واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: چه کنیم عزیز شویم ؟!
خدا چه كسانی را عزیز میكند؟!بالاخره هر كسی دلش میخواهد عزیز شود. بعضیها كه میخواهند عزیز بشوند ، ماشینشان را عوض میكنند . لباس شیك میدوزند . دوست دارند تو یك جلسه كه میروند بهترین لباس و طلا را استفاده می کنند . بعضیها عزتشان به این است كه من دختر چه كسی هستم و پسر چه كسی هستم و برادرم كیست و پدرم كیست ! هر كسی در درون دوست دارد عزیز بشود و برای عزیز شدنش دست و پا میزند . قرآن میگوید : یوسف را ما عزیز كردیم . برادران حسود او که چشم دیدن او را نداشتند ، آمدند و به او لقب عزیز را دادند : « یا أَیُّهَا الْعَزیزُ مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ »1 توجه به خداوند در تلخیها و كامیابیها زنان مصر عاشق یوسف شدند و به او اظهار كردند تو بیا با ما باش . حتی همسر شاه خودش را آرایش کرد ، درها را هم بست ، دنبال یوسف دوید كه یوسف را بگیرد و ازاواستفاده شهوانی بكند . یوسف فوری تا دید چنین حادثهای است ، گفت : « قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنی إِلَیْهِ»2 خدایا من حاضرم بروم زندان ولی آلوده گناه نشوم . آن جا گفت: «رَبِّ ؛ پروردگارا . وقتی هم كه پادشاه مصرشد و حكومت مصر را بدست گرفت ، بازگفت : خدایا ! یوسف گفت : خدایا این نعمات که من شاملش شدم ، دراثرعقل و تدبیر و حزب و باند سیاست من نیست . خدایا همه را تو دادی ، « رَبِّ قَدْ آتَیْتَنی مِنَ الْمُلْك »3 خداوند یوسف را عزیز میكند ، چون در تلخ ترین حادثهها خدا را صدا می زند و همه چیز را از او می داند . رها كردن خطوط انحرافیكناره گیری از هر انحراف. بعضی آدمها هستند كه میگویند : امروز چه كسی رئیس است؟! امروز این رئیس است ! بله قربان ! فردا دیگری رئیس میشود به او میگویند بله قربان ! قربان وآقایشان بنا بر منفعتشان عوض می شود و به همه جز آقای حقیقی(خدا) تعظیم می کنند ، حال آن رئیس الهی و دینی باشد یا نباشد ، اما یوسف تمام خط های انحرافی را گفت : « إِنِّی تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كافِرُونَ »4 من هر گروهی را كه از نظر فكری ، ایمان نداشته باشد در هر شرایطی میخواهد باشد ، او را رها میكنم . جذب هیچ خط انحرافی نشد . پیروی از نیاكان مؤمنیوسف را خدا عزیز كرد . چرا ؟ یكی از كارهایی كه یوسف كرد این بود ، میگوید: « وَ اتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبائی إِبْراهیمَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوب »5 در جایی دیگر میگوید : « وَ أَلْحِقْنی بِالصَّالِحینَ »6 . او گفت من همان راه درستی را می روم که ابراهیم رفت و از خدا میخواهد و میگوید من را ملحق به صالحین كن . پایداری تا آخرین نفسحضرت یوسف وقتی به حكومت رسید گفت «تَوَفَّنی مُسْلِماً»7 خدایا تا مرگ من را در خط اسلام قرار بده .یعنی تسلیم فرمان تو باشم راضی به رضای تو باشم . وقار در مقابل رقبایك سری از آدم ها گیر نفسشان هستند . خدا بیخودی یوسف راعزیز نكرد. یوسف عزیز شد به خاطر این كه وقار داشت . بدی ها را ندید می گرفت ، گذشت می کرد .در مقابل حسادت برادرانش مقابله به مثل نکرد . «رَبِّ قَدْ آتَیْتَنی مِنَ الْمُلْك» خداوند یوسف را عزیز میكند ، چون در تلخ ترین حادثهها خدا را صدا می زند و همه چیز را از او می داندصبر در حوادث ، و تهمتها حضرت یوسف را تو چاه انداختند جیغ نزد ، نفرین نكرد ، صبر كرد . بعد هم نسبت زنا به او دادند ؛ « قالَتْ ما جَزاءُ مَنْ أَرادَ بِأَهْلِكَ سُوءاً »8. در مقابل بزرگترین تهمتها ، در مقابل بزرگترین حوادث ، گفت : خدایا تو میدانی . اگرآدم بداند و یقین کند که خدا می بیند ، مشکلات و مصائب برایش آسان می شود . علم زیادآدم دانشمند عزیز می شود : « إِنِّی حَفیظٌ عَلیمٌ »9، « وَ عَلَّمْتَنی مِنْ تَأْویلِ الْأَحادیثِ » 10. یکی از عللی که یوسف عزیز شد آن بود که علم تعبیر خواب بلد بود . بیان زیبا ، رمزعزت است اگر میخواهید عزیز بشوید ، باید بلد باشید حرف بزنید . « فَلَمَّا كَلَّمَهُ قالَ إِنَّكَ الْیَوْمَ لَدَیْنا مَكینٌ أَمینٌ »11. یوسف آن چنان حرف میزد كه پادشاه مصر گفت : حقش این است كه حكومت دست تو باشد چون تو خیلی خوش بیان هستی .
مدارا با مخالفكسی كه با مخالفین مدارا كند ، عزیز می شود . یوسف خداپرست بود ، تو زندان چند تا بت پرست بودند ، اما میگفت : « یا صاحِبَیِ السِّجْنِ »12 ای دوستان زندانی . به كافر میگفت : دوست زندانی ! نمیگفت : ای نجس ! ای منحرف ! یعنی با مشركین هم مؤدب حرف میزد . اخلاص كسی تو جامعه عزیز میشود كه اخلاص داشته باشد . علت این كه یوسف عزیز شد ، « یا أَیُّهَا الْعَزیزُ »13 می فرماید : « إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصینَ » 14 تواضع اگر میخواهید تو جامعه عزیز باشید ، تواضع كنید . اگر كفش تو را جفت كردند ، عزیز نیستی ! اگر شما كفش آنها را جفت كردی ، عزیز هستی . « وَ رَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّداً »15 یوسف با این كه به مقام حكومت رسیده بود ، پدر و مادر پیرش را روی تخت نشاند و خودش آمد پایین . عفو و گذشت وقتی برادران یوسف آمدند و از یوسف عذرخواهی کردند ، تا گفتند ببخش ، گفت: « لا تَثْریبَ عَلَیْكُمُ الْیَوْمَ »16 الساعه بخشیدم . اگر میخواهیم عزیز بشویم ، باید عفو كنیم . خدا یوسف را عزیز كرد ، چون عفو كرد . پدرش یعقوب بعد از سالها كه به یوسف رسید ، گفت : یوسف جان بگو چه شد . گفت : هیچ چیز ، خدا از زندان من را آزاد كرد . نگفت از چاه نجاتم داد ، چون دید برادرها هستند و اگر بگوید این برادرها من را تو چاه انداختند ، جلو پدر، برادرها شرمنده میشوند . بعد گفت : شیطان بین من و برادرانم فته انداخت . نگفت برادرانم شیطانند ، نگفت برادرانم بد هستند ، گفت: «نَزَغَ الشَّیْطانُ بَیْنی وَ بَیْنَ إِخْوَتی »17 شیطان بین من و برادرانم را به هم زد. نگفت مقصر شما هستید ، خودش را هم مقصر دانست .اما قرآن شكایت میكند میگوید: « فَإِذا رَكِبُوا فِی الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ یُشْرِكُونَ »18 عده ای از مردم همیشه در تنگنا ها " یا الله " میگویند ، زندگی او خوب شود خدا را فراموش میكند . كسی عزیز میشود كه تلخی وشیرینی پیش او یكی باشد . مثل كارمندهای بانك ، كارمند بانك تو باجه میایستد ، صبح تا ظهر صد میلیون میدهد هیچ گریه نمیكند ، فردا تو یك باجه دیگر میایستد صد میلیون میگیرد ، خوشحال نمی شود . برایش فرقی ندارد .ظرفیت باید به قدری باشد كه تلخی و شیرینی ، ما را ازخدا جدا نكند .19 خدا در قرآن می فرماید : یوسف را عزیز كردیم و بعد هم میگوید : « وَ كَذلِكَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ » یوسف تاریخ نیست ، فلسفه ی تاریخ است . هر كس از این طریق برود به همان نتیجه خواهد رسید . فراوری زهرا اجلال – گروه دین و اندیشه تبیان1- یوسف / 882- همان / 333- همان / 1014- همان / 375- همان / 386- همان / 1017- همان8- همان / 259- همان / 5510- همان / 10111- همان / 5412- همان / 3913- همان / 7814- همان / 2415- همان / 10016- همان / 9217- همان / 10018- عنکبوت / 6519- انعام / 84
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 258]