تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 11 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):راست ترين سخن و رساترين پند و بهترين داستان، كتاب خداست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1836200561




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شعر ناخدای «والت ویتمن»


واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: اما وقتی منشی وزير پی برد كه او همان شاعر برگ های سبزه زار است كار او نيز پايان پذيرفت در ابتدای دهه ی 1870 ، ويتمن در...      (Walt Whitman)والت ويتمن   والت ويتمن دومين پسر والتر ويتمن و لوئيزا ون ولر در 31 می 1819  به دنيا آمد در سن 12 سالگی  يادگيری حرفه ی چاپ و نشر را شروع كرد و دلبسته ی واژه ها شد .بيش تر خودآموخته و با اشتياقی سيری ناپذير مطالعه می كرد .با آثار هومر، دانته ، شكسپير و كتاب مقدس آشنا شد .در نيويورك مدتی كارگر چاپ خانه بود ، تا اين كه آتشی خانمان سوز كارخانه را از بين برد .در سال 1836در سن 17 سالگی در يك مدرسه ی تك كلاسه در لانگ آيلند شروع بتدريس كرد  که تا سال 1841 نيز ادامه يافت تا اين كه در همان سال به پيشه ی خبرنگاری به صورت تمام وقت روی آورد .در ابتدا با روزنامه ی هفتگی " لانگ آيلندر" شروع نمود و سپس ويراستار بعضی از مطبوعات  بروكلين و لانگ آيلند شد در سال 1848 ويتمن از كار در ايگل ديلی" بروكلين كناره گرفت تا در روزنامه ی" كرسنت " نيو اورلئان  ويراستار شود و در آن جا بود كه"  برای اولين بار خشونت برده داری را در بازار برده داران به چشم ديد . در بازگشت به نيواورلئان در پاييز 1848 با روزنامه ی " بكر" آشنا شد . آزاد مرد بروكلين از همان اوان به   بسط شيوه ای يگانه در شعر پرداخت كه بعدها موجب تحسين رالف والر و امرسون گرديد .در سال 1855  حق انتشار اولين چاپ كتاب " برگ های سبزه زار" را گرفت . اين كتاب دارای 12 شعر بدون مطلع و يك پيش گفتار بود . خود او نيز كتاب را منتشر كرد . نسخه ای از آن را در جولای 1855 برای امرسون   فرستاد.ويتمن چاپ دوم كتاب را در سال 1856 انجام داد كه دارای 33 شعر و نامه ای از امرسون در   تحسين نشر اول و شعری بلند از ويتمن در پاسخ به آن بود .در طی كارهای پی در پی ، او مجموعه   اشعارش را سر و سامانی داد و چند بار ديگر منتشر كرد   با بروز جنگ داخلی ، ويتمن كناره گرفت و مقالات اجتماعی نوشت و به ديدار زخمی های جنگ در   بيمارستان های نيويورك رفت .او 11 سال در واشنگتن ماند و شغلی در وزارت كشور به دست آورد ، اما وقتی منشی وزير پی برد كه او همان شاعر برگ های سبزه زار است كار او نيز پايان پذيرفت در ابتداي دهه ی 1870 ، ويتمن در "كامدن" سكنی گزيد جايی كه در خانه ی برادرش به ديدار مادر محتضرش رفت . او پس از مرگ مادرش هرگز به واشنگتن برنگشت و تا سال 1882 نزد برادرش ماند. واپسين سال های عمرش را در خانه ی دو اشكوبه ی تخته كوب گذراند پس از مرگ ش در 26 مارس 1892 در آرامگاهی كه خودش طرح ش را ريخته بود و ساخته بود ، در قطعه زمينی در گورستان هارلی به خاك سپرده شد       * * *                                                                       O Captain! My Captain       By: Walt Whitman    O CAPTAIN! my Captain, our fearful trip is done    The ship has weatherd every rack, the prize we sought is won    The port is near, the bells I hear, the people all exulting    While follow eyes the steady keel, the vessel grim and daring    But O heart! heart! heart    O the bleeding drops of red    Where on the deck my Captain lies    Fallen cold and dead    O Captain! my Captain! rise up and hear the bells    Rise up--for you the flag is flung--for you the bugle trills    For you bouquets and ribbond wreaths--for you the shores a-crowding    For you they call, the swaying mass, their eager faces turning    Here Captain! dear father    The arm beneath your head    It is some dream that on the deck    Youve fallen cold and dead    My Captain does not answer, his lips are pale and still    My father does not feel my arm, he has no pulse nor will    The ship is anchord safe and sound, its voyage closed and done    From fearful trip the victor ship comes in with object won    Exult O shores and ring O bells    But I with mournful tread    Walk the deck my Captain lies    Fallen Cold and Dead   آی ناخدا ! ناخدا ی من      آی ناخدا ، ناخدا ی من ، سفر دهشتبارمان به پايان رسيده است   كشتی از همه ی مغاك ها به سلامت رست ، به پاداش موعود رسيده ايم    بندرگاه نزديك است ، طنين ناقوس ها را می شنويم ، مردمان در جشن و سرورند   چشم های شان پذيرای حصار حصين كشتی است ،  آن سرسخت بی باك   امّا ای دل ، ای دل ، ای دل   وای از اين قطره های سرخ خون فشان   بر اين عرشه كه ناخدای من آرميده است   سرد و بی جان   آی ناخدا ، ناخدا ی من ، برخيز و طنين ناقوس ها را بشنو   برخيز ، پرچم برای تو در اهتزاز است ، برای تو در شيپور ها دميده اند   برای توست اين دسته ها و تاج های گل ، اين ساحل پر همهمه   اين خلق بی تاب و توان نام تو را آواز می دهند ، چهره های مشتاق تو را می جويند   بيا ناخدا ، ای پدر بزرگوار من   سر بر بازوی من بگذار   اين وهمی بيش نيست كه تو سرد و بی جان آرميده ای   ناخدای من پاسخم نمی دهد ، لبانش رنگ پريده و خاموش است   پدرم بازوی مرا حس نمی كند ، كرخت و بی اراده است   سفر به انجام رسيد و كشتی ايمن و استوار كناره گرفت   از اين سفر سهمناك ، كشتی پيروزمند ، گوی توفيق ربود و به ساحل رسيد   سرور از نو كنيد ای مردمان ساحل ، طنين در افكنيد ای ناقوس ها   امّا من با گام های سوگوار   ره می سپارم بر اين عرشه      




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 559]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن