واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: هاشمی رفسنجانی: در تلاشند برنامه روحانيتستيزی شان را كامل كنند حوادث تلخ و شيرين مشروطه آموزههاي فراواني براي احتمال تكرار دارد كه رگههاي آن را امروزه در برنامه پيچيده روحانيتستيزي و كانونگريزي و مردمفريبي ميبينيم. برنامهاي كه حتي متصلبين اصولگرا و اصلاحطلب را به اعتراف و هشدار واداشته كه مبادا مشروطه تكرار شود. ايلنا: رئيسمجمع تشخيص مصلحت نظام ضمن هشدار نسبت به تلاش عدهاي براي جداكردن مردم از روحانيت و اختلاف بين روحانيون تاكيد كرد: در اين سالها عدهاي دست به كار شدهاند تا با سوءاستفاده از اختلافات سليقهاي داخلي و ادبيات به ظاهر ارزشي برنامه روحانيتستيزي خويش را كامل كنند.آيتالله اكبر هاشمي رفسنجاني به مناسبت 14 مرداد سالروز صدور فرمان مشروطيت در نوشتاري به بيان ديدگاه خود پرداخت.متن اين ديگاه در ادامه ميآيد :«مشروطه» اگرچه در لفظ فقط يك كلمه است، اما در پس و پيش خويش جرياني دارد كه يك سوي آن نقطه پايان يك قطعه طولاني مأيوسكننده و در سوي ديگر آن نقطه آغاز يك قطعه اميدواركننده است.مشروطه با همه فراز و فرودها و همه دستاوردهاي مثبت و منفي، در يك كلام پايان تصميم سازي يك فرد در مورد سرنوشت جامعه و آغاز تصميم گيري نمايندگان مردم در جايي به عنوان مجلس شواري ملي در مورد سرنوشت همان جامعه است.مشروطه اگرچه در پايان خويش ديكتاتوري از نوع رضاخاني را بر مصادر امور نشاند، اما با آغاز خويش، بذر مردمسالاري را در ذهن و زبان اقشار مختلف ايران افشاند.مشروطه اگرچه در دوره كودكي خويش شيخ فضلالله نوري را بالاي دار ديد، اما در طرف ديگري ستارخان و باقرخان را با شيخ محمد خياباني و آيتالله مدرس پيوند داد، پيوندي كه ماحصل آن در سالهاي بعد، درخت تناور انقلاب اسلامي را با شاخههاي ملي و مذهبي در باغ تاريخ ايران كاشت تا سايه بان مردمي باشد كه در گراماگرم منافع مشترك استبداد و استعمار بي پناه شده بودند.مشروطه اگرچه مجلس را به توپ بست، اما با تأسيس مجلس، توصيه مغفول مانده «وامرهم شورا بينهم» قرآن را پس از هزار و سيصد سال به ميدان آورد.مشروطه اگرچه در انحراف خويش سعي در جاودانگي حكومت مورثي سلطنتي حتي براي كودكي چون احمدشاه قاجار داشت، اما وقتي «مشروعه» را پسوند خويش ديد، اين اميد را- هرچند براي مدتي كوتاه- در دل جامعه استبداد زده زنده كرد كه علماي طراز بر متمم قانون اساسي نظارت دارند و نميگذارند قانوني برخلاف مصرحات اسلام براي اجرا در سرزمين اسلامي به تصويب برسد.مشروطه خط سير يك نور در دل آسمان شب زده ايران بود، اگرچه خيلي زود معلوم شد كه نورانيت آن از شهاب سنگي بود كه پس از افول، تاريكي مضاعف دارد. چرا كه كشور را در مخالفت با دخالت بيگانگان و فرمانبري شاه از دستورات ديكته شده و هرج و مرج منافع خودداري مردم، از چاله درآورد و به چاه انداخت.مشروطه تمرين مردمسالاري در ايران از روي كتاب هاي غربيها بود كه چون سرمشقهايش بدون توجه به تفاوت فرهنگها بود، روحانيت دينمدار را به انزوا كشاند و هزار فاميلي و فرنگرفتگان دنيامدار را به قدرت رساند.دستهاي پيدا و پنهان استعمار، شرّ اشرار قاجار را از سر اين سرزمين كند و شرور پهلوي را كه يك قزلباش بي سواد بود، بر اريكه قدرت نشاند و يك تفكر فقهي شيعي را معكوس جلوه داد كه دفع فاسد به افسد باشد!صدور فرمان مشروطه در 14 مرداد اگرچه پس از شكست، باعث نااميدي مردم در حركتهاي اجتماعي بود تبديل به انقلابي شد كه در 22 بهمن 1357 رقم خورد.اگرچه دستاورد اوليه مشروطه براي مردم ايران يوغ مشترك استبداد و استعمار بود، اما دندانههاي نابه هنجار همان يوغ، سرزمين باير انديشههاي ايران و ايراني را به شخم واداشت تا زمينه براي كاشت نهال واقعي دمكراسي، مخصوصاً از نوع اسلامي آن، يعني مردم سالاري ديني فراهم شود كه نمونه بارز آن را در رأي 98 درصدي مردم به جمهوري اسلامي ديدهايم.حوادث تلخ و شيرين مشروطه آموزههاي فراواني براي احتمال تكرار دارد كه رگههاي آن را امروزه در برنامه پيچيده روحانيتستيزي و كانونگريزي و مردمفريبي ميبينيم. برنامهاي كه حتي متصلبين اصولگرا و اصلاحطلب را به اعتراف و هشدار واداشته كه مبادا مشروطه تكرار شود.مگر غير از اين است كه دشمنان ايران از نردبان محبوبيت روحانيت و دانشگاهيان در نزد مردم بالا رفتهاند و در مشروطه مصادر قدرت را فتح كردهاند و آنگاه پرچم حاكميت را به دست شاگردان غربزده مكتب خويش دادهاند؟ و مگر نه اين است كه امروزه نيز در انقلاب اسلامي كه با پيشتازي روحانيت و رهبري بينظير يك مرجع عام به پيروزي رسيدهايم، بيمهابا و بدون انصاف ناكارآمدي روحانيت را فرياد ميزنند؟بايد همگان هوشيار باشيم و نگذاريم خواسته يا ناخواسته در راستاي اهداف كساني قدم برداريم كه اولاً مكتب اهل بيت(ع) را مانع اصلي خوي استكباري خويش ميدانند و ثانياً نميتوانند از منابع خدادادي و موقعيت جغرافيايي ايران در جهت مطامع خويش صرفنظر كنند.آنان كه همه توطئهها، حتي جنگ 8 ساله و اخيراً تحريك افكار عمومي جهان را عليه ايران به كار بردهاند، با سياست مكارانه «فرّق تسد» به جنگ انقلاب آمدهاند و با فريب گروهي كه شايد در ابتدا حسننيت هم داشتهاند، تلاش ميكنند مردم را از روحانيت جدا كنند و خيرخواهان و حتي در ميان روحانيون نيز چنان اختلافي بيندازند كه متأسفانه اين روزها شاهد آنيم.مگر فراموش كردهايم كه براي به دست آوردن اوضاع از دست رفته در زمان ملي كردن صنعت نفت، چگونه بين آيتالله كاشاني و دكتر مصدق اختلاف انداخته بودند؟طراحان آن نقشههاي شوم كه شواهد بسياري از خون دلخوردنهاي آيتالله بهبهاني، آيتالله مدرس، آيتالله طباطبايي، شيخ محمد خياباني و ديگر علما و روحانيون بزرگ را در تاريخ مشروطه داريم، در اين سالها دست به كار شدهاند تا با سوءاستفاده از اختلافات سليقهاي داخلي و ادبيات به ظاهر ارزشي بعضيها، برنامه روحانيتستيزي خويش را كامل كنند. چرا كه آنان بهتر از همه ميدانند، در طول تاريخ هر جا كه يك ظالم داخلي يا خارجي تسمه از گرده جامعه كشيد، روحانيت ملجأ و مأمن مردم بوده است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 66]