واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: موفقیت نمایش «پاندورا 88» مدیون عناصری از قبیل طراحی نور، حرکت، موسیقی، گریز از میزانسن کلاسیک و... بود؛ عناصری که.... نگاهی بر نمایش "پاندورا88 " اگرچه با قاطعیت نمیتوان از یک اثر به عنوان بهترین کار جشنواره تئاتر فجر نام برد، اما با اندکی تأمل و شک و دقت میتوان انگشت اشاره را به سوی پاندورای 88 نشانه رفت. اثری که در 24 ساعت آنقدر در میان دوستداران تئاتر مطرح شد که در اجرای آخر از هر طیف و طبقه از علاقهمندان تئاتر را به سالن کشاند. خیلیها حتی بلیت هم نداشتند اما تا پشت در ورودی سالن آمدند.مسئولان سالن مجبور شده بودند، دهها زیرانداز برای تماشاگران تهیه کنند، آنها در چهار ردیف مازاد بر ظرفیت صندلیها، پلهها و راهرو روی زمین نشستند و به تماشای کاری پرداختند که شاید تنه به حرفهایترین آثار روز جهان میزد، اجرای بدون کمترین نقص به لحاظ حرفهای، طراحی نور و با تکیه بر ساختارشکنی در تعاریف میزانسنهای الفبایی و کلاسیک از پاندورا اثری به یاد ماندنی در تاریخچه جشنوارههای معاصر ساخت. پاندورای 88 براساس افسانه پاندورا یکی از مشهورترین افسانههای اروپا که فلسفه امید و از دست ندادن آن حتی در صندوقچهای در کف اقیانوس است، قرائتی مدرن ارائه کرد؛ آن هم در اتمسفر نهچندان تئاتری که بازیگران برای ایفای نقش اسیر صندوقچهای معکوس بودند که همچون اتاقکی تنگ و تاریک امکان جولان را از آنان گرفته بود. این نمایش در روز اول 2 اجرا داشت؛ اما در روز دوم مسئولان سالن مجبور شدند آن را سهاجرایی کنند. زیرا امکان حضور تماشاگران در سالن فراهم نبود و علیرغم این کار هم، بسیاری از تماشاگران نتوانستند موفق به دیدن نمایش شوند.پاندورای 88 اثری از گروه تئاتر Kompanie fabrik تئاتر آلمان بود که به کارگردانی مشترک اندروراسون، ولف کنگ هافمن و استون تیل اجرا شد.این نمایش تولیدم شترک 3 کارگردان بود؛ درحالی که تنها 2 بازیگر داشت و همین امر از دقت نظر تولیدکنندگان کار و زوایای دید متفاوت نسبت به این اثر خبر میدهد. ولف کنگ هافمن و استون تیل از کارگردانان کار، خود در نمایش بازی میکردند. این اثری 60دقیقهای تجربه حضور در بسیاری از فستیوالهای مشهور تئاتر از جمله جشنواره تئاتر لندن، ادینبرگ، دابلین، پتسدام، سانفرانسیسکو، سیدنی و سنگاپور را در کارنامه خود داشت؛ فستیوالهایی که حضور در آن برای برخی از تئاترشناسان چیزی از مدارک علمی بزرگترین دانشگاههای جهانی یا جوایز اصلی این رویدادهای هنری کم ندارد.با این حال موفقیت نمایش «پاندورا 88» مدیون عناصری از قبیل طراحی نور، حرکت، موسیقی، گریز از میزانسن کلاسیک و... بود؛ عناصری که رفتارکارگردان را با مدرنیزاسیون کلیشههای شکل بسته در تئاتر نشان میدهد و انگار زبان اجرا آنقدر نسبت به زبان متن فاصله داشت که به همان قلمرو «بیمتنی» و استحاله زبان متن در زبان اجرا رسیده بود. اجرای «پاندورا 88» نشان داد که مرز تماشاگر خاص و عام تئاتر فروریخته و اگر اثری به زبان فنی و تکنیکی و با استفاده از عناصر سازهای و ساختمان تئاتر شکل گیرد، هر تماشاگری را روی صندلی میخکوب میکند، به تعجب وا میدارد و حتی او را ترغیب خواهد کرد تا بار دیگر برای دیدن نمایش راهی سالن شود. مرور عناصر ساختاری این نمایش خالی از لطف نخواهد بود. نورنور اصلیترین عنصر ساختاری و بیان نمایشی در نمایش پاندورا 88 است. آنچه در رابطه با نور قابل اشاره است؛ نور ریز و میکروسکوپی است.نور طراحی شده در صحنه دوم نمایش به قدری مینیاتوری عمل میکند که انگار نقش قلم مویی را دارد که به آرامی در حال کشیدن دست، صورت و پرتره است. طراحی نور در صحنه دوم نمایش که ناخودآگاه رویکردی ذهنی و سوررئالیستی به خود میگیرد، قطعاً در ردیف بهترین طراحیهای نور در سطح جهان است. همین بیان، نور و توصیف موقعیتها در صحنه نخست نمایش هم هست. جایی که دو بازیگر روی صحنه حضور دارند، طراحی نور طوری است که آنها را همچون دو سایه غولآسا روی پرده کناری سالن نشان میدهد. آنچه تماشاگر خاص از این صحنه دریافت میکند، نه بازی و دیالوگهای کوتاه و زودگذر بازیگران بلکه بیان زیرساختی نمایش است که از حرکت سایهها رنگ و لعابی مثالی دارد. در بسیاری دیگر از جاهای نمایش هم نور حضور قدرتمندی دارد. اما هیچگاه در حد صحنه دوم نیست. حرکت دستها، پرترههای گم شده در تاریکی که برای لحظهای حضور پیدا میکنند و ریتمی که نور به بیان دراماتیک میافزاید، خیره کننده است. طراحی نور در این قسمتها صرفاً نور قصهگوست؛ شیوهای از بیان تکنیکی نمایش که جریان روایت را بر عهده گرفته و در حالی که تماشاگر با صحنهای تاریک روبهرو میشود، همچون واژگان جمله مینیمالیستی در تاریکی سن چیزی، واقعه، داستانی را شرح میدهد. طراحی صحنهطراحی صحنه نمایش به هیچ وجه پیچیده نیست. جعبهای بزرگ به صورت عمودی طراحی شده است. 80درصد بازی بازیگران در این محیط مستطیلوار است. این فضا امکان بازی باز و گسترده را از بازیگران سلب کرده است، اما ریتم نمایش همچنان تند است و تماشاگر خسته نمیشود. استفاده از این فضای تئاتری بزرگترین نقطه ضعف نمایش است. زیرا با توصیف دراماتیکی که بیان نمایشی با نور دیدیم؛ از هر توصیف دیگر قدرتمندتر است. پس از صحنه دوم که بیشتر بیان با نور پرداخته شده است؛ اغلب صحنه بازی سکوت و حرکت محوریت مییابد. این بازی در مواردی خسته کننده است؛ در برخی موارد الهمان طنز به کمک بازیگران میشتابد و تا حدود زیادی زبان را از یکنواختی نجات میدهد. محیط مستطیلوار انگار همچون چارچوب یا قبری تنگ باعث اذیت بازیگران میشود و از جولان هر چه بیشتر آنها جلوگیری میکند. تماشاگرتماشاگر بخش مهمی از این اجرا است.کوچک بودن صحنه به آنها امکان میدهد تا نزدیکی بازی بازیگران بیایند. اما اگر تولیدکنندگان پاندورا ایده محفظه شیشهای به ذهنشان خطور میکرد، به گسترش عمق و پرسپکتیو صحنه میافزودند. یعنی تماشاگر از سهسو میتوانست تئاتر را ببیند. حتی به صورت دایره دور طراحی صحنه حلقه زند و در یک قدمی بازی بازیگران قرار گیرد. شاید در این صورت ارتباط تماشاگر با این نمایش گستردهتر و عمیقتر میشد. بااین حال در طراحی کنونی هم تماشاگر به تعدادی مساوی با 2 برابر ظرفیت سالن گرداگرد تئاتر قرار میگیرند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 394]