واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: فرهنگ > موسیقی - سید ابوالحسن مختاباد ربع قرن از برگزاری منظم و متوالی جشنواره موسیقی فجر گذشته است و این جشنواره به جای آنکه رونق و رواج یابد و بر صدر نشیند و قدر بیند، روزبهروز آب میرود و از شأن و منزلت آن کاسته میشود. این که در روزگاری هنرمندان بزرگی چون حسین علیزاده، داریوش طلایی، محمدرضا لطفی و گروه کامکار و در مرحله بعد هنرمندانی چون ناظری و سراج و مختاباد و ساکت و پیرنیاکان و نوربخش و.... در این جشنواره شرکت میکردند و اکنون بسیاری از آنان عطای شرکت در این جشنواره را به لقای آن بخشیدند از اوضاع فلاکتبار این جشنواره خبر میدهد.زمانی جشنواره موسیقی فجر در بخشهای موسیقی نواحی و حتی بخش موسیقی جوان و ... زیستبومهای شگفتی را ایجاد کرد که هنرمندان آن خود بعدها به بزرگان موسیقی سنتی و نواحی ایران تبدیل شدند. چه کسی میتواند تردید کند که در سالهای میانی دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد و به خصوص در دوره مدیریت علی مرادخانی، جشنواره موسیقی فجر نهالی پویا و بالنده شده بود و از دل آن بخشهای دیگری تکثیر شده و هرکدامشان به نهالی بار آور و برومند تبدیل شده بودند. آنچه که اکنون از موسیقی نواحی ایران به گوش میرسد، محصول همین جشنواره بود. بزرگانی چون حاجقربان سلیمانی، نظرلی محجوبی، حسین یگانه، امرالله شاهابراهیمی، شامیرزا مرادی، ولی رحیمی، غلامعلی رنجبر و ... که همگی روی در نقاب خاک کشیدند و یا نامدارانی چون سهراب محمدی، شیرمحمد اسپندار، اسحاق بلوچ، عبدالله سرور احمدی، قسمت خانی، حسن طیبی، خانواده اسحاقی و همه از همین جشنواره برخاستند.قوت و قدرت موسیقی نواحی ایران و ظرفیت آن به قدری فراخ و گسترده بود که دستاندرکاران جشنواره موسیقی فجر و مدیریت موسیقی را وادار کرد تا برای کشف استعدادهای تازه جشنوارهای مستقل به نام جشنواره موسیقی نواحی ایران (کرمان) و قبلتر از آن جشنوارهای به نام ذکر و ذاکرین را تدارک ببینند؛ دو جشنوارهای که سبب شدند تا موسیقی نواحی ایران به عنوان جوهر و ماهیت موسیقی ایران سربرکشد و آوازهاش به اکناف جهان برسد به نحوی که در برخی از کشورها این هنرمندان را بر صدر مجلس نشاندند و از آنان به عنوان مرواریدهای خلیجفارس یاد کردند و برخی از آنها همانند لویی آرمسترانگ (نوازنده ساز بادی) لقب گرفتند. چرا؟ چون این ظرفیت در این موسیقی وجود داشت و تنها با اندکی احترام و با کمترین هزینه به جشنواره میآمدند تا فرصت ابراز وجودی پیدا کنند. هنرمندانی که سالیان سال خود نمیدانستند چه گوهری را با خود حمل میکنند و اینک به مدد جشنواره موسیقی فجر و جشنوارههای نظیری که در حوزه هنری زمان آقای زم و جشنواره موسیقی نواحی کرمان برگزار میشد، فرصت یافتند که خود را بروز دهند. جالب این که در یکی از این روزنامهها و به قلم یک نویسنده تازه به دوران رسیده خواندم که جشنواره موسیقی نواحی برای نخستین بار در این جشنواره (جشنواره امسال) ارج و قربی پیدا میکند. شگفت از این همه بیاطلاعی و علاوه بر آن دروغپراکنی.نگارنده به یاد دارد، زمانی گفته شد که شیرمحمد اسپندار تنها دونینواز در قید حیات ایران است، اما دو سال بعد جوانی به نام موسی بلوچ با موتور و طی کردن بیش از 500 کیلومتر خود را از بیابانهای بلوچستان به هتل گواشیر کرمان رساند تا بگوید که این ساز نمرده است و به صحنه رفت و با قوت و قدرت این ساز را نواخت. جوانان موسیقی نواحی اندک اندک در مییافتند که باید از ارگ و موسیقی دیگر کشورها فاصله بگیرند و به رونق موسیقی بومی خود بپردازند. در سایه همین توجهات بود که مجلس و دولت مجاب شدند بودجه موسیقی را ارتقایی چند برابری بدهند، چرا که این موسیقی هم هویت ایرانی داشت و هم هویت اسلامی و شیعی و هنرمندان آن هم از افرادی بودند که بی وضو دست به ساز نمیزدند.به یاد دارم در سال 1381 که استاد محمدرضا درویشی و جناب فرید سلمانیان و سه تن از نوازندگان موسیقی نواحی به جشنواره موسیقی مقدس آلمان رفته بودند، اجرای سه نوازنده ایرانی حیرت دستاندرکاران جشنواره را سبب شد و آنها به حق از این موسیقی به عنوان موسیقیای قدسی و روحانی یاد کردند. اکنون اما آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت. اگر هم هنرمندانی چون محسن شریفیان و یا چند هنرمند موسیقی نواحی و سنتی به صحنه میآیند تنها برای خالی نبودن عریضه است وگرنه چه کسیاست که نداند در این سالها با موسیقی هویتمند ایرانی چه برخورد صورت گرفته است و چگونه این موسیقی به حاشیه رانده شده است و موسیقی پاپ با تمامی هیمنه و پیکرهاش جولاندار جشنواره موسیقی فجر شده است. نگارنده مخالف موسیقی پاپ نیست، اما از دولتی که خود را هوادار پابرهنگان میداند، این انتظار میرود که در جشنواره موسیقیاش هم پابرهنگان بر صدر نشینند و نه آنکه یک روز آنها را به جشنواره بیاورند بعد از اجرا و در روز دوم عذر آنها را بخواهند و بگویند ما بودجه نداریم.از برنامهریزی و مدیریت این جشنواره سخنی نمیگویم، چرا که گلایههای خود هنرمندان و سالنهای خالی و نحوه توزیع بلیت مویدیاست بر بیتدبیریهایی که در این جشنواره بروز و ظهور یافته و مییابد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 303]