واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: فیض و بیابانکی؛گفتوگویی با حضور جناب طنز
بیابانکی: خب میخواهم بپردازم به اینکه چرا مردم شعر طنز را بیشتر پذیرفتهاند که این خود نیاز به مقدمهای اساسی دارد، سه گونه ادبی هست که افراد جدی عرصه شعر چندان به آن نزدیک نمیشوند، ترانه، طنز و نوحه. برای همین افراد جدی در عرصهها کم هستند و اغلب فعالان این حوزهها درجه سه و چهار هستند و اگر فردی کمی جدی در این عرصهها وارد شود حضورش پر رنگتر به نظر میآید.بهطور مثال در عرصه ترانه اغلب آنچه میشنویم حتی ایراد ادبی دارد و گاه قافیه نیز ندارد اما ما شاعران هم آنها را زمزمه میکنیم.عرصه طنز نیز دچار مشکلاتی است که بر وضعیت ترانه در جامعه حاکم شده است، چرا که طنز توانایی خاص و ذوقی ویژه را میطلبد که باید در وجود افراد باشد و با کلاس رفتن نمیتوان آنرا به کسی یاد داد.فیض: درباره قافیه نداشتن ترانههایی که اشاره کردید بگویم که چندان مهم نیست که قافیه داشته باشد یا نه، مهم قیافه خواننده است که حرف ندارد! درباره کسانی که وارد عرصه طنز میشوند نیز نکات جالبی وجود دارد، اغلب افراد هنگامی که وارد شعر طنز میشوند با اینکه ساختار شعر را کاملا میشناسند میبینند چقدر کار به نسبت شعر جدی متفاوت و دشوار است و فکر میکنم افرادی که از ترانه و شعر طنز کناره میگیرند به عدم بضاعت خود در این عرصهها آگاهند. البته ترانههای من معروف نمیشوند چون ترانه هایم را به بد صدا ترین خوانندهها دادهاند.بیابانکی:عرصه طنز، ترانه و نوحه یا از آدمهای جدی خالی است یا تعدادشان انگشت شمار است، به همین علت من و فیض که بیشتر در عرصه شعر جدی فعالیت داریم شاعر طنز محسوب میشویم. در دهه اخیر نیز که به عصر انفجار اطلاعات معروف شده ابزار و ادواتی به وجود آمده که ارتباطات و شیوه نقل و انتقال دادهها را تغییر داده و باعث شده شعر بیشتر وارد زندگی مردم شود. شاید به همین علت است که فکر میکنیم گرایش مردم به شعر طنز بیشتر شده به اعتقاد من ذوق مردم تفاوتی نکرده و وجود ابزار و ادوات مختلف باعث شده فکر کنیم مردم با ذوق تر شده اند.فیض: خب مردم شعر و طنز و جدی هر دو را با هم از طریق این رسانهها میشنوند اما طنز را جدیتر میگیرند، چرایی این مسئله را باید پیدا کنیم.بیابانکی: شعر را به دو دسته شفاهی و مکتوب تقسیم میکنم و معتقدم ابزار و ادوات، بیشتر شعر شفاهی را منتشر کردهاند و ادبیات جدی ما نتوانسته فرم شفاهی به خود بگیرد. در 10 سال اخیر شعر شفاهی بیشتر شنیده شده چراکه مردم جامعه ایران بیش از آنکه علاقه به خواندن داشته باشند دوست دارند بشنوند و اغلب دانستههای خود را از طریق رادیو و تلویزیون میآموزند، در جامعهای که مردم شنیدن را به خواندن ترجیح میدهند شعر شفاهی بیشتر میان مردم حضور خواهد داشت و شعر طنز نیز از آنجایی که جنسش شفاهی است بیشتر شنیده میشود.فیض: خب این مسئله را میپذیرم اما شاید یکی از دلایل مقبولیت طنز در جامعه ما شکل اعتراضی آن است، مردم طنز را دوست دارند چون کمبودهایی را که شیوهای برای بیانش ندارند طنزپردازان به بهترین شکل بیان میکنند.اساس و پایه طنز بر تضادهاست، این تضاد و اختلاف سلیقه در نگرشهای سیاسی اجتماعی و... باعث میشود طنزپرداز فرصتی را برای خلق اثر پیدا کند، پس میتوان گفت فضای پر از تضاد طنز میآفریند. این موضوع مهم ناگفته نماند که ما نمیخواستیم طنزپرداز شویم رفیقبد ما را طنزپرداز کرد!بیابانکی: جامعه ما تقریبا نیمه سنتی است، اینگذار از جامعه نیمه سنتی به مدرن بدین معناست که ما هنوز از سنتها کنده نشده ایم و جامعه به بسیاری از موارد اطراف خود واکنش نشان میدهد، در چنین شرایطی تضادها زیاد خواهد شد و از طرف دیگر آمیختگی بیش از اندازه سیاست با زندگی مردم به این شرایط دامن زده و موقعیتهای بیشتری را برای طنز ایجادمی کند. البته چنین شرایطی طبیعی است، در جوامع رو به رشد این تضادها خیلی بیشتر است و میتوان گفت واقعا شرایط طنزآفرینی در ایران زیاد است و کسی که نگاه ظریفی داشته باشد سوژههای زیادی را نیز برای طنزپردازی دارد.فیض: پایه و اساس آفرینش طنز در همین تناقض و تضادهاست، شما طنز را به شفاهی و مکتوب تقسیم کردید اما من معتقدم همه این موارد با هم پیش میروند و میزان تنشهای موجود در یک جامعه باعث میشود طنز شفاهی بیشتر میان مردم جا داشته باشد، اکثریت قریب به اتفاق آثار خلق شده در عرصه طنز معترضند و به همین علت با استقبال روبهرو میشوند، علت توجه مردم و جامعه به طنز نیز همین اعتراض است و اگر از این مقوله صرفنظر کنیم گویی در عرصه طنز اتفاق دیگری نیفتاده است و ماندگاری طنز نیز مدیون مولفههایی از این دسته است.بیابانکی: وقتی به عرصه طنز نگاه میکنیم میبینیم اعتراض برای این عرصه یک زیر ساخت و بنیان اساسی است و اگر آنرا حذف کنیم طنزی وجود نخواهد داشت.بگذارید موضوع را با یک مثال روشن کنم، اگر بخواهیم عوامل موفقیت یک ترانه را بررسی کنیم مثلثی تعریف شده که سه ضلع آن شاعر،خواننده و آهنگساز است و اگر همهاش در بگیرد ترانه قابل شنیدن و حتی ماندگار میشود. در مورد طنز نیز به یک مثلث معتقدم که یک ضلع آن تبسم، یک ضلع تفکر و ضلع دیگر تاسف است، این مثلث جمع نقیضین است و جمع این نقیضین در کنار هم ایجاد طنز میکند، پس اگر اعتراض را از آن بگیریم چیزی نمیماند و به تعبیر استاد میرشکاک اگر بخواهیم طنز و فکاهه را از هم تمییز دهیم میبینیم فکاهه کارکرد تقویمی دارد و طنز کارکردی تاریخی، طنزهایی که درباره سریالهای مختلف تلویزیون گفته میشود با گذر زمان به دست فراموشی سپرده میشود، یعنی با مرور زمان بیمزه میشوند و کارکرد خود را از دست میدهند. اما طنز واقعی و اعتراضی همیشه زنده میماند، مانند طنز موجود در کلام حافظ که با توجه به روزگار خودش از چیزهایی حرف میزند که هنوز هم هست و زنده و قابل فهم است.فیض: در تعریف غربیها نیز شبیه به همین مضمون وجود دارد آنها میگویند طنز اعتراضی است که به هنر تبدیل شده است. حافظ هم از روزگار پرتنشی حرف میزند و اعتراض میکند و شیوه بیانش درباره رویدادهای اجتماعی وی را ماندگار میکند.بیابانکی: حافظ از ریا، زهد فروشی دروغ گفتن و مسائل روز جامعهاش حرف میزند که همین موارد شعر حافظ را ملموس کرده است و این اعتراضات طنزگونه شدهاند اساس شعر حافظ، پس میتوان گفت اعتراض المانی است که با طنز درآمیخته و اگر بخواهیم آنها را از هم جدا کنیم گویی رکنی تاریخی را از طنز گرفته ایم.فیض: بله دیگر، انتقادها و اعتراضها آنقدر در شعر حافظ نقش کلیدی پیدا کردهاند که اگر بخواهیم این موارد را از شعرش جدا کنیم مثل این است که به قول یکی از دوستان کوزه و سبو را از خیام بگیریم. آن وقت خیام میماند و حوضش!بعد قرار میشود شعر طنز و میزان رشد آن را در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی بررسی کنند که بیابانکی میگوید: کتابی به قلم محمد علی علومی در زمینه طنز دوران پهلوی به زودی منتشر خواهد شد که در این کتاب طنز آن دوران به صورت داستان و شعر آن روزگار بررسی شده، شعرهای طنز آن زمان در قیاس نثرها و داستانها خیلی پایینتر است اما شعر و طنز بعد ازپیروزی انقلاب اسلامی موفقتر بوده که این مسئله تا حد زیادی به روح انقلاب اسلامی باز میگردد، چراکه بیش از هر چیز انقلابی فرهنگی بوده و موجب شده شعر بعد از انقلاب بهلحاظ کمی و کیفی رشد چشمگیری داشته باشد.شعر و طنز انقلاب بهرغم بسیاری از دیدگاههای مغرضانه و نادرست بسیار تنومند است.فیض: طبیعی است شعر طنز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی رشد فراوان داشته باشد چرا که جامعه ما در این دوران تحولات بسیاری داشته و میتوانم بگویم شاید پدران ما هیچ وقت در عرض 30سال زندگی شان اینقدر اتفاقات مختلف ندیده بودند، یک پادشاه روی کار میآمده و سالها حکومت میکرده اما از 57 تا کنون جامعه اتفاقات زیادی از ترور و جنگ و... داشته و این تحولات همه ریشههایی برای خلق هنر در خود دارند. در این شرایط دفتر طنز وتشکلهای معدود دیگری نیز شکل گرفتهاند و با اقدامات طنزپردازانی چون ابوالفضل زرویی نصرآباد و حمایتهای دیگری که انجام شده، بعد از انقلاب طنزپردازان گردهم آمدهاند و این خود بزرگترین اتفاقی است که شرایط را برای رشد طنز فراهم کردهاست. در آخر اینکه سعید بیابانکی قصد دارد مجموعه اشعار طنز خود را در کتابی منتشر کند و فیض نیز نام مجموعه طنز بعدیاش را «فیضبوک» خواهد گذاشت. تهیه و تنظیم : بخش ادبیات تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 301]