واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: پدر و پسری دلباخته قرآن!
آیه اى که باعث توبه فضیل شدفضیل بن عیاض ، یکى از راهزنان و دزدان زبردست بود که در اطراف سرخس جلوى قافله ها و کاروان ها را مى گرفت و اموال آنان را غارت مى کرد. از شنیدن نام او لرزه بر اندام مردم مى افتاد) روزى چشمش به دخترى افتاد و عاشق و دلباخته اش شد.جلو رفت و گفت : امشب به خانه شما مى آیم (منتظر باشید) به پدر و مادر خود بگو اطاقى آماده کنند و نردبانى کنار دیوار بگذارند که من از بام و دیوار وارد شوم .وقتى دختر این خبر را به پدر و مادر خود گفت ، آنان از ترس ، آنچه را که فضیل گفته بود انجام دادند و با ناراحتى ، استغاثه به خدا آوردند که شر او را از آنان برطرف گرداند .نیمه هاى شب ، صداى پاى فضیل به گوش آنان رسید، ناگهان فضیل در آن دل شب ، شنید کسى تلاوت قرآن مى کند و مشغول خواندن این آیه کریمه مى باشد.«أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ» 1 ؛ آیا مؤمنان را وقت آن نرسیده است که دلهایشان در برابر یاد خدا و آن ، سخن حق که نازل شده است ، خاشع شود؟چون این آیه به گوش فضیل رسید، یک باره پرده شهوت و غفلت را عقب زد، دیده باطنى اش باز شد و دانست ، آنچه را که باید بداند! آنگاه متوجه درگاه الهى گردید و بى اختیار فریادش بلند شد و عرض کرد: اى پروردگار من ! بلى ، وقت آن رسیده ، الان موقعى است که قلبها خاشع و نرم شوند! از همان جا برگشت ، و از وصال دختر صرف نظر کرد، رو به طرف خدا نمود و همانجا توبه نمود در راه برگشت به خرابه اى رسید. دید کاروانى در آنجا منزل نموده ، بعضى از کاروانیان مى گویند: وقت کوچ کردن است ، حرکت نماییم ! بعضى دیگر مى گویند: حالا زود است ، بگذارید صبح شود، الان فضیل در راه است ، اگر حرکت کنیم به دست او گرفتار خواهیم شد.فضیل با صداى بلند گفت : خاطر جمع باشید فضیل دیگر آن فضیل سابق نیست ، او توبه کرده و دست از دزدى و راهزنى برداشته است .!فضیل بعد از توبه کردن و توجه به خدا و عبادت ، به مقامات والایى رسید. او از جمله بزرگان و عرفا محسوب گردید و از زاهدان عصر خود به حساب آمد و شاگردانى نیز تربیت کرد.2 در پایان عمر، شهر مکه را اختیار کرد و در جوار کعبه مى زیست و همان جا در روز عاشورا بدرود حیات گفت . با شنیدن آیه اى ، کنار چاه زمزم جان دادفضیل بن عیاض فرزندى دارشت به نام على که در زهد و عبادت و تلاوت قرآن ، از پدرش بهتر بود. اگر پدرش با شنیدن یک آیه منقلب مى شود و دست از کارهاى زشت و ناپسند برمى دارد و توبه مى کند، فرزندش با شنیدن یک آیه جان مى دهد و تحمل شنیدن یک آیه را ندارد.نقل شده است که على سالى به زیارت خانه خدا مشرف شد روزى در مسجد الحرام در کنار چاه زمزم ایستاده بود، ناگهان صداى قارى قرآن را شنید که مشغول تلاوت آن بود تا رسید به این آیه :«وَتَرَى الْمُجْرِمِینَ یَوْمَئِذٍ مُّقَرَّنِینَ فِی الأَصْفَادِ سَرَابِیلُهُم مِّن قَطِرَانٍ وَتَغْشَى وُجُوهَهُمْ النَّار»ُ 3 ؛ و در آن روز (قیامت) بدکاران و گردنکشان را در زیر زنجیر قهر و غضب خداوند، مشاهده خواهى کرد و نیز (مشاهده) خواهى نمود که پیراهن هاى از مس گداخته آتشین بر تن دارند، و در شعله هاى آتش ، چهره آنان پنهان است .وقتى این آیه را (در سن جوانى) شنید، فریادى کشید و روى زمین افتاد. وقتى مردم از اطراف به دورش جمع شدند، جان به جان آفرین تسلیم نموده بود.4آرى ، اینان کسانى هستند که تن خاکى خود را قفس جان مى دادند و هر وقت که فرصتى یافتند قفس را رها کرده و پرواز مى کنند. همه مشتاق پروازند از این دام کـجــا در دام تـــن گــیـــرنــد آرام بـه جـــان مشتـاق دیـدار نگارند به چشم شوق گریان ز انـتـظارند همه غمگین ز هجران حبیب اند همه از وصــل دلـبــر بـى شکیبند همه ایـام و سال و مه شمـارند که روز وصـل جانـان جـان سپارند منـم ز آن بـلبــلان بــاغ و گلـزار که در خاکى قفس درمانده ام زار منبع : تأثیر قرآن در جسم و جان محمدی_گروه دین و اندیشه تبیان1- سوره حدید، آیه 15.2- سفینه الابحار، ج 2،ص 369. و جلوه هاى تقوا،ص 26.3- سوره ابراهیم ، آیه 5.4- سفینه البحار،ج 2،ص 369.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 348]