واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: شروعي براي نظريه همه چيزدر کمبريج انگلستان، خيابان قديمي و تنگي وجود دارد که خيابان فري اسکول ناميده مي شود. اين خيابان از کليساي سنت بنت که در قرن يازدهم ساخته شده است شروع مي شود، در محلي که دوچرخه ها به نرده هاي حياط کليسا مهار شده و گل ها و شاخه ها از نرده ها آويزان اند، پيچ مي خورد و در کنار ديواري سياه با سنگ هاي زمخت و پنجره هاي باريک که پشت بناي قرن چهاردهم کورپوس کريستي قرار دارد، عريض مي شود. در نزديکي اين محل در آن طرف خيابان، لوحه اي در کنار يک در ورودي به سبک گوتيک قرار دارد که روي آن عبارت «آزمايشگاه کاونديش» را مي توان خواند.
درهاي ورودي ديگر کمبريج به حياط هاي با شکوه و بسيار قديمي راه پيدا مي کنند. حياطي که در آن طرف در «کاونديش قديمي» قرار دارد، شبيه به اين حياط ها نيست. از صومعه اي که در قرن دوازدهم در اينجا برپا بوده، يا باغچه هايي که پس از آن روي خرابي ها ايجاد شده، چيزي باقي نمانده است. به جاي آن سنگ فرش هاي پوشيده از آسفالت خاکستري و ساختمان هاي شبيه کارخانه ديده مي شود که بيشتر به زندان مي مانند. با وجود اين، در طول يک قرن، پيش از آنکه دانشگاه کمبريج آزمايشگاه هاي «جديد» کاونديش را در سال 1974 بسازد، اينجا يکي از مهم ترين مراکز تحقيقات فيزيک دنيا بود. در اين بناها بود که، ج. ج. تامسون الکترون را کشف کرد، ارنست رادرفورد تحقيقات خود را درباره ساختار اتم انجام داد و کارهاي ديگري از اين قبيل به سامان رسيد.در 29 آوريل 1980 در اينجا در سالن کنفرانس کوکرافت دانشمندان و مقامات دانشگاه روي صندلي هاي رديف شده بر کف شيب دار سالن که مقابل ديواري پوشيده از تخته سفيد و پرده اسلايد بود، گرد هم آمدند. اين جلسه به مناسبت اولين خطابه يک پروفسور جديد کرسي لوکاشين رياضي بر قرار مي شد. اين پروفسور استيون ويليام هاوکينگ رياضيدان و فيزيکدان سي و هشت ساله بود.عنوان خطابه يک سوال بود: «آيا دورنماي پايان فيزيک نظري ديده مي شود؟» و هاوکينگ با اعلام اينکه پاسخ او به اين سوال مثبت است شنوندگان را شگفت زده کرد. او از آنان دعوت کرد که به او بپيوندند. و با گريزي شورانگيز از ميان زمان و مکان جام مقدس علم را بيابند: نظريه اي را بيابند که جهان و هر چه را که در آن روي مي دهد، تبيين کند.هاوکينگ معتقد است که شانس زيادي وجود دارد که آنچه به نظريه همه چيز معروف است، تا قبل از پايان قرن پيدا شود و در اين صورت کار چنداني براي امثال او در زمينه فيزيک نظري باقي نخواهد ماند.استيون هاوکينگ، در حالي که يکي از شاگردانش خطابه او را براي جمعيت گرد آمده در سالن، قرائت مي کرد روي يک صندلي چرخدار نشسته بود. با يک قضاوت ظاهري، به نظر نمي آمد که هاوکينگ انتخاب مناسبي براي رهبري يک کار خطير باشد. فيزيک نظري براي او گريز بزرگي از يک زندان بود، زنداني بسيار بدتر از آنچه درباره آزمايشگاه هاي قديمي کاونديش گفته مي شد. از اوايل بيست سالگي او با بيماري از کار افتادگي روزافزون که از مرگ زودرس او خبر مي داد، مي ساخت. هاوکينگ مبتلا به بيماري اسکلروز جانبي آميوتروفيک است. اين بيماري، در آمريکا، لوگربک ناميده مي شود، لوگريک يک بازيکن بيسبال بود که به اين بيماري مبتلا شد و در اثر آن در گذشت. پيشرفت اين بيماري، درمورد هاوکينگ، کند بود ولي زماني که او کرسي لوکاشين را عهده دار شد، ديگر توانايي راه رفتن، نوشتن، غذا خوردن را نداشت و اگر سرش به پايين مي افتاد، نمي توانست آن را بلند کند. صحبت کردن او غير مفهوم و تنها براي کساني که او را خيلي خوب مي شناختند، قابل درک بود. براي خطابه لوکاشين، او با زحمت زياد متن مورد نظر خود را قبلاً ديکته کرده بود تا شاگردش بتواند آن را در جلسه بخواند. اما هاوکينگ معلول نبوده و نيست. او يک رياضيدان و فيزيک دان فعال و برجسته است و بعضي ها او را برجسته ترين فيزيکدان پس از اينشتين مي دانند. کرسي لوکاشين يک مقام آکادميک ممتاز است که زماني سر ايزاک نيوتن عهده دار آن بود.
اين يک شجاعت ناشي از خصوصيت هاوکينگ بود که مقام استادي ممتاز را با پيشگويي پايان رشته کار خودش آغاز کند. او گفت که شانس زيادي وجود دارد که آنچه به نظريه همه چيز معروف است، تا قبل از پايان قرن پيدا شود و در اين صورت کار چنداني براي امثال او در زمينه فيزيک نظري باقي نخواهد ماند.پس از اين کنفرانس، خيلي اشخاص فکر مي کردند که استيون هاوکينگ پرچمدار کنکاش براي يک نظريه توجيه کننده جهان خواهد بود. اما او نزديک ترين نظريه به نظريه همه چيز را، نه يکي از نظريه هاي خود، بلکه نظريه «ابرگرانش 8 = N» دانست. نظريه اي که بسياري از فيزيکدانان اميد داشتند بتواند به يگانگي کليه ذرات و نيروهاي طبيعت بينجامد. هاوکينگ از همان ابتدا به اين موضوع اشاره مي کند که کار او تنها قسمتي از تصوير بسيار گسترده تري است که به همکاري فيزيکدانان همه دنيا نياز دارد؛ همچنين جزيي از يک تصوير ذهني بسيار کهن است: اشتياق درک جهان تقريباً به قدمت هوشياري انسان است. از همان ابتدا که متوجه شده ايم طبيعت طرح و نقشي دارد، کوشيده ايم تا آن طرح را با اسطوره ها، مذهب و سپس با رياضيات و علم، توضيح دهيم. شايد ما خيلي بيشتر از اجداد دورمان نسبت به درک کامل اين طرح نزديک نشده باشيم، ولي بيشتر ما، مانند استيون هاوکينگ به اين فکر تمايل داريم که نزديکتر شده ايم.ادامه دارد ... برگرفته از: داستان زندگي و پژوهش هاي هاوکينگ/ کيتي فرگوسن/ ترجمه رضا خزانه/ نشر فاطميتنظيم براي تبيان: م.ح.اربابي فر
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 525]