول كنیم اسكورسیزی حالا یكی از غولهای سینمای جهان است. به نظر شما راوی فیلم «جزیره شاتر» چه كسی است؟ دكتر یا پلیس؟سوال جالبی پرسیدید. خودم فكر میكنم «تدی» [پلیس]. به نظر من بیننده حرفهای تدی را به عنوان واقعیت میپذیرد. در مواردی كه دكتر كراولی حقیقت را به تدی میگوید بعضی از تماشاگران حرفهای او را تا آخرین صحنه فیلم، باور نمیكنند. بنابراین من همه چیز را به پذیرش یا رد حقیقت از سوی تدی منوط كردم. آیا شما قصدتان ساخت یك فیلم سیاسی درباره دهه 1950 بود؟نه، به هیچ وجه. من فیلمنامهای را كه «الیتاكالو گریدیس» نوشته بود، خواندم. كتاب «جزیره شاتر» را نخوانده بودم. چیزی كه در فیلمنامه مرا جذب كرد سفر شخصیت اصلی آن بود؛ پایان داستان هم به لحاظ عاطفی برایم تكاندهنده بود. بعد هم خود كتاب را خواندم و با «مایك مداووی» و «لیتا كالوگریدیس» و «برد فیشر» صحبت كردم. من خودم را در اختیار فیلمنامه گذاشتم. هیچ چیزی به فیلمنامه اضافه نكردم. نمیدانم فیلم لایههای سیاسی هم دارد یا نه؟ ممكن است لایههای سیاسی پنهان در آن وجود داشته باشد. «لئوناردو دی كاپریو» چه چیزی دارد كه او را به «دنیرو» جدید شما تبدیل كرده؟خب این چهارمین فیلم پیاپی است كه ما داریم با هم كار میكنیم. در فیلم دوم، «هوانورد»، یك صحنهای هست كه او در مدت 12 روزی كه ما مشغول فیلمبرداری بودیم، در اتاق نمایش یك جورهایی گیر میافتد و در تنهایی با خودش حرف میزند؛ در آنجا بود كه من احساس كردم داریم به یك جاهایی میرسیم. با خودم گفتم این همكاری ارزش این را دارد كه ادامه پیدا كند چون در مورد خیلی چیزها با هم توافق نظر داشتیم. از طرفی من هر وقت چیزی از او خواستهام، او آن را تمام و كمال و حتی بیشتر از آنچه انتظار من بوده، در اختیارم گذاشته. آیا در بین 4 فیلمی كه با هم ساختید، «جزیره شاتر» بهترینش است؟بله، بله، من همین نظر را دارم. دیكاپریو آدم خیلی شجاعی است؛ من در هر شرایطی كه از او میخواستم بازی میكرد. آیا ساخت فیلم «سكوت» یا «ظهور تئودور روزولت» را شروع كردهاید؟نه. اگر قرار باشد كه فیلم روزولت را من كارگردانی بكنم كه باید بگویم در برنامه من كارگردانی چنین فیلمی وجود ندارد. «سكوت» را هم امیدوارم بتوانم سال آینده جلو دوربین ببرم. اگر قرار بود 5 تا از فیلمهایتان را به عنوان چكیده مجموع كارهایتان انتخاب كنید، كدام فیلمهایتان را انتخاب میكردید؟سوال خیلی سختی پرسیدید. حقیقت این است كه من جواب این سوال را نمیدانم. حتی فیلمی مثل این هم روند خاص خود را دارد و فراموش نكنید كه من علاوه بر كارگردانی درگیر تدوین آن هم بودهام. تدوین این فیلم 10ماه طول كشید و در واقع من مدت طولانی با این فیلم زندگی كردم. من از آن دسته از كارگردانها هستم كه وقتی ساخت فیلمشان به پایان میرسد، سعی میكنم، یك بار دیگر به تماشای آن ننشینم. فقط زمانی كه روی فیلم كار میكنم، آن را تماشا میكنم. وقتی ساخت فیلمهایم به پایان میرسد، آنها را تمام شده نمیدانم. فقط دست از سر آنها بر میدارم. وقتی من دست از سر فیلمهایم برمیدارم انتظار دارم كه آنها دست از سر من بردارند، ولی این كار را نمیكنند؛ همگیشان پیش من برمیگردند و من هم همیشه به آنها فكر میكنم. «مكس فون سیدو» [بازیگر سوئدی] را چگونه در فیلمتان جا دادید؟خب، در مورد سیدو، گفتم این امكان وجود دارد كه نقش دكتر نایرینگ را بازی كند. من همیشه بازی سیدو را تحسین كردهام. البته جا دادن او در این فیلم كار سختی بود. من همیشه فیلمهایم را طوری میسازم كه بتوانم بازیگرانی را كه كارشان را تحسین میكنم در آنها جا بدهم، ولی در بعضی موارد نقشها با سوژه فیلمهایم لزوما جور درنمیآیند، كه این فیلم یكی از آن موارد است. من به سیدو پیشنهاد بازی در این فیلم را دادم و او هم قبول كرد و تجربه خیلی خوبی شكل گرفت. علاقه من به بازی او به چه زمانی برمیگردد؟ یقینا كمی قبل از فیلم «مهر هفتم»؛ یك كم قبل از آن. بله، درست است! او در فیلم «توتفرنگیهای وحشی» نقش كوچكی داشت. ولی او یقینا در فیلمهای سوئدی و اسكاندیناویایی اواخر دهه 1950 و دهه 1960 وزنه سنگینی بوده؛ بعد هم كه در فیلمهای آمریكایی بازی كرده. بنابراین باید گفت كه او بازیگری شمایل گونه است. او یقینا بخشی از تاریخ سینما است. كار كردن با او واقعا لذتبخش بود. فیلم «جزیره شاتر» بیشتر در ژانر وحشت / تریلر قرار میگیرد، ولی در عین حال نشانههایی از فیلمهای آوانگارد شما در آن دیده میشود. شما این دو را چگونه با هم تركیب كردید؟شكی نیست كه «كوبیسم» در قاببندی و تدوین و ساختار داستان است. ما بتازگی مشغول ساخت یك فیلم مستند درباره كوبیسم در سینما بودیم، درباره تاثیر پیكاسو بر سینما؛ یقینا اینها بر من تاثیر گذاشته و زمان ساخت جزیره شاتر در ذهنم بوده. نكتهای كه شما به آن اشاره كردید بسیار مهم است، چون خود من هم نمیدانم این ژانرها را چگونه با هم تركیب كردهام. انجام دادن این كار با تلاش و تقلا همراه بود و در تمام مدت آن سعیام بر این بود كه بین این ژانرها توازن و تعادل برقرار كنم. من قبلا هم این را گفتهام؛ شما اگر یك خانه مجلل را كه در قرن نوزدهم ساخته شده داشته باشید و بیرون آن را نشان بدهید و شب هنگام باشد و هوا طوفانی و بارانی باشد و دوربین تصویر را از بالا به پایین فیلمبرداری كند، بلافاصله تصویر تریلرهای گوتیك و ادبیات قرن نوزدهم و شروع قرن جدید و اكسپرسیونیسم آلمان قرن نوزدهم به ذهن متبادر میشود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 202]