واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: کابوس در بیداری
محور داستان تله فیلم برگی بر شاخه ،قضا و قدر الهی است «برگی بر شاخه» اگرچه از حیث فرم ظاهری و شکل روایت اپیزودیک نیست، اما به لحاظ مفهومی و ساختار محتوایی، طرح قصه شمایل اپیزودیک به خود میگیرد. بدین معنی که شخصیتمحوری قصه در موقعیت متنوع و متفاوتی از لحاظ عاطفی ـ رفتاری قرار میگیرد که پازلگونه تغییر کرده و جابهجا میشود تا ساحت ذهنی و کشمکشهای درونیاش در این صورتبندی نمادین بازنمایی شود. به همین دلیل نمیتوان این تلهفیلم را واجد یک قصه و موقعیت رئالیستی دانست. در واقع کارگردان با به تصویر کشیدن عالم ذهنی پری و موقعیت دوگانه او در نسبت با زندگی و خودش، از مولفههای نمادین و فانتزی درام استفاده میکند تا حقیقتی مطلق از مفهوم تقدیر و قضای الهی را که ماهیتا انتزاعی و نظری است، عینیت ببخشد. با کمی اغماض شاید بتوان این نوع از فیلمها را در ذیل سینمای معناگرا یا دستکم نشانهگرا قرار داد که با روایت یک موقعیت نامتعارف و بازی با زمان و زبان سینمایی قصد دارد یک مفهوم و معنایی انتزاعی و ماورایی را دراماتیزه کنده و سویه داستانی به آن ببخشد. قصه فیلم درباره زنی به نام پری است که با داشتن 2 فرزند از لحاظ عاطفی و روانی با همسرش کیان احساس فاصله میکند. اما ماجرای اصلی که روح و ذهن او را بشدت درگیر کرده این است که یک روز میبیند همسرش در یک حادثه رانندگی کشته شده، اما در روز بعد او را زنده و در کنار بچههایش میبیند و این توالی به همین شکل ادامه مییابد. یعنی یک روز با مرگ کیان و مراسم خاکسپاری و ختم او مواجه شده و روز دیگر او زنده است و البته در این میان کسی حرف او را درباره این تجربه شگفتانگیز و دوگانه باور نمیکند. قصه فیلم درباره زنی به نام پری است که با داشتن 2 فرزند از لحاظ عاطفی و روانی با همسرش کیان احساس فاصله میکند. اما ماجرای اصلی که روح و ذهن او را بشدت درگیر کرده این است که یک روز میبیند همسرش در یک حادثه رانندگی کشته شده، ....حتی دکتر روانشناس او را از لحاظ ذهنی دچار تناقض و آشفتگی دانسته و برایش قرصهای مخصوصی تجویز میکند تا بهزعم خود پری بتواند از تضاد عالم ذهنی و عینی رهایی یافته و مرز خیال و واقعیت را تشخیص دهد. در حالی که پری همه این آشفتگی و روانپریشیها و بهتر بگویم کابوسها را در بیداری تجربه میکند. کابوسهایی که هر روز در یک تجربه و شمایل متفاوت خود را نشان میدهد و حامل دو واقعیت متضاد است؛ موقعیت متضادی که مفاهیمی چون اراده و سرنوشت یا تقدیر و تدبیر مقابل هم قرار میدهد و پری نمیداند آنچه در حال اتفاق است و درواقع خود زندگی و اتفاقات آن آیا محصول ارادی و نتیجه تدبیر اوست یا تقدیر و قضای از پیش تعیین شدهای است که اکنون در حال تحقق یافتن است؟ فشار این تعرض و دوگانگی به حدی است که روانشناس گمان میکند پری در مرز بین عقل و جنون حرکت میکند و دچار توهم شده است. البته نمیتوان موقعیت پری را در بستر این قصه از لحاظ روانشناختی بازنمایی و روانکاوی کرد، چراکه اساسا قرار نیست یک وضعیت روانی و رفتاری به تصویر کشیده شود. به عبارت بهتر ما با یک موقعیت روانشناسانه مواجه نیستیم، بلکه با یک مساله فلسفی و کلامی مواجهایم که نسبت آدمی را با مفاهیمی مثل تقدیر و قضاء و قدر الهی میسنجد و سهم اراده و سرنوشت را با اتفاقات روزمره و رخدادهای زندگی اندازهگیری میکند. پری آنقدر گیج و مبهوت است که نمیداند چه بلایی بر سرش آمده و حقیقت کدام است. آیا آنچه در بیداری میبیند عین واقعیت است یا توهمات و تراوشات ذهنی اوست؟ او احساس میکند که کنترل خود را بر زندگیاش از دست داده و نمیتواند بر خود و زندگیاش مسلط شده و آن را مدیریت کند. گاهی خود را مقصر دانسته و سرزنش میکند که برای همسر و فرزندانش وقت کافی نگذاشته و به آنها نرسیده است و گاهی نیز خود را تنها احساس میکند که همسرش به او خیانت کرده و... درواقع آنچه در ارتباط با پری شاهد هستیم درگیری و کشمکشهای ذهنی و درونی هر انسانی در زندگی است.آدمی همواره خودش را نسبت با تقدیر و تدبیر مورد سنجش قرار میدهد و نمیداند که دقیقا کدامیک تدبیر یا تقدیر است که سرنوشت او را رقم میزند. بنمایه اصلی قصه نیز در ارتباط با همین موقعیت و مفاهیم تعریف میشود و پایانبندی قصه نیز این موضوع را روشن میكند. این که اگرچه انسان با اراده و گاه با دعا میتواند تقدیر و سرنوشت خویش را در زندگی تغییر دهد، اما برخی واقعیتهای بزرگ مثل مرگ و زندگی از دایره اختیار آدمی خارج است و جبر تقدیر آن را رقم میزند. در پایان قصه میبینیم برخلاف توصیه پری که به كیان میگوید وارد تونل نشود تا بر اثر تصادفی که در کابوسهایش دیده بود، کشته نشود این اتفاق میافتد، یعنی تصادف به وقوع میپیوندد اما كیان كشته نمیشود. این همان تقدیر محتومی است که آدمیگریزی از آن ندارد. اما به روشهای مختلف میتواند آن را تغییر دهد.واقعیت این است که طرح مفاهیم انتزاعی در قالب یک قصه و ساختار داستانی به واسطه ماهیت تصویری فیلم و سینما امر دشواری است و باورپذیری آن را برای مخاطب سخت میكند. تلهفیلم برگی بر شاخه به همین دلیل در یک موقعیت دوگانه قرار گرفته و مرز بین فانتزی و رئال تا حدود زیادی موجب سردرگمی در ساختار اثر شده است. شاید اگر قصه در یک موقعیت منطقیتر از حیث عقلانی روایت میشد دامنه نفوذ و تاثیرگذاری آن هم بر ذهن مخاطب بیشتر میبود.سید رضا صائمی / جام جم تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 5476]