واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: کتابنخوانهایی که ماییم
ما ملت کتابنخوانی هستیم. همیشه وقتی حرف از مطالعهی کتاب و کتابخوانی به میان میآید وقت نداریم؛ وقت داریم البته اما برای چیزهای دیگر.ما آنقدر وقت داریم که ساعتها پای تلویزیون بنشینیم و شبکهها را بالا و پایین کنیم. آنقدر وقت داریم که به طرفداری از فلان تیم باشگاهی و حمایت از فلان خواننده و بازیگر داد و فریاد کنیم و گلویمان را خراش بدهیم. آنقدر وقت داریم که لذت تماشای تبلیغ پفکنمکی و چیتوز و ایزیلایف را از دست نمیدهیم. آنقدر وقت داریم که آن را در دور هم نشستن و لطیفهگفتن و خندیدن تلف کنیم. حتی گاهی آنقدر وقت زیاد میآوریم که حوصلهمان سر میرود و دنبال راهی میگردیم تا ساعتها را بکشیم.ما فقط برای کتاب وقت نداریم و البته برای مطالعه نکردن بهانههای جالبی هم میآوریم. میگوییم قیمت کتاب خیلی بالاست و یعنی چه که برای یک رمان 300 صفحهای 5 هزار تومان بدهیم؟ اما در همان حال دهها هزار تومان را صرف خرید لباسهای آنچنانی و لوازم غیرضروری و... میکنیم.اصلاً "مطالعه" را مترادف با "اتلاف وقت" میدانیم. وقتمان اگر پای تلویزیون و اینترنت و... بسوزد بهتر است تا آن را برای مطالعه صرف کنیمگله میکنیم که کتابهای موجود در بازار بیمحتوا هستند و ارزشش را ندارد که وقتمان را برای آنها تلف کنیم؛ این در حالی است که لحظات باارزش عمرمان را در این دنیای مجازی تلف میکنیم و ککمان هم نمیگزد.جالب اینجاست که به این هم اکتفا نمیکنیم. فقط کافی است که یکی از دور و بریهای ما سرش توی کتاب باشد و مثل ما اهل حال نباشد؛ آنوقت هزار و یک متلک ریز و درشت بارش میکنیم بلکه خجالت بکشد و یاد بگیرد چطور مثل ما از وقتش استفاده کند.اصلاً "مطالعه" را مترادف با "اتلاف وقت" میدانیم. وقتمان اگر پای تلویزیون و اینترنت و... بسوزد بهتر است تا آن را برای مطالعه صرف کنیم. تقصیری هم نداریم البته. کتابخواندن کار سختی است؛ خیلی زحمت دارد که بنشینیم یک گوشه و خطوط کتاب را دنبال کنیم. و از آنجا که همیشه دنبال کارهای راحت و لذتبخش هستیم قید مطالعهی کتاب را میزنیم.حتی اگر اهل درس و مشق هم باشیم و محصل، فقط کافی است که یکی از اساتید کتابی را معرفی کند که مثلاً آن را بخوانیم و دربارهی آن در کلاس بحث کنیم. آنوقت است که شب و روز غر میزنیمحتی اگر اهل درس و مشق هم باشیم و محصل، فقط کافی است که یکی از اساتید کتابی را معرفی کند که مثلاً آن را بخوانیم و دربارهی آن در کلاس بحث کنیم یا که دربارهی فلان موضوع تحقیق کنیم. آنوقت است که شب و روز غر میزنیم که چرا استاد ما را درک نکرد؟ چرا ما را مجبور کرد چنین کار سختی را انجام دهیم؟ ما که نمیتوانیم. ما که وقت نداریم. ما که...و هنگامی که حرف از مقصر به میان میآید که چه کسی باعث و بانی این وضع است، طومار بلندی از نامهای وزیر و وکیل و مسوول و... ردیف میکنیم. دائماً غر میزنیم که مسوولین شرایطش را فراهم نکردهاند. آنها فرهنگسازی نکردهاند. آنها امکانات را ایجاد نکردهاند...اینها همه هست. درست است که تعداد کتابخانهها کم است و آنهایی هم که هست خیلی مجهز و بهروز نیست. قبول که فلان مسوول و فلان مدیر یادش رفته که مسوولیتش چیست و باید چهکار کند. اصلاً این هم قبول که قیمت کتاب بالاست و... اما کمی فکر کنیم. ما چهقدر از حداقلهای موجود استفاده کردهایم؟ چهقدر از کتابخانههای شهرمان(ولو اینکه کماند و غیرمجهز)استفاده کردهایم؟ چه میزان از وقتمان را صرف ورق زدن کتاب کردهایم؟بهتر است برای یکبار هم که شده به فکر بیافتیم و نگاهی به برنامهی روزانه خودمان(البته اگر برنامهای باشد)بیاندازیم. اینکه ساعاتی از روز را به مطالعهی کتاب اختصاص دهیم کار سختی نیست. اصلاً کار سختی نیست.گروه کتاب تبیان - امیر مقیمی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 69]