واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: جامعه > خانواده - شاید همین الان هم باشند کسانی که باورشان نشود این روزها برای ثبت نام مهدکودک برای بچه های سه تا شش ساله به اضافه ی فوق برنامه ها و موارد جانبی به طور متوسط چیزی در حدود یک میلیون تومان برای نه ماه باید پرداخت. مبلغی که تا چند وقت پیش برای ثبت نام در مدارس غیرانتفاعی آن هم در سطوح دبیرستان و پیش دانشگاهی کافی بود . زهرا مهاجری: "میخوان یاد بدن، میخوان یاد ندن؛ ما که این همه یاد گرفتیم چی شدیم که اینا بخوان بشن؟" این جمله را با بی حوصلگی در جواب سوالم که از وضعیت آموزشی مهدکودک می پرسم می گوید. جوان است؛ آن قدر جوان که اگر دست کودک سه سال و نیم-چهارساله اش را نگرفته بود باورم نمی شد بچه داشته باشد. سرووضعش به کارمندها می خورد. معلوم است دیرش هم شده چون مرتب به ساعتش نگاه می کند و نچ نچ می کند. چشمهای مادر و کودک هر دو پف کرده. منتظرند تا مسئول تحویل بچه ها بیاید و دخترک را ببرد داخل مهد. زن جوان آن قدر بی حوصله است که بعید می دانم اگر سوال دیگری بپرسم جواب بدهد؛ با این حال آرام می گویم: "توی این مدت، از مهد راضی هستین؟" مربی مهد دم در می آید و دست کودک را می گیرد. دخترک با اکراه دستش را از دست مادر جدا می کند؛ وقتی به بالای پله ها می رسند برمی گردد و با بغض به مادرش می گوید: "زود بیا!" درست حدس زده ام، زن جوان کارمند است. شغلش را با زحمت پیدا کرده و دوستش دارد. یک سال قبل از این که بچه دار شود شاغل شده و وقتی بچه اش سه ماهه شده، دوباره به کار بازگشته است. بعد از توضیح این موارد می گوید: "از اینجا که راضیم چون بچه رو تا ساعت پنج بعد از ظهر نگه می دارن. کلی گشتم تا جایی رو پیدا کنم که هم نزدیک باشه هم ساعت کاریشون زیاد باشه. تا من از سرکار برسم اینجا همون چهار و نیم پنجه؛ خوبیش اینه که به محل کارم نزدیکه و رفت و آمدش سخت نیست؛ شهریه اش هم به حقوق کارمندی ما می خوره!" همه ی اینها را تند تند و با عجله، همزمان با تحویل دخترش به مهد و خداحافظی و دست تکان دادن برای او می گوید. در حرفهایش هیچ اشاره ای به کیفیت کار مهد و یا رضایت کودک نمی کند. لابد اگر وقت بود و این سوال را از او می کردم که آیا کودکت هم از اوضاع راضی است یا نه، جوابم را با این جمله می داد: "بزرگ می شه، یادش می ره!!" از پله های مهدکودک بالا می روم. دیوارها پر است از نقاشی های زیبا و رنگارنگ و جذاب؛ آن قدر که دلت می خواهد ساعت ها بایستی و نگاهشان کنی. بچه ها یکی یکی از راه می رسند. بعضی هایشان با شوق و سر و صدای زیاد از پدر یا مادر جدا می شوند و می دوند بالا، بعضی هایشان را هم باید با ترفند مربی ها راضی کرد. روی آخرین پله، خانم میانسالی نشسته است. پسر کوچکش هم با چشمهایی قرمز کنارش ایستاده. مادر از انواع و اقسام شیوه ها برای راضی کردن پسر استفاده می کند؛ از جمله های تهدیدآمیز گرفته تا تشویق و تطمیع و ... پسر اما، رویش را از مادر برگردانده و هر از چندگاهی می گوید: "نمی خوام!" سر و کله ی مربی مهد پیدا می شود. گویا دو بار دیگر هم آمده و با پسرک حرف زده و نتیجه نگرفته است. این بار ماشین کنترلی بزرگی با خودش آورده. بالاخره پسرک راضی می شود برود داخل. مادر نفس راحتی می کشد ولی از جایش بلند نمی شود. به من که چند دقیقه ای است بهشان خیره شدم نگاه می کند و می گوید: "دو دقیقه ی دیگه برمی گرده!" کنارش می نشینم. بدون این که چیزی بپرسم خودش شروع می کند به حرف زدن. پسرکی که دیدم، بچه ی دومش است. تازه به این مهد آمده، برای همین هنوز عادت نکرده و هر روز برای تحویلش مشکل دارند. قبل از این، از ابتدای سال تا حالا دو مهدکودک عوض کرده اند. گویا مادر در انتخاب مهد برای فرزندش وسواس زیادی به خرج می دهد. این را از جمله ی معنادارش می فهمم: "احساس می کردم به بچه ام توی مهد شخصیت نمی دن!" برای حرفش مصداق یا مثالی نمی آورد فقط احساسش از محیط دو مهدکودک قبلی را بیان می کند. مادر میانسال، خانه دار است و فرزند قبلی اش را حتی یک روز هم به مهد نفرستاده ولی الان به این نتیجه رسیده که این یکی فرزندش حتما باید از سنین پایین تر از او جدا شود. و به دردسرهای روزهای اول مدرسه رفتن فرزند اول اشاره می کند: "حاضرم دو برابر این پول بدم اما اون چیزی که می خوام باشه." بحث به شهریه و تناسب آن با خدمات ارائه شده می کشد. می گوید: "هیچ حساب و کتابی نداره، هر طور دلشون بخواد حساب می کنن؛ شهریه ی اولیه که به کنار، بعدش توی طول سال هزینه های فوق برنامه از شهریه هم می زنه بالا." راست می گوید. طبق تحقیقات خودم هم هیچ قانون و یا حتی معیاری برای تعیین شهریه ی مهدکودک ها وجود ندارد. شهریه ی مهدکودک را مدیر کل بهزیستی هر استان با همکاری مدیر بازرگانی با توجه به قیمت تمام شده ی مهدکودها تعیین می کند که چنانچه طرح جدید مجلس تصویب شود، مسئولیت صدور مجوز و نظارت بر فعالیت این مهدها به آموزش و پرورش سپرده خواهد شد و در حال حاضر شهریه، با توجه به میزان رعایت استاندارد و فضای آموزشی و بهداشتی تعیین می شود. آن طور که من فهمیدم مهدکودک ها در چهار سطح طبقه بندی می شوند: بی ستاره، یک ستاره، دو سه ستاره و سه ستاره؛ که حتی در این طبقه بندی ها هم برای شهریه معیار خاصی ارائه نشده است. ولی بطور کلی شهریه ی مهدهای بی ستاره از سی هزارتومان(ماهانه) تا شصت هزار تومان و ستاره دارها از شصت تا نود هزارتومان اعلام شده که این میزان متناسب با مکان مهد (مناطق پایین شهر یا بالای شهر، شهرهای بزرگ یا کوچک و ...) و یا سرویس های ارائه شده متغیر می باشد. وقتی از مادر میانسال خداحافظی می کنم و به داخل مهدکودک پا می گذارم، پسرک با سرعت از کنارم می گذرد و خودش را پرت می کند بغل مادرش. درست روبروی پله ها، وقتی از در مهد وارد می شوی، اتاق مدیر قرار دارد. از قبل با مدیر هماهنگ کرده ام که هم از مهد بازدید کنم هم چند تا سوال از او بپرسم. با کنجکاوی به همه جای سالن نگاه می کنم. مساحت کل اتاق شاید بیشتر از پنجاه متر نباشد که با پارتیشن به دو قسمت تقسیم شده است و کف پوش قرمز نرمی دارد. یک قسمت از سالن به وسایل بازی اختصاص دارد. یک تاب و یک سرسره ی کوچک و چند تا وسیله ی دیگر. گوشه ی اتاق یک میز بزرگ قرار دارد که دورش بچه های کوچولو روی صندلی های کوچک نشسته و مشغول کشیدن نقاشی اند. هر از چند گاهی یکیشان مربی اش را با لفظ "خاله" صدا می زند و چیزی می گوید. "خاله" مهربان است و با حوصله جواب کودک را می دهد. از آن طرف پارتیشن هم سر و صدای بچه ها می آید. ظاهرا آن طرف پارتیشن کلاس دیگری است. به اتاق مدیر می روم. در و دیوار اتاق او هم مثل بقیه ی جاهای مهدکودک پر از نقاشی است. حتی زیر شیشه ی میزش هم نقاشی های بچه ها را گذاشته. آمده ام از او، هم درباره ی کیفیت آموزشی و تربیتی و هم تناسب این موارد با شهریه ی مهدکودک بپرسم. به حرفهایم با دقت گوش می دهد. در مورد نحوه ی آموزش شان به شیوه ی آموزش از راه بازی اشاره می کند و می گوید که الان در اکثر متدهای آموزشی این شیوه، جایگزین آموزش های مستقیم شده و نتیجه ی بهتری هم داده است. پوشه ای را نشانم می دهد که برنامه ی هفتگی کار مهد را در آن به صورت جدول در آورده اند. برای همه ی ساعت هایشان برنامه ریزی کرده اند و به گفته ی خودش آخر هر هفته گزارش مربیان را ضمیمه ی این برنامه می کنند تا امکان بررسی عملکرد فراهم شود. در آخر صحبتهایش راجع به آموزش هم با خنده می گوید: "بعضی از والدین آن قدر دقیق و حساس هستند که مو را از ماست می کشند و ما حتی اگر بخواهیم هم نمی توانیم کم کاری کنیم!" شاید همین الان هم باشند کسانی که باورشان نشود این روزها برای ثبت نام مهدکودک برای بچه های سه تا شش ساله به اضافه ی فوق برنامه ها و موارد جانبی به طور متوسط چیزی در حدود یک میلیون تومان برای نه ماه باید پرداخت. مبلغی که تا چند وقت پیش برای ثبت نام در مدارس غیرانتفاعی آن هم در سطوح دبیرستان و پیش دانشگاهی کافی بود و الان، این مبلغ را در ازای نگهداری از کودک سه تا شش ساله و آموزش ابتدایی او و البته تفریح و بازی باید پرداخت. وقتی از مدیر در مورد شهریه های نجومی می پرسم به خصوصی بودن مهدها اشاره می کند. طبق آمار 95 درصد مهدکودک ها توسط بخش خصوصی اداره می شود که هفتاد درصد آنها در ساختمانهایی هستند که آموزشی نیستند و استیجاریند. بالطبع افزایش اجاره بها باعث افزایش شهریه ها هم می شود. اکثر مهدکودک ها ترفندهایی برای کم نشان داده شدن شهریه شان دارند. از کم کردن ساعت مهد (پاره وقت: کمتر از چهارساعت، نیمه وقت: پنج ساعت و ...) گرفته تا پیشنهاد برای شرکت نکردن کودکان در امور فوق برنامه( که این یکی عملا غیرممکن است چون گمان نمی کنم پدر و مادری حاضر باشند مثلا پول کلاس لگوی کودکشان را نپردازند و کودک در ساعت آن کلاس، گوشه ای بنشیند و بازی همکلاسی هایش با لگو را تماشا کند!) راه دیگری برای موجه نشان دادن شهریه های زیاد هم هست و آن تبدیل اسم مهدکودک ها به مهدهای "دوزبانه" است، به این معنا که یک یا دو زبان خارجی در همان ساعت معمول مهد به کودکان آموزش داده می شود. این که کیفیت آموزش این زبانها به چه صورت است و بازدهی آن با توجه به ساعت محدود آموزش چقدر می تواند باشد، بماند! در آخر به دلیل این که هیچ منبع موثق و هیچ معیار عقلانی برای تعیین میزان شهریه مهدکودک ها پیدا نکردم و حس کنجکاویم هم در این مورد ارضا نشد، تصمیم گرفتم به طور تصادفی با بیست مهدکودک در نقاط مختلف شهر تهران تماس بگیرم و خدمات آموزشی شان و شهریه ی متناسب با آن را بپرسم که البته "شنیدن کی بود مانند دیدن"! این تحقیقات چند نتیجه ی جالب داشت که دو- سه تایشان از بقیه جذاب تر بودند: اول این که در جنوبی ترین نقطه ی تهران هم شهریه ی کمتر از پنجاه هزارتومان (بدون ناهار، سرویس، کلاسهای فوق العاده و امکانات جانبی) برای مهدکودک ها پیدا نمی شود. دوم این که همه ی برنامه های آموزشی تقریبا یکی اند: آموزش ریاضی و علوم، شعر و سرود، حفظ سوره های کوچک قرآن، نقاشی، کاردستی و ...(این که در عمل چگونه باشد و با چه کیفیتی، الله اعلم!) و سوم این که هیچ کدام از مهدکودک های بالای شهری که با آنها تماس گرفتم حاضر نشدند شهریه شان را تلفنی اعلام کنند؛ که این، فقط دو دلیل می تواند داشته باشد: یا از نیت من آگاه بودند و دم به تله ندادند، یا ملاکشان برای تعیین شهریه مواردی است که تنها در صورت رویت متقاضی (سر و وضع و اطلاع از شغل و احتمالا مدل اتوموبیل و محل زندگی و ...) قادر به ارائه ی آن هستند
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 353]