تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 13 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):زِنا، شش پيامد دارد: سه در دنيا و سه در آخرت. سه پيامد دنيايى‏اش اين است كه: ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803923766




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تويي وهاب مال و جز تو واهب


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
تويي وهاب مال و جز تو واهب
تويي وهاب مال و جز تو واهب شاعر : منوچهري تويي فعال جود و جز تو فاعل تويي وهاب مال و جز تو واهب يکي لفظ تو کاملتر ز کامل يکي شعر تو شاعرتر ز حسان به اميد تو و اميد مفضل خداوندا من اينجا آمدستم که زي فاضل بود قصد افاضل افاضل نزد تو يازند هموار همان گويم که اعشي گفت و دعبل گرم مرزوق گرداني به خدمت بسوزم کلک و بشکافم انامل و گر از خدمتت محروم ماندم الا تا نام سيمرغست و طغرل الا تا بانگ دراجست و قمري دلت پاکيزه باد و بخت مقبل تنت پاينده باد و چشم روشن دل بشار و طبع ابن مقبل دهاد ايزد مرا در نظم شعرت که پيشاهنگ بيرون شد ز منزل الا يا خيمگي! خيمه فروهل شتربانان همي‌بندند محمل تبيره زن بزد طبل نخستين مه و خورشيد را بينم مقابل نماز شام نزديکست و امشب فروشد آفتاب از کوه بابل وليکن ماه دارد قصد بالا که اين کفه شود زان کفه مايل چنان دو کفه‌ي زرين ترازو که گردد روز چونين زود زايل ندانستم من اي سيمين صنوبر براين گردون گردان نيست غافل من و تو غافليم و ماه و خورشيد که کار عاشقان را نيست حاصل نگارين منا برگرد و مگري نهد يک روز بار خويش حامل زمانه حامل هجرست و لابد بباريد از مژه باران وابل نگار من، چو حال من چنين ديد پراکند از کف اندر ديده پلپل تو گويي پلپل سوده به کف داشت چنان مرغي که باشد نيم بسمل بيامد اوفتان خيزان بر من فرو آويخت از من چون حمايل دو ساعد را حمايل کرد برمن به کام حاسدم کردي و عاذل مرا گفت: اي ستمکاره به جايم! بدانگاهي که باز آيد قوافل چه دانم من که بازآيي تو يا نه وليکن نيستي در عشق کامل ترا کامل همي‌ديدم به هر کار که جاهل گردد اندرعشق، عاقل حکيمان زمانه راست گفتند نيم من در فنون عشق جاهل نگار خويش را گفتم: نگارا! چنين گفتند در کتب اوايل وليکن اوستادان مجرب که عاجز گردد از هجران عاجل که عاشق قدر وصل آنگاه داند سفر باشد به عاجل يا به آجل بدين زودي ندانستم که ما را کند تدبيرهاي مرد باطل وليکن اتفاق آسماني که روز و شب همي‌برد منازل غريب از ماه والاتر نباشد نهادم صابري را سنگ بر دل چو برگشت از من آن معشوق ممشوق به جاي خيمه و جاي رواحل نگه کردم به گرد کاروانگاه نه راکب ديدم آنجا و نه راجل نه وحشي ديدم آنجا و نه انسي چو ديوي دست و پا اندر سلاسل نجيب خويش را ديدم به يکسو چو مرغي کش گشايند از حبايل گشادم هر دو زانو بندش از دست فروهشتم هويدش تا به کاهل برآوردم زمامش تا بناگوش بجست او چون يکي عفريت هايل نشستم از برش چون عرش بلقيس همي‌گفتم که اللهم سهل همي‌راندم نجيب خويش چون باد بپيمودم به پاي او مراحل چو مساحي که پيمايد زمين را همي‌کردم به يک منزل، دو منزل همي‌رفتم شتابان در بيابان کزو خارج نباشد هيچ داخل بياباني چنان سخت و چنان سرد که بادش داشت طبع زهر قاتل ز بادش خون همي‌بفسرد در تن طبقها بر سر زرين مراجل ز يخ گشته شمرها همچو سيمين همي‌گشت از بياض برف مشکل سواد شب به وقت صبح بر من تو گفتي باشدش بيماري سل همي‌بگداخت برف اندر بيابان همي‌برخاست از شخسارها گل بکردار سريشمهاي ماهي برآمد شعريان از کوه موصل چوپاسي از شب ديرنده بگذشت بکردار کمر شمشير هرقل بنات النعش کرد آهنگ بالا چو کشتي کو رسد نزديک ساحل رسيدم من فراز کاروان تنگ چو آواز جلاجل از جلاجل به گوش من رسيد آواز خلخال بسان عندليبي از عنادل جرس دستان گوناگون همي‌زد که طاوسي‌ست بر پشت حواصل عماري از بر ترکي تو گفتي معلق هر دو تا زانوي بازل جرس ماننده‌ي دو ترگ زرين شده وادي چو اطراف سنابل ز نوک نيزه‌هاي نيزه‌داران بدان کشي روان زير محامل چو ديدم رفتن آن بيسراکان الا يا دستگير مرد فاضل نجيب خويش را گفتم سبکتر بچم! کت آهنين بادا مفاصل بچر! کت عنبرين بادا چراگاه منازلها بکوب و راه بگسل بيابان در نورد و کوه بگذار فرود آوردن اعشي به باهل فرود آور به درگاه وزيرم معالي از اعالي وز اسافل به عالي درگه دستور، کو راست چه در ديوان، چه در صدر محافل وزيري چون يکي والا فرشته همه ديوان به ديوان رسايل وزيران دگر بودند زين پيش رسوم او فضايل در فضايل حديث او معاني در معاني چو پيغمبر به نوشروان عادل همي‌نازد به عدل شاه مسعود درآيد پيش او سائل چو عايل درآيد پيش او بدره چو قارون رود از پيش او بدره چو سائل شود از پيش او سائل چو بدره بلرزد کوه سنگين از زلازل بلرزند از نهيب او نهنگان اساس ملکت و شمع قبايل الا يا آفتاب جاودان تاب به گيتي کس شنيده‌ست اين شمايل تويي ظل خدا و نور خالص يکي نوري که هم نورست و هم ظل يکي ظلي که هم ظلست و هم نور بزرگي را چنين باشد دلايل گهر داري، هنر داري به هرکار
#سرگرمی#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 328]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن