واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: از طرفی هم معلوم میشود كه 4500 سال پیش كسانی بودهاند كه خیال میكردند دیگر احدی مانند آنها قدم به عالم وجود نخواهد نهاد و برای همین خود را در حد تمسخرآمیزی... وقتی نام داستانهای حیوانات به گوشمان میرسد بیشك نخستین كتابی كه به یادمان میآید كلیله و دمنه است. البته كلیله و دمنه تنها اثری نیست كه در ادبیات مشرق زمین وجود دارد و در آن جانوران به سخن درمیآیند و چون قهرمانان داستانهای واقعی به بیان و پیشبرد داستان میپردازند. این روزها در آلمان كه یكی از كشورهای پیشرو در ادبیات و از جمله ادبیات فابل یا داستانهای جانوران است نمایشگاهی برپاست كه در آن به گونهای تخصصی و البته به شكلی كه همگان دریابند به موضوع ادبیات فابل پرداخته شده است. این مطلب به این نمایشگاه و تاثیر ادبیات فابل مشرق زمین میپردازد و نشان میدهد كه ادبیات جهان به شكلی بنیادین به این شاخه از ادبیات شرق بخصوص ادبیات ایران میپردازد. در مملكت آلمان احدی نمیتواند منكر این باشد كه هاپ كركلینگ (نویسنده و هنرمند آلمانی متولد 1964) در قالبهای ادبی رو دست ندارد. كركلینگ كه به خدای كمدینهای آلمان معروف است، به رسم لوطیگری تعظیمی میكند و وارد صحنه میشود و دقایقی بعد با نوای پیانوی مزقانچی ترانه گرگ و بره قصه جاویدان آن جانور لاكردار و آن قربانی بیگناه را سر میدهد. كركلینگ كه فقط با چند جمله سر و ته قصه را هم آورده خوب بلد است كه چطور فابلهای كهن (قصههای حیوانات) را با آن تهلهجه اسلواكیایی در قالب آت و آشغالهای فرهنگی بلغور كند. اینجور قطعههای نمایشی كوتاه بدان جهت هنوز بازارش سكه است كه همه تماشاچیان قصه گرگ و بره را از بر هستند؛ قصهای كه به عنوان یك ژانر ادبی از حیث ماندگاری در میان دیگر قالبهای ادبی ركورددار است.فابل یا قصه حیوانات كهنترین قالب ادبی است كه همیشه و در همه زمانها استعمال میشده است. فابل یك گونه داستانپردازی موفق است و بقیه گونههای ادبی مثلا رمان كه مدتهاست به پاورقی تاریخ ادبیات تبدیل شده باید در مقابل فابل لنگ بیندازد. امروزه روز قصههای قدیمی كه اغلب درباره نبرد برای چهار صباح زندگی بیشتر است بخوبی جای خود را میان مردم باز كرده است. پس بجاست كتابهای دستنویس، آثار هنری و حتی هنرمندیهای بیپایان كركلینگ را هم اینك به موجودی نمایشگاهی بیفزاییم كه چندی است در اولدنبورگ آلمان برپا شده و تا اوایل ماه ژوئن (اواسط خردادماه) نیز دایر خواهد بود. این نمایشگاه كه در موزه «طبیعت و انسان» برگزار میشود «دنیای فابل، از خاور تا باختر» نام دارد و گویا خبرهایی در آن است. نمونهاش این كه خیلیها را از رو برد و ثابت كرد ریشه قصه حیوانات به هیچ وجه به جناب «ایسوپ» (فابلنویس یونان باستان) برنمیگردد و در اصل فابل از عراق امروزی آمده و به آلمانیها نیز از صدقهسری پل فرهنگی قدیمی كه توسط خدابیامرز گوته (شاعر بزرگ آلمان) میان هند و ایران و بلاد عرب زده شد، رسیده است. در همان آستانه نمایشگاه درون یك ویترین، صفحه گلی قهوهای رنگ به چشم میخورد كه روی آن به خط میخی قصه پشه و فیل حكاكی شده است: روزی پشهای سر وقت یك فیل میرود و عرض میكند ای برادر آیا اجازه میدهی من لختی بر پشت تو سوار شوم؟ به مجرد رسیدن به بركه پیاده خواهم شد. فیل كه از این حرف پشه خون خونش را میخورد زیرلب غرولندی میكند و میگوید میخواهی سوار شوی خب سوار شو اما بدان اگر نمیگفتی هم من نمیفهمیدم تو سوار من شدهای، همچنان كه وقتی پیاده شوی نخواهم فهمید؛ پس اینقدر به پرو پای من نپیچ و بیش از این مرا با این تفاسیر احمقانهات آزار نده.گونهای ادبی به عمر تاریخبیشك همه بازدیدكنندگان این لوح گلی تصدیق میكنند كه فابل، گونه ادبی بینظیری است، چرا كه به پهلوان پنبههای این دنیا ضرب شستی نشان داده و مچلشان كرده است. از طرفی هم معلوم میشود كه 4500 سال پیش كسانی بودهاند كه خیال میكردند دیگر احدی مانند آنها قدم به عالم وجود نخواهد نهاد و برای همین خود را در حد تمسخرآمیزی دست بالا میگرفتند. قصه حیوانات بیش از هزار كلمه حرف برای گفتن دارد و تنها یك آدم واقعبین، باهوش و زبر و زرنگ میتواند در قلمرو فابل امید به موفقیت داشته باشد. البته نباید فراموش كرد گاهی هم پیش میآید كه یك شیر با همه ابهت و قدرتش در تور گیر میافتد و محتاج كمك یك موش میشود، حتی اگر این كمك خیلی هم برایش افت داشته باشد. نمایشگاهی كه این روزها در اولدنبورگ آلمان برپا شده قبل از هرچیز نام یك مرد كوتوله سبیلو را كه خیلی قبراق و خوشبنیه به نظر میرسد، سرزبانها انداخته است. این مرد كه دست بر قضا مدیر موزه نیز هست، اهل سوریه و نامش مامون فانزا است. به كوچكی موزه او نگاه نكنید او چند نمایشگاه بزرگ و دهن پركن درباره سلاطین و جنگهای صلیبی در همین موزه كوچك بر پا كرده و حالا برای نخستینبار در یك نمایشگاه، قصد دارد ته و توی تاریخچه فابل را از ورای گفتگوی میان شرق و غرب درآورد. گنجی از مشرقبازدیدكنندگان نمایشگاه از راه دروازه باستانی هنر پلهپله از یك دوره ادبی وارد دوره بعدی شده و با پشتسر گذاشتن گونههای مختلف خوانش ادبی، به تصاویر یكی از مشهورترین مجموعه فابلهایی میرسند كه از ایران و كشورهای عربی به اروپا رسیده و به یكی از پرفروشترین كتابها در سرتاسر جهان تبدیل شده است. نام این كتاب از نام دو شغال به نامهای «كلیله و دمنه» گرفته شده و زیباترین نسخه خطی آن هماینك در كتابخانه دولتی مونیخ نگهداری میشود. شاهكار كلیله و دمنه كه بواقع اساس كار نمایشگاه بینالمللی فابل در اولدنبورگ را تشكیل میدهد، به قرن 14 و به سال 1310 تعلق دارد. این نسخه خطی منقوش به طرحهای رنگی كارشده با قلم جزو ارزشمندترین دستنوشتههای تصویری است كه زندگی مردمان مشرق زمین در قرون وسطی را بازسازی كرده و در كنار داستانهایی چون هزار و یك شب حسابی قاپ ادبیات داستانی اروپا را دزدیده است. شاهكار كلیله و دمنه اساس كار نمایشگاه بینالمللی فابل در اولدنبورگ را تشكیل میدهددر سرتاسر موزه طبیعت و انسان پوسترهای دیواری بزرگی از شغالها، شیرها، شترها و دیگر جانوران كلیله و دمنه دیده میشود. این تصاویر در كنار جانوران تاكسیدرمی شدهای كه به خود موزه تعلق دارد، بازدیدكنندگان هاج و واج نمایشگاه را در جا میخكوب میكند. اما از اینها كه بگذریم از تاریخچه پرفراز و نشیب فابل نباید گذشت. داستانهای «كلیله و دمنه» ابتدا در جنوب ایتالیا به زبان عبری ترجمه شده و سپس نسخه لاتین این داستانها در اروپا منتشر شد. جناب آنتونیوس فونفور هم سال 1480 «كلیله و دمنه» را از زبان عربی به آلمانی برگرداند و طولی نكشید كه این داستانها به یكی از پرفروشترین كتابها در سراسر جهان تبدیل و به 60 زبان دیگر هم ترجمه شد و حتی گاهی به عنوان محبوبترین كتاب اروپاییان و همرتبه با انجیل و قصههای هزار و یك شب قرار گرفت. تازه این كه چیزی نیست. در طول تاریخ تمام مكاتب ادبی جهان از رنسانس گرفته تا كلاسیك و روشنگری همگی دلشان برای این ژانر ادبی غنج میزده است. از همان زمان كه لافونته (نویسنده فرانسوی و احیا كننده فابل 1695 - 1621) در دربار پادشاهان با نوشتههایش جولان میداد و با داستانهایش رگ خواب همه كودكان فرانسوی را به دست آورده بود تا هماینك كه فابل در قالب شعر در سراسر جهان جا افتاده است بندرت كسی میداند كه بخشی از داستانهای لافونته به مشرق زمین تعلق دارد. بدیهی است فابل هم بدخواهانی داشته باشد؛ نمونهاش همین یاكوب گریم (زبانشناس آلمانی 1863 - 1785) كه راه به راه گلهگزاری میكرد كه فابل پته انسان را روی آب میریزد و بعد منفی و پلید وجود انسان را برملا میكند. حال آنكه تاریخ ادبیات هم میتواند منفی و پلید باشد: مارتین لوتر (بنیانگذار فرقه پروتستان) دستكم دو جین قصه حیوانات نوشته بود كه لابهلای موعظههایش نقل كند، اما عمرش كفاف نداد و این مجموعه فابل در زمان حیاتش منتشر نشد.گفته میشود كه این دستنوشته در گورستان دخمهای واتیكان گم و گور شد و تا اواسط قرن نوزدهم این موضوع را ماستمالی كردند. هرچند تاكنون درباره سبك فابل بگو مگوهای نظری تمام عیاری به راه افتاده اما با این حال، فابل همیشه شاهراه اصلی داستان بوده است. اصلا نام فابل با داستانسرایی خیالانگیز گره خورده است. در دوران باستان اختراع فابل بزرگترین لذت روشنفكرانه و به قول امروزیها مهمترین چالش ادبی استادان فن بیان به شمار میرفت. البته نباید از خاطر برد كه فابلها در هیچ كجای جهان به شیرینی و گیرایی مشرق زمین تعریف نمیشود.شاعران مشرق زمین كه در هنر، ذوق و قریحه جهانآرای بلامعارض هستند كار را به جایی رساندند كه شروع به انتشار فابلهای تو در تو كردند. در اینگونه فابلها داستان جدیدی در دل داستان قبلی نهفته است و به همین خاطر قصه در این گونه فابلها تمامی ندارد درست مثل داستانهای دنبالهدار هزار و یك شب. در خدمت جك و جانوران این آثار ارزشمند با احتساب دستنوشته لوتر و متون دیگری از قرون وسطی همگی در نمایشگاه اولدنبورگ گردآوری شده است. در حقیقت این نمایشگاه با ارائه گزیدهای از متون كهن اروپایی و شرقی به ماهیت فابل پرداخته و خود را تمام و كمال وقف جك و جانوران فابل در طبیعت و ادبیات كرده است. اینكه آیا واقعا روباهها حیلهگر و مكارند و آیا راست میگویند كه مار جانور هفت خط و ناقلایی است و شتر و درازگوش اینقدر پپه و خرفت تشریف دارند؟ مخلص كلام اینكه این نمایشگاه به دست و پا افتاده تاریخچه فابل را از آغاز آن یعنی قرن دوم پیش از میلاد تا به امروز از لوح منقوش به خط میخی عصر سومریها گرفته تا دیویدیهای امروزی به نمایش بگذارد و بسیاری از جزئیات دیگر درباره اینگونه ادبی را كه ارزش دانستن دارد برملا كند و نشان دهد كه داستان خارپشت و خرگوش اثر برادران گریم (زبانشناسان آلمانی) داستان نیست، بلكه یك فابل است كه از قضا در خاور دور و نزدیك هم تعریف میشده است. لب مطلب اینكه مخاطب فابل هم یاد میگیرد و هم سرگرم میشود. فرم فابل كوتاه و اصول اخلاقی در آن آشكار است. اغلب قهرمانان فابل را میتوان به زندگی انسانها ارجاع داد. نمایشگاه اولدنبورگ از تیزی و برندگی سیاست در فابل نیز چیزی كم نگذاشته است: راینار كونتس (نویسنده آلمانی متولد 1933) یك داستان غمانگیز با عنوان «پایان فابل» نوشته است. در این داستان یك خروس دلش لك زده كه بانگی برآورد و یك دهن بخواند اما اصلا و ابدا جرات این كار را در خود نمییابد، چون خروس یقین دارد اگر صدایی از او دربیاید روباهها ناغافل او را با خود خواهند برد. ظاهرا به همین دلیل بوده كه كلهگندههای آلمان شرقی هم چشم دیدن فابل را نداشتهاند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 737]